شهرام امیری؛ راز سر به مهر؟

  • امير مصدق کاتوزيان
شهرام امیری، شهروند ایرانی که در یک سال گذشته ادعاهای متناقضی در مورد وضعیت او در ایالات متحده آمریکا و فعالیت های پیشین او در ایران منتشر شد، سرانجام هفته گذشته واشینگتن را از طریق دوحه به مقصد تهران ترک کرد. گزارش هایی که در این یک سال در مورد شهرام امیری منتشر شد، همانقدر در تناقض با یکدیگر بود که چهار فیلمی که در مورد وضعیت او منتشر شده بود.

اما نام شهرام امیری از روزهای آغازین پایئز سال ۸۸ در رسانه ها مطرح شد. زمانی که روزنامه الشرق الاوسط با استناد به حرف های منوچهر متکی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در مورد چند ایرانی ربوده شده، اعلام کرد که یکی از این افراد شهرام امیری است؛ بنابر این گزارش از کارکنان مرکز غنی سازی جدید ایران در فردو در نزیکی قم. این گزارش همزمان بود با انتشار خبرهایی از آنچه در غرب اقدام پنهانی ایران نامیده شد در ساخت این مرکز جدید غنی سازی که در پی آن تنش بر سر برنامه هسته ای ایران دامنه دیگری یافت.

ایران در اولین واکنش به گزارش الشرق الاوسط از زبان سخنگوی وقت وزارت خارجه اعلام کرد که آقای امیری در جریان سفر به عربستان سعودی ناپدید شده است. به این ترتیب ایران عربستان را مسئول این وضعیت اعلام کرد. همسایه جنوبی ایران البته همواره این گفته ها را رد کرد. اما مقام های ایرانی در گام بعدی بر ربوده شدن این کارشناس ایرانی یا آنطور که در رسانه های غربی طرح شد «دانشمند هسته ای» با همکاری سرویس های اطلاعاتی عربستان و آمریکا پافشاری کردند.

در مقابل روایت ایران از این ماجرا، یعنی روایتی که در نخستین فیلم منتشر شده از شهرام امیری هم بر آن تاکید شد، روایت دیگری هم مطرح شد. روایتی که بر مبنای آن شهرام امیری با قصد ادامه تحصیل به آمریکا سفر کرده و خواستار پناهندگی در این کشور است. روایتی که موضوع اصلی دومین فیلم منتشر شده از شهرام امیری بود. پس از آن شهرام امیری در دو ویدئوی ارسالی دیگر بر یوتیوب از دلتنگی برای خانواده اش و بازگشت قریب الوقوع خود به ایران خبر داد و نهایتاً حضورش در دفتر حافظ منافع ایران در سفارت پاکستان در واشینگتن مقدمه بازگشت او به ایران شد. بازگشتی که نه تنها از ابهام موجود در پرونده شهرام امیری نکاست که ابعاد ابهام آمیز دیگری را هم بر آن افزود.

آیا شهرام امیری آنطور که اکنون در مطبوعات غرب بازتاب یافته در مقابل دریافت پول به سرویس اطلاعاتی آمریکا اطلاعات هسته ای داده است یا آنطور که خود می گوید اساساً پژوهشگر هسته ای نیست؟ آیا شهرام امیری چنانکه آمریکایی ها مدعی هستند در چند سال اخیر خبرچین آنها در ایران بوده است؟ آیا شهرام امیری که درتهران از او با حلقه گل استقبال شد، یک قهرمان ملی است یا نه؟ به ویژه که آخرین حرفی که منوچهر متکی وزیر خارجه ایران درباره او این بود که آقای امیری تا زمانی که ادعای خود در مورد ربوده شدن را اثبات نکرده، قهرمان قلمداد نخواهد شد.

این گونه پرسش ها را با میهمانان این هفته برنامه دیدگاه ها در میان گذاشتیم: منصور فرهنگ، اولین سفیر ایران در سازمان ملل متحد پس از انقلاب بهمن ۵۷ و استاد علوم سیاسی کالج بنینگتون در ایالت ورمونت آمریکا، هوشنگ امیراحمدی، مدیر مرکز خاورمیانه شناسی دانشگاه راتگرز آمریکا در نیوجرسی و بنیانگذار شورای ایرانی آمریکایی، نهادی که برای بهبود مناسبات تهران واشنگتن تلاش می کند و ماهان عابدین، تحلیلگر سیاسی و پژوهشگر در موسسه اطلاعات دفاعی دهلی نو، امروز در سفر در بیروت.



  • مجموع این گفته ها تا چه حدی می تواند به روشن شدن اصل ماجرا کمک کند؟

هوشنگ امیراحمدی: به نظر من آقای امیری توسط سرویس های اطلاعاتی عربستان حتماً ربوده شد و بعد به یک شکلی در اختیار آمریکا قرار گرفت. احتمالاً در آمریکا تا حدودی تخلیه (اطلاعاتی) شد، بعد متوجه شدند که چیز مهمی بارش نیست. فکر می کنم در این ماجرا یک توافقی بین ایران و آمریکا سر مسائل مختلفی که الان در جریان است، سر افرادی که بین این دو کشور در این رابطه درگیر شده اند. اینها اجازه دادند که آزاد شود و آمریکا برای خودش مدتی بماند و در همان موقع جمهوری اسلامی با او تماس گرفته و بالاخره خودش را در اختیار حکومت قرار داده و برگشت ایران. ویدئویی که پرس تی وی از او منتشر کرد، نقطه عطفی بود در ماجرای آقای امیری و نشان می داد که در همان حدودها آقای امیری به یک شکلی در اختیار یا خودش قرار گرفته یا دولت ایران قرار گرفته و بعداً هم ویدئوهای دیگر نشان می داد که ایشان در اختیار خودش است. یعنی آدم آزادی بود که منتظر بود که برگردد. من ماجرا را اینطور می بینم. بیشتر درک خودم است تا اطلاعاتی که وجود دارد. یک چیزهای کوچکی در این مورد می دانم و آن بر می گردد به فعالیت هایی که خودم در این مدت برای آزادی سه آمریکایی و برای بخشی از ایرانی هایی که در این کشور هستند کرده ام و این احتمالاً احساس من اینست که آقای امیری در چارچوب آن فعالیت هایی که برای آزادی این افراد نه فقط در رابطه با خودم، این دولت اتفاق افتاده، ماجرایش شکل گرفته.

  • آقای فرهنگ آیا شما ماجرا را این طور می بینید؟

عابدین: تنها کسی که حرفش کارشناسانه بوده، آقای علاء الدین بروجردی است که به همه توصیه کردند که بیشتر در این مورد تحقیق و تفحص شود تا معلوم شود که آقای امیری دوست است یا دشمن.
منصور فرهنگ: من هیچ اطلاعی راجع به ماهیت انگیزه آقای امیری و اینکه آیا او اطلاعاتی داشته یا نداشته، ندارم و به طور کلی در این گونه درگیری ها که ادعاهای کاملاً متضادی از طرفین وجود دارد، بحث بر سر اینکه واقعیت چه بوده، تمامش فقط می تواند گمانه زنی باشد. هیچ ارتباطی با واقعیت هایی که پشت پرده هست، ندارد. اما بر مبنای داده های غیرقابل انکار و تجربه های تاریخی و فهم ابتدایی از خصلت انسان و این نوع رفتار و کردار اینست که اگر آقای امیری در خاورمیانه ربوده شده بود، هیچ دلیل منطقی وجود نداشت که او را به آمریکا بیاورند. آمریکایی ها پایگاه های نظامی مختلفی در سراسر جهان دارند. در خود عربستان سعودی و یا اینکه آقای امیری می گوید که ماموران اسرائیلی آنجا بودند. اگر فرض این بوده که آقای امیری اطلاعات حساسی دارد که به درد آمریکایی ها می خورد، که آن هم تازه مورد سئوال است، اگر بوده شده، بنابراین این اطلاعات را می توانستند در یکی از پایگاه های خودشان که کوچکترین حسابرسی و پاسخگویی هم به حقوق ندارد، در آنجاها انجام دهند. اینکه کسی را در آنجا ربوده باشند و بعد بیاورند به خاک آمریکا که وارد خاک آمریکا شدن در دنیایی که مطبوعات آزاد وجود دارد، مخالفان وجود دارند، اصلاً کوچکترین نفع منطقی در این کار دیده نمی شود. دوم اینکه آقای امیری در ایران مدعی شده که سیا خواسته به او ۵۰ میلیون دلار بدهد که راجع به برنامه هسته ای ایران دروغ بگوید. اگر این دروغ سازی ها برای همه دولت های دنیا از جمله خود آمریکایی ها و ایرانی و عربها و اسرائیلی ها یک امر عادی شده که راجع به همدیگر یا دیگران دروغ پردازی کنند، بیایند ۵۰ میلیون دلار بدهند به کسی که بیاید دروغ بگوید. سیا دنبال اطلاعاتی می گردد. ممکن است کسی را جایی پیدا کنند که اطلاعات حساسی داشته باشد، آن اطلاعات را بخرند. ولی ۵۰ میلیون دلار بدهند به کسی که دروغ بگوید، با هیچ منطق و تجربه تاریخی سازگار نیست و اگر کسی را در خارج از خاک آمریکا ربوده باشند، آوردنش به خاک آمریکا با هیچ منطق، استدلال و تجربه تاریخی هماهنگ نیست.

  • آقای عابدین، شما هم اظهار نظر کرده بودید که رفتن شهرام امیری به آمریکا با انتخاب و اختیار خودش بوده و اینکه ربودندش حرف درستی نیست. درست است؟

ماهان عابدین: اولاً اظهار نظر صریح کردن در مورد این مسائل اطلاعاتی که در پرده ای از ابهام قرار دارد و سریت درون سریت است برای امثال ما که دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده نداریم، کار زیاد صحیحی شاید نباشد. چون کارهای اطلاعاتی میزان کارشناسی بسیار بالایی دارد و درست نیست که آدم با صراحت صحبت کند. ولی تا آنجا که به شناخت من از این مسائل بر می گردد، با مرور کردن اطلاعاتی که در مکان عمومی قرار دارد، اظهارنظرهای مقام های رسمی ایرانی مبنی بر اینکه آقای امیری توسط نیروهای آمریکایی ربوده شده و با تهدید به آمریکا برده شده، صحیح به نظر نمی آید. مطمئناً تطمیع و تهدید در کار بوده و چون سرویس های اطلاعاتی اصولاً تطمیع و تهدید نقشی جوهری جداناپذیر از کارهایشان است. کارهایی که به طور روزمره انجام می دهند. حالا با چه انگیزه ای آقای امیری را به آمریکا کشانده اند، آیا انگیزه های علمی بوده، در اختیار گذاشتن امکانات بالای علمی برای ایشان، خوب می تواند این یک انگیزه و مشوق بسیار بالایی باشد برای دانشمندی... بنابراین اینکه ایشان ربوده شده، تردیدهایی است. البته من کاملاً رد نمی کنم. تردیدهایی وجود دارد. ولی مطمئناً به نظر می آید که آقای امیری با یک تضاد اساسی رو به رو شده وقتی که ایشان را به آمریکا بردند. یعنی یک شکاف و گسل کیفی به وجود آمده بین ایشان و همکارانشان در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، این فرصت را برای نفوذ دسته های اطلاعاتی ایران فراهم کرده است. اگر این روایتی که من اینجا برای شما ارائه دادم، درست باشد، آقای شهرام امیری به هیچ وجه یک قهرمان ملی نیست. بر اساس قانون تعذیرات اسلامی، قانونی که استفاده می شود در کشور ما برای برخورد با مسائل تجسسی و جاسوسی، آقای امیری در واقع یک محارب است. افکار عمومی کشورها هم انتظار دارد که ایشان بلافاصله دستگیر و محاکمه شود نه اینکه بیایند از ایشان به عنوان یک قهرمان ملی نام ببرند.

  • ماجرای شهرام امیری و اینکه آیا ربوده شده و یا آزادانه به آمریکا رفته، چه اثری روی مناسبات تهران واشنگتن خواهد داشت؟

امیراحمدی: بالاخره یک انسانی آزاد است و برگشته خانه اش و با بچه هایش است. از طرف دیگر دولت ایران هم خوشحال است که توانسته سرویس اطلاعاتی آمریکا را شکست بدهد. آمریکایی هم از روز اول گفته بودند که ما کاری نداشتیم.
هوشنگ امیراحمدی این ماجرا را مثبت ارزیابی می کند و معتقد است: «بالاخره یک انسانی آزاد است و برگشته خانه اش و با بچه هایش است. از طرف دیگر دولت ایران هم خوشحال است که توانسته سرویس اطلاعاتی آمریکا را شکست بدهد. آمریکایی هم از روز اول گفته بودند که ما کاری نداشتیم.» آقای امیری با انتقاد از جریان اختلافاتی که میان دو دولت آمریکا و ایران وجود دارد معتقد است که این وضعیت پای افراد عادی را به عنوان قربانیان این رقابت سیاسی به ماجرا می کشاند و از این جهت داستان امیری را مثبت ارزیابی می کند.

  • آیا بازگشت امیری به ایران موجب خواهد شد که سه آمریکایی در ایران در زندان شرایط بهتری برایشان ایجاد شود یا این نوع مقایسه درست نیست؟

منصور فرهنگ: من هیچ اطلاعی ندارم که بخواهم اظهار نظری بکنم. اینکه بین دولت ایران و آمریکا و سیا و این حرف ها چه ارتباطاتی هست، من نمی دانم. من این مسائل را دنبال نمی کنم و اظهار نظر کردن درباره آنها برای من کار صحیحی نیست.

  • آقای عابدین، موقعی که شهرام امیری به تهران آمد، حسن قشقاوی، معاون آقای متکی با حلقه گل از او استقبال کرد. البته آقای متکی در پاسخ به این سئوال که وضعیت او چگونه است، گفت باید دید که ادعایش در مورد ربودنش را می تواند اثبات کند یا نه تا بعد ببینیم که با او چگونه برخورد باید کرد. ولی قبل از این همیشه آقای متکی از ربوده شدن شهرام امیری به عنوان یک واقعیت نام می برد. حالا صحبت ادعا است. چطور است که الان مسائل به این ترتیب مطرح شده؟

تا آنجا که به من مربوط است من احساس می کنم آقای شهرام امیری باید به دادسرای انقلاب انتقال داده شود و آنجا تحقیق و تفحص شود و از ایشان بازجویی کارشناسی انجام گیرد. من احساس می کنم که یک معامله ای صورت گرفته بین آقای امیری و دستگاه های اطلاعاتی ایران جهت پرده پوشی خیلی از واقعیات. این هم برای آقای امیری بهترین شیوه و راه حل است. من احساس می کنم که ایشان آینده بسیار جالبی در جمهوری اسلامی نخواهند داشت. وضعیت ایشان یک وضعیت مناسب نیست. یک وضعیت زیبنده یک دانشمند نیست. شاید اینکه خودش را تحت اختیار یک نهاد قضایی ایرانی قرار بدهد، برای ایشان بهتر باشد. ابهامات زیاد است، تا آنجا که اظهارات مقامات رسمی جمهوری اسلامی بر می گردد، حرف های ضد و نقیض زیادی زده اند در این مسئله. تنها کسی که حرفش کارشناسانه بوده، آقای علاء الدین بروجردی است که به همه توصیه کردند که بیشتر در این مورد تحقیق و تفحص شود تا معلوم شود که آقای امیری دوست است یا دشمن.

  • آقای عابدین، آقای امیری در همان زمانی خبر مربوط به ایشان مطرح شد که درباره سایت فردوی قم هم خبرهایی بازتاب پیدا کرد در رسانه ها. علاوه بر این الان صحبت دانشگاهی است به اسم دانشگاه مالک اشتر. فکر می کنید که چه نوع اطلاعاتی مورد نظر تحلیل گران است وقتی که در این باره صحبت می کنند و ارتباط این نوع اطلاعات با شهرام امیری چیست؟

فرهنگ: به طور کلی در این گونه درگیری ها که ادعاهای کاملاً متضادی از طرفین وجود دارد، بحث بر سر اینکه واقعیت چه بوده، تمامش فقط می تواند گمانه زنی باشد. هیچ ارتباطی با واقعیت هایی که پشت پرده هست، ندارد.
تا آنجا که من اطلاع دارم آمریکایی ها بیش از ۹۹ درصد اطلاعات مورد نظرشان را در مورد ایران از راه های «سیگنال اینتلیجنت» کسب می کنند یعنی استراق سمع در نظام های ارتباطی ایران، شنود تلفن ها، ارتباطات رمزی که توسط نهادهای ایرانی انجام می گیرد، ارتباطات رمزی سفارتخانه های ایران... اینها بسیاری از ارتباطات داخل ایران را تا آنجا که به مسائل نظامی و سیاسی بر می گردد، به طور دقیق زیر نظر دارند و از طریق این شنودها است که یک سری افراد ذینفوذ، افراد مهم یا جذاب را تحت تعقیب قرار می دهند و اگر امکانش باشد آنها را شکار می کنند. به نظر می آید آقای شهرام امیری یکی از این آدم ها بوده که از طریق شنود تلفن همراهش ما جرا به اینجا کشیده شد. تا آنجا که به سئوالات شما بر می گردد، در مورد دانشکده مالک اشتر، این نهادهای ایرانی که در مسئله اتمی کشور درگیرند، آمریکایی ها از طریق شیوه های گوناگون برای تعقیب و مراقبت استفاده می کنند و من فکر می کنم عوامل انسانی در حال حاضر زیاد برایشان موثر نباشد چون دسترسی به مقامات ایرانی و یا اشخاصی که اطلاعات رده بالا دارند برای آمریکایی ها کار خیلی سخت است. برای اینکه ضد اطلاعات جمهوری اسلامی ایران هم بسیار قوی است. احساس می کنم که یکی از ابعاد این ماجرای آقای امیری این بوده که دستگاه اطلاعاتی کشور توانسته به طور موفقیت آمیز در سیستم حتی پناهندگی آمریکایی نفوذ کند. چون تا آنجا که به خود اظهار نظرهای مقامهای آمریکایی بر می گردد، آقای امیری را تحت برنامه «حمایت از شاهد» witness protection program قرار دادند. یکی از شیوه هایی که بیشتر برای گانگسترها به کار می رود. گانگسترهایی که با نهادهای قضایی آمریکایی برای تغییر هویت آنها همکاری کرده اند، اینها را در این نظام قرار می دهند و یکی از پیش شرط های قرار گرفتن در چنین سیستمی قطع تمام ارتباط شخص با زندگی گذشته اش است که آقای امیری به نظر می آید نتوانسته این را تحمل کند و دستگاه اطلاعاتی ایران در این فرایند نفوذ کرده و ضربه خود را وارد کرده است.

  • آقای فرهنگ وزارت خارجه آمریکا در این باره که شهرام امیری اطلاعاتی به آمریکا داده یا نداده، اظهار نظری نمی کند اما نیویورک تایمز به نقل از مسئولان آمریکایی بدون ذکر نام نوشت شهرام امیری چند سال در ایران برای سیا خبرچینی می کرده. قبل از اینکه بیاید آمریکا. و قبل از آن هم واشنگتن پست به نقل از مسئولان آمریکایی نوشت که در ازای دریافت بیش از پنج میلیون دلار شهرام امیری اطلاعات مفیدی داده. از مجموع این گفته ها چه نوع تحلیل و تفسیری می شود کرد؟

من هیچ نوع تحلیل و تفسیری از این گمانه زنی هایی که می کنند ندارم. بعضی از این خبرنگاران ممکن است اطلاعاتی از بعضی ماموران بگیرند. فقط در این مورد دو مسئله است. یکی صحبت خود امیری است که در ایران گفته که خواستند که به او ۵۰ میلیون دلار بدهند که به سیا دروغ بگوید. دقیقاً کلمات خود امیری است. من فکر می کنم این از هر نوع منطق و استدلال و فهم تجربی دور است. و دوم اینکه آقای امیری اگر ربوده شده بود، هرگز به آمریکا آورده نمی شد. جز این دو نکته من هیچ حرف دیگری در رابطه با این مسئله ندارم.

هوشنگ امیر احمدی: من هم با آقای فرهنگ در مورد حرف های آقای امیری موافقم. آدمی که درگیر چنین جریانی بوده حرف هایش را باید با احتیاط گوش داد و بخش بسیار کوچکتری از آن را قبول کرد. اما در همین حال هم نمی شود واشینگتن پست و نیویورک تایمز و تمام این مطبوعات گردن کلفت این کشور را که گاه در گذشته هم ماجراهای اینطوری را با دقت دنبال کرده اند، به این سادگی کنار گذاشت. من اعتقاد دارم که در این داستان مشکل یک طرف آمریکا بوده و یک سر ایران. اینکه این آدم چطوری آمده اینجا، من حرف آقای فرهنگ را قبول دارم. با منطق جور در نمی آید که یک آدمی مثل آقای امیری را در عربستان بدزدند و بیاورند این کشور. همانجا می توانستند استفاده کنند. اما یک مشکل دیگر هست و آن اینکه در رابطه ایران و آمریکا در سی سال گذشته هیچ منطقی وجود نداشته. این دو کشور کارهایی می کنند، حتی در روابط عادی و سیاست گذاری شان که با هیچ عقل و منطقی جور در نمی آید. مشکل دیگر این است که در این رابطه نیروهایی واردند که در چارچوب منطق و عقل کار نمی کنند. در ضمن اینکه حرف آقای فرهنگ را می پسندم و منطقش درست است، در عین حال احساسم این است که ممکن است هم اتفاق افتاده باشد. برای اینکه در این ۲۲ سال در این رابطه من چیزهایی دیده ام که با هیچ عقل و منطقی جور در نمی آید ولی اتفاق افتاده است. شاید باید منتظر باشیم که ببینیم واقعیت های بیشتری مطرح شود. اما این داستان هرچه بوده یک پایان خوش داشته. من امیدوارم همین اتفاق برای دیگران هم بیافتد.