چند روز بعد از این که بوئینگ ۷۷۷ هواپیمایی آسیانای کره جنوبی در آمریکا دچار سانحه شد و سه نفر در پی آن کشته شدند، اولین سانحه مرگبار در تاریخ این مدل خوشنام، از سئول با ۷۷۷ شرکت هواپیمایی مالزی، عازم کوآلالامپور بودم.
در کافهای در سالن انتظار، خلبان ما که مرد جاافتادهای بود در حال صحبت کردن با یکی از مسافران بود و با آرامش کامل داشت به او توضیح میداد که از این «ماشین» خیالش راحت باشد؛ «آن سانحه از روی اشتباه خلبان بود».
نامش را یادم نیست. مالایی بود با کمکخلبان مالزیایی هندی.
بوئینگ آرام برخاست، آرام پرید، و آرام به مقصد رسید.
یک و نیم بامداد، هشتم مارس ۲۰۱۴
بوئینگ ۷۷۷ پرواز ام اچ ۳۷۰ هواپیمایی مالزی تقریبا از ساعت یک و نیم بامداد، «ناپدید» شد، پنجاه دقیقه بعد از آن که اوج گرفته و به ارتفاع «امن و معمول» پرواز رسید.
این خبر از صبح نه تنها در مالزی که در اکثر رسانههای جهان پیچیده است.
«ناپدید» شدن هواپیما معمولا موجی از هیجان و نگرانی و انواع و اقسام پیشبینیها و نظریهها و فرضیهها را بهوجود میآورد.
در ۲۰۰ کیلومتری کوآلالامپور، در شهر ایپو، کسی نیست که در مورد هواپیما حرف نزند. بعدازظهر، کافه نزدیک محل سکونت من پر از مشتری است و تقریبا همه یا دارند درباره هواپیما حرف میزنند یا دارند خبرها را چک میکنند. در رستورانها و مراکز خریدی که تلویزیون هست هم همین وضع است. همه زل زدهاند به صفحه تلویزیون.
بوئینگ ۷۷۷ ناپدید شده است.
یکی از دوستانم روی «وی چت» برایم پیغام گذاشته است که قرار بود دوست دیگری امروز راهی پکن شود و او نگران است.
زنگ میزنم.
در حال گریه کردن است.
- چی شده؟
- خبری نیست.
این جواب اوست. هرچند دوستش تنها یک روز قبل از آن صحیح و سالم به مقصد رسیده و او هنوز بیخبر است. اما این جواب همه روز مسئولان و مقامهای مالزی هم است و هنوز کسی نمیداند این پاسخ روزهای آینده نیز خواهد بود؛ پاسخی که کمکم عنوان آن «ناپدید شدن اسرارآمیز هواپیما» میشود.
هیچ خبری از پرواز ام اچ ۳۷۰ نیست. هیچ کس نمیداند کجاست، چه اتفاقی برایش افتاده و سر ۲۲۷ مسافر و ۱۲ خدمه آن چه آمده است. اما شرکت هواپیمایی مالزی ۲۴ ساعت بعد به خانوادههای مسافران میگوید خود را برای شنیدن «بدترین خبر» آماده کنند.
اولین «فرضیهها» یادآور فاجعه هوایی سال ۲۰۰۹ برای ایرباس هواپیمایی فرانسه است. هواپیمایی که از برزیل، در راه فرانسه، گم شد و چند روز طول کشید تا تکههایی از آن در اقیانوس اطلس پیدا شود.
و دو سال دیگر هم طول کشید تا بالاخره جعبه سیاه هواپیما پیدا شود. ماهها بعد از آن نیز تحقیقات در موردش همچنان ادامه داشت. و در تمام این مدت، هیچ کس درست نمیدانست بر سر هواپیما چه آمده و اصلا چطور ممکن است که ماشین پرندهای پیشرفته مثل آن، در تاریکی شب، از چند هزار متری به اقیانوس سقوط کند؛ احتمالا خیلی از مسافران وقتی هواپیما پنهان از دید همه، در حال کاهش ارتفاع و سقوط به اقیانوس بود، خواب بودند. در نهایت مقصر، اشکال فنی و خطای انسانی عنوان شد.
هواپیمایی ایرفرانس هم مانند هواپیمایی مالزی از «امنترین» ها به شمار میرود، همان طور که ایرباس مانند بوئینگ جزو پیشرفتهترین ماشینهای ساخت دست بشر است.
اما برای مثال زدن لازم نبود تا اقیانوس اطلس رفت. هفت سال پیش هواپیمای شرکت «آدام ایر»، اندونزی در مرزهای شرقی مالزی، ناپدید شد. بوئینگ ۷۳۷ اول ژانویه ناپدید شد و جستوجو برای یافتن قطعهای از آن تا هشتم ژانویه بینتیجه بود. اما وضعیت آدام ایر و شرکت هواپیمایی مالزی از نظر امنیت و سابقه قابل مقایسه نیست. چرا که دومی جزو امنترینها در آسیا به شمار میرود و بوئینگ ۷۷۷ آن نیز هیچ مشکل فنی نداشت… دستکم تا ساعت یک و نیم بامداد هشتم مارس.
مهمانهای ناخوانده و آنهایی که نرفتند
اما فرضیهها و نظریهها با ورود دو مهمان ناخوانده سمت و سویی تازه نیز به خود میگیرند.
«دستکم» دو نفر از کسانی که سوار هواپیما شدهاند، گذرنامههای تقلبی داشتهاند. و اینجا بود که نام ایران هم به میان کشیده شد. روزنامه فایننشال تایمز دهم مارس گفتوگویی با خانمی کرد که برای این دو نفر در تایلند بلیت خریده بود. کسی که درخواست خرید بلیت کرده بود واسطهای ایرانی بود که طی سه سال گذشته بارها از طریق این خانم در شهر پاتایا بلیت خریده است.
گذرنامههای تقلبی در جزیره توریستی فوکت تایلند گم یا دزدیده شده بودند، در یکی از توریستیترین مناطق آن کشور، جاییکه دزدی گذرنامه رواج دارد.
پاتایا نزدیک به هزار کیلومتر دورتر است و پرواز از کوآلالامپور در کشوری دیگر انجام شده است. به اضافه همه اینها یک مقام ارشد پلیس تایلند به بانکوکپست گفته است خروج این دو گذرنامه از مرزهای آن کشور ثبت نشده است و مقامهای پلیس مالزی بدون ارائه جزئیات زیادی، تا سه روز بعد از ناپدید شدن هواپیما همچنان فقط میگفتند «مشغول تحقیقات هستند».
دزدی و درست کردن گذرنامههای تقلبی در مناطق جنوب شرق آسیا رواج دارد. در خود مالزی، در زمان انتخابات پارلمانی گذشته یکی از داغترین شایعات شبکههای اجتماعی استفاده از گذرنامههای تقلبی برای «رایگیری» به نفع حزب حاکم بود.
سال گذشته در مهمانخانهای در جنوب مالزی در نزدیکی اندونزی ساکن بودم. مهمانخانهای محبوب در میان «بکپکرها»ی جوانی که با کولهپشتی مشغول آسیاگردی هستند. شبی دزد به مهمانخانه زد و به جز مقدار کمی پول، تنها چیزی که با خود برد «گذرنامه» بود.
همان شب، اولین چیزی که صاحب مهمانخانه به مالباختهها گفت این بود که فورا به پلیس و سفارت خود خبر دهند «قبل از این که با گذرنامههایشان آدمهای دیگری جابهجا شوند».
این همان کاری است که شهروند ایتالیایی و اتریشی نیز بلافاصله در فوکت انجام داده بودند؛ اما این نکته البته شب هشتم مارس نادیده ماند و با انتقاد پلیس بینالملل روبهرو شده است. هشامالدین حسین، وزیر دفاع مالزی، دو روز بعد به خبرنگاران گفت «بیش از ۴۰ میلیون گذرنامه تقلبی در فهرست اینترپل است».
در کنار همه اینها، گفتههای کارشناسان امنیتی بینالمللی نیز حاکی از آن است که این گذرنامهها در موارد بسیاری برای قاچاق انسان به کار میروند یا فقط به کسانی فروخته میشوند که میخواهند بخت خود را برای «فرار به غرب» بیازمایند.
اما چرا از میان این ۴۰ میلیون گذرنامه که بنا بر شواهد، «خریداران» خیلی از آنها خودشان را به جاهایی که میخواستهاند، رساندهاند، این دو مهمان ناخوانده در پرواز ۳۷۰ توجه بیشتری به خود جلب کردند.
پاسخ همان «اسرارآمیز بودن» معمای هواپیمای ناپدید شده است؛ یکی از فرضیههای اصلی مطرح شده در مورد هواپیما، «انهدام» یا «فروپاشیدن» هواپیمای فوق پیشرفته با چنان سرعتی است، که خلبانها و حتی خود ماشینهای حسگر فرصت نکردهاند، پیام یا هشداری به زمین مخابره کنند.
خانم فروشنده بلیت در تایلند به فایننشال تایمز گفته است واسطه ایرانی، قصدی برای رزرو بلیت از طریق چین نداشت، بلکه هدفش خریدن «ازرانترین» بلیت به مقصد اروپا بود.
در نهایت اندکی از گزارش فایننشالتایمز نگذشت که پلیس مالزی هویت دست کم یکی از کسانی را که با پاسپورت مفقود شده سوار هواپیما شده بودند، «ایرانی» اعلام کرد. کسی که بنا بر تحقیقات اولیه «به احتمال زیاد» قصد داشت به آلمان پناهنده شود.
اما این وسط جز مسافرانی با گذرنامههای تقلبی، پنج مسافر دیگر هم هستند، با این فرق که این پنج نفر «سوار هواپیما نشدند»، آن هم بعد از «چکاین».
این پنج نفر ناگهان قبل از پرواز از رفتن منصرف شدند. چمدانهای آنها هم از هواپیما بیرون آورده شد، اما حتی در مورد آنها هم اطلاعات زیادی منتشر نشده است و همین موضوع نیز خود با تردیدهایی روبهروست. چرا که خبری که اداره هوانوردی مالزی در این مورد اعلام کرده بود، از سوی بازرس ارشد آن کشور رد شده است.
«مثلث برمودا» و «شمنها»
رسانههای اصلی در مالزی تحت کنترل دولت هستند. این موضوع انتقادهای بسیاری را متوجه حزب حاکم میکند. حزبی که از زمان استقلال مالزی، تحت نامهای گوناگون، قدرت را بیوقفه در دست داشته است.
اما شاید خلاء این گونه رسانهها زمانی که چنین رخدادهایی پیش میآید بیشتر حس میشود.
۴۸ ساعت بعد از ناپدید شدن ۷۷۷ مالزی، در رستورانی، گروهی از مردم سخت مشغول گفتوگو در مورد هواپیما هستند. همه جور شایعهای میتوان شنید. این وسط انتقادها از دولت نیز بیشتر شنیده میشود. آن چه مالزیاییها معمولا از بیان آن به شکل عمومی پرهیز میکنند.
وضع در شبکههای اجتماعی پیچیدهتر است. و شایعات فقط هم مختص به مردم کوچه و خیابان نیست.
محمد نزار جمالالدین، وزیر ارشد پیشین ایالت پراک در شبهجزیره مالزی (بخش غربی آن) در توئیتر خود از پیدا شدن «مثلث برمودای جدید» نوشته است. او منطقهای که پرواز ۳۷۰ بر فراز آن ناپدید شده را با منطقهای در اقیانوس اطلس مقایسه کرده است که زمانی دهها کشتی و هواپیما در آن ناپدید شدند.
توئیت این سیاستمدار عالیرتبه با واکنشهای گوناگونی روبهرو شد، اما کم و بیش همین وضع در دیگر شبکهها نیز رایج است.
جایی خانمی کهنسال به طنزی تلخ، یکی دیگر از گفتوگپهای این روزها را تکرار میکند «به کسی نگو ولی ماهاتیر هم سوار هواپیما بود، وگرنه تا الان چیزی گفته بود».
اشاره او به ماهاتیر محمد، نخستوزیر پیشین و سیاستمدار بسیار بانفوذ از ساز و کار حاکم در مالزی است که کم نیستند کسانی که دست او را در همه چیز و همه جا میبینند.
رسانههای رسمی مالزی هم بیش از آن که خود خبرساز باشند، بیشتر به بازنشر اخبار -در خیلی موارد از روی رسانههای بینالمللی- روی آوردهاند.
هر چند برخی خبرهایی که منتشر میکنند نیز با اخبار معمول رسانههای بینالمللی فاصلهای بسیار دارد؛ روزنامه استار -برای مثال- از دفتر نخستوزیری مالزی نقل کرده است که «از کمک شَمَنها برای پیدا کردن هواپیما، اگر کارهایی که میکنند خلاف اسلام نباشد، استقبال میشود».
در دیگر سو در چین نیز شبکههای اجتماعی و از جمله شبکه پیغامرسانی بزرگ «وی چت» پر شده است از پیغامهایی که برای مسافران هواپیما فرستاده شده است؛ «آسمان صاف است، هوا پنج درجه بالای صفر است، موقع پیاده شدن از هواپیما لباس گرم بپوشید»، «برای مسافران پرواز ۳۷۰ دعا کنید» و پیغامهای دیگر که بیش از هر چیز حکایت از ناباوری دارند. به خصوص که این اتفاق تنها چند روز پس از حمله گروهی با قمه و چاقو به ایستگاه قطاری در کونمینگ چین رخ میدهد، حملهای که دولت چین آن را به جداییطلبان ایغور نسبت داده، تروریستی مینامد و دستکم ۲۹ نفر در پی آن کشته شدند.
در این میان ارگانهای دولتی چین نیز به منتقدان پیوستهاند. دو سوم مسافران هواپیمای ناپدید شده چینی بودند. هواپیمایی مالزی با هواپیمایی «چاینا سادرن» (خطوط جنوبی) چین «کد مشترک پروازی» داشت و در همکاری با آن خطوط مسافران را به پکن میبرده است.
گلوبال تایمز، روزنامهای نزدیک به حزب کمونیست چین، اندکی پس از ناپدید شدن هواپیما در سرمقاله خود به شدت به نحوه خبررسانی از سوی دولت و هواپیمایی مالزی تاخت.
مقامهای مالزی اما میگویند هدف اول آنها قبل از طرح هرگونه فرضیهای رسمی، پیدا کردن قطعهای از هواپیما است… تا صبح یازدهم مارس، حتی قطهای هم پیدا نشد و هر آن چه پیشتر یافت شده بود، از لکه بنزین تا قطعاتی شناور بر سطح دریا، هیچکدام به ۷۷۷ پرواز ۳۷۰ تعلق نداشت.
هنوز سوالهای بیجواب بسیاری باقی مانده است. نخستین سوال این است که «هواپیما کجاست». هرچند پاسخ دادن به این پرسش -حتی اگر در سریعترین زمان ممکن هم رخ دهد- باز احتمالا پاسخ به بسیاری دیگر از پرسشها نخواهد بود. پرسشهایی که شاید بر برخی مسائل دیگر سایه افکنند؛ «چرا پرواز ۳۷۰ به مقصد نرسید؟»
در کافهای در سالن انتظار، خلبان ما که مرد جاافتادهای بود در حال صحبت کردن با یکی از مسافران بود و با آرامش کامل داشت به او توضیح میداد که از این «ماشین» خیالش راحت باشد؛ «آن سانحه از روی اشتباه خلبان بود».
نامش را یادم نیست. مالایی بود با کمکخلبان مالزیایی هندی.
بوئینگ آرام برخاست، آرام پرید، و آرام به مقصد رسید.
یک و نیم بامداد، هشتم مارس ۲۰۱۴
بوئینگ ۷۷۷ پرواز ام اچ ۳۷۰ هواپیمایی مالزی تقریبا از ساعت یک و نیم بامداد، «ناپدید» شد، پنجاه دقیقه بعد از آن که اوج گرفته و به ارتفاع «امن و معمول» پرواز رسید.
این خبر از صبح نه تنها در مالزی که در اکثر رسانههای جهان پیچیده است.
«ناپدید» شدن هواپیما معمولا موجی از هیجان و نگرانی و انواع و اقسام پیشبینیها و نظریهها و فرضیهها را بهوجود میآورد.
در ۲۰۰ کیلومتری کوآلالامپور، در شهر ایپو، کسی نیست که در مورد هواپیما حرف نزند. بعدازظهر، کافه نزدیک محل سکونت من پر از مشتری است و تقریبا همه یا دارند درباره هواپیما حرف میزنند یا دارند خبرها را چک میکنند. در رستورانها و مراکز خریدی که تلویزیون هست هم همین وضع است. همه زل زدهاند به صفحه تلویزیون.
بوئینگ ۷۷۷ ناپدید شده است.
یکی از دوستانم روی «وی چت» برایم پیغام گذاشته است که قرار بود دوست دیگری امروز راهی پکن شود و او نگران است.
زنگ میزنم.
در حال گریه کردن است.
- چی شده؟
- خبری نیست.
این جواب اوست. هرچند دوستش تنها یک روز قبل از آن صحیح و سالم به مقصد رسیده و او هنوز بیخبر است. اما این جواب همه روز مسئولان و مقامهای مالزی هم است و هنوز کسی نمیداند این پاسخ روزهای آینده نیز خواهد بود؛ پاسخی که کمکم عنوان آن «ناپدید شدن اسرارآمیز هواپیما» میشود.
هیچ خبری از پرواز ام اچ ۳۷۰ نیست. هیچ کس نمیداند کجاست، چه اتفاقی برایش افتاده و سر ۲۲۷ مسافر و ۱۲ خدمه آن چه آمده است. اما شرکت هواپیمایی مالزی ۲۴ ساعت بعد به خانوادههای مسافران میگوید خود را برای شنیدن «بدترین خبر» آماده کنند.
اولین «فرضیهها» یادآور فاجعه هوایی سال ۲۰۰۹ برای ایرباس هواپیمایی فرانسه است. هواپیمایی که از برزیل، در راه فرانسه، گم شد و چند روز طول کشید تا تکههایی از آن در اقیانوس اطلس پیدا شود.
و دو سال دیگر هم طول کشید تا بالاخره جعبه سیاه هواپیما پیدا شود. ماهها بعد از آن نیز تحقیقات در موردش همچنان ادامه داشت. و در تمام این مدت، هیچ کس درست نمیدانست بر سر هواپیما چه آمده و اصلا چطور ممکن است که ماشین پرندهای پیشرفته مثل آن، در تاریکی شب، از چند هزار متری به اقیانوس سقوط کند؛ احتمالا خیلی از مسافران وقتی هواپیما پنهان از دید همه، در حال کاهش ارتفاع و سقوط به اقیانوس بود، خواب بودند. در نهایت مقصر، اشکال فنی و خطای انسانی عنوان شد.
هواپیمایی ایرفرانس هم مانند هواپیمایی مالزی از «امنترین» ها به شمار میرود، همان طور که ایرباس مانند بوئینگ جزو پیشرفتهترین ماشینهای ساخت دست بشر است.
اما برای مثال زدن لازم نبود تا اقیانوس اطلس رفت. هفت سال پیش هواپیمای شرکت «آدام ایر»، اندونزی در مرزهای شرقی مالزی، ناپدید شد. بوئینگ ۷۳۷ اول ژانویه ناپدید شد و جستوجو برای یافتن قطعهای از آن تا هشتم ژانویه بینتیجه بود. اما وضعیت آدام ایر و شرکت هواپیمایی مالزی از نظر امنیت و سابقه قابل مقایسه نیست. چرا که دومی جزو امنترینها در آسیا به شمار میرود و بوئینگ ۷۷۷ آن نیز هیچ مشکل فنی نداشت… دستکم تا ساعت یک و نیم بامداد هشتم مارس.
مهمانهای ناخوانده و آنهایی که نرفتند
اما فرضیهها و نظریهها با ورود دو مهمان ناخوانده سمت و سویی تازه نیز به خود میگیرند.
«دستکم» دو نفر از کسانی که سوار هواپیما شدهاند، گذرنامههای تقلبی داشتهاند. و اینجا بود که نام ایران هم به میان کشیده شد. روزنامه فایننشال تایمز دهم مارس گفتوگویی با خانمی کرد که برای این دو نفر در تایلند بلیت خریده بود. کسی که درخواست خرید بلیت کرده بود واسطهای ایرانی بود که طی سه سال گذشته بارها از طریق این خانم در شهر پاتایا بلیت خریده است.
گذرنامههای تقلبی در جزیره توریستی فوکت تایلند گم یا دزدیده شده بودند، در یکی از توریستیترین مناطق آن کشور، جاییکه دزدی گذرنامه رواج دارد.
پاتایا نزدیک به هزار کیلومتر دورتر است و پرواز از کوآلالامپور در کشوری دیگر انجام شده است. به اضافه همه اینها یک مقام ارشد پلیس تایلند به بانکوکپست گفته است خروج این دو گذرنامه از مرزهای آن کشور ثبت نشده است و مقامهای پلیس مالزی بدون ارائه جزئیات زیادی، تا سه روز بعد از ناپدید شدن هواپیما همچنان فقط میگفتند «مشغول تحقیقات هستند».
دزدی و درست کردن گذرنامههای تقلبی در مناطق جنوب شرق آسیا رواج دارد. در خود مالزی، در زمان انتخابات پارلمانی گذشته یکی از داغترین شایعات شبکههای اجتماعی استفاده از گذرنامههای تقلبی برای «رایگیری» به نفع حزب حاکم بود.
سال گذشته در مهمانخانهای در جنوب مالزی در نزدیکی اندونزی ساکن بودم. مهمانخانهای محبوب در میان «بکپکرها»ی جوانی که با کولهپشتی مشغول آسیاگردی هستند. شبی دزد به مهمانخانه زد و به جز مقدار کمی پول، تنها چیزی که با خود برد «گذرنامه» بود.
این همان کاری است که شهروند ایتالیایی و اتریشی نیز بلافاصله در فوکت انجام داده بودند؛ اما این نکته البته شب هشتم مارس نادیده ماند و با انتقاد پلیس بینالملل روبهرو شده است. هشامالدین حسین، وزیر دفاع مالزی، دو روز بعد به خبرنگاران گفت «بیش از ۴۰ میلیون گذرنامه تقلبی در فهرست اینترپل است».
در کنار همه اینها، گفتههای کارشناسان امنیتی بینالمللی نیز حاکی از آن است که این گذرنامهها در موارد بسیاری برای قاچاق انسان به کار میروند یا فقط به کسانی فروخته میشوند که میخواهند بخت خود را برای «فرار به غرب» بیازمایند.
اما چرا از میان این ۴۰ میلیون گذرنامه که بنا بر شواهد، «خریداران» خیلی از آنها خودشان را به جاهایی که میخواستهاند، رساندهاند، این دو مهمان ناخوانده در پرواز ۳۷۰ توجه بیشتری به خود جلب کردند.
پاسخ همان «اسرارآمیز بودن» معمای هواپیمای ناپدید شده است؛ یکی از فرضیههای اصلی مطرح شده در مورد هواپیما، «انهدام» یا «فروپاشیدن» هواپیمای فوق پیشرفته با چنان سرعتی است، که خلبانها و حتی خود ماشینهای حسگر فرصت نکردهاند، پیام یا هشداری به زمین مخابره کنند.
خانم فروشنده بلیت در تایلند به فایننشال تایمز گفته است واسطه ایرانی، قصدی برای رزرو بلیت از طریق چین نداشت، بلکه هدفش خریدن «ازرانترین» بلیت به مقصد اروپا بود.
در نهایت اندکی از گزارش فایننشالتایمز نگذشت که پلیس مالزی هویت دست کم یکی از کسانی را که با پاسپورت مفقود شده سوار هواپیما شده بودند، «ایرانی» اعلام کرد. کسی که بنا بر تحقیقات اولیه «به احتمال زیاد» قصد داشت به آلمان پناهنده شود.
اما این وسط جز مسافرانی با گذرنامههای تقلبی، پنج مسافر دیگر هم هستند، با این فرق که این پنج نفر «سوار هواپیما نشدند»، آن هم بعد از «چکاین».
این پنج نفر ناگهان قبل از پرواز از رفتن منصرف شدند. چمدانهای آنها هم از هواپیما بیرون آورده شد، اما حتی در مورد آنها هم اطلاعات زیادی منتشر نشده است و همین موضوع نیز خود با تردیدهایی روبهروست. چرا که خبری که اداره هوانوردی مالزی در این مورد اعلام کرده بود، از سوی بازرس ارشد آن کشور رد شده است.
«مثلث برمودا» و «شمنها»
رسانههای اصلی در مالزی تحت کنترل دولت هستند. این موضوع انتقادهای بسیاری را متوجه حزب حاکم میکند. حزبی که از زمان استقلال مالزی، تحت نامهای گوناگون، قدرت را بیوقفه در دست داشته است.
اما شاید خلاء این گونه رسانهها زمانی که چنین رخدادهایی پیش میآید بیشتر حس میشود.
۴۸ ساعت بعد از ناپدید شدن ۷۷۷ مالزی، در رستورانی، گروهی از مردم سخت مشغول گفتوگو در مورد هواپیما هستند. همه جور شایعهای میتوان شنید. این وسط انتقادها از دولت نیز بیشتر شنیده میشود. آن چه مالزیاییها معمولا از بیان آن به شکل عمومی پرهیز میکنند.
وضع در شبکههای اجتماعی پیچیدهتر است. و شایعات فقط هم مختص به مردم کوچه و خیابان نیست.
محمد نزار جمالالدین، وزیر ارشد پیشین ایالت پراک در شبهجزیره مالزی (بخش غربی آن) در توئیتر خود از پیدا شدن «مثلث برمودای جدید» نوشته است. او منطقهای که پرواز ۳۷۰ بر فراز آن ناپدید شده را با منطقهای در اقیانوس اطلس مقایسه کرده است که زمانی دهها کشتی و هواپیما در آن ناپدید شدند.
توئیت این سیاستمدار عالیرتبه با واکنشهای گوناگونی روبهرو شد، اما کم و بیش همین وضع در دیگر شبکهها نیز رایج است.
جایی خانمی کهنسال به طنزی تلخ، یکی دیگر از گفتوگپهای این روزها را تکرار میکند «به کسی نگو ولی ماهاتیر هم سوار هواپیما بود، وگرنه تا الان چیزی گفته بود».
اشاره او به ماهاتیر محمد، نخستوزیر پیشین و سیاستمدار بسیار بانفوذ از ساز و کار حاکم در مالزی است که کم نیستند کسانی که دست او را در همه چیز و همه جا میبینند.
رسانههای رسمی مالزی هم بیش از آن که خود خبرساز باشند، بیشتر به بازنشر اخبار -در خیلی موارد از روی رسانههای بینالمللی- روی آوردهاند.
هر چند برخی خبرهایی که منتشر میکنند نیز با اخبار معمول رسانههای بینالمللی فاصلهای بسیار دارد؛ روزنامه استار -برای مثال- از دفتر نخستوزیری مالزی نقل کرده است که «از کمک شَمَنها برای پیدا کردن هواپیما، اگر کارهایی که میکنند خلاف اسلام نباشد، استقبال میشود».
در دیگر سو در چین نیز شبکههای اجتماعی و از جمله شبکه پیغامرسانی بزرگ «وی چت» پر شده است از پیغامهایی که برای مسافران هواپیما فرستاده شده است؛ «آسمان صاف است، هوا پنج درجه بالای صفر است، موقع پیاده شدن از هواپیما لباس گرم بپوشید»، «برای مسافران پرواز ۳۷۰ دعا کنید» و پیغامهای دیگر که بیش از هر چیز حکایت از ناباوری دارند. به خصوص که این اتفاق تنها چند روز پس از حمله گروهی با قمه و چاقو به ایستگاه قطاری در کونمینگ چین رخ میدهد، حملهای که دولت چین آن را به جداییطلبان ایغور نسبت داده، تروریستی مینامد و دستکم ۲۹ نفر در پی آن کشته شدند.
در این میان ارگانهای دولتی چین نیز به منتقدان پیوستهاند. دو سوم مسافران هواپیمای ناپدید شده چینی بودند. هواپیمایی مالزی با هواپیمایی «چاینا سادرن» (خطوط جنوبی) چین «کد مشترک پروازی» داشت و در همکاری با آن خطوط مسافران را به پکن میبرده است.
گلوبال تایمز، روزنامهای نزدیک به حزب کمونیست چین، اندکی پس از ناپدید شدن هواپیما در سرمقاله خود به شدت به نحوه خبررسانی از سوی دولت و هواپیمایی مالزی تاخت.
مقامهای مالزی اما میگویند هدف اول آنها قبل از طرح هرگونه فرضیهای رسمی، پیدا کردن قطعهای از هواپیما است… تا صبح یازدهم مارس، حتی قطهای هم پیدا نشد و هر آن چه پیشتر یافت شده بود، از لکه بنزین تا قطعاتی شناور بر سطح دریا، هیچکدام به ۷۷۷ پرواز ۳۷۰ تعلق نداشت.
هنوز سوالهای بیجواب بسیاری باقی مانده است. نخستین سوال این است که «هواپیما کجاست». هرچند پاسخ دادن به این پرسش -حتی اگر در سریعترین زمان ممکن هم رخ دهد- باز احتمالا پاسخ به بسیاری دیگر از پرسشها نخواهد بود. پرسشهایی که شاید بر برخی مسائل دیگر سایه افکنند؛ «چرا پرواز ۳۷۰ به مقصد نرسید؟»