نمایش فیلم مستند «اوکراین فاحشه خانه نیست» ساخته فیلمساز استرالیایی، کیتی گرین، تماشاگران جشنواره لندن را شوک زده کرد؛ فیلمی که حقایق ناگفته و راز پنهان گروه «فمن» را برملا میکند: اینکه مغز متفکر و رهبر این گروه مردی بوده با رفتاری به شدت مردسالارانه که این دختران زیبای اوکراینی را به ازای دریافت پول به خدمت خود درآورده است.
گروه فمن در سال ۲۰۰۸ در اوکراین تشکیل شد. این گروه با انجام تظاهرات در آن کشور به آنچه «مردسالاری» مینامند اعتراض میکند. اعضای این گروه در تظاهرات خود را به صورت برهنه و نیمه برهنه در میآورند. تظاهرات و اعتراضات این گروه طی سالهای گذشته از مرزهای اوکراین گذشته و به دیگر کشورها رسیده است. گفته میشود این گروه دهها عضو دارد.
همه چیز از اینجا شروع میشود که کیتی به دیدار مادربزرگ خود به اوکراین میرود و با دیدن خبرهای مربوط به گروهی از دختران اوکراینی که در اعتراض به مسائل سیاسی و اجتماعی سینه خود را در انظار عمومی لخت میکنند و شعار میدهند، به سراغ آنها میرود و چهارده ماه با آنها زندگی میکند و فیلم میگیرد. اما خیلی زود درمی یابد که مردی در پشت پرده در حال هدایت همه چیز است.
کیتی گرین که در جشنواره لندن شرکت دارد و پس از نمایش فیلم به همراه ساشا یکی از دختران گروه فمن در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد گفت که در پایان این چهارده ماه به اندازه کافی ماده خام داشت که دو نوع فیلم بسازد: با اشاره به راز گروه فمن درباره ویکتور، مرد پشت پرده این ماجرا یا بدون اشاره به او.
او سرانجام تصمیم میگیرد که به این راز اشاره کند. ویکتور را هم وسوسه میکند که در جلوی دوربین ظاهر شود.
حضور ویکتور در جلوی دوربین و حرفهای مردسالارانهاش علیه این دخترانی که او آنها را «ضعیف» و تلویحاً احمق میخواند، میتواند نگاه بسیاری از تماشاگران را درباره گروه فمن تغییر دهد.
فیلمساز صحنههای دیدار این دختران با ویکتور را هم بدون اطلاع آنها با دوربینی رو به زمین تصویربرداری میکند و ما صدای ویکتور را میشنویم که با لحنی تند و تحقیرآمیز با آنها حرف میزند و به آنها دستور میدهد.
فیلم با تمرکز بر چند عضو گروه و مصاحبه با آنها آغاز میشود و تا میانه فیلم با وجود چند اشاره گذرا مثل تلفنهایی که زنگ میخورند یا دیالوگهای ناواضح، درباره ویکتور حرفی نمیزند، اما در میانه فیلم مادر یکی از دختران روبه دوربین گریه میکند و این دختران را بازیچه مردی به نام ویکتور میخواند که به خاطر پول این کارها را انجام میدهد.
با پر رنگ شدن نقش ویکتور، فیلم بر او متمرکز میشود و مصاحبه با او حیرتآورترین بخش فیلم است. لحن تحقیرآمیز ویکتور درباره دختران گروه و حرفهای بیمارگونهاش هر تماشاگری را متعجب میکند. او حتی در جواب پرسش صمیمانهای درباره اینکه هدفش از تاسیس این گروه به دست آوردن این دختران زیباست، میگوید: «احتمالاً آره!»
اما فیلم در نهایت از اراده این دختران برای رهایی از شر ویکتور حرف میزند. اینا (یکی از دختران) رو به دوربین گریه میکند و میگوید که آنها از رفتار ویکتور خسته شدهاند و او قصد دارد به پاریس برود و گروه را به شیوهای بدون ویکتور هدایت کند. نمای پایانی اینا را در تاکسی درحال رفتن به فرودگاه نشان میدهد.
ساشا در جلسه پرسش و پاسخ پس از نمایش فیلم تاکید کرد که آنها یک سال است از شر ویکتور رها شدهاند. او گفت که شب اولین نمایش فیلم در جشنواره ونیز، گریه کردهاند و نگران بودهاند که راز آنها برملا خواهد شد، اما امروز خوشحالند که به شکلی برهنه شدهاند و دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارند: «ما جنگیدیم و پیروز شدیم و حالا به همه میتوانیم بگوییم که علاوه بر جنگ بیرونی، ما یک جنگ داخلی هم داشتیم که در آن خوشبختانه پیروز شدیم و حالا دیگر نیازی نیست که پنهانش کنیم.»
فیلم به مانند خود گروه فمن، تناقضهای بسیاری را پیش میکشد؛ از گروهی حرف میزند که خود را فمینیست مینامد اما هویتاش را در تناقض با یکی از شروط اصلی فمینیسم- عدم استفاده ابزاری از بدن برهنه زنان- مییابد. حتی یکی از آنها اعتراف میکند که شبها در یک کلوب شبانه، برهنه میرقصد. مشخص میشود که مغز متفکر گروهی که یکی از وظایف اصلی خود را حفاظت از حق و حقوق زنان میداند، یک مرد با رفتاری به شدت مردسالار بوده که خود را «پدر فمینیسم نو» میخواند (و یکی از دختران، به درستی به این تناقض اشاره میکند که چرا «پدر» برای «فمینیسم»؟) و گروهی که قصد و غرض فمینیستی دارد در ابتدا یکی از شروط اولیهاش برای عضویت را زیبایی صورت و بدن اعضا قرار میدهد!
فیلم همه این تناقضها را پیش میکشد و در فضایی صمیمی با تماشاگر قسمت میکند بیآنکه قصد داوری داشته باشد. تماشاگر آزاد است حقایق پشت پرده را ببیند و خود تصمیم بگیرد؛ درباره یک از جنجالیترین شیوههای اعتراض اجتماعی یا سیاسی در تاریخ که این روزها از اوکراین تا حتی کشورهای اسلامی نظیر تونس تسری یافته است.
گروه فمن در سال ۲۰۰۸ در اوکراین تشکیل شد. این گروه با انجام تظاهرات در آن کشور به آنچه «مردسالاری» مینامند اعتراض میکند. اعضای این گروه در تظاهرات خود را به صورت برهنه و نیمه برهنه در میآورند. تظاهرات و اعتراضات این گروه طی سالهای گذشته از مرزهای اوکراین گذشته و به دیگر کشورها رسیده است. گفته میشود این گروه دهها عضو دارد.
همه چیز از اینجا شروع میشود که کیتی به دیدار مادربزرگ خود به اوکراین میرود و با دیدن خبرهای مربوط به گروهی از دختران اوکراینی که در اعتراض به مسائل سیاسی و اجتماعی سینه خود را در انظار عمومی لخت میکنند و شعار میدهند، به سراغ آنها میرود و چهارده ماه با آنها زندگی میکند و فیلم میگیرد. اما خیلی زود درمی یابد که مردی در پشت پرده در حال هدایت همه چیز است.
کیتی گرین که در جشنواره لندن شرکت دارد و پس از نمایش فیلم به همراه ساشا یکی از دختران گروه فمن در جلسه پرسش و پاسخ شرکت کرد گفت که در پایان این چهارده ماه به اندازه کافی ماده خام داشت که دو نوع فیلم بسازد: با اشاره به راز گروه فمن درباره ویکتور، مرد پشت پرده این ماجرا یا بدون اشاره به او.
حضور ویکتور در جلوی دوربین و حرفهای مردسالارانهاش علیه این دخترانی که او آنها را «ضعیف» و تلویحاً احمق میخواند، میتواند نگاه بسیاری از تماشاگران را درباره گروه فمن تغییر دهد.
فیلمساز صحنههای دیدار این دختران با ویکتور را هم بدون اطلاع آنها با دوربینی رو به زمین تصویربرداری میکند و ما صدای ویکتور را میشنویم که با لحنی تند و تحقیرآمیز با آنها حرف میزند و به آنها دستور میدهد.
فیلم با تمرکز بر چند عضو گروه و مصاحبه با آنها آغاز میشود و تا میانه فیلم با وجود چند اشاره گذرا مثل تلفنهایی که زنگ میخورند یا دیالوگهای ناواضح، درباره ویکتور حرفی نمیزند، اما در میانه فیلم مادر یکی از دختران روبه دوربین گریه میکند و این دختران را بازیچه مردی به نام ویکتور میخواند که به خاطر پول این کارها را انجام میدهد.
با پر رنگ شدن نقش ویکتور، فیلم بر او متمرکز میشود و مصاحبه با او حیرتآورترین بخش فیلم است. لحن تحقیرآمیز ویکتور درباره دختران گروه و حرفهای بیمارگونهاش هر تماشاگری را متعجب میکند. او حتی در جواب پرسش صمیمانهای درباره اینکه هدفش از تاسیس این گروه به دست آوردن این دختران زیباست، میگوید: «احتمالاً آره!»
اما فیلم در نهایت از اراده این دختران برای رهایی از شر ویکتور حرف میزند. اینا (یکی از دختران) رو به دوربین گریه میکند و میگوید که آنها از رفتار ویکتور خسته شدهاند و او قصد دارد به پاریس برود و گروه را به شیوهای بدون ویکتور هدایت کند. نمای پایانی اینا را در تاکسی درحال رفتن به فرودگاه نشان میدهد.
ساشا در جلسه پرسش و پاسخ پس از نمایش فیلم تاکید کرد که آنها یک سال است از شر ویکتور رها شدهاند. او گفت که شب اولین نمایش فیلم در جشنواره ونیز، گریه کردهاند و نگران بودهاند که راز آنها برملا خواهد شد، اما امروز خوشحالند که به شکلی برهنه شدهاند و دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارند: «ما جنگیدیم و پیروز شدیم و حالا به همه میتوانیم بگوییم که علاوه بر جنگ بیرونی، ما یک جنگ داخلی هم داشتیم که در آن خوشبختانه پیروز شدیم و حالا دیگر نیازی نیست که پنهانش کنیم.»
فیلم به مانند خود گروه فمن، تناقضهای بسیاری را پیش میکشد؛ از گروهی حرف میزند که خود را فمینیست مینامد اما هویتاش را در تناقض با یکی از شروط اصلی فمینیسم- عدم استفاده ابزاری از بدن برهنه زنان- مییابد. حتی یکی از آنها اعتراف میکند که شبها در یک کلوب شبانه، برهنه میرقصد. مشخص میشود که مغز متفکر گروهی که یکی از وظایف اصلی خود را حفاظت از حق و حقوق زنان میداند، یک مرد با رفتاری به شدت مردسالار بوده که خود را «پدر فمینیسم نو» میخواند (و یکی از دختران، به درستی به این تناقض اشاره میکند که چرا «پدر» برای «فمینیسم»؟) و گروهی که قصد و غرض فمینیستی دارد در ابتدا یکی از شروط اولیهاش برای عضویت را زیبایی صورت و بدن اعضا قرار میدهد!
فیلم همه این تناقضها را پیش میکشد و در فضایی صمیمی با تماشاگر قسمت میکند بیآنکه قصد داوری داشته باشد. تماشاگر آزاد است حقایق پشت پرده را ببیند و خود تصمیم بگیرد؛ درباره یک از جنجالیترین شیوههای اعتراض اجتماعی یا سیاسی در تاریخ که این روزها از اوکراین تا حتی کشورهای اسلامی نظیر تونس تسری یافته است.