کشتار در پایگاه نظامی تگزاس؛ هزینه تکثر اجتماعی و حاکمیت قانون

حادثه‌ی کشته شدن سیزده و مجروح شدن سی نظامی‌ آمریکایی در پایگاه نظامی‌ فورت هود تگزاس از زوایای مختلفی قابل بررسی است. در زوایای بررسی شده در رسانه‌ها عمدتا به نقاط منفی در سیاست خارجی و نظامی‌گری آمریکایی و سلطه‌طلبی این کشور (بالاخص در رسانه‌های دولتی ایران) و پیامدهای روانشناختی حضور در مناطق جنگی اشاره شده است اما اگر به زوایای دیگر این رویداد توجه کنیم نقاطی را خواهیم دید که نه از زوایای منفی بلکه از زوایای مثبت جامعه‌ی آمریکا حکایت می‌کنند.

در فورت هود چه گذشت؟
یک افسر روانشناس مسلمان، سرگرد مالک حسن، در جامعه و ارتشی با اقلیت مسلمان پیش از اعزام به افغانستان (برای دادن مشاوره و نه درگیری نظامی) دشداشه‌اش را می‌پوشد، سلاح‌هایش را بر می‌دارد و به سراغ دیگر نیروها رفته و آنها را با گفتن الله اکبر قتل عام می‌کند بدون آن که خود کشته شود. او در بیمارستان است و به احتمال زیاد زنده می‌ماند.
در کدام جامعه‌ای چنین رخدادی ممکن است؟

جامعه‌ی شهروندمدار

سرگرد مالک حسن
نخست آن که این رخداد در جامعه ای رخ می‌دهد که متکثر است و در آن اقوام و نژادها و ملیت‌های گوناگون با زبان‌ها و ادیان و سبک‌های زندگی متفاوت در آن در کنار یکدیگر در صلح زندگی می‌کنند و این افراد همه‌‌ی فضاهای عمومی‌را با یکدیگر تقسیم می‌کنند. در میان کشته شدگان حادثه‌ی فورت هود سه زن، سه لاتینو، و یک آسیایی تبار نیز مشاهده می‌شود. ارتش آمریکا همانند جامعه‌ی آمریکا از حیث قومی‌و مذهبی و جنسی متکثر است. حتی دارندگان اقامت دائمی‌می‌توانند به ارتش وارد شوند و هیچ ضرورتی نیست که استخدام‌شوندگان شهروند آمریکا باشند. هنگامی‌که قرار باشد جامعه‌ای یک دست باشد (هیچ جامعه‌ای در عالم واقع یک دست نیست) و ارتش آن نیز آینه‌ای از جامعه نباشد طبعا یک مسلمان عضو ارتش، نظامیان مسیحی و غیر مسیحی را در پایگاه نظامی‌ قتل عام نمی‌کند.

دوم آن که اقلیت‌های مذهبی و قومی‌و نژادی در آمریکا از حقوق مساوی با دیگران برخوردارند و می‌توانند به همه‌ی نهادها از جمله ارتش وارد شده و رده های نظامی‌ را مثل دیگران طی کنند. در سپاه پاسداران که فقط شیعیان پذیرفته می‌شوند و پذیرفته‌شدگان نیز گزینش ایدئولوژیک می‌شوند و تبعیض ساختاری است طبعا چنین اتفاقی نمی‌افتد. در ارتش جمهوری اسلامی‌ که بهاییان و مسیحیان و یهودیان به عنوان کادر پذیرفته نمی‌شوند طبعا این اتفاق نمی‌تواند رخ بدهد، نه این که این اقلیت‌ها اهل خشونت باشند بلکه موضوع سالبه به انتفاع موضوع است. بهاییان البته بنا به قانون باید دوران سربازی را بگذرانند اما توسط حفاظت اطلاعات پاییده می‌شوند و به زور به نماز جماعت مسلمانان آورده می‌شوند.

سوم آن که بر اساس آزادی پوشش در جامعه‌ی آمریکا یک افسر عرب تبار می‌تواند در پایگاه نظامی‌آمریکایی دشداشه بپوشد و قبل از اقدام برای قتل عام با دوست عرب خود در پایگاه نیز گفت‌وگو کند و کسی نیز به این رفتارها مشکوک نشود. در کدام پادگان سپاه در مناطق غیر کرد، سپاهیان کرد -حتی- شیعیان آنها می‌توانند لباس محلی خود را بپوشند؟

چهارم آن که حتی پس از کشتن سیزده نفر و مجروح کردن سی نفر نیروهای پایگاه او را مورد تیراندازی به قصد کشتن قرار ندادند و او زنده مانده است. اگر یکی از اعضای سپاه به دیگر اعضا در یکی از پادگان‌های تهران شلیک کند آیا او برای محاکمه در دادگاه زنده خواهد ماند؟

مدیریت خشونت

در دو سال گذشته دو رخداد دیگر نیز در همین مقیاس، یکی در یک انجمن مدنی در بینگهمتون نیویورک و دیگری در دانشگاه ویرجینیا تِک رخ داد. در اولی یک ویتنامی‌تبار برای انتقام‌گیری از جامعه‌ی پیرامونش به مرکزی حمله کرد که کارش کمک به مهاجران در یادگیری زبان و جذب در جامعه‌ی میزبان است. در دومی‌ جوانی کره‌ای تبار ده‌ها دانشجو را قتل عام کرد. زمینه ساز وقوع هر دو رخداد امکان پذیرش شهروندان دیگر کشورها به جامعه‌ی آمریکا و دسترسی مساوی مهاجران همانند دیگر شهروندان آمریکایی به سلاح است. اگر در جامعه‌ی آمریکا تبعیضی علیه غیر شهروندان یا غیر اروپایی تبارها در دسترسی به اسلحه اعمال می‌شد یا پذیرش مهاجران تازه متوقف می‌شد شاید این رخدادها واقع نمی‌شدند یا کم‌تر رخ می‌دادند. اما این دو رویداد به هیچ گونه فشار بر جوامع آسیایی تبار منجر نشد و جامعه با برگزاری جلساتی با حضور افراد با پس زمینه های مختلف تلاش کرد این رخدادها را پشت سر بگذارد.

جامعه‌ی قوی

بر اساس تبصره‌ی دوم قانون اساسی آمریکا افراد عادی می‌توانند به خرید سلاح اقدام کنند. در اختیار داشتن سلاح می‌تواند به فجایعی که ذکر شد منجر شوند اما در مقابل جامعه را در برابر حکومت تقویت می‌کند. در جامعه ای که هر کس می‌تواند سلاح داشته باشد و بسیاری دارند دیگر نمی‌توان با مسلح کردن لات‌های محلی تحت عنوان بسیج مردم را از ابتدایی‌ترین حقوق خویش مثل اعتراضات مدنی محروم کرد و شبانه روز آنها را برای امور پیش پا افتاده مورد وارسی قرار داد. حکومت‌های استبدادی در جامعه‌ی یکدست‌شده و ضعیف می‌توانند به وجود بیایند و ادامه حیات دهند.

جامعه‌ی باز بی هزینه نیست

چنان که پیداست جامعه‌ی آمریکا این رخدادها را به دلیل مهاجر پذیری، به رسمیت شناختن حقوق مهاجران، تکثر به رسمیت شناخته شده، حاکمیت قانون و منع تبعیض متحمل می‌شود و نه به دلیل تبعیض یا بی قانونی یا یکدستی. جوامع باز، متکثر و اداره شده بر اساس قانون هزینه‌هایی نیز برای این تکثر و حاکمیت قانون می‌پردازند اما میلیون‌ها نفر نیز از این تکثر و حاکمیت قانون برخوردار می‌شوند. آمریکایی‌ها که اکثریت آنها به نوعی و در یکی از نسل‌های خود مهاجر هستند به خوبی این نکته را درک می‌کنند و رخدادهایی از این قبیل را با بر هم زدن روال‌های عادی جامعه پاسخ نمی‌گویند.

مردم آمریکا که قدر دمکراسی و آزادی خود را می‌دانند در یک صد سال گذشته فرا گرفته‌اند که برای ارزش‌های اجتماعی خود گاه باید هزینه بپردازند و با بستن درها و نقض قانون و اعمال تبعیض نمی‌توانند در جامعه‌ای امن‌تر زندگی کنند