در ادبیات جمهوری اسلامی واژگان «محور مقاومت» جایگاه مهمی دارد و حتی بعد از درگیر شدن در بحران سوریه و ایستادن در برابر مردم این کشور و خوردن برچسب حمایت از فرقهگرائی در منطقه و رویاروئی با جهان سنی، هنوز این اصطلاح از سوی رسانههای ایران و طرفداران آن در منطقه به شکل گسترده به کار می رود.
منظور از «محور مقاومت» سه تشکل حزب الله لبنان، جنبش حماس و جهاد اسلامی فلسطین است که خود را متعهد به مبارزه با اسرائیل و عدم قبول فرآیند صلح خاورمیانه کرده اند.
حزب الله لبنان به دلیل داشتن ایدئولوژی شیعهگرای ولائی ، تبعیت محض از سیاست های سپاه پاسداران در منطقه و درگیر شدن در جنگ سوریه جایگاه گذشته خود را در جهان سنی به طور کل از دست داده است.
جهاد اسلامی تلاش میکند روابط خود را همچنان با ایران حفظ کند اما خواسته های جمهوری اسلامی خارج از موضوع مبارزه با اسرائیل را نمیپذیرد. در ماه های اخیر «ایران-خامنه ای» دو درخواست مهم از جهاد اسلامی داشته است. نخست در کنار نیروهای بشار اسد و احمد جبرئیل در اردوگاه یرموک بر ضد مخالفان حاکم دمشق وارد شوند و دوم بیانیهای مبتنی بر محکومیت حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان به حوثیهای یمن صادر کند.
جهاد اسلامی هر دو خواسته را رد کرده و اعلام کرده که به جزء در مسئله اسرائیل در هیچ موضوع دیگری دخالت نخواهد کرد.
واکنش جمهوری اسلامی قطع کمکهای مالی و تسلیحاتی به جهاد اسلامی و تقویت انشعاب جدید در این گروه فلسطینی تحت عنوان «جنبش صابرین» بود. این جنبش را فردی بنام «هشام سالم» رهبری میکند که قبلا از اعضای جهاد اسلامی به حساب می آمد. آرم این گروه کاملا شبیه به آرم حزب الله لبنان است و در سیاستهای منطقهای دنباله رو جمهوری اسلامی است. ایران-خامنهای رهبر این گروه را به تهران دعوت کرد و جهاد اسلامی دولتمردان جمهوری اسلامی را متهم میکند که کمکهای درخواستی خود را در اختیار این گروه قرار داده است. عبدالله شلح دبیرکل جهاد اسلامی در آخرین دیدار خود از تهران این موضوع را با رهبران ایران بررسی کرده و از جمهوری اسلامی خواسته که تضمینهایی بر عدم ادامه کمکهای آن به گروه صابرین بدهد اما نتیجهای نگرفته است.
اما جنبش حماس جایگاه ویژه ای در «محور مقاومت» جمهوری اسلامی دارد. از یک سو این تشکل بخشی از اخوان المسلمین به حساب می آید که در میان طیف گستردهای از اسلامگرایان منطقه و برخی از دولتها حامیان پر نفوذی دارد و از سوی دیگر بزرگترین گروه سنی فلسطینی است که با جمهوری اسلامی مرتبط است و حکومت ایران از آن برای زدودن اتهام فرقهگرایی خود، می توانست استفاده کند. اما با قطع رابطه با حماس جمهوری اسلامی در برابر اتهامات شیعهگری و فرقه گرایی در جهان اهل سنت بی دفاع می شود.
یک مشکل دیگر جمهوری اسلامی با حماس این است که این جنبش برخلاف جهاد اسلامی، آن چنان بزرگ و متشعب است که حکومت ایران نمی تواند به راحتی گروه موازی برای آن درست کند یا تمام تلاشها در این جهت تاکنون شکست خورده است.
تاریخچه روابط ایران و حماس
نخستین شکل روابط میان جنبش حماس و ایران سه سال بعد از تشکیل این گروه فلسطینی اتفاق افتاد زمانی که اولین کنفرانس کمک به انتفاضه فلسطین در سال ۱۹۹۰ در تهران برگزار شد.
در این کنفرانس جمهوری اسلامی از «خلیل قوقا» یکی از رهبران حماس دعوت به عمل آورد.
در سال بعد در کنفرانسی به همین نام اعضای حماس شرکت گسترده ای در تهران داشتند و از ایران خواستند که دفتر نمایندگی دائمی برای آنها در تهران ایجاد کند.
این دفتر بلافاصله تشکیل شد و «عماد علمی» به موازات کار سفیر فلسطین در تهران به عنوان سفیر حماس در پایتخت ایران فعالیت خود را آغاز کرد. این رویداد همزمان با قبول فرآیند صلح مادرید و اسلو از سوی یاسر عرفات به وقع پیوست که جمهوری اسلامی در جهت ضدیت با آنچه «خط سازش» مینامید، حملات گستردهای را علیه آن آغاز کرده بود.
بنابراین جمهوری اسلامی گم شده خود را در میان فلسطینی ها یافت و برای رویاروئی مستقیم با یاسر عرفات، به توسعه روابط خود با حماس پرداخت. بدون شک حماس بدون کمکهای مالی و تسلیحاتی ایران نمی توانست به گستردگی امروز خود برسد.
در سال ۱۹۹۲ اسرائیل ۴۰۰ نفر از فعالین حماس و جهاد اسلامی را به منطقهای در جنوب لبنان بنام «مرج الزهور» تبعید کرد و این حادثه باب روابط حماس با حزب الله لبنان و به دنبال آن جمهوری اسلامی را بیش از هر زمان دیگر گشود. در این میان تجربه جنگی حزب الله لبنان با پشتیانی ایران به گروههای فلسطینی منتقل شد و سهم حماس بیش از سایرین بود. در این دوره آنها از حزب الله لبنان یاد گرفتند که چگونه سلاح های کوچک و متوسط را به کار گیرند و چگونه مواد منفجره را در جهت اهداف سیاسی خود مورد استفاده قرار دهند. در سال ۱۹۹۸ احمد یاسین رهبر معنوی حماس بعد از آزادی از زندان راهی ایران شد و مقامات ایرانی به گرمی از وی استقبال کردند. در این دوره روابط حماس و جمهوری اسلامی وارد طرح های بزرگ شده بود که هیچ راه برگشتی در آن نبود و نماینده حماس در تهران بدون داشتن سفارت، از فعالترین شخصیتهای خارجی در ایران بود و برخی از دیپلماتهای منطقه برای آزمون نزدیکی خود به دولت ایران به او متوسل میشدند.
در سال ۲۰۰۶ تحول بزرگی در ساخت سیاسی دولت خودگردان فلسطین اتفاق افتاد و آن مشارکت حماس در انتخابات محلی و سپس پیروزی آن بود. جنبش حماس ۶۰ درصد کرسیهای پارلمان فلسطین را به دست آورد و علی خامنه ای رهبر ایران بیش از خود حماسیها شادمان بود. اسماعیل هنیه، نخست وزیر منتخب به تهران دعوت شد و قرار شد در دو مرحله یک میلیارد دلار کمک مالی جمهوری اسلامی در اختیار دولت فلسطین قرار بگیرد.
چند ماه بعد دولت حماس به دلیل جدا کردن غزه از کرانه باختری، سقوط کرد اما جمهوری اسلامی همچنان آن را دولت مشروع فلسطین میدانست و کمکهای خود را بیش از گذشته به نوار غزه گسیل داشت. علی خامنهای بارها در سخنرانی های خود از حماس و دولت خود خوانده آن در غزه ستایش کرد و وظیفه جمهوری اسلامی را کمک به غزه با تمام ابعاد تعیین کرد.
در این مرحله اسرائیل جمهوری اسلامی را متهم کرد که از طریق دریا و صحرای سینا موشک برای حماس فرستاده است و در سه جنگ بعدی حماسیها نشان دادند که از قابلیت دفاعی بالایی در مقایسه با گذشته برخوردار شدهاند که چنین برتری به برکت جمهوری اسلامی به دست آمده بود. موضوعی که بعدها رهبران حماس به آن اعتراف کردند و از رهبران ایران تشکر کردند.
با آغاز انقلابهای بهار عربی و رسیدن آن به سوریه، دوره طلایی روابط حماس با ایران به پایان رسید و جنبش حماس برخلاف انتظار و خواستههای رهبران ایران، از حق ملت سوریه برای رهایی از استبداد دفاع کردند و خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس دمشق را ترک کرد.
از اوائل سال ۲۰۱۱ تا تابستان ۲۰۱۴ که اسرائیل یک بار دیگر به غزه حمله کرد، روابط حماس و ایران به پائین سطح خود رسید. اما بعد از جنگ تابستان ۲۰۱۴ با اسرائیل، یک بار دیگر تعدادی از رهبران حماس به تهران دعوت شدند و در مارس ۲۰۱۵ علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، در دوحه با خالد مشعل دیدار کرد. در این زمان حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و امیر عبداللهیان معاون وزیر خارجه به ستایش از مقاومت حماس در جنگ اخیر خود با اسرائیل پرداختند. اما با حمایت حماس از ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در حمله به حوثیها و سپس سفر رهبران حماس به ریاض، بار دیگر روابط حماس و ایران به سردی گرائیده است.
حوادث اردوگاه یرموک
قبل از آغاز اعتراضات و سپس شورشها در سوریه در سال ۲۰۱۱، اردوگاه یرموک در جنوب دمشق بیش از نیم میلیون جمعیت داشت اما اکنون تعداد آن به ۲۰ هزار نفر کاهش یافته است. در این اردوگاه در حال حاضر ۱۲ گروه مسلح فلسطینی وجود دارد که به مخالف و طرفدار بشار اسد تقسیم می شوند. در حوادث آوریل ۲۰۱۵ این اردوگاه که «داعش» نقش اساسی در آن بازی کرد، یکی از گروههای فلسطینی بنام «اکناف بیت المقدس» در صف اول اخبار منطقه قرار گرفت. جنبش حماس متهم است که با این گروه جهادی ارتباط نزدیکی دارد و به آن کمک می کند. کشته شدن یکی از رهبران حماس بنام «یحیی حورانی» در این منطقه از یک سو و رهبری اکناف بیت المقدس توسط اعضای سابق حماس چون محمد زغموت محافظ شخصی خالد مشعل و نضال ابوالعلا معروف به ابوهمام محافظ شخصی موسی ابومرزوق معاون خالد مشعل از سوی دیگر به این اتهامات دامنه زده است. اما حماس که سیاست بی طرفی را در جنگ سوریه اتخاذ کرده ، به شدت این اتهامات را رد می کند، اگرچه این نوع اتهامات میتواند بشار اسد و به دنبال آن رهبران جمهوری اسلامی را خشمگین کند.
حماس می گوید این دو نفر سالهاست که از صفوف تشکیلات آنها جدا شدهاند و در ابتدای انقلاب سوریه تحت تعقیب دولت سوریه قرار گرفته اند. همچنین در این میان نام طارق حمود داماد خالد مشعل آمده است که دولت سوریه او را متهم می کند در ابتدای بحران کشور به مخالفان کمک میکرده است، موضوعی که به شدت از سوی حماس رد شده است. همچنین نایف حواتمه دبیرکل جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین گفته است که اکناف بیت المقدس دارای ریشههای فکری یکسانی با اخوان المسلمین هستند، مسئلهای که می تواند یک بار دیگر جنبش حماس را در کمک به این گروه در مظان اتهام قرار دهد.
آینده روابط ایران و حماس
دولت حسن روحانی به دو دلیل گشایش جدید با کشورهای غربی بعد از توافقنامه اتمی و کمبود منابع مالی، میتواند دور شدن ایران از حماس را به فال نیک بگیرد به خصوص در زمانی است که برخی دولت های غربی یکی از شروط توسعه روابط با ایران را دور شدن از گروههای «تروریستی» می دانند. اما ساختار حکومت در ایران به شکلی است که اجازه نمیدهد رئیس جمهوری فعلی دیدگاه خود را در این زمینه به کرسی بنشاند. دستگاه رهبری، سپاه پاسداران و روحانیون تندرو در ایران هم سرنوشت خود را و هم سرنوشت حزبالله لبنان را به حمایت از حماس گره زدهاند. فاصله گرفتن ایران-خامنه ای از حماس براساس شرایط روز منطقه موقتی و گذرا خواهد بود مگر اینکه ولی فقیه و سپاه پاسداران در ایران تصمیم به ایجاد تغیرات بنیادی بگیرند و به طور کل از آنچه که «محور مقاومت» مینامند، دور شوند. چنین احتمالی در حال حاضر بسیار بعید است، زیرا اصرار تندروها در ایران بر تمسک به محور مقاومت بیشتر نگرانی از آینده خود را نشان میدهد. در تحولات اخیر بعد از توافقنامه هسته ای، سپاه پاسداران و فرماندهان آن همچنان در فهرست تحریمها باقی ماندهاند و فرآیند امور را به این شکل ارزیابی میکنند که گشایش جدید ایران به سوی غرب به قیمت به حاشیه راندن آنها تمام خواهد شد. از اینرو آنها بر محور مقاومت در منطقه به عنوان ابزار فشاری بر دولتهای غربی بیشتر تأکید خواهند داشت و به راحتی از ارتباط با حماس نخواهند گذشت.
در آن سو جنبش حماس نیز شدیدا به کمکهای ایران نیاز دارد و تجربه به آنها نشان داده است که هیچ کشوری مانند جمهوری اسلامی به شکل دست و دل باز به آنها کمک نمیکند. اما موضعگیری آنها نشان میدهد که به هیچ وجه شروط ایران برای اعاده روابط را نمیپذیرند. به خصوص که دولت بشار اسد اکنون در حال احتضار است و قدرت حوثیها در یمن نیز به سراشیبی افتاده است.
اما از همه مهمتر جنبش حماس عمق استراتژیک خود را در جهان سنی جستوجو می کند و به هیچوجه نمیخواهد در کنار کشوری مشاهده شود که بیش از هر زمان دیگر به فرقهگرایی و شیعه گری خاص خود متهم شده است. حماسیها انتظار دارند در زمانی نه چندان دور جمهوری اسلامی دست از شروط خود برخواهد داشت و بدون اعطای هیچ امتیازی، ولی فقیه کمکهای خود را دوباره برای آنها سرازیر خواهد کرد.
-------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنها هستند و نه الزاماً بازتابدهنده دیدگاههای رادیو فردا.