«مدافعان حرم»؛ چند پرسش در مورد کشته‌شدگان ایرانی جنگ سوریه

علیرغم انکار حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه اخبار مربوط به بزرگداشت کشته شدگان ایرانی جنگ داخلی سوریه که در رسانه‌های دولتی از آن‌ها با عنوان «شهدای مدافع حرم» یاد می‌شود منتشر می‌شود.

در این باب چهار سوال قابل طرح است:

از این خبر‌ها تا چه حد می‌توان به ابعاد دخالت نظامی جمهوری اسلامی در سوریه دست یافت؟

چرا فقط اخبار بزرگداشت محدود آن‌ها به گوش می‌رسد و نه خبرهای دیگر مربوط به این دخالت نظامی؟

این نوع مواجهه با کشته شدگان و کسانی که از جنگ بر می‌گردند چه تاثیری بر آن‌ها و خانواده‌هایشان دارد؟

چرا هیچ اثری از مخالفت صلح طلبان ایرانی که دخالت نظامی امریکا در عراق و لیبی را محکوم می‌کردند در این ماجرا به چشم نمی‌خورد؟

جواز تناقض

در حالی که گزارش‌هایی در مورد حضور نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه منتشر شده و حزب‌الله، هم‌پیمان آن نیز رسما به آن کشور نیرو فرستاده است، تهران به دیگران توصیه می‌کند که در این کشور مداخله نکنند: «مردم سوریه خود باید بدون مداخله خارجی در مورد آینده خود تصمیم بگیرند» (فارس ۹ بهمن ۱۳۹۲). به نظر می‌آید مقام‌های جمهوری اسلامی سخنان متناقض یا تناقض حرف و عمل را در این قلمرو جایز می‌دانند. حمایت جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد همه جانبه و بدون قید و شرط بوده است.

ترکیب نیروهای اعزام شده

محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در مصاحبه با شبکه یورونیوز می‌گوید «ما حضور نظامی در سوریه نداریم» (۵ فوریه ۲۰۱۴) اما رسانه‌های شبه‌دولتی جمهوری اسلامی مدام فهرست‌هایی از «شهدای حرم» (به این معنا که این افراد صرفا برای دفاع از حرم زینب و رقیه به سوریه رفته و کشته شده‌اند) عرضه می‌کنند. در این فهرست‌ها اطلاعات جالبی به چشم می‌خورد. در آخرین این فهرست‌ها که توسط «باشگاه خبرنگاران جوان» منتشر شده سه نکته جلب توجه می‌کند:

۱) اینکه افراد کشته شده از سپاه شهرستان‌های مختلف هستند و در شهرهای مختلف دفن شده‌اند که این یعنی سپاه یا سپاه قدس با چندین گردان از شهرهای مختلف در سوریه حضور دارد؛

۲) اینکه برخی اسامی هم شامل اسم اصلی و هم شامل اسم مستعار هستند که بیانگر امنیتی و اطلاعاتی بودن آنهاست؛
و
۳) اینکه دخالت سپاه قدس در سوریه مستمر بوده است و به یک مقطع خاص محدود نمی‌شود چون آن‌ها در تاریخ‌های مختلفی اعزام و کشته شده‌اند.

شهدای درجه دو

در دوران جنگ ایران و عراق حضور نیروهای ایرانی از مرحلهٔ اعزام تا بازگشت (زنده و مرده) توسط رسانه‌ها پوشش داده می‌شد. این نیرو‌ها در انواع مراسم و برنامه‌های عمومی گران قدر دانسته شده و به آنها افتخار می‌شد. اما در اعزام نیرو به سوریه بخش پوشش خبری و تبلیغاتی اعزام و تقدیر از حضور نیرو‌ها کاملا حذف شده چون حکومت منکر این موضوع است. در دوران جنگ هشت ساله صحنه‌هایی مثل بوسیدن سربازان و بسیجیان توسط مادران و همسران و فرزندان یا همدیگر را در آغوش کشیدن به چشم می‌خورد. اما در جنگ سوریه چنین امکانی برای بزرگداشت جنگاوران یا کشته شدگان وجود ندارد چون همه چیز باید به طور مخفی انجام شود.

مقام‌های سپاه از برگزاری مراسم بزرگداشت توسط خانواده‌ها یا همرزمان نیز نباید چندان دلخوش باشند و به همین دلیل فرماندهان رده‌ی اول نظامی و روحانیون شناخته شده و مقامات دولتی در آن‌ها شرکت نمی‌کنند اما نمی‌توانند جلوی خانواده‌ها یا جنگاوران را در برگزاری مراسم بگیرند. به همین دلیل است که با کشته شدگان جنگ در سوریه به عنوان «شهدای» درجه دوم برخورد می‌شود. البته از میزان کمک مالی به خانواده‌هایی که فردی را در سوریه از دست داده‌اند اطلاعی در دست نیست اما در حوزهٔ عمومی علی رغم عنوان «شهید» بزرگداشتی و افتخاری وجود ندارد یا بسیار کم رنگ است. در نظر عموم مردم نیز بسیار تفاوت است میان کسی که برای دفاع از وطن خود به جنگ رفته و کشته شده با کسی که برای حفظ رژیم بشار اسد به سوریه اعزام و کشته شده است.

اخلال در فرایند التیام

هنگامی که هدف از رفتن به جنگ مقبولیت عمومی داشته و چیزی پنهان نباشد از دست رفتن عزیزان برای خانواده‌ها یا معلول شدن جنگاوران یا ضایعات روحی و عصبی ناشی از حضور در صحنهٔ نزاع در یک فرایند اجتماعی و جمعی هضم و جذب می‌شود و افراد در یک دورهٔ کوتاه به زندگی عادی بازمی گردند. اما مخفی کردن اعزام و کشته شدگان و معلولان و بعد تلاش برای مخفی کردن کشته‌ها خانواده‌ها و جنگاوران را از طی فرایند طبیعی و تا حدی تسلی بخش التیام محروم می‌کند. به همین دلیل ضایعات روحی و روانی اعزام نیرو به سوریه تا سال‌ها پنهان می‌ماند و تلاشی برای رفع آن‌ها نیز صورت نمی‌گیرد.

سکوت گروه‌های ضد جنگ

در دوران اوج گیری بهار عربی دسته‌ای از فعالان اجتماعی و سیاسی در ایران و خارج کشور برای پیشگیری از جنگ علیه ایران بیانیه‌ها یا مطالبی صادر کردند. اما از آغاز حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه این فعالان صلح طلب یا ضد جنگ کلا در این موضوع ساکت هستند. مخالفت با تمایلات جنگ طلبانه در ایالات متحده و اروپا برای آن‌ها یک اصل بود اما تمایلات کشور گشایانه و جنگ طلبانهٔ هموطنان خود آن‌ها که ضایعاتش نیز دارند خود را اشکار می‌کنند مورد غفلت قرار می‌گیرند.

چند پرسش دیگر

امروز هم خانواده‌های نیروهای اعزامی و هم فعالان سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور می‌توانند از حکومت سوال کنند که:

اعزام نیرو به سوریه و حمایت مالی، تدارکاتی و نظامی از رژیم بشار اسد از چه جهتی به نفع و هم جهت با امنیت مردم ایران است و اگر منفعتی هست تا چه حد اهمیت دارد که جان ایرانیان را باید برای آن قربانی کرد؟

اگر این جنگ برای امنیت ملی حیاتی است چرا از سربازان وظیفه در آن استفاده نمی‌شود و تنها نیروهای کادر سپاه در آن حضور دارند؟

دقیقا چه تعداد نیرو به سوریه و در چند مرحله اعزام شده است؟ چند ایرانی در جنگ سوریه تا کنون کشته، زخمی، معلول و اسیر شده است؟ میزان کمک‌های مالی و تدارکاتی جمهوری اسلامی به سوریه دقیقا چقدر بوده است؟ اگر مردم محرم هستند چرا این اطلاعات به آن‌ها داده نمی‌شود؟

اگر دخالت نظامی در سوریه مشروع است و قابل دفاع (به روایت مقام‌های در جهت مقاومت اسلامی) چرا حکومت آن را از مردم پنهان می‌کند؟

چرا دولت که به گفتهٔ مقامات رژیم منتخب مردم است در ماجرای سوریه نقشی ندارد (سخن ظریف به جان کری وزیر خارجهٔ امریکا) و کنار گذاشته شده است؟

در ماجرای سوریه کدام نهاد‌ها تصمیم گیر هستند؟ دستگاه رهبری، سپاه، سپاه قدس، شورای امنیت ملی یا نهادی دیگر؟ چرا هیچ نهادی مسئولیت قبول نمی‌کند؟

آیا دخالت نظامی در سوریه نافی ادعای مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر کارکرد دفاعی نیرو‌ها و ابزارهای نظامی جمهوری اسلامی نیست؟ با این دخالت نظامی چگونه می‌توان مدعیات مقام‌ها را مبنی بر عدم دخالت در امور دیگر کشور‌ها یا خواست عدم مداخله یا صلح آمیز بودن برنامهٔ هسته‌ای را باور کرد؟

-----------------------------------
یادداشت‌ها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاه‌های رادیو فردا.