فیلمساز ایرانی و «لندن سقوط کرده»

  • محمد عبدی

پوستر فیلم

بابک نجفی، پس از نیما نوری‌زاده، دومین فیلمساز جوان ایرانی از نسل رشد یافته در اروپاست که به قلب هالیوود نفوذ کرده و فیلمی به تمامی هالیوودی را با تماشاگرش قسمت می‌کند: «لندن سقوط کرده» (London Has Fallen) که این روز‌ها روی پرده سینماهای کشورهای مختلف است.

بابک نجفی زمانی که ۱۱ سال داشت به همراه خانواده‌اش از ایران ِ درگیر جنگ با عراق گریخته و به سوئد پناهنده شده است. اولین فیلم بلند او فیلمی بود به نام «سبه»؛ فیلمی با حال و هوای روشنفکرانه که جوایزی را هم در جشنواره‌های گوتنبرگ و برلین (جایزه پنجاه هزار یورویی بهترین فیلم اول جشنواره) به دست آورد.

نجفی که در دانشکده سینما و تلویزیون سوئد تحصیل کرده در سبه (مخفف سباستین، شخصیت اول فیلم)، با خلق فضایی به شدت سوئدی، در فیلمی به غایت تلخ، روند تنهایی و نابودی یک پسر پانزده ساله را در محیطی سرد به تصویر می‌کشد و سعی دارد در کنار نمایش رابطه مادر/فرزند، تصویری از سوئد امروز ارائه کند و بی‌آنکه به ورطه شعار بغلتد، درباره فقر حرف می‌زند، فقری که در ‌‌نهایت به تروریسم می‌رسد.

اما فیلم شصت میلیون دلاری «لندن سقوط کرده»، هیچ شباهتی به «سبه» ندارد و پس از قسمت دوم «پول آسان»، نجفی را به تمامی در حال و هوای دیگری به نمایش می‌گذارد.

فیلمسازی در هالیوود تیغ دولبه غریبی است که در وهله اول می‌تواند بسیار فریبنده به نظر برسد: فیلمسازی با بازیگران و عوامل حرفه‌ای با بودجه‌ای که اجازه هر کاری را به شما می‌دهد و فیلمی که برخلاف فیلم‌های هنری، در هزاران سینما در سراسر جهان اکران می‌شود و میلیون‌ها تماشاگر خواهد داشت. اما سوی دیگر سکه، بسته شدن بال و پر فیلمساز و فدا شدن‌اش در برابر قدرت استودیوهاست؛ فدا شدن فیلمسازی مستقل که مجبور شده در برابر هالیوود سر تعظیم خم کند و فیلمی بسازد به شدت مطلوب سیستم و به غایت دور از خواسته‌ها و نگاه هنری فیلمسازی که با فیلم جمع و جور و کوچک اولیه‌اش، اگر نه نوید یک استعداد درخشان، حداقل نوید فیلمساز قابل توجهی را می‌داد.

اما لندن سقوط کرده هیچ نام و نشانی از کارگردانش ندارد: یک فیلم اکشن استودیویی که بسیاری از صحنه‌های آن روی صفحه رایانه خلق شده‌اند و فیلم از ابتدا تا انت‌ها جولانگاه جلوه‌های ویژه است برای صحنه‌هایی که قرار است مخاطب عام را حیرت زده کنند.

البته فیلم از این حیث کاملاً شکست خورده نیست: فیلم صحنه‌هایی دارد از نابودی ساختمان‌های معروف لندن که حداقل برای تماشاگر ساکن این شهر، بسیار غریب است و حتی دلهره آور.

اما فیلمنامه اثر، دقیقاً بر اساس الگوهای از پیش تعیین شده به شکلی بسیار سطحی و کلیشه‌ای پیش می‌رود و به انجام می‌رسد: یک تروریست که شب عروسی دخترش در پاکستان هدف حمله آمریکایی‌ها قرار گرفته، دو سال بعد با سرپرستی نیرو‌هایش قصد دارد رئیس جمهور آمریکا را در لندن برباید و در برابر دوربین گردن بزند، اما محافظ مخصوص رئیس جمهور یک تنه از پس همه تروریست‌هایی که لندن را به خاک و خون کشیده‌اند، برمی‌آید.

فیلم الگویی را دنبال می‌کند که تماشاگر عام آمریکایی می‌پسندد: بریتانیایی‌ها بسیار ضعیف و سست تصویر شده‌اند و تروریست‌ها در میان پلیس و پلیس مخفی آن‌ها به راحتی و به وفور نفوذ کرده‌اند و از دست آن‌ها کاری ساخته نیست. در عوض این معاون رئیس جمهور آمریکاست که از راه دور به آن‌ها دستور می‌دهد و از طرفی، این مامور آمریکایی است که همه باید از او اطاعت کنند و راه را باز کنند تا رئیس جمهور را به تنهایی نجات دهد؛‌‌ همان فرمول ویژه هالیوود در قهرمان سازی آمریکایی که سخت مورد پسند تماشاگر عام آمریکایی است.

اما این نوع قهرمان پروری آمریکایی، این نوع اکشن عامه‌پسند به شدت هالیوودی، چه دخلی به فیلمساز ایرانی/سوئدی ما دارد؟ به نظر می‌رسد وسوسه فیلمسازی در هالیوود بابک نجفی را به این نقطه هدایت کرده، اما امیدوارم حالا پس از تماشای با فاصله فیلم، نجفی به این نتیجه برسد که لندن سقوط کرده هیچ ارتباطی با دنیای او ندارد و نام هر کس دیگری می‌توانست به عنوان کارگردان این فیلم بر پرده ظاهر شود بی‌آنکه تغییری در کیفیات فیلم محسوس باشد؛ چرا که اساساً فیلم فاقد امضای کارگردان است و بر خلاف نمونه‌های خوب هالیوود (مثلا نگاه کنید به مخصمه ساخته مایکل مان)، نجفی در برابر استودیو و قواعد از پیش تعیین شده‌اش، به غایت بازنده به نظر می‌رسد.