در ماههای میانی سال ۲۰۱۵ که به تدریج رقابتهای انتخاباتی در درون احزاب دمکرات و جمهوریخواه ایالات متحده در حال اوج گرفتن است و نامزدها خود را در سخنرانیها و مناظرهها و مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی و جشنوارههای تابستانی معرفی میکنند دو جریان بیش از همه مورد توجه رسانهها قرار گرفتهاند: عامه گرایی چپ که نمایندهٔ آن سناتور سوسیالیست برنی سندرز از ایالت ورمانت است و عامه گرایی راست که نمایندهٔ آن میلیاردر معروف و مقاطعه کار ساختمانی دانلد ترامپ است.
هر دو نامزد چهرههایی حاشیهای در دو حزب جمهوریخواه و دمکرات هستند و ظهور آنها ناقض نظر کسانی است که نظام سیاسی در آمریکا را نه دمکراسی بلکه الیگارشی میدانند. هستهٔ سخت دو حزب از نامزدی این دو چندان خشنود نیست. برنی سندرز همیشه سیاستمداری مستقل بوده است. ترامپ نیز اگر نتواند نامزد حزب جمهوریخواه باشد ممکن است به طور مستقل در انتخابات شرکت کند.
چرا عامهگرا؟
چرا این دو را عامه گرا مینامم؟ به علت آنکه بر موج عصبانیت و نارضایی عمومی از شرایط اقتصادی و سیاستمداران سوار شده و وعدههایی میدهند که در عین غیر عملی بودن مورد توجه عموم قرار میگیرند. عامه گرایی در برابر اصولگرایی (البته نه از جنس اقتدارگرایی و تمامیت خواهی اسلامگرا که خود را اصولگرایی مینامد) تعریف میشود که بدون توجه یا توجه عوام سیاستهای مشخصی را دنبال میکند.
البته این دو عامه گرایانی از دو جنس متفاوت هستند: یکی (سندرز) به مردم وعدهٔ توزیع ثروت و محدود کردن کار رسانههای بخش خصوصی را میدهد تا مردم احساس کنند با انتخابی خاص قدرت اقتصادی و رسانهای به آنها برمی گردد و دیگری (ترامپ) تلاش میکند با اتکا به سه مقولهٔ قوی/ضعیف، برنده/بازنده و احمق/باهوش همهٔ سیاستمداران آمریکایی را در سمت منفیها و خودش را در سمت مثبتهای این سه مقوله قرار دهد.
سندرز در عامه گراییاش تا آنجا پیش میرود که با جمعیتهای چند هزار نفریای که در شهرهای دانشگاهی پای سخنرانی وی میآیند نوید انقلاب سیاسی میدهد. ترامپ نیز در این حوزه همانند همیشه مدام به گردن خودش مدال آویزان میکند و بدون آنکه برنامهای در باب مسائل موجود ارائه کند برنامههای ناگفتهٔ خود را «شگفت انگیز» و عالی معرفی میکند.
مشکل عامهگرایی
عامه گرایانی که خود را عامه گرا معرفی میکنند میگویند به خِرَد، حقوق و فضایل مردم عادی باور دارند اما هنگامی که بخشهایی از عامه که یکدست نیستند سیاستهای متضادی را در یک زمان پشتیبانی میکنند یا به سرعت نظرشان را تغییر میدهند عامه گرایی با مشکل تناقض و ناسازگاری مواجه میشود. عامه گرایان بیش از آنکه به خرد و فضایل عامه باور داشته باشند به رای آنها برای انتخاب شدن در دمکراسیها نیاز دارند.
عامه گرایان معمولا جامعه را یکدست تصور کرده و با فرض یک آگاهی جمعی که موید نظرات آنهاست وضعیت موجود را به چالش میکشند. آنها همهٔ مشکلات را بر گردن نخبگان اقتصادی و سیاسی میاندازند و تلاش میکنند به تضادهای طبقاتی و قشری و قومی دامن زنند. وضعیت مطلوب برای آنها پیروی همگانی از آنهاست چون تصور میکنند که علت مشکلات مردم بیتوجهی به آنان است.
از توئیتر برنی سندرز
عامه گرایی چپ
عامه گرایی چپ در بازی سرزنش ثروتمندان به عنوان «دیگری» خلاصه میشود. از این نگاه، همهٔ مشکلات از جمله فقر، بیکاری، مدارس کم کیفیت، فقدان بیمهٔ میلیونها نفر و تعداد زیاد زندانیان همه و همه با توزیع بیشتر و بیشتر ثروت حل میشود. عامه گرایان چپ تنفر از ثروتمندان را ترویج میکنند با ایجاد ارتباط میان شکاف ثروت و درآمد با مشکلات روزمره. نکتهای که در سخنان عامه گرایان چپ هرگز نمیتوانید بشنوید مسئولیت فردی و جمعی است. عامه گرایان چپ از رفتارها و فرهنگ عمومی رایج در میان اقشار فقیر و کم درآمد انتقاد نمیکنند و تک تک افراد را به انجام وظایف شهروندیشان و سرزنش خود در عدم موفقیتها دعوت نمیکنند.
ثروتمند در ادبیات عامه گرایی چپ همان «بیگانه»ای است که مثل «زالو» دارد خون جامعه را میمکد و چیزی هم به جامعه باز نمیگرداند. این دیدگاه حداقل در جامعهای مثل آمریکا که ثروتمندان در کمک به بخش عمومی (دانشگاهها، مراکز فرهنگی و پژوهشی، احزاب سیاسی) و فقرا (از طریق بنیادهای خیریه) بسیار سخاوتمندانه عمل میکنند، به راحتی باور نمیشود.
عامهگرایی چپ در ایالات متحده با شعارهایی مثل «ما ۹۹ درصدیم»، «رسانههای شرکتها»، یا «دو آمریکا» یا «شرکتهای حریص» شناخته میشود. اما در انتخابات عمومی معمولا این نوع شعارها به حاشیه میروند. اکثریت مردم آمریکا از شعارهای «جداییاندازانه» دل خوشی ندارند. عامه گرایان چپ در دیگر نقاط دنیا نیز از همین جنس شعارها را میدهند مثل جرمی کوربین، نامزد رهبری حزب کارگر در بریتانیا.
از توئیتر دانلد ترامپ
عامهگرایی راست
عامه گرایی راست در نوید دادن همه به میلیونر شدن و برخوردار شدن از ثروت موجود نمودار میشود. همچنین راست عامه گرا راه حل مسائل موجود را بسیار ساده معرفی میکند در حالی که عالم واقع بسیار پیچیده است. به ترامپ بگویید راه حل مشکل «داعش» چیست. او میگوید آسان است اما نمیگوید چگونه. به او بگویید با میلیونها مهاجر غیر قانونی چه میکنید. او خواهد گفت آسان است اما راه حلی ارائه نمیکند.
ترامپ مشکلاتی و جرائمی مثل سرقت، تجاوز و مواد مخدر را به اقشار لاتینو و مکزیکیها نسبت میدهد تا غیر لاتینوها با حق به جانبگی به او رای دهند. «مکزیکی» ترامپ همان «دیگری» یا «بیگانه» است که عموم مردم باید علیه آن بسیج شوند تا مشکلات دیگر دیده نشوند.
عامه گرایی راست در آمریکا با شعارهایی علیه «نخبگان هالیوودی»، «نخبگان لیبرال»، «وکلای محاکمات علیه اهل کسب و کار» قابل بازشناسی است. اگر عامه گرایان چپ رسانههای عمومی را ابزارهای شرکتهای بزرگ معرفی میکنند، عامه گرایان راست آنها را به طرفداری از لیبرالها متهم میسازند.
چهار مشکل عمومی
عامه گرایان در همه جای دنیا چهار مشکل بنیادی دارند:
۱. به سیاست به عنوان دانش مصرف بهینهٔ منابع در جهت خیر عمومی و مصالحهٔ احزاب برای رسیدن به توافق بر سر مشترکات نگاه نمیکنند. سیاست برای آنها کارخانهٔ بسیج عمومی است؛
۲. موضوع روش در مباحث آنها جای اندکی دارد. ممکن است به مشکلات اشاره کنند اما کمتر به چگونگی حل آنها میپردازند چون بحث از چگونگی ابتدای اختلاف و چندگانگی و سیاستگذاری در میان کارشناسان است که آنها از آن پرهیز میکنند؛ آنها نمیتوانند ارزشها و نحوهٔ تحقق آنها را تفکیک کنند؛
۳. آنها به تکلیف خود عمل میکنند و از این جهت خود را به مردم و خبرنگاران پاسخگو نمیبینند. به گزارشهای برخورد برنی سندرز و ترامپ با خبرنگاران نگاه کنید تا این ویژگی برایتان روشنتر شود؛ ترامپ و سندرز وقتی در برابر خبرنگاران و تریبون رسانهها قرار میگیرند میخواهند از تریبون استفاده کرده و حرفهای خودشان را بزنند و نه اینکه به سوالات پاسخ دهند؛ و
۴. آنها مدام از عصبانی بودن مردم سخن میگویند و به مخاطبان میگویند حق دارند عصبانی باشند و این عصبانیت را ابزار خوبی برای بسیج عمومی میبینند؛ آنها از امید و خوش بینی و تلاش برای ایجاد آیندهای بهتر، گفتگو و مفاهمه، مدارا و تساهل و حاکمیت قانون، چند فرهنگی و حتی مبارزه با اتلاف کمتر سخن میگویند. سیاستمدارانی که با پیام عصبانیت به میدان میآیند در نهایت خشونت درو میکنند. به مصاحبههای سندرز و ترامپ مراجعه کنید و واژههای عصبانی و عصبانیت را در سخنان آنها بشمارید و بعد همین کار را در مورد دیگر سیاستمداران انجام داده و نتایج را با هم مقایسه کنید.
--------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.