تغییر در ترکیب هیئت رئیسه مجلس از رخدادهای هفته گذشته بود؛ کناره گیری محمدرضا باهنر از محافظه کاران منتقد دولت از سمت نایب رئیس اول مجلس و برگزیده شدن حسن ابوترابی فرد از جناح حامی دولت در این سمت. جایگزین شدن حسن غفوری فرد از طیف منتقد دولت با محمدحسین فرهنگی، از حامیان دولت. در مجموع غلبه کامل اصولگرایان بر هیئت رئیسه مجلس، هر دوازده عضو. اما از سوی دیگر، ابقای علی لاریجانی از منتقدان دولت در سمت رئیس مجلس با ۲۱۴ رای و ۱۱۵ رای به نفع مسعود پزشکیان از جناح اصلاح طلب به رغم راه نیافتن او به هیئت رئیسه مجلس.
مجلسی که حتی پیش از این تغییرات ۱۷۵ نماینده حامی دولت در آن، در نامه ای به رئیس قوه قضائیه خواهان برخورد با آنچه «سران فتنه» خواندند، شدند. نامه ای که سبب شد صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه با انتقاد از آن بگوید این قوه در شناخت فتنه، سران آن و جرم آنها نظر خود را گفته و تردیدی هم ندارد، اما مطابق سیاست کلی نظام عمل می کند و خطوط کلی زیر نظر رهبر است.
آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، زمانی گفته بود مجلس در راس امور است. اکنون می توان پرسید کدام جناح در راس مجلس است و تا چه حد؟
آیت الله خمینی همچنین زمانی گفته بود میزان رای مردم است. اکنون می توان پرسید حامیان جنبش سبز که می گویند رایشان در انتخابات ۲۲ خرداد به حساب نیامده، با این تغییرات در هیئت رئیسه مجلس چه وزنی از دست داده اند یا پیدا کرده اند؟
میهمانان این هفته برنامه دیدگاه ها -از جمله- به این پرسش ها پاسخ می دهند؛ عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در تهران و عضو شورای فعالان ملی مذهبی، کاظم علمداری، استاد جامعه شناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس و مهدی فتاپور، مسئول هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوری خواهان ایران، مقیم کلن آلمان اما امروز در استودیوی رادیو فردا در پراگ.
عبدالرضا تاجیک: واژه محافظه کار را برای جریان راست که در حال حاضر قدرت سیاسی را در ایران در دست دارد، بیشتر می پسندم. هم دولت را در جریان محافظه کار قرار می دهم و هم منتقدانی که فعلا در نظام سیاسی ایران هستند را در درون محافظه کاران قرار می دهم. اما نکته ای که شما اشاره داشتید، بله من معتقدم توازن قوا دارد در نظام سیاسی ایران به نفع جریان دولت و آقای احمدی نژاد سنگین تر می شود و به نفع آنهاست. در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۸۴ جریانی برآمد که روز به روز سعی می کند قدرتش را در نظام سیاسی ایران بیشتر کند و امروز شاهدیم که در هر سه قوه این قدرت را تحکیم بخشیده اند.
این تغییرات و بحث قدرت در درون جریان محافظه کار، گام به گام حرکت می کند و ما در آینده شاهد حذف آقای لاریجانی خواهیم بود. البته اگر موفق شوند.
مهدی فتاپور: صحبت آقای تاجیک را قبول دارم. توازن نیرو به تدریج در ماه های اخیر به سود طرفداران دولت و از نظر برخورد با نیروهای اصلاح طلب در جهت تقویت نیروهایی که برخورد سخت را قبول دارند، تقویت شده. ولی بحث بر سر اینست که این روند تا چه حد می تواند موفق باشد و چقدر برای آن نیروی حاکم مشکلات به وجود می آورد.
مبنای استدلال شما چیست. آقای تاجیک می گویند این استیلا رفته رفته صورت می گیرد و در مرحله بعدی آقای لاریجانی ممکن است حذف شود. یعنی کی؟
این خواست دولت است. این خواست کسانی است که امروز قدرت بالا را در دست دارند. ولی آنها در پیشبرد خواستشان دچار مشکل هستند. نیروی حاکم دیگر نمی تواند وضعیت جامعه را برگرداند به دوران پیش از ۲۲ خرداد. در درون جامعه اکثریت با نیروی حاکم مخالف اند و بخشی نزدیک به چند میلیون به طور فعال در این مخالفت شرکت می کنند. این افراد فعال بخشی از نخبگان جامعه اند. این اعمال فشاری که در جامعه صورت می گیرد برای نیروی حاکم به این سادگی نیست که بتواند همه مخالفت های درونی را هم خاموش کند.
ولی در گذشته دیده شده که ممکن است که اعتراضات وجود داشته ولی دولت هم کار خودش را کرده و فقط جابجاهایی صورت گرفته است.
چنین چیزی ممکن است ولی به هر حال هستند کسانی در درون نظام که فکر می کنند این سیاست ها منافع نظام را به خطر می اندازد و آنها را با مشکلات جدی مواجه می کند و به همین دلیل مخالفت با این سیاست مرتب بازسازی می شود. یک ماه پیش آقای رفسنجانی به عنوان منتقد این سیاست صریح ترین صحبت ها را کرد. کسانی هستند که چنین اعتراضاتی دارند و زمینه را می بینند که بتوانند چنین اعتراضاتی را بیان کنند.
دقیقا و به خصوص اینکه در تازه ترین صحبت هایشان هم بر آنها تاکید کردند و هم خیلی صریح تر صحبت کردند و این تصور که تعادل نیرو شرایطی به وجود آورده که مخالفان درونی رژیم ساکت شده اند، این را نشان داده اند که چنین چیزی نیست.
کاظم علمداری: نقش مجلس پس از انتخابات دوره دهم فرعی شد. با حضور مثلث قدرت، دولت به ریاست آقای احمدی نژاد و آقای خامنه ای و سپاه پاسداران، سایر نهادهای قدرت در ایران به نهادهای فرعی بدل شدند. بنابراین تغییر جزیی که در درون مجلس اتفاق افتاده در درون یکی از ارگانهایی اتفاق افتاده که نقش گذشته اش را دیگر ندارد. ولی در هر حال همین تغییر هم پرمعناست. برخورد یا حرکت منفعلانه آقای باهنر، کناره گیری از سمت قبلی خود از ماه ها قبل شروع شده بود. جناح مثلث قدرت با ایشان برخورد انتقادی داشته به دلیل اینکه ایشان خیلی قاطعانه در مقابل جریان سبز، جریان اعتراضی مردم نایستاد. ولی نقش آقای لاریجانی هم به دلیل نقش خانواده لاریجانی در حکومت و حضورش در ریاست مجلس هنوز معنی دار است. اگرچه ایشان هم برخوردی که مثلث قدرت از او انتظار داشت نسبت به جنبش سبز نشان نداد. چون مجلس دارد نقش فرعی بازی می کند حضور آقای لاریجانی در ریاست آن چندان مهم نیست ولی گامی است برای تضعیف نقش کسانی مانند آقای غفوری فرد و آقای باهنر. می تواند در آینده تغییر و تحولاتی صورت گیرد.
۱۱۵ رای برای یک اصلاحطلب
بخشی از جریان محافظه کار که آقای باهنر و غفوری فرد عضو آنند احساس خطر می کند. احساس می کند که به دلیل این که آن جریان آنها را پس می زند مجبور است که با این جریان [اقلیت] تاحدودی معامله کند.
طبیعی است. تعداد نمایندگان اقلیت مشخص است و اگر ایشان این تعداد رای می آورد نشان می دهد که ایشان به دلیل ویژگی های شخصی اش این رای را آورده یا به دلیل معاملات سیاسی که صورت گرفته است.
آقای تاجیک سپس با اشاره به انتخابات سال ۱۳۸۴ می افزاید: در پی این انتخابات جریانی در ایران قدرت اجرایی را در دست گرفت که فاقد طبقه مشخصی بود. این جریان سعی کرد برای خود طبقه ای را ایجاد کند. این طبقه در هیئت های مذهبی شکل گرفت. اینها آن حاشیه نشینان نظام سیاسی بودند. این حاشیه نشینان رقابت با متن نظام را آغاز کردند و با شعارهای حمایت از مستضعفان و شعار مبارزه با فساد سعی کردند قدرت را در دست بگیرند و برای این کار افرادی مثل آقای هاشمی رفسنجانی را هم مورد حمله قرار دادند.
آقای تاجیک معتقد است از ویژگی های این طبقه بحث خشونت بود و در مسائل سیاسی و مدیریت جامعه در سطح بالا نبودند؛ «اینها بودند که پس از دولت نهم آمدند در سطح بالای مدیریت قرار گرفتند. تعاریفی که از دین داشتند و بحث مهدویت آنها با فقها تا حدودی مغایر است. اینها هستند که الان قدرت را درون جریان محافظه کار در دست می گیرند و به همین دلیل هم افرادی را کنار می زنند.»
آقای تاجیک بر این باور است که جریان رانده شده برای بقای خود ناگزیر می شود که به افرادی مانند پزشکیان رای دهد.
تاکید بر تحولاتی که در این ماه ها اتفاق افتاده بیشتر در جهت تقویت مواضع نیروهای دولت و نیروهای سرسخت در رژیم بوده است. اینکه اینها خواست شان کسب کامل تمام اهرم های قدرت است، اگر مشکلاتی که این نیرو دارد مورد توجه قرار نگیرد می تواند ما را به نتیجه غلط برساند. آنها دلشان می خواهد این کار را انجام دهند و اگر موفق شوند رژیم جمهوری اسلامی کیفیتاً سیستم حکومتی اش عوض می شود.
رژیم جمهوری اسلامی در تمام این سال ها یک جابهجایی را در درون خود پذیرفته بوده و اگر بخواهد این روند پیش برود، رژیم به سمت این می رود تبدیل شود به یک رژیم مثل رژیم صدام. این کار در شرایطی دارد صورت می گیرد که هم در عرصه بین المللی و هم در عرصه ملی رژیم با مشکل مواجه است. می شود با سرکوب مانع از این شد که مردم به خیابان ها نیایند. می شود با سرکوب مانع از از این شد که مثلا اعتراض های خیلی روشن در خیابان صورت نگیرد. ولی نمی شود با این کار مخالفتی را که در ابعاد جامعه وجود دارد، کنترل کرد. آنها نمی توانند با این چند میلیون که به طور کامل مخالفشان هستند مواجه باشند و درعین حال حکومت کنند.
آقای فتاپور با اشاره به مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور می گوید بخش بزرگی از تضادهای رژیم انعکاس این مشکلات است. به باور وی جنبش سبز همچنان ادامه دارد و مردم در مخالفت خود مصر تر شده اند؛ «نیروی حاکم به این سادگی نمی تواند تمام نیروها را حذف کند. ما مرتب بازسازی خواهیم داشت به دلیل مشکلات این رژیم و مشکلاتی که در یک سال آینده تشدید خواهد شد.»
آقای علمداری در همین زمینه می گوید: آقای احمدی نژاد رئیس جمهور مطلوب بخش زیادی از اصولگرایان نیست. آنها آلترناتیوی برای او نداشتند. آنها ناگزیر شدند به او بچسبند. در مورد نکته ای که آقای تاجیک گفتند در مورد هیئت هایی که در حاشیه قدرت بودند، از ابتدای جمهوری اسلامی جریانی که امروز در مصدر امور است در حاشیه قدرت بود. اما نکته اینست که بفهمیم چگونه اینها توانستند از حاشیه به متن حرکت منتقل شوند. درست است که در دوره اول آقای احمدی نژاد بودجه های سنگین دولتی به این گروه ها اختصاص داده شد و توانستند توانمند شوند که بتوانند قدرت ها و عرصه های جدید را تسخیر کنند. چگونگی این تحول مهم است و نیاز به فرصت دیگری برای توضیح دارد.
آقای علمداری می افزاید: علی رغم اینکه اینها به قدرت اصلی تبدیل شده اند سبب ریزش بیشتر در درون قدرت خواهند شد و بحران را شدید تر خواهند کرد، مشکلات چند بعدی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و کشمکش های جهانی و منطقه ای را نمی توانند حل کنند. افرادی مثل باهنر اگرچه از آنها فاصله می گیرند، نمی توانند جذب جریان سبز شوند. راه دیگری هم ندارند جز اینکه خودشان به حاشیه بروند. سرانجام این مثلث قدرت جمهوری اسلامی را با هزینه های سنگینی مواجه خواهد کرد.
آقای علمداری می افزاید جنبش سبز مهار شده است ولی پس ننشسته است.
در پایان این برنامه آقای تاجیک در پاسخ به این سئوال که در مجلس مراقب چه چیزی باید بود، از انتخابات و شیوه های نظارت بر آن نام می برد. وی همچنین با اشاره به جنبش سبز می گوید که به دلیل بالا رفتن هزینه های آن مانند زندان ها و محکومیت ها، مردم دنبال راه حلی با هزینه کمتراند.
مجلسی که حتی پیش از این تغییرات ۱۷۵ نماینده حامی دولت در آن، در نامه ای به رئیس قوه قضائیه خواهان برخورد با آنچه «سران فتنه» خواندند، شدند. نامه ای که سبب شد صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه با انتقاد از آن بگوید این قوه در شناخت فتنه، سران آن و جرم آنها نظر خود را گفته و تردیدی هم ندارد، اما مطابق سیاست کلی نظام عمل می کند و خطوط کلی زیر نظر رهبر است.
آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، زمانی گفته بود مجلس در راس امور است. اکنون می توان پرسید کدام جناح در راس مجلس است و تا چه حد؟
آیت الله خمینی همچنین زمانی گفته بود میزان رای مردم است. اکنون می توان پرسید حامیان جنبش سبز که می گویند رایشان در انتخابات ۲۲ خرداد به حساب نیامده، با این تغییرات در هیئت رئیسه مجلس چه وزنی از دست داده اند یا پیدا کرده اند؟
میهمانان این هفته برنامه دیدگاه ها -از جمله- به این پرسش ها پاسخ می دهند؛ عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در تهران و عضو شورای فعالان ملی مذهبی، کاظم علمداری، استاد جامعه شناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس و مهدی فتاپور، مسئول هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوری خواهان ایران، مقیم کلن آلمان اما امروز در استودیوی رادیو فردا در پراگ.
- توازن قوا چطور است آقای تاجیک؟ آیا به سبب اینکه آقای لاریجانی در سمت رئیس مجلس است، زود است که بگوییم جناح دولت غالب شده بر مجلس یا اینکه به واسطه اینکه آقای باهنر و آقای غفوری فرد کنار رفته اند، می شود گفت که دولت غلبه کامل پیدا کرده بر مجلس؟
عبدالرضا تاجیک: واژه محافظه کار را برای جریان راست که در حال حاضر قدرت سیاسی را در ایران در دست دارد، بیشتر می پسندم. هم دولت را در جریان محافظه کار قرار می دهم و هم منتقدانی که فعلا در نظام سیاسی ایران هستند را در درون محافظه کاران قرار می دهم. اما نکته ای که شما اشاره داشتید، بله من معتقدم توازن قوا دارد در نظام سیاسی ایران به نفع جریان دولت و آقای احمدی نژاد سنگین تر می شود و به نفع آنهاست. در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۸۴ جریانی برآمد که روز به روز سعی می کند قدرتش را در نظام سیاسی ایران بیشتر کند و امروز شاهدیم که در هر سه قوه این قدرت را تحکیم بخشیده اند.
- پس این که آقای لاریجانی در سمت خود ابقا شده اند فرقی در ماهیت امر نمی کند؟
رژیم جمهوری اسلامی در تمام این سال ها یک جابهجایی را در درون خود پذیرفته بوده و اگر بخواهد این روند پیش برود، رژیم به سمت این می رود تبدیل شود به یک رژیم مثل رژیم صدام.
مهدی فتاپور
- آقای فتاپور نظر شما در این مورد چیست؟
مهدی فتاپور: صحبت آقای تاجیک را قبول دارم. توازن نیرو به تدریج در ماه های اخیر به سود طرفداران دولت و از نظر برخورد با نیروهای اصلاح طلب در جهت تقویت نیروهایی که برخورد سخت را قبول دارند، تقویت شده. ولی بحث بر سر اینست که این روند تا چه حد می تواند موفق باشد و چقدر برای آن نیروی حاکم مشکلات به وجود می آورد.
مبنای استدلال شما چیست. آقای تاجیک می گویند این استیلا رفته رفته صورت می گیرد و در مرحله بعدی آقای لاریجانی ممکن است حذف شود. یعنی کی؟
این خواست دولت است. این خواست کسانی است که امروز قدرت بالا را در دست دارند. ولی آنها در پیشبرد خواستشان دچار مشکل هستند. نیروی حاکم دیگر نمی تواند وضعیت جامعه را برگرداند به دوران پیش از ۲۲ خرداد. در درون جامعه اکثریت با نیروی حاکم مخالف اند و بخشی نزدیک به چند میلیون به طور فعال در این مخالفت شرکت می کنند. این افراد فعال بخشی از نخبگان جامعه اند. این اعمال فشاری که در جامعه صورت می گیرد برای نیروی حاکم به این سادگی نیست که بتواند همه مخالفت های درونی را هم خاموش کند.
ولی در گذشته دیده شده که ممکن است که اعتراضات وجود داشته ولی دولت هم کار خودش را کرده و فقط جابجاهایی صورت گرفته است.
چنین چیزی ممکن است ولی به هر حال هستند کسانی در درون نظام که فکر می کنند این سیاست ها منافع نظام را به خطر می اندازد و آنها را با مشکلات جدی مواجه می کند و به همین دلیل مخالفت با این سیاست مرتب بازسازی می شود. یک ماه پیش آقای رفسنجانی به عنوان منتقد این سیاست صریح ترین صحبت ها را کرد. کسانی هستند که چنین اعتراضاتی دارند و زمینه را می بینند که بتوانند چنین اعتراضاتی را بیان کنند.
- اشاره شما به صحبت های آقای رفسنجانی است که هنوز بر آنچه در نماز جمعه بیست و شش تیرماه پارسال گفتند اصرار می کنند: مانند دلجویی از خانواده کشته شدگان، آزادی زندانیان و بقیه حرفهایی که زده بودند؟
دقیقا و به خصوص اینکه در تازه ترین صحبت هایشان هم بر آنها تاکید کردند و هم خیلی صریح تر صحبت کردند و این تصور که تعادل نیرو شرایطی به وجود آورده که مخالفان درونی رژیم ساکت شده اند، این را نشان داده اند که چنین چیزی نیست.
- آقای علمداری، به نظر شما جناح دولت دیگر بر مجلس فائق شده و یکدستی مشاهده می کنید؟ از این چه نتیجه ای باید گرفت؟ در یک فرصت آینده که منتقدان دولت در جناح محافظه کار اند، دومرتبه فرصت ابراز نظر پیدا می کنند و اقداماتی می کنند؟ یا اینکه ممکن است که حتی این مرز بین آنها و اصلاح طلبان کمرنگ شود و اتحاد عمل هایی را بین رگه هایی از جناح محافظه کار و اصلاح طلبان شاهد باشیم؟
علی رغم اینکه اینها به قدرت اصلی تبدیل شده اند سبب ریزش بیشتر در درون قدرت خواهند شد و بحران را شدید تر خواهند کرد، مشکلات چند بعدی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و کشمکش های جهانی و منطقه ای را نمی توانند حل کنند. سرانجام این مثلث قدرت جمهوری اسلامی را با هزینه های سنگینی مواجه خواهد کرد.
کاظم علمداری
۱۱۵ رای برای یک اصلاحطلب
- آقای تاجیک، ۱۱۵ رای مسعود پزشکیان از جناح اصلاح طلب را چگونه تفسیر می کنید؟
بخشی از جریان محافظه کار که آقای باهنر و غفوری فرد عضو آنند احساس خطر می کند. احساس می کند که به دلیل این که آن جریان آنها را پس می زند مجبور است که با این جریان [اقلیت] تاحدودی معامله کند.
- پس مقصودتان اینست که در شرایط فعلی اتحاد عمل هایی شکل گرفته است...
طبیعی است. تعداد نمایندگان اقلیت مشخص است و اگر ایشان این تعداد رای می آورد نشان می دهد که ایشان به دلیل ویژگی های شخصی اش این رای را آورده یا به دلیل معاملات سیاسی که صورت گرفته است.
آقای تاجیک سپس با اشاره به انتخابات سال ۱۳۸۴ می افزاید: در پی این انتخابات جریانی در ایران قدرت اجرایی را در دست گرفت که فاقد طبقه مشخصی بود. این جریان سعی کرد برای خود طبقه ای را ایجاد کند. این طبقه در هیئت های مذهبی شکل گرفت. اینها آن حاشیه نشینان نظام سیاسی بودند. این حاشیه نشینان رقابت با متن نظام را آغاز کردند و با شعارهای حمایت از مستضعفان و شعار مبارزه با فساد سعی کردند قدرت را در دست بگیرند و برای این کار افرادی مثل آقای هاشمی رفسنجانی را هم مورد حمله قرار دادند.
در پی این انتخابات جریانی در ایران قدرت اجرایی را در دست گرفت که فاقد طبقه مشخصی بود. این جریان سعی کرد برای خود طبقه ای را ایجاد کند. این طبقه در هیئت های مذهبی شکل گرفت.
عبدالرضا تاجیک
آقای تاجیک بر این باور است که جریان رانده شده برای بقای خود ناگزیر می شود که به افرادی مانند پزشکیان رای دهد.
- آقای فتاپور چشم انداز جنبش سبز چگونه است؟
تاکید بر تحولاتی که در این ماه ها اتفاق افتاده بیشتر در جهت تقویت مواضع نیروهای دولت و نیروهای سرسخت در رژیم بوده است. اینکه اینها خواست شان کسب کامل تمام اهرم های قدرت است، اگر مشکلاتی که این نیرو دارد مورد توجه قرار نگیرد می تواند ما را به نتیجه غلط برساند. آنها دلشان می خواهد این کار را انجام دهند و اگر موفق شوند رژیم جمهوری اسلامی کیفیتاً سیستم حکومتی اش عوض می شود.
- چیزی هست که بتواند مانع شان شود از اینکه این سیطره را پیدا کنند؟
رژیم جمهوری اسلامی در تمام این سال ها یک جابهجایی را در درون خود پذیرفته بوده و اگر بخواهد این روند پیش برود، رژیم به سمت این می رود تبدیل شود به یک رژیم مثل رژیم صدام. این کار در شرایطی دارد صورت می گیرد که هم در عرصه بین المللی و هم در عرصه ملی رژیم با مشکل مواجه است. می شود با سرکوب مانع از این شد که مردم به خیابان ها نیایند. می شود با سرکوب مانع از از این شد که مثلا اعتراض های خیلی روشن در خیابان صورت نگیرد. ولی نمی شود با این کار مخالفتی را که در ابعاد جامعه وجود دارد، کنترل کرد. آنها نمی توانند با این چند میلیون که به طور کامل مخالفشان هستند مواجه باشند و درعین حال حکومت کنند.
آقای فتاپور با اشاره به مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور می گوید بخش بزرگی از تضادهای رژیم انعکاس این مشکلات است. به باور وی جنبش سبز همچنان ادامه دارد و مردم در مخالفت خود مصر تر شده اند؛ «نیروی حاکم به این سادگی نمی تواند تمام نیروها را حذف کند. ما مرتب بازسازی خواهیم داشت به دلیل مشکلات این رژیم و مشکلاتی که در یک سال آینده تشدید خواهد شد.»
آقای علمداری در همین زمینه می گوید: آقای احمدی نژاد رئیس جمهور مطلوب بخش زیادی از اصولگرایان نیست. آنها آلترناتیوی برای او نداشتند. آنها ناگزیر شدند به او بچسبند. در مورد نکته ای که آقای تاجیک گفتند در مورد هیئت هایی که در حاشیه قدرت بودند، از ابتدای جمهوری اسلامی جریانی که امروز در مصدر امور است در حاشیه قدرت بود. اما نکته اینست که بفهمیم چگونه اینها توانستند از حاشیه به متن حرکت منتقل شوند. درست است که در دوره اول آقای احمدی نژاد بودجه های سنگین دولتی به این گروه ها اختصاص داده شد و توانستند توانمند شوند که بتوانند قدرت ها و عرصه های جدید را تسخیر کنند. چگونگی این تحول مهم است و نیاز به فرصت دیگری برای توضیح دارد.
آقای علمداری می افزاید: علی رغم اینکه اینها به قدرت اصلی تبدیل شده اند سبب ریزش بیشتر در درون قدرت خواهند شد و بحران را شدید تر خواهند کرد، مشکلات چند بعدی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و کشمکش های جهانی و منطقه ای را نمی توانند حل کنند. افرادی مثل باهنر اگرچه از آنها فاصله می گیرند، نمی توانند جذب جریان سبز شوند. راه دیگری هم ندارند جز اینکه خودشان به حاشیه بروند. سرانجام این مثلث قدرت جمهوری اسلامی را با هزینه های سنگینی مواجه خواهد کرد.
آقای علمداری می افزاید جنبش سبز مهار شده است ولی پس ننشسته است.
در پایان این برنامه آقای تاجیک در پاسخ به این سئوال که در مجلس مراقب چه چیزی باید بود، از انتخابات و شیوه های نظارت بر آن نام می برد. وی همچنین با اشاره به جنبش سبز می گوید که به دلیل بالا رفتن هزینه های آن مانند زندان ها و محکومیت ها، مردم دنبال راه حلی با هزینه کمتراند.