۲۰۱۶؛ سالی با دورنمای نه‌چندان‌ روشن برای مهاجران

کودک پناهجو در مرز یونان و مقدونیه

اروپا در سال ۲۰۱۵ شاهد ورود بیش از یک میلیون مهاجر پناهجو از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از مسیر دریای مدیترانه و بالکان بود. با وجود کاهش نسبی شمار پناهجویان و مهاجران در هفته‌های اخیر، همه شواهد نشان می‌دهند این کوچ بزرگ انسانی در سال آینده میلادی هم ادامه خواهد یافت.

یک میلیون مهاجر و پناهجویی که در شرایط اضطراری خود را به مرزهای اروپا رساندند را باید به گروه‌های پرشمار دیگری افزود که از راه‌های دیگر روانه کشورهای این منطقه می‌شوند. کوچ صد‌ها هزار نفر به اروپا بحث مهاجرت و مهاجران را به بحث مهم سیاسی و اجتماعی این قاره تبدیل کرده و به شکاف‌های جدی میان نیروهای سیاسی و افکار عمومی داخل کشور‌ها و نیز در میان کشورهای اروپایی دامن زده است.

سیل پناهجویان مناطق بحرانی به اروپا چه زمان پایان خواهد گرفت؟ سرنوشت مهاجران جدید چه خواهد شد؟ تاثیر مهاجرت‌های جدید بر فضای داخلی کشورهای اروپا چه خواهد بود و آیا آن‌ها خواهند توانست بر سر سیاستی همگون به سازشی دست یابند؟

فرار از جنگ و بحران

نگاهی به کشورهای اصلی نسل کنونی پناهجویان در اروپا نشان می‌دهد که بحران سیاسی و جنگ داخلی اصلی‌ترین انگیزه کسانی‌ست که خانه و کاشانه خود را به امید امنیت، کار، زندگی بهتر و انسانی‌تر‌‌ رها می‌کنند و راهی سفری پر خطر و نامعلوم می‌شوند.

آمار رسمی اروپایی حکایت از مرگ هولناک بیش از ۳۷۰۰ نفر از مهاجرین در سال ۲۰۱۵ در دریای مدیترانه می‌کند و رسانه‌ها امسال پر بودند از تصاویر تکان دهنده اجساد کودکان، زنان و مردانی که با رویای رسیدن به سرزمین‌های امن و آباد روانه سفر دریایی بی‌سرانجام شدند و هیچگاه اروپا را به چشم ندیدند.

گزارش‌های سازمان‌های امداد مردمی نیز حکایت از رنج‌ها، خشونت، تجاوز و آسیب‌های دیگری است که زنان و کودکان مهاجر قربانیان اصلی آن‌ها هستند. سرگردانی دردریا‌ها، جاده‌ها و اردوگاه‌ها و زیستن در میان مرز‌ها وشرایط ناامن مهاجرت را به کابوسی تحمل ناپذیر تبدیل می‌کند. با آنکه همه جا بیشتر سخن از آوارگان و پناهندگان سوریه در میان است اما از میان یک میلیون مهاجری که خود را از راه‌های گوناگون به مرزهای اروپا رساندند فقط ۵۰ درصد اهل سوریه هستند و شهروندان افغانستان (۲۰درصد)، ایرانی‌ها (۷ درصد) و اهالی شمال آفریقا (لیبی، اریتره) نیز بخش اصلی دیگر تازه‌واردان را تشکیل می‌دهند. از نظر مذهبی بخش اصلی مهاجران کنونی از کشورهای مسلمان نشین هستند و از نظر اجتماعی طیف گسترده‌ای از طبقات متوسط تحصیل کرده (بویژه سوریه) تا گروه‌های مردمی و تهیدست را در بر می‌گیرند.

همه چهره‌های مهاجرت

مهاجرتی که این روز‌ها درباره آن همه جا سخن گفته می‌شود بخش بسیار کوچکی از جابجایی‌های بزرگ انسانی در سطح بین المللی را شامل می‌شود که در میان ۵ قاره جهان در جریان است. در حقیقت پدیده مهاجرت واقعیت‌های بسیار گوناگون از اشکال حاد جابجایی جمعیتی یعنی دربدری، آوارگی و پناهجویی تا کوچ به سرزمین‌های دیگر در شرایط مطلوب را دربر می‌گیرد.

با آنکه جامعه جهانی تجربه‌های مهم مهاجرت‌های بزرگ را در طول دو قرن گذشته پشت سر گذاشته است ولی هیچگاه شاید تا این اندازه موضوع مهاجرت دسته جمعی گروه‌های بزرگ انسانی در سطح رسانه‌ها و در افکار عمومی مطرح نشده بود. بخش مهمی از ساکنان آمریکای شمالی و اقیانوسیه را مهاجرانی تشکیل می‌دهند که در یک و نیم قرن اخیر بتدریج به این سرزمین‌ها کوچ کردند. هم اکنون ۴۵ میلیون نفر از مردم آمریکا را نسل جدید مهاجرین تشکیل می‌دهند. اروپایی‌ها (از جمله آلمانی‌ها) و ژاپنی‌ها مهاجرت‌های بزرگ چند صدهزار نفری به آمریکای جنوبی داشتند و مهاجرت درون اروپایی دهه‌های اخیر میلیون‌ها نفر را در بر می‌گیرد. مهاجرت ارمنی‌ها در پی سرکوب و نسل کشی در دولت عثمانی در اوایل قرن بیستم، مهاجرت‌های بزرگ دوران جنگ اول و دوم جهانی، مهاجرت اسپانیایی‌ها در پی جنگ داخلی و یا کشورهای اروپای شرقی به دنبال سقوط دیوار برلن، ترکیب دمگرافیک بسیاری از مناطق اروپا را دگرگون کردند.

اگر در گذشته سمت مهاجرت‌های اقتصادی بیشتر از کشورهای جنوب به شمال بود، امروز مهاجرت در میان کشورهای شمالی هم به یک پدیده مهم تبدیل شده است. همزمان کشورهای نوظهور و یا مناطق پررونق اقتصادی مانند حوزه جنوبی خلیج فارس به قطب‌های بزرگ جدید مهاجرت بین المللی تبدیل شده‌اند. مهاجران بیش از نیمی از جمعیت کشوری مانند امارات و یا یک چهارم جمعیت کشورهایی مانند سوئیس، استرالیا و یا کانادا را تشکیل می‌دهند. مهاجرت جنوب-جنوب هم با وجود دامنه گسترده آن کمتر در رسانه‌های بزرگ مطرح می‌شوند و افراد آن در معرض بیشترین آسیب‌ها قرار دارند.

مهاجرت‌های بین المللی همیشه ناخواسته و اضطرای نبودند و نیستند. جنگ‌ها، بحران‌های بزرگ، گرسنگی و فقر همیشه میلیون‌ها نفر را به کوچ اجباری و ترک سرزمین خود وادار کرده‌اند. اما همزمان میلیون‌ها مهاجر هم بی‌سر و صدا هر سال در این یا آن کشور دنیا ساکن می‌شوند. بر اساس آمارهای سازمان ملل حدود ۲۵۰ میلیون مهاجر در سراسر جهان وجود دارد که فقط بخشی از آن‌ها در شرایط نامساعدی مهاجرت کرده‌اند. جهانی شدن بازار کار و تخصص و نیز نیازهای و مشکلات درونی جمعیتی بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی سبب شده آن‌ها خود بدنبال مهاجران باشند و مهاجرت نیروی انسانی کارا به صورت راه حلی برای تامین نیازهای بازار کار و رونق اقتصادی بیشتر در آمده است. امروز میل زیستن در شرایط انسانی، دمکراتیک، امن و مطلوب و آسان شدن ارتباطات، سفر و جابجایی جغرافیایی به مهاجرت ابعاد جدیدی داده‌اند و آنرا بصورت پدیده‌ای فراگیر و جهانی درآورده‌اند.

ترس‌های امروزی اروپا

در مقایسه با کشورهای بزرگ مهاجرپذیر، برخی از کشورهای اروپا درصد ناچیزی از مهاجران سال‌های اخیر را در خود جا داده‌اند. در شرایط عادی شاید برای بسیاری از کشورهای اروپایی که با بحران کاهش جمعیت و نیروی انسانی روبرو هستند ورود مهاجران می‌توانست بیشتر بصورت راه حل دیده شود تا مشکل. اما حال و هوای سیاسی امروز اروپا سبب شده که دغدغه‌های انسان دوستانه، جمعیتی و اقتصادی جای خود را به نگرانی و ترس از پیامد‌های اجتماعی کوچ هزاران نفر از کشورهای مسلمان نشین به اروپا دهند.

نسل جدید از پناهجویان از مناطق بحرانی خاورمیانه در شرایطی به اروپا گام می‌گذارد که فضای سیاسی این قاره نسبت به دهه‌های گذشته دگرگونی‌های مهمی را پشت سر گذاشته است.

ایجاد اروپای واحد و برداشتن مرز‌ها در دو دهه گذشته برخلاف انتظار اولیه نوعی از ترس از خارجی و از دست رفتن هویت ملی و فرهنگی را دامن زده و بخش‌های روزافزون از افکار عمومی این منطقه بر این باور است که مهاجرت و برداشتن مرزهای داخل اروپا دلیل مشکلات اقتصادی، ناامنی اجتماعی و بحران هویتی هستند. این موضوع شاید بیش از آنکه به خود مهاجران و علت مهاجرت مربوط باشد به وضعیت فعلی افکار عمومی و هوشیاری تاریخی کنونی اروپا بازمی گردد.

آنچه که بیشتر بر این روان‌شناسی ترس از خارجی و «غیرخودی» بویژه مهاجران کشورهای مسلمان نشین دامن زده ظهور و رشد رادیکالیسم اسلامی در منطقه خاورمیانه و در قلب اروپا و در میان مهاجران و جوانان خانواده‌های مسلمان است. افکار عمومی اروپا با ناباوری شاهد شکل گیری و رشد گروه‌های افراطی اسلام گرایی است که اعضای آن با وجود زندگی و تحصیل در اروپا به جامعه‌ای که به آن تعلق دارند پشت می‌کنند، از آن متنفرند و علیه آن می‌شورند. وجود این پدیده‌ها نشانه شکست دوگانه ادغام گروه‌هایی از مهاجران مسلمان است. این شکست هم به ناتوانایی جوامع اروپایی در جذب مطلوب مهاجران باز می‌گردد و هم به خود گروه‌های مهاجری مربوط است که نتوانستند با زندگی اروپایی خود کنار آیند و دینداری، شیوه زندگی و نظام ارزشی جدیدی برای خود تعریف کنند و خود را از حاشیه به مرکز جامعه برسانند.

روند دشوار و پر از دست انداز ادغام گروه‌های مهاجر نسل اول و دوم و رشد رفتارهای هویتی شکاف‌های اجتماعی میان مهاجران و جامعه میزبان را افزایش می‌دهد و خود به عامل تشدید کننده جدایی‌ها، تنش‌ها و بی‌اعتمادی‌ها تبدیل می‌شود. وجود چنین فضایی فرایند ادغام و همسازی این گروه‌ها با جامعه را با دشواری‌ها و پیچیدگی‌های بازهم بیشتری همراه می‌کند. این گونه است که متن جامعه و روان‌شناسی بخشی از مهاجران سرخورده و بی‌اعتماد به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند زمینه مساعدی برای اشکال گوناگون کج روی، افراطی‌گری و رادیکالیسم فراهم می‌کند.

اروپای نامتحد در برابر مهاجرت

مشکلات مربوط به مهاجران سال هاست در اروپا به یک موضوع سیاسی حساس تبدیل شده است. نیروهای سیاسی و سازمان‌های مدنی شاهد آنند که افکار عمومی هر روز با بدبینی بیشتری به پدیده مهاجرت و پی آمدهای آن می‌نگرد. برخی از نیروهای سیاسی با اشاره به مشکلات مربوط به ادغام گروه‌های مهاجر، سیاست‌های سختگیرانه‌تر را در برخورد به مسئله مهاجرت پیشنهاد می‌کنند. راست افراطی، نیروهای خارجی ستیز و نژادپرست در کشورهای گوناگون این قاره هم با به میان کشیدن شعارهای هویتی و گفتمان تنفر از خارجی و اسلام هراسی و یا ترساندن مردم از خطری که مهاجران برای آینده کشورهای اروپایی دارند نفوذ خود را افزایش می‌دهد و خود به عامل جدیدی برای ژرف‌تر شدن شکاف‌ها و تنش‌ها تبدیل می‌شود.

نوع برخورد با امواج مهاجران اضطراری امروز به موضوع اختلافات ژرف در اروپا و در درون کشورهای اروپایی تبدیل شده است. اروپای واحد جای خود را به اروپای پراکنده‌ای داده که نمی‌داند با امواج مهاجران خود چه کند، چگونه جلوی کوچ‌های جدید را بگیرد و چه سیاستی برای ادغام مهاجران داشته باشد. اگر دولت آلمان مهاجرت را راهی برای غلبه بر بحران جمعیتی و کمبود نیروی انسانی می‌بیند، برخی کشور‌ها از پذیرش مهاجران سرباز می‌زنند و مجارستان و اسلواکی و شماری دیگر از کشور‌ها بر آنند که هویت مسیحی اروپا در خطر است و تلاش می‌کنند با برپاکردن دیوارهای بلند مرزی و سیم خاردار از اروپا در برابر مهاجران تازه‌وارد حفاظت کنند.

افکار عمومی اروپا هم چند پاره است. در کنار گفتمان ضدخارجی و هویت گرایانه بخشی از راست و نیز راست افراطی، کسان دیگری هم بر ارزش‌های انسانی تاریخی اروپا پا می‌فشارند و دست یاری وکمک بسوی پناهجویان دراز می‌کنند. بدین گونه است که اروپای امروز میان ترس‌ها، دشواری‌های عملی پذیرش مهاجران، ارزش‌های انسانی و دمکراتیک و انگیزه‌های اقتصادی سرگردان است. سال ۲۰۱۶ در چنین حال و هوایی آغاز می‌شود، سالی با دورنمای نه چندان روشن برای مهاجران و چالش‌های بزرگ و پرسش‌های بی‌پاسخ فراوان برای اروپا.

———————————————

یادداشت‌ها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا نیست.