بحران سوریه با فاجعه «حمله شیمیایی» اخیر پا به مرحله جدید و شاید تعیینکنندهای گذاشته است.
اظهارنظر وزیر خارجه ایالات متحده و سخنگوی کاخ سفید که دولت اسد را بهصراحت «مسئول» استفاده از سلاح شیمیایی و «مقصر» در «جنایت» دانستهاند، میتواند به معنای آمادهباش برای شروع جنگی باشد که هزینههایش تنها گریبان واشینگتن و متحدان، و نیز سوریه را نخواهد گرفت.
تهران بهعنوان یکی از متحدان استراتژیک دمشق، بهگونهای مفروض و اجتنابناپذیر از طرفهای مهم این مناقشه محسوب خواهد شد. چگونگی مواجههی جمهوری اسلامی با جنگ محتمل در سوریه، میتواند زندگی ایرانیان را یکسر از خود متأثر کند.
بحران در سوریه در حالی بهسوی جنگی بینالمللی ـ به تعبیر برخی کارشناسان ـ خیز برداشته که تحولات سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ نیز پا به مدار جدیدی گذاشته است.
آیا حملهی نظامی آمریکا و متحدانش به سوریه بشار اسد، با سکوت و بیطرفی جمهوری اسلامی همراه خواهد شد؟
حاکمیت سیاسی در ایران چنانکه رهبر جمهوری اسلامی تصریح کرده، به سوریه همچون «خط مقاومت» در منطقه مینگرد. در راستای نگاه رأس نظام سیاسی در ایران به جایگاه سوریهی اسد، شمار مقامهای ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی که از آغاز بحران در سوریه، در مقام پشتیبانی از دمشق و اسد اعلام موضع کردهاند پرشمار بوده است. جدیدترین نمونه، اظهارنظر دو روز پیش معاون ستاد کل نیروهای مسلح همزمان با ورود پادشاه عمان به ایران بود. آقای جزایری تاکید کرد که «آمریکا محدوده خط قرمز جبهه سوریه را میداند و هرگونه عبور از خط قرمز سوریه پیامدهای شدید برای کاخ سفید در پی خواهد داشت.»
تغییر رئیس قوه مجریه در جمهوری اسلامی، و پیروزی حسن روحانی بهعنوان سیاستمداری میانهرو و عملگرا که حقوقدان و دیپلمات است، بستری از توقع تغییر در حوزهی سیاست خارجی ایجاد کرده است. اما آیا این انتظار، شامل سوریه بهویژه پس از حملهی احتمالی ایالات متحده و متحدانش به آن، خواهد شد؟
همکاری و تعامل نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی با دولت اسد، دیری است که برای ناظران سیاسی، مفروض محسوب میشود. آنچه مورد تشکیک و ابهام قرار دارد، کیفیت و سطح این کمک و حمایت است. چند ماه پیش، فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد: «تعدادی از نیروهای قدس نیز در سوریه حضور دارند»؛ محمدعلی جعفری البته افزود که «این به منزله حضور نظامی ما در این کشور نیست.» او مدعی شد که «ما کمکهای فکری و مشاورهای به سوریه بهعنوان حلقه مقاومت که مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره داشتند داریم.» اما هفتهی پیش، رئیس ائتلاف ملی سوریه، ارزیابی متفاوتی را بیان کرد: «اسد سقوط کرده و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سوریه حاکم است.»
درهرحال دولت روحانی کار بس دشواری در پیش خواهد داشت. رئیس جمهور ایران میداند که نسبت تهران و دمشق اسد با رابطهی ایران و عراق صدام قابل مقایسه نیست.
روحانی در یکی از مناظرههای انتخابات ۹۲ در دفاع از سیاست خارجی دوران اصلاحات، و البته در مقام توضیح رویکرد صحیح شورای عالی امنیت ملی (با حضور خودش) در قبال حملهی آمریکا به عراق، اظهار داشت: «در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی کشور از بحران نجات پیدا کرد؛ در شرایطی که داستان ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاده بود و ایران را متهم کرده بودند، شرایطی که ما دیدیم دو کشور منطقه مورد هجوم قرار گرفتند و ایران همواره جزو لیست بود، که بعد از افغانستان، اول ایران یا اول عراق؛ ما دیدیم که ایران چگونه توانست با تدبیر و برنامهریزی کاملا از این مسیر جدا بشود و بالاترین بهرهبرداری را سیاست خارجی ما کرد؛ دشمنان ما در عراق و افغانستان منکوب شدند، ایران سالم باقی ماند.»
اما آیا جمهوری اسلامی رویکردی مشابه در قبال حملهی احتمالی آمریکا و متحدانش به سوریه در پیش خواهد گرفت؟ آیا روحانی با همراهی محافظهکاران میانه و راستهای واقعبین و عملگرا، میتواند راستهای افراطی را به حاشیه برد؟ آیا کنار کشیدن نیروهای قدس سپاه پاسداران از جنگ مزبور، ممکن خواهد بود؟ آیا همکاری اطلاعاتی و امنیتی و نظامی تهران با دمشق اسد، متوقف خواهد شد؟
فرمانده کل سپاه پاسداران شهریورماه سال پیش در پاسخ به این پرسش که «با توجه به وجود موافقتنامه امنیتی میان تهران و دمشق، آیا در صورت حمله نظامی به سوریه، ایران از این کشور حمایت نظامی خواهد کرد؟» گفته بود: «این مسئله بستگی به شرایط دارد. اینکه الان به طور قطع بگویم که چنانچه به سوریه حمله نظامی شود، ایران نیز حمایت نظامی میکند، مشخص نیست و کاملا به شرایط بستگی دارد.»
این «شرایط» اگر با کیفیت حملهی احتمالی واشینگتن و متحدانش به سوریهی اسد، و نیز چگونگی مواجههی مسکو با جنگ مزبور در رابطه خواهد بود، با کشاکش ارزیابیها و رویکردها در داخل ایران نیز نسبتی مستقیم خواهد داشت.
اگر پیروزی روحانی در انتخابات ۹۲، آنهم پس از تجربهی چهار سال ویژه در ایران (حوادث پس از انتخابات ۸۸)، امید به تغییر و بهبود تدریجی وضع زندگی ایرانیان را افزایش داده، همزمان امید زیادی برای گسترش دموکراتیزاسیون ایجاد کرده است. به دشواری میتوان در این ادعا تشکیک کرد که هرگونه درگیر شدن جمهوری اسلامی در جنگ احتمالی سوریه، باعث تشدید سرکوب و انسداد سیاسی در ایران خواهد شد. و این البته سوی خوش و ملایم چشمانداز خطرخیز و نگرانکنندهی آتی است. اگر کانون مرکزی قدرت تداوم بقای نظام سیاسی در ایران را با ضرورت ادامه حیات دمشق اسد پیوند زند، سختیها و مشقاتی که گریبان ایرانیان را خواهد گرفت، بس مشدد خواهد بود؛ ضمن اینکه فرجامی نامعلوم و غیرقابل پیشبینی برای ایران و نیز جمهوری اسلامی درپی خواهد داشت.
صاحبان قدرت در ایران البته در برشهای گوناگون، «واقعبینی» و «عملگرا بودن» خود را نشان دادهاند. اگر این جملهی مشهور آیتالله خمینی که «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، همواره مستمسکی برای سرکوب منتقدان و دست یازیدن به خشونت علیه مخالفان بوده، درعینحال تکیهگاه خوبی برای کنارهگرفتن از عرصههای پرخطر (چون جنگ سوریه) نیز خواهد بود.
حالا برای اینکه وضع زندگی و معیشت و امنیت ایرانیان بهمراتب بدتر از این نشود، دموکراسیخواهان و صلحطلبان ایران باید امیدوار باشند که بحران تشدید شده در سوریه، با توافقی سیاسی پایان یابد؛ و اگر چنین چیزی رخ نداد، حاکمیت سیاسی در ایران، «منافع ملی» و «منافع نظام» را در عدم حمایت از دولت بشار اسد تعقیب کند. وگرنه، خیلی چیزها در ایران (ازجمله دموکراتیزاسیون) آسیبی غریب و بهشدت پرهزینه متحمل خواهند شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.
اظهارنظر وزیر خارجه ایالات متحده و سخنگوی کاخ سفید که دولت اسد را بهصراحت «مسئول» استفاده از سلاح شیمیایی و «مقصر» در «جنایت» دانستهاند، میتواند به معنای آمادهباش برای شروع جنگی باشد که هزینههایش تنها گریبان واشینگتن و متحدان، و نیز سوریه را نخواهد گرفت.
تهران بهعنوان یکی از متحدان استراتژیک دمشق، بهگونهای مفروض و اجتنابناپذیر از طرفهای مهم این مناقشه محسوب خواهد شد. چگونگی مواجههی جمهوری اسلامی با جنگ محتمل در سوریه، میتواند زندگی ایرانیان را یکسر از خود متأثر کند.
بحران در سوریه در حالی بهسوی جنگی بینالمللی ـ به تعبیر برخی کارشناسان ـ خیز برداشته که تحولات سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ نیز پا به مدار جدیدی گذاشته است.
آیا حملهی نظامی آمریکا و متحدانش به سوریه بشار اسد، با سکوت و بیطرفی جمهوری اسلامی همراه خواهد شد؟
حاکمیت سیاسی در ایران چنانکه رهبر جمهوری اسلامی تصریح کرده، به سوریه همچون «خط مقاومت» در منطقه مینگرد. در راستای نگاه رأس نظام سیاسی در ایران به جایگاه سوریهی اسد، شمار مقامهای ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی که از آغاز بحران در سوریه، در مقام پشتیبانی از دمشق و اسد اعلام موضع کردهاند پرشمار بوده است. جدیدترین نمونه، اظهارنظر دو روز پیش معاون ستاد کل نیروهای مسلح همزمان با ورود پادشاه عمان به ایران بود. آقای جزایری تاکید کرد که «آمریکا محدوده خط قرمز جبهه سوریه را میداند و هرگونه عبور از خط قرمز سوریه پیامدهای شدید برای کاخ سفید در پی خواهد داشت.»
تغییر رئیس قوه مجریه در جمهوری اسلامی، و پیروزی حسن روحانی بهعنوان سیاستمداری میانهرو و عملگرا که حقوقدان و دیپلمات است، بستری از توقع تغییر در حوزهی سیاست خارجی ایجاد کرده است. اما آیا این انتظار، شامل سوریه بهویژه پس از حملهی احتمالی ایالات متحده و متحدانش به آن، خواهد شد؟
همکاری و تعامل نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی با دولت اسد، دیری است که برای ناظران سیاسی، مفروض محسوب میشود. آنچه مورد تشکیک و ابهام قرار دارد، کیفیت و سطح این کمک و حمایت است. چند ماه پیش، فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد: «تعدادی از نیروهای قدس نیز در سوریه حضور دارند»؛ محمدعلی جعفری البته افزود که «این به منزله حضور نظامی ما در این کشور نیست.» او مدعی شد که «ما کمکهای فکری و مشاورهای به سوریه بهعنوان حلقه مقاومت که مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره داشتند داریم.» اما هفتهی پیش، رئیس ائتلاف ملی سوریه، ارزیابی متفاوتی را بیان کرد: «اسد سقوط کرده و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سوریه حاکم است.»
درهرحال دولت روحانی کار بس دشواری در پیش خواهد داشت. رئیس جمهور ایران میداند که نسبت تهران و دمشق اسد با رابطهی ایران و عراق صدام قابل مقایسه نیست.
روحانی در یکی از مناظرههای انتخابات ۹۲ در دفاع از سیاست خارجی دوران اصلاحات، و البته در مقام توضیح رویکرد صحیح شورای عالی امنیت ملی (با حضور خودش) در قبال حملهی آمریکا به عراق، اظهار داشت: «در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی کشور از بحران نجات پیدا کرد؛ در شرایطی که داستان ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاده بود و ایران را متهم کرده بودند، شرایطی که ما دیدیم دو کشور منطقه مورد هجوم قرار گرفتند و ایران همواره جزو لیست بود، که بعد از افغانستان، اول ایران یا اول عراق؛ ما دیدیم که ایران چگونه توانست با تدبیر و برنامهریزی کاملا از این مسیر جدا بشود و بالاترین بهرهبرداری را سیاست خارجی ما کرد؛ دشمنان ما در عراق و افغانستان منکوب شدند، ایران سالم باقی ماند.»
اما آیا جمهوری اسلامی رویکردی مشابه در قبال حملهی احتمالی آمریکا و متحدانش به سوریه در پیش خواهد گرفت؟ آیا روحانی با همراهی محافظهکاران میانه و راستهای واقعبین و عملگرا، میتواند راستهای افراطی را به حاشیه برد؟ آیا کنار کشیدن نیروهای قدس سپاه پاسداران از جنگ مزبور، ممکن خواهد بود؟ آیا همکاری اطلاعاتی و امنیتی و نظامی تهران با دمشق اسد، متوقف خواهد شد؟
فرمانده کل سپاه پاسداران شهریورماه سال پیش در پاسخ به این پرسش که «با توجه به وجود موافقتنامه امنیتی میان تهران و دمشق، آیا در صورت حمله نظامی به سوریه، ایران از این کشور حمایت نظامی خواهد کرد؟» گفته بود: «این مسئله بستگی به شرایط دارد. اینکه الان به طور قطع بگویم که چنانچه به سوریه حمله نظامی شود، ایران نیز حمایت نظامی میکند، مشخص نیست و کاملا به شرایط بستگی دارد.»
این «شرایط» اگر با کیفیت حملهی احتمالی واشینگتن و متحدانش به سوریهی اسد، و نیز چگونگی مواجههی مسکو با جنگ مزبور در رابطه خواهد بود، با کشاکش ارزیابیها و رویکردها در داخل ایران نیز نسبتی مستقیم خواهد داشت.
اگر پیروزی روحانی در انتخابات ۹۲، آنهم پس از تجربهی چهار سال ویژه در ایران (حوادث پس از انتخابات ۸۸)، امید به تغییر و بهبود تدریجی وضع زندگی ایرانیان را افزایش داده، همزمان امید زیادی برای گسترش دموکراتیزاسیون ایجاد کرده است. به دشواری میتوان در این ادعا تشکیک کرد که هرگونه درگیر شدن جمهوری اسلامی در جنگ احتمالی سوریه، باعث تشدید سرکوب و انسداد سیاسی در ایران خواهد شد. و این البته سوی خوش و ملایم چشمانداز خطرخیز و نگرانکنندهی آتی است. اگر کانون مرکزی قدرت تداوم بقای نظام سیاسی در ایران را با ضرورت ادامه حیات دمشق اسد پیوند زند، سختیها و مشقاتی که گریبان ایرانیان را خواهد گرفت، بس مشدد خواهد بود؛ ضمن اینکه فرجامی نامعلوم و غیرقابل پیشبینی برای ایران و نیز جمهوری اسلامی درپی خواهد داشت.
صاحبان قدرت در ایران البته در برشهای گوناگون، «واقعبینی» و «عملگرا بودن» خود را نشان دادهاند. اگر این جملهی مشهور آیتالله خمینی که «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، همواره مستمسکی برای سرکوب منتقدان و دست یازیدن به خشونت علیه مخالفان بوده، درعینحال تکیهگاه خوبی برای کنارهگرفتن از عرصههای پرخطر (چون جنگ سوریه) نیز خواهد بود.
حالا برای اینکه وضع زندگی و معیشت و امنیت ایرانیان بهمراتب بدتر از این نشود، دموکراسیخواهان و صلحطلبان ایران باید امیدوار باشند که بحران تشدید شده در سوریه، با توافقی سیاسی پایان یابد؛ و اگر چنین چیزی رخ نداد، حاکمیت سیاسی در ایران، «منافع ملی» و «منافع نظام» را در عدم حمایت از دولت بشار اسد تعقیب کند. وگرنه، خیلی چیزها در ایران (ازجمله دموکراتیزاسیون) آسیبی غریب و بهشدت پرهزینه متحمل خواهند شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.