میر فیصل باقر زاده، فرمانده کمیته جستجوى مفقودین ستاد کل نیروهاى مسلح ایران قبلا اعلام کرده بود ایران براى تدفین سربازانى که در «حمله احتمالى» کشته خواهند شد در هر یک از شهرهاى مرزى ایران ۱۵ تا ۲۰ هزار قبر و در مجموع حدود ۳۲۰ هزار قبر حفر مى کند. (سایت رسمى بنیاد حفظ آثار و ارزش هاى دفاع مقدس، ۹ تیر ۱۳۸۷) حسین کنعانى مقدم، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نیز گفته است ایران در آمادگى براى حمله آمریکا، گورهاى جمعى جهت دفن سربازان آمریکایى حفر کرده است. (صداى امریکا به نقل از آسوشیتد پرس، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹)
مشخص است که این گفتهها جنگ روانى و تبلیغاتى و براى پیشگیرى از حملهى احتمالى ایالات متحده است، چون نه این کشور هیچ گاه احتمال حملهى نظامى زمینى به ایران را اعلام کرده است (احتمال حملهى هوایى به تاسیسات اتمى مطرح شده است) و نه دو دولت در حال جنگ یا فراهم آوردن مقدمات جنگ هستند. مبناى فکرى و نظرى این گونه سخنان چیست و مردم ایران چه هزینههایى براى این نحوه برخورد مى پردازند؟
شش دیدگاه محتمل
در مورد علت دشمنى جمهورى اسلامى با ایالات متحده از آغاز تشکیل این رژیم شش دیدگاه مطرح شده که همه براى علت یابى این دشمنى رفع ناشدنى و محورى از اساس باطل هستند:
کودتا علیه دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: خمینى ملى گرایان را مرتد مى دانست و اگر اسلامگرایان مى توانستند خود، مصدق را برکنار کرده بودند. کاشانى و همراهانش در این کودتا با کودتا گران همراهى داشتند. بدین دلیل، کودتا حتى اگر از سوى سازمان سى آى اى پشتیبانى شده باشد بر خلاف میل و سلیقهى اسلامگرایان نبوده است.
حمایت از شاه در بحبوبهى انقلاب ۱۳۵۷: اگر آمریکایىها از شاه حمایت مى کردند وى مجبور به ترک وطن نمى شد. سیاست حقوق بشرى کارتر زمینهى مناسبى براى بروز و پیروزى انقلاب ایران فراهم آورد.
حمله به هواپیماى مسافر برى ایرانى بر فراز خلیج فارس: دولت سعودى در سال ۱۳۶۶ بیش از ۴۰۰ نفر از حجاج ایرانى و غیر ایرانى را در تظاهرات برائت از مشرکین به قتل رساند و ۵۰۰۰ نفر را مجروح کرد اما امروز عربستان سعودى با همان رژیم سیاسى، کشور دوست شمرده مى شود و نه دشمن. کشورها مى توانند این امور را فراموش کنند.
حمایت امریکا از رژیم بعثى عراق در طول جنگ هشت ساله: بسیارى از کشورهاى عربى، فرانسه، روسیه و دیگر کشورها به همان میزان از صدام حمایت کردند یا به رژیم سلاح فروختند اما امروز سپاهیان براى سربازان روسى یا فرانسوى قبر حفر نمى کنند.
خواست پیاده کردن نیرو در طبس: در این مورد این حکومت ایران بود که از گروگان گیرى و حملهى دانشجویان به خاک آمریکا (سفارت این کشور در ایران) حمایت کرد و حمله به طبس براى نجات گروگان گرفته شدگان بود و نه حملهى ابتدایى و متجاوزانه به یک کشور دیگر.
حمایت از اسرائیل به عنوان اشغالگر سرزمین مسلمانان: دول هند، چین و روسیه در کشمیر، سین کیانگ و چچن سرزمین هاى مسلمانان را اشغال کردهاند و حکومت جمهورى اسلامى هیچ اعتراضى نمى کند. همچنین بسیارى از کشورها مثل ترکیه با اسرائیل قرارداد نظامى و امنیتى دارند و حکومت ایران ترکیه را دشمن محسوب نمى کند.
اگر اینها علت واقعى دشمنى با ایالات متحده نیست پس علل آن کدامند؟ پاسخ را باید در سه نیاز و خواست جمهورى اسلامى یافت: سرکوب داخلى، سلطهى منطقهاى، و مدیریت جهانى.
دشمن مورد نیاز
جمهورى اسلامى از روز آغاز براى حذف مخالفان به نظریهى توطئه رو کرد و ایالات متحده را دشمن اصلى و حامى مخالفان خود معرفى کرد تا آنها را با شدت بیشترى سرکوب کند. نیروهاى چپ باید به اتحاد جماهیر شوروى و نیروهاى لیبرال و دمکرات باید به ایالات متحده منتسب مى شدند تا براى آنها پرونده سازى شود و سالها در زندان بمانند. همچنین با این بهانه مى شد این فعالان سیاسى را از رقابت سیاسى محروم کرد.
رهبرى جهان اسلام
جمهورى اسلامى غیر از نیات جاه طلبانه هیچ کارى در عراق ندارد. ایالات متحده حاکمان جمهورى اسلامى را از دشمن خونخوار خود نجات داد و آنها باید از این حیث قدردان باشند و نه طلبکار و مزاحم. اما از روز سقوط صدام، نیروهاى لشگر قدس و نیروهاى امنیتى ایرانى با حمایت از برخى گروه هاى شیعه به نا امن کردن عراق پرداخته و زمینه را براى قتل سربازان امریکایى و انگلیسى و مردم عراق فراهم آوردهاند. در افغانستان نیز وضع به همین منوال است. تنها وجهى که براى دخالت جمهورى اسلامى در این دو کشور قابل تصور است خواست سلطه طلبى و نفوذ محورى در منطقه است در حالى که ایالات متحده چنین نقشى را بازى مى کند.
دستگاه تبلیغاتى حکومت، ولى فقیه را رهبر مسلمین جهان مى خواند. همچنین شهر تهران ام القرى و شیعیان طرفدار ولایت فقیه قوم برگزیده خوانده مى شوند. این عبارات به خوبى نیات جمهورى اسلامى را در منطقه آشکار مى کنند. این که جمهورى اسلامى مترصد خلا سلطهى ایالات متحده است تا جاى آن را پر کند (مثل پیشنهاد کمک مظامى به ارتش لبنان پس از استنکاف ایالات متحده در پرداخت کمک صد میلیون دلارى، تابناک، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) دقیقا اهداف سلطه طلبانهى حاکمان جمهورى اسلامى را در منطقه نمایانگر است.
مانع کشور گشایى
جمهورى اسلامى فراتر از منطقهى خاور میانه به دنبال بسط قدرت خود در آمریکاى لاتین و آفریقاست. پیروان خمینى مرتبا از اهتزار پرچم اسلام در کاخ سفید سخن مى گفتند. پرسش اصلى مقامات ایرانى در مورد سیاست خارجى ایالات متحده آن است که چرا این کشور در ۱۶۰ کشور داراى پایگاه نظامى یا نیروى نظامى است و ناوهاى هواپیما بر آن در مناطق مختلف دنیا حضور دارند. این انتقاد در حالى مطرح مى شود که نیروهاى نظامى و امنیتى جمهورى اسلامى هر جا که خلا قدرتى پیدا شده (بوسنى، عراق، لبنان، افغانستان و یمن) حضور پیدا کردهاند. بنابر این، سلطه براى ایالات متحده مذموم است و نه براى نمایندگان خدا در کرهى خاکى. جهانخوارى و جهانگشایى براى غیر خودىها نپذیرفتنى است و براى خودىها شیرین تر از عسل.
به چه قیمت؟
هزینهى این دشمنى یک سویه، تشدید تحریمها و فشارها و در نتیجه انزواى بیشتر سیاسى و اقتصادى و توسعه نایافتگى کشور بوده است. اما نیاز به دشمن و برخوردارى از این دشمنى براى هیئت حاکمه تا حدى بوده که هزینه ها در برابر منافع تحمل شده است. سه دهه دشمنى کور و ایدئولوژیک با ایالات متحده براى مردم ایران جز فقر و بیکارى بیشتر، بى ارزش شدن پول ملى، درآمد سرانهى کمتر و افول کشور به رده هاى زیر ۱۵۰ در میان کشورهاى دنیا در اکثر شاخصها به بار نیاورده است. البته مدیریت ناکارآمد حاکمان نقشى عظیم در این امر بازى کرده است.
***
به دلیل دائمى بودن سه نیاز یا خواست است که ایالات متحده به مقام شیطان بزرگ در ایدئولوژى اسلامگرا ارتقا یافت تا کسى نتواند رابطهى میان دو کشور را عادى سازد و هزینه ها نیز نادیده گرفته شد. اگر در سه دههى گذشته على رغم کوشش طرفهایى در هر دو کشور در ایجاد رابطهى سیاسى و کاهش تنش نا موفق بودهاند ریشه را باید در نیاز بنیادى جمهورى اسلامى به دشمن، ماهیت جاه طلبانه و دخالت جویانه ى آن و ادعاى رهبران آن براى رهبرى حکومت جهانى واحد جستجو کرد.
----------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.
مشخص است که این گفتهها جنگ روانى و تبلیغاتى و براى پیشگیرى از حملهى احتمالى ایالات متحده است، چون نه این کشور هیچ گاه احتمال حملهى نظامى زمینى به ایران را اعلام کرده است (احتمال حملهى هوایى به تاسیسات اتمى مطرح شده است) و نه دو دولت در حال جنگ یا فراهم آوردن مقدمات جنگ هستند. مبناى فکرى و نظرى این گونه سخنان چیست و مردم ایران چه هزینههایى براى این نحوه برخورد مى پردازند؟
شش دیدگاه محتمل
در مورد علت دشمنى جمهورى اسلامى با ایالات متحده از آغاز تشکیل این رژیم شش دیدگاه مطرح شده که همه براى علت یابى این دشمنى رفع ناشدنى و محورى از اساس باطل هستند:
کودتا علیه دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: خمینى ملى گرایان را مرتد مى دانست و اگر اسلامگرایان مى توانستند خود، مصدق را برکنار کرده بودند. کاشانى و همراهانش در این کودتا با کودتا گران همراهى داشتند. بدین دلیل، کودتا حتى اگر از سوى سازمان سى آى اى پشتیبانى شده باشد بر خلاف میل و سلیقهى اسلامگرایان نبوده است.
حمایت از شاه در بحبوبهى انقلاب ۱۳۵۷: اگر آمریکایىها از شاه حمایت مى کردند وى مجبور به ترک وطن نمى شد. سیاست حقوق بشرى کارتر زمینهى مناسبى براى بروز و پیروزى انقلاب ایران فراهم آورد.
حمله به هواپیماى مسافر برى ایرانى بر فراز خلیج فارس: دولت سعودى در سال ۱۳۶۶ بیش از ۴۰۰ نفر از حجاج ایرانى و غیر ایرانى را در تظاهرات برائت از مشرکین به قتل رساند و ۵۰۰۰ نفر را مجروح کرد اما امروز عربستان سعودى با همان رژیم سیاسى، کشور دوست شمرده مى شود و نه دشمن. کشورها مى توانند این امور را فراموش کنند.
حمایت امریکا از رژیم بعثى عراق در طول جنگ هشت ساله: بسیارى از کشورهاى عربى، فرانسه، روسیه و دیگر کشورها به همان میزان از صدام حمایت کردند یا به رژیم سلاح فروختند اما امروز سپاهیان براى سربازان روسى یا فرانسوى قبر حفر نمى کنند.
خواست پیاده کردن نیرو در طبس: در این مورد این حکومت ایران بود که از گروگان گیرى و حملهى دانشجویان به خاک آمریکا (سفارت این کشور در ایران) حمایت کرد و حمله به طبس براى نجات گروگان گرفته شدگان بود و نه حملهى ابتدایى و متجاوزانه به یک کشور دیگر.
حمایت از اسرائیل به عنوان اشغالگر سرزمین مسلمانان: دول هند، چین و روسیه در کشمیر، سین کیانگ و چچن سرزمین هاى مسلمانان را اشغال کردهاند و حکومت جمهورى اسلامى هیچ اعتراضى نمى کند. همچنین بسیارى از کشورها مثل ترکیه با اسرائیل قرارداد نظامى و امنیتى دارند و حکومت ایران ترکیه را دشمن محسوب نمى کند.
اگر اینها علت واقعى دشمنى با ایالات متحده نیست پس علل آن کدامند؟ پاسخ را باید در سه نیاز و خواست جمهورى اسلامى یافت: سرکوب داخلى، سلطهى منطقهاى، و مدیریت جهانى.
دشمن مورد نیاز
جمهورى اسلامى از روز آغاز براى حذف مخالفان به نظریهى توطئه رو کرد و ایالات متحده را دشمن اصلى و حامى مخالفان خود معرفى کرد تا آنها را با شدت بیشترى سرکوب کند. نیروهاى چپ باید به اتحاد جماهیر شوروى و نیروهاى لیبرال و دمکرات باید به ایالات متحده منتسب مى شدند تا براى آنها پرونده سازى شود و سالها در زندان بمانند. همچنین با این بهانه مى شد این فعالان سیاسى را از رقابت سیاسى محروم کرد.
رهبرى جهان اسلام
جمهورى اسلامى غیر از نیات جاه طلبانه هیچ کارى در عراق ندارد. ایالات متحده حاکمان جمهورى اسلامى را از دشمن خونخوار خود نجات داد و آنها باید از این حیث قدردان باشند و نه طلبکار و مزاحم. اما از روز سقوط صدام، نیروهاى لشگر قدس و نیروهاى امنیتى ایرانى با حمایت از برخى گروه هاى شیعه به نا امن کردن عراق پرداخته و زمینه را براى قتل سربازان امریکایى و انگلیسى و مردم عراق فراهم آوردهاند. در افغانستان نیز وضع به همین منوال است. تنها وجهى که براى دخالت جمهورى اسلامى در این دو کشور قابل تصور است خواست سلطه طلبى و نفوذ محورى در منطقه است در حالى که ایالات متحده چنین نقشى را بازى مى کند.
دستگاه تبلیغاتى حکومت، ولى فقیه را رهبر مسلمین جهان مى خواند. همچنین شهر تهران ام القرى و شیعیان طرفدار ولایت فقیه قوم برگزیده خوانده مى شوند. این عبارات به خوبى نیات جمهورى اسلامى را در منطقه آشکار مى کنند. این که جمهورى اسلامى مترصد خلا سلطهى ایالات متحده است تا جاى آن را پر کند (مثل پیشنهاد کمک مظامى به ارتش لبنان پس از استنکاف ایالات متحده در پرداخت کمک صد میلیون دلارى، تابناک، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) دقیقا اهداف سلطه طلبانهى حاکمان جمهورى اسلامى را در منطقه نمایانگر است.
مانع کشور گشایى
جمهورى اسلامى فراتر از منطقهى خاور میانه به دنبال بسط قدرت خود در آمریکاى لاتین و آفریقاست. پیروان خمینى مرتبا از اهتزار پرچم اسلام در کاخ سفید سخن مى گفتند. پرسش اصلى مقامات ایرانى در مورد سیاست خارجى ایالات متحده آن است که چرا این کشور در ۱۶۰ کشور داراى پایگاه نظامى یا نیروى نظامى است و ناوهاى هواپیما بر آن در مناطق مختلف دنیا حضور دارند. این انتقاد در حالى مطرح مى شود که نیروهاى نظامى و امنیتى جمهورى اسلامى هر جا که خلا قدرتى پیدا شده (بوسنى، عراق، لبنان، افغانستان و یمن) حضور پیدا کردهاند. بنابر این، سلطه براى ایالات متحده مذموم است و نه براى نمایندگان خدا در کرهى خاکى. جهانخوارى و جهانگشایى براى غیر خودىها نپذیرفتنى است و براى خودىها شیرین تر از عسل.
به چه قیمت؟
هزینهى این دشمنى یک سویه، تشدید تحریمها و فشارها و در نتیجه انزواى بیشتر سیاسى و اقتصادى و توسعه نایافتگى کشور بوده است. اما نیاز به دشمن و برخوردارى از این دشمنى براى هیئت حاکمه تا حدى بوده که هزینه ها در برابر منافع تحمل شده است. سه دهه دشمنى کور و ایدئولوژیک با ایالات متحده براى مردم ایران جز فقر و بیکارى بیشتر، بى ارزش شدن پول ملى، درآمد سرانهى کمتر و افول کشور به رده هاى زیر ۱۵۰ در میان کشورهاى دنیا در اکثر شاخصها به بار نیاورده است. البته مدیریت ناکارآمد حاکمان نقشى عظیم در این امر بازى کرده است.
***
به دلیل دائمى بودن سه نیاز یا خواست است که ایالات متحده به مقام شیطان بزرگ در ایدئولوژى اسلامگرا ارتقا یافت تا کسى نتواند رابطهى میان دو کشور را عادى سازد و هزینه ها نیز نادیده گرفته شد. اگر در سه دههى گذشته على رغم کوشش طرفهایى در هر دو کشور در ایجاد رابطهى سیاسى و کاهش تنش نا موفق بودهاند ریشه را باید در نیاز بنیادى جمهورى اسلامى به دشمن، ماهیت جاه طلبانه و دخالت جویانه ى آن و ادعاى رهبران آن براى رهبرى حکومت جهانى واحد جستجو کرد.
----------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.