پاسخ نمایندهی ایران در سازمان ملل به رای اکثریت اعضای مجمع عمومی در محکوم کردن ایران به خاطر نقض حقوق بشر در سال ۲۰۰۹، ایراد بیانیهای در ذکر نقض حقوق فلسطینیها و بومیان کانادا بوده است. مسئولان جمهوری اسلامی در برابر کهریزک و اوین، ابوغریب و گوانتانامو را دارند و در برابر کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ کشتار صبرا و شتیلا و در برابر عملیات تروریستی خود در خارج از کشور، ترورهای موساد و سی آی ای را. مسئولان جمهوری اسلامی هر جا به واکنشی در مورد نقض حقوق مردم در ایران مواجه شدهاند به ذکر نقض حقوق بشر توسط دیگر کشورها پرداختهاند.
از مجموعهی واکنشهای مقامات ایرانی به انتقادات، چنین به نظر میرسد که تا میتوانند پرسش را با پرسش پاسخ میدهند (کاری که در مصاحبههای مطبوعاتی انجام میگیرد) و در محتوای پرسش متقابل به همسانی دو طرف در تنزل رتبهی اخلاقی و نقض حقوق اساسی مردم اشاره میکنند. بدین ترتیب، نمایندگان جمهوری اسلامی و مقامات سیاسی در دورهی احمدی نژاد به استراتژی «شما هم مثل ما جنایتکارید» تمسک کردهاند. این استراتژی حاکی از چگونه تحولی در ایدئولوژی حکومت داری و مواجهه با مخالفان و نیز نگرش به خود در میان حاکمان جمهوری اسلامی است؟
واقعگرایی خام
حکومت ایران در دوران آیتالله خامنهای آشکارا از آرمانگرایی دههی ۱۳۶۰ به واقعگرایی خام دههی ۱۳۸۰ که صرفا به قدرت برهنه و زور متکی است گذر کرده است. دیپلماسی در برابر دول خارجی و مدارا و مصالحه با مخالفان داخلی جای خود را به تهدید و ارعاب داده است. دولتهای رفسنجانی و خاتمی از این که در چارچوب گفتمان اقتدارگرایی سخن بگویند ابا داشتند و هنوز بر این باور بودند که حکومت در عین امتیازات گسترده برای روحانیت بدون اتکای به مردم دشوار است. آنها تلاش میکردند بر نظامیگرایی و اقتدارگرایی سلطانی آیتالله خامنهای سرپوش بگذارند یا با آن کجدار و مریز رفتار میکردند.
اما حکومت نظامیان در دوران دولت احمدی نژاد پردهها را کنار زد و منویات آیتالله خامنهای را مبنی بر این که حکومت برهان قاطع یا همان قدرت قاهره را دست دارد و تنها به همین دلیل مردم باید اطاعت کنند به روشنی بیان کرد. البته این برهان قاطع در گفتمان سیاسی حاکمیت به عنوان ضرورت اطاعت مردم از جانشین پیامبر و ائمه مطرح میشود اما جانشینی که مهمترین مشخصهی وی در دست داشتن قدرت قاهره است. آیتالله خامنهای در طی دو دهه ارتباطات و شبکههای لازم برای حکومت بر اساس قدرت قاهره را بر ساخت و شبکهای از نیروهای نظامی و شبه نظامی وفادار به خود را در سراسر کشور به وجود آورد که اکنون قدرت را در دست دارند.
ورشکستگی اخلاقی
حاکمان جمهوری اسلامی همچنان مدعی حکومت آرمانی شیعهاند و هنوز هم خود را در مقام ائمهی شیعه و مخالفان خود را در جایگاه شمر و یزید قرار میدهند. اما هنگامی که با انتقاد مواجه میشوند و میدانند که طرف مقابل شواهد کافی برای انتقادات خود در دست دارد و فسادها و جنایات قابل انکار نیست، برای گرفتن برتری اخلاقی از طرف مقابل به او گوشزد میشود که «شما هم در این مورد دست کمی از ما ندارید.» اما این گوشزدها معمولا قیاس مع الفارق است. رفتاری که دولت کانادا با بومیهای خود دارد اصولا قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان کرد و بلوچ یا بهاییان نیست. در کدام شهر کانادا بومیان را بر تیرهای چراغ راهنمایی به دار میکشند یا مدارس آنها را میبندند؟ موردی سراغ نداریم که بومیان کانادایی در خیابان دزدیده شده یا رسانههای آنها توقیف شده باشد یا جلوی تظاهرات یا اعتراضات آنها گرفته شده باشد.
همچنین رفتار دولت اسرائیل با فلسطینیان قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان خود نیست. در ایران افراد به صرف عضویت در گروههایی که به مبارزهی مسلحانه باور دارند دستگیر و اعدام میشوند. با این معیار یک نفر از اعضای حماس نباید در اسرائیل و نوار غزه و کرانهی باختری زنده بمانند. اما دولت ایران معترضانی را که تنها به راهپیمایی سکوت اقدام کرده بودند در شرایط غیر جنگی به گلوله میبندد، کاری که حتی دولت اسرائیل با پروندهی غیر قابل قبولش در حوزه حقوق بشر انجام نمیدهد.
حاکمیت هرج و مرج
آنچه در پس زمینهی این نوع مواجهه با انتقادات قرار دارد آن است که از منظر حاکمان جمهوری اسلامی هیچ قانون و قاعدهای بر عالم حاکم نیست و هر که زور و قدرت تبلیغاتی و فریبکاری و ثروتاش بیشتر باشد جهان را در اختیار دارد. از نگاه اینان تنها هرج و مرج بر جهان حاکم است و در این وانفسای آشفتگی و به هم ریختگی، گروهی با عزم جزم و قدرت ارعاب و سرکوب میتوانند زمام عالم را در دست بگیرند، چنان که این کار را در داخل کشور کردهاند. حاکمان نظامی ایران با اتکا بر قدرت لویاتان هابزی خود معتقدند که هیچ نیروی مردمی نمیتواند با این دیوار سنگی سلاح و خشونت برخورد کند. («كسانی هم كه با اشاره، تشویق، و لبخند دشمن، میخواهند با نظام اسلامی ... مواجه شوند، بدانند كه سر به سنگ میكوبند»: آیتالله خامنهای، الف، ۴ آذر ۱۳۸۸) بحثی که حاکمان ایران از مدیریت عالم میکنند دقیقا به همین موضوع ارجاع دارد.
ارعاب موثر واقع میشود
رژیم استبدادی دینی با اتکا به دیدگاه آشوب محوری که دارد ارعاب را موثر ترین روش برای رسیدن به خواستهای خود میداند و از این که در این خصوص جنایتکار و تروریست خوانده شود ابایی ندارد. مقامات امروز رژیم به فتوای قتل سلمان رشدی افتخار میکنند چون جنبهی بازدارندگی داشته و به عنوان مثال کارگردان فیلم ۲۰۱۲ را از نمایش صحنه ی تخریب کعبه (در عین نمایش تخریب بناهای مذهبی دیگر ادیان) به دلیل ترس از فتوای مربوط به رشدی بازداشته است. (سایت الف، ۱۵ آذر ۱۳۸۸) مبنای این استدلال آن است که اگر مردم را از قتل بترسانید آنها واکنش نشان میدهند و به دلیل ترس از حرفی که میخواسته اند بزنند یا کاری که میخواستهاند انجام دهند باز میایستند. برای بازدارندگی دیگر کشورها از مداخله در امور داخلی نیز همواره به ظرفیت رژیم کنونی برای عملیات تروریستی در سطح جهان اشاره میشود. مقامات رژیم مدعیات اخلاقیِ پیش از تاسیس جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و صرفا با اتکا به زور و ارعاب در سطح ملی و بینالمللی عمل میکنند. این مقامات درپیش گیری این سیاست نیز تلویحا از اعلام جنایتکار بودن خود شرمنده نیستند.
ما تازه شروع کردهایم
پاسخ احمدی نژاد به انتقادات نامزدهای مخالف وی در مورد نقض حقوق دانشجویان و زنان و جوانان و کتک زدن مردم در خیابانها توسط بسیج و لباس شخصیها (در مناظرات تلویزیونی دوران انتخابات) آن بود که اصلاح طلبان در دههی شصت خود به همهی این کارها دست میزدند. وقتی از احمدی نژاد در مورد قتل ندا آقا سلطان در مصاحبه با شبکهی سی بی اس سوال میشود به قتل زنی مصری در آلمان اشاره میکند. بدین ترتیب پاسخ ضمنی مسئولان ایران آن است «شما اصلاح طلبان قبلا مشغول سرکوب بودهاید و شما غربیها قرنهاست که دارید جنایت میکنید، دولت من تازه شروع کرده است.»
بدین ترتیب هم مردم ایران و هم طرفهای خارجی حکومت با واقعیت تازهای روبهرو هستند: حکومتی که تنها زبان زور را میفهمد و نه به اصول اخلاقی، نه به حقوق بینالملل، و نه به حقوق اساسی شهروندان قائل است. این رژیم در هیچ سطحی قابل اعتماد نیست. به همین دلیل طرفهای داخلی و خارجی در مذاکرات حتما باید تضمینهای لازم را کسب کنند چون هر لحظه مقامات ایرانی ممکن است سخن خود را تغییر دهند. مخالفان داخلی اکنون متوجه شدهاند که این حکومت از این که سه میلیون نفر در اعتراض به خیابان بیایند به خود نمیآید و با سرکوب مردم به اعمال قدرت ادامه میدهد.
مردمی که میخواهند با نمایش قدرت و مخالفت خویش در خیابانها رژیم را به عقب نشینی وادار کنند حکومت را با حرکتهای غیر خشن خود در موقعیتی قرار دادهاند که نمیتواند به خشونت مورد نظر خود تمسک کند و با فشار عمومی در مراحلی مجبور به عقب نشینی شده است. در تظاهرات روز قدس، سیزده آبان و ۱۶ آذر گزارشی در مورد کشته شدن معترضان نرسیده است که این یک پیروزی بزرگ برای جنبش سبز است.
این حکومت بر آن است تا آخرین فشنگ خود بجنگد چون آن قدر پروندهی خود را سیاه میبیند که هر گونه عقب نشینی را به معنای اعدام تک تک نیروهای درگیر تلقی میکند. به همین دلیل، رهبران و تحلیلگران جنبش همواره از ادبیاتی که به این ترس دامن میزند میپرهیزند.
-----------------------
دیدگاههای انعکاس یافته در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.
از مجموعهی واکنشهای مقامات ایرانی به انتقادات، چنین به نظر میرسد که تا میتوانند پرسش را با پرسش پاسخ میدهند (کاری که در مصاحبههای مطبوعاتی انجام میگیرد) و در محتوای پرسش متقابل به همسانی دو طرف در تنزل رتبهی اخلاقی و نقض حقوق اساسی مردم اشاره میکنند. بدین ترتیب، نمایندگان جمهوری اسلامی و مقامات سیاسی در دورهی احمدی نژاد به استراتژی «شما هم مثل ما جنایتکارید» تمسک کردهاند. این استراتژی حاکی از چگونه تحولی در ایدئولوژی حکومت داری و مواجهه با مخالفان و نیز نگرش به خود در میان حاکمان جمهوری اسلامی است؟
واقعگرایی خام
حکومت ایران در دوران آیتالله خامنهای آشکارا از آرمانگرایی دههی ۱۳۶۰ به واقعگرایی خام دههی ۱۳۸۰ که صرفا به قدرت برهنه و زور متکی است گذر کرده است. دیپلماسی در برابر دول خارجی و مدارا و مصالحه با مخالفان داخلی جای خود را به تهدید و ارعاب داده است. دولتهای رفسنجانی و خاتمی از این که در چارچوب گفتمان اقتدارگرایی سخن بگویند ابا داشتند و هنوز بر این باور بودند که حکومت در عین امتیازات گسترده برای روحانیت بدون اتکای به مردم دشوار است. آنها تلاش میکردند بر نظامیگرایی و اقتدارگرایی سلطانی آیتالله خامنهای سرپوش بگذارند یا با آن کجدار و مریز رفتار میکردند.
«دولت ایران معترضانی را که تنها به راهپیمایی سکوت اقدام کرده بودند در شرایط غیر جنگی به گلوله میبندد، کاری که حتی دولت اسرائیل با پروندهی غیر قابل قبولش در حوزه حقوق بشر انجام نمیدهد.»
ورشکستگی اخلاقی
حاکمان جمهوری اسلامی همچنان مدعی حکومت آرمانی شیعهاند و هنوز هم خود را در مقام ائمهی شیعه و مخالفان خود را در جایگاه شمر و یزید قرار میدهند. اما هنگامی که با انتقاد مواجه میشوند و میدانند که طرف مقابل شواهد کافی برای انتقادات خود در دست دارد و فسادها و جنایات قابل انکار نیست، برای گرفتن برتری اخلاقی از طرف مقابل به او گوشزد میشود که «شما هم در این مورد دست کمی از ما ندارید.» اما این گوشزدها معمولا قیاس مع الفارق است. رفتاری که دولت کانادا با بومیهای خود دارد اصولا قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان کرد و بلوچ یا بهاییان نیست. در کدام شهر کانادا بومیان را بر تیرهای چراغ راهنمایی به دار میکشند یا مدارس آنها را میبندند؟ موردی سراغ نداریم که بومیان کانادایی در خیابان دزدیده شده یا رسانههای آنها توقیف شده باشد یا جلوی تظاهرات یا اعتراضات آنها گرفته شده باشد.
همچنین رفتار دولت اسرائیل با فلسطینیان قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان خود نیست. در ایران افراد به صرف عضویت در گروههایی که به مبارزهی مسلحانه باور دارند دستگیر و اعدام میشوند. با این معیار یک نفر از اعضای حماس نباید در اسرائیل و نوار غزه و کرانهی باختری زنده بمانند. اما دولت ایران معترضانی را که تنها به راهپیمایی سکوت اقدام کرده بودند در شرایط غیر جنگی به گلوله میبندد، کاری که حتی دولت اسرائیل با پروندهی غیر قابل قبولش در حوزه حقوق بشر انجام نمیدهد.
حاکمیت هرج و مرج
«مردمی که میخواهند با نمایش قدرت و مخالفت خویش در خیابانها رژیم را به عقب نشینی وادار کنند حکومت را با حرکتهای غیر خشن خود در موقعیتی قرار دادهاند که نمیتواند به خشونت مورد نظر خود تمسک کند و با فشار عمومی در مراحلی مجبور به عقب نشینی شده است. در تظاهرات روز قدس، سیزده آبان و ۱۶ آذر گزارشی در مورد کشته شدن معترضان نرسیده است که این یک پیروزی بزرگ برای جنبش سبز است.»
ارعاب موثر واقع میشود
رژیم استبدادی دینی با اتکا به دیدگاه آشوب محوری که دارد ارعاب را موثر ترین روش برای رسیدن به خواستهای خود میداند و از این که در این خصوص جنایتکار و تروریست خوانده شود ابایی ندارد. مقامات امروز رژیم به فتوای قتل سلمان رشدی افتخار میکنند چون جنبهی بازدارندگی داشته و به عنوان مثال کارگردان فیلم ۲۰۱۲ را از نمایش صحنه ی تخریب کعبه (در عین نمایش تخریب بناهای مذهبی دیگر ادیان) به دلیل ترس از فتوای مربوط به رشدی بازداشته است. (سایت الف، ۱۵ آذر ۱۳۸۸) مبنای این استدلال آن است که اگر مردم را از قتل بترسانید آنها واکنش نشان میدهند و به دلیل ترس از حرفی که میخواسته اند بزنند یا کاری که میخواستهاند انجام دهند باز میایستند. برای بازدارندگی دیگر کشورها از مداخله در امور داخلی نیز همواره به ظرفیت رژیم کنونی برای عملیات تروریستی در سطح جهان اشاره میشود. مقامات رژیم مدعیات اخلاقیِ پیش از تاسیس جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و صرفا با اتکا به زور و ارعاب در سطح ملی و بینالمللی عمل میکنند. این مقامات درپیش گیری این سیاست نیز تلویحا از اعلام جنایتکار بودن خود شرمنده نیستند.
ما تازه شروع کردهایم
پاسخ احمدی نژاد به انتقادات نامزدهای مخالف وی در مورد نقض حقوق دانشجویان و زنان و جوانان و کتک زدن مردم در خیابانها توسط بسیج و لباس شخصیها (در مناظرات تلویزیونی دوران انتخابات) آن بود که اصلاح طلبان در دههی شصت خود به همهی این کارها دست میزدند. وقتی از احمدی نژاد در مورد قتل ندا آقا سلطان در مصاحبه با شبکهی سی بی اس سوال میشود به قتل زنی مصری در آلمان اشاره میکند. بدین ترتیب پاسخ ضمنی مسئولان ایران آن است «شما اصلاح طلبان قبلا مشغول سرکوب بودهاید و شما غربیها قرنهاست که دارید جنایت میکنید، دولت من تازه شروع کرده است.»
بدین ترتیب هم مردم ایران و هم طرفهای خارجی حکومت با واقعیت تازهای روبهرو هستند: حکومتی که تنها زبان زور را میفهمد و نه به اصول اخلاقی، نه به حقوق بینالملل، و نه به حقوق اساسی شهروندان قائل است. این رژیم در هیچ سطحی قابل اعتماد نیست. به همین دلیل طرفهای داخلی و خارجی در مذاکرات حتما باید تضمینهای لازم را کسب کنند چون هر لحظه مقامات ایرانی ممکن است سخن خود را تغییر دهند. مخالفان داخلی اکنون متوجه شدهاند که این حکومت از این که سه میلیون نفر در اعتراض به خیابان بیایند به خود نمیآید و با سرکوب مردم به اعمال قدرت ادامه میدهد.
مردمی که میخواهند با نمایش قدرت و مخالفت خویش در خیابانها رژیم را به عقب نشینی وادار کنند حکومت را با حرکتهای غیر خشن خود در موقعیتی قرار دادهاند که نمیتواند به خشونت مورد نظر خود تمسک کند و با فشار عمومی در مراحلی مجبور به عقب نشینی شده است. در تظاهرات روز قدس، سیزده آبان و ۱۶ آذر گزارشی در مورد کشته شدن معترضان نرسیده است که این یک پیروزی بزرگ برای جنبش سبز است.
این حکومت بر آن است تا آخرین فشنگ خود بجنگد چون آن قدر پروندهی خود را سیاه میبیند که هر گونه عقب نشینی را به معنای اعدام تک تک نیروهای درگیر تلقی میکند. به همین دلیل، رهبران و تحلیلگران جنبش همواره از ادبیاتی که به این ترس دامن میزند میپرهیزند.
-----------------------
دیدگاههای انعکاس یافته در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.