جمعهشب گذشته (۸ مرداد) برخورد يک خودروی عبوری در جاده تهران-مشهد با دو توله يوز باعث کشته شدن آنها شد.
مادر اين دو که در جستجوی تولههايش بود، شنبهشب خود را به محل حادثه میرساند تا تولههای سهماههاش را جستجو کند. اما خود او نيز به سرنوشت تولههايش دچار شد و در يک کيلومتری محل کشته شدن آنها با يکی از خودروهای عبوری در جاده برخورد کرده و چندين ساعت بعد جان باخت.
يوز ايرانی يا آسيايی که روزی در هندوستان، افغانستان، ايران، و بخشی از کشورهای عربی حضور داشته هماينک تنها در منطقه محدودی از ايران باقی ماندهاست. شمار اين تيزپايان تيزهوش روزگاری در منطقه چنان زياد بود که اکبرشاه، پادشاه گورکانی هند، ۱۰۰۰ قلاده از يوزپلنگ ايرانی را برای همراهی در شکارهای خود در کنار مقر پادشاهی نگهداری میکرد.
پرسشی که بسياری از دوستداران محيط زيست از خود می کنند اين است که آيا تعداد ۶۰ تا ۱۰۰ قلاده که از اين گربهسان کمياب در ايران بهجا مانده نيز به سرنوشت همنوعان خود در کشورهای همسايه دچار خواهند شد يا ايران آيندهای را برای اين حيوانات تيزرو تضمين خواهد کرد؟
محیط بانان و حقوق ماهانه ۳۵۰ هزار تومان
کار حفاظت از آخرين يوزپلنگهای ايرانی در پارک ملی توران استان سمنان که دومين منطقه بزرگ تحت حفاظت سازمان محيط زيست ايران است به ۳۰ نفر از محيطبانان سپرده شدهاست.
محيطبانانی که البته طبق گزارشهای فعالان محيط زيست ايران هماينک بيش از ۴ ماه است که حقوق ماهانه ۳۵۰ هزار تومان خود را دريافت نکردهاند و طی هفته گذشته نيز نسبت به اين شرايط اعتراض کردهاند.
از نوشتههای فعالان زيستمحيطی ايران که در قالب انجمنی به نام «انجمن يوزپلنگ ايرانی» تشکل يافتهاند چنين برمیآيد که کارشناسان از روز جمعه به اينسو بارها در مورد احتمال بسيار زياد سر زدن مادر اين دو توله به محل حادثه يعنی جاده پرتردد تهران-مشهد به محيطبانی استان سمنان گوشزد کردهبودند.
با اين وجود بر پايه همين گزارشها، طی چند روز گذشته ديدبانی و گشت چندانی در امتداد اين محور صورت نگرفته بوده و پيکر نيمهجان مادر يوزپلنگها شنبهشب در يک کيلومتری محل کشته شدن دو تولهاش توسط مأموران راهنمايی و رانندگی يافته شدهاست.
اين وضعيت در حالی است که کارشناسان آمريکايی که در سال ۱۳۸۶ در يک طرح پژوهشی برای حفظ يوزپلنگ ايرانی با کارشناسان ايرانی همکاری میکردند از جديت زياد وزارت محيط زيست ايران در حفظ و حراست از اين حيوانات خبر دادهبودند.
اين جديت در حفظ يوزپلنگهای ايرانی در آن سالها و منحصر داشتن آنها به ايران را میتوان در خبری ديگر از سال ۱۳۸۴ بازشناخت. در آن سال، مقامهای ايرانی با برنامه همانندسازی يوزپلنگ ايرانی توسط دانشمندان هندی به شدت مخالفت کردند و اعلام کردند که نه به اين دانشمندان اجازه سفر به ايران را میدهند و نه يوزپلنگهای ايران را برای نمونهبرداری ژنتيکی به هندوستان قرض میدهند.
عرصه حفاظت از يوزهای ايرانی از کمتر حوزههايی است که در آن میتوان از تأثير جدی فعالان سازمانهای غير دولتی بر روند کار سازمانهای دولتی در ايران صحبت کرد.
پس از اينکه در سال ۱۳۷۳ ماده يوزی که به همراه سه تولهاش برای خوردن آب به نخلستانی در نزديکی شهر بافق يزد آمده بودند و هجوم روستاييان محل باعث کشته شدن دو توله از آنها شد، «انجمن يوزپلنگ ايرانی» به عنوان نهادی غير دولتی برنامههای آموزشی متعددی را در شهرستانها و روستاهای اطراف زيستگاههای يوزپلنگ ايرانی برگزار کرد.
اين تلاشهای مدنی در سال ۸۸ به شکل دريافت جايزهای بينالمللی به محمدصادق فرهادینيا، پژوهشگر جوان ايرانی و يکی از سه دانشجوی مؤسس «انجمن يوزپلنگ ايرانی» خودنمايی کرد.
او که به خاطر فعاليتهای پانزده سالاش در حفظ يوزپلنگ ايرانی از ميان حدود ۱۵۰ کارشناس حفاظت از حيات وحش در جهان به دريافت اين جايزه نائل شد در طرح ملی نجات يوز، که با کمک سیاسآی نيويورک در ايران انجام میشده دخالت داشت.
بسياری از کارشناسان و دوستداران محيط زيست از خود می پرسند که آيا وزنه تلاش جامعه مدنی و دانشجويی و کارشناسان سازمان محيط زيست ايران در آينده خواهد توانست بر وزنه کمتوجهی محيطبانان مقروض و کمدستمزد و ناآگاهی عمومی نسبت به محيط زيست در ايران آنگونه سنگينی کند که نسلی از يوز ايرانی به نسل بعدی ايرانيان تحويل داده شود؟
مادر اين دو که در جستجوی تولههايش بود، شنبهشب خود را به محل حادثه میرساند تا تولههای سهماههاش را جستجو کند. اما خود او نيز به سرنوشت تولههايش دچار شد و در يک کيلومتری محل کشته شدن آنها با يکی از خودروهای عبوری در جاده برخورد کرده و چندين ساعت بعد جان باخت.
يوز ايرانی يا آسيايی که روزی در هندوستان، افغانستان، ايران، و بخشی از کشورهای عربی حضور داشته هماينک تنها در منطقه محدودی از ايران باقی ماندهاست. شمار اين تيزپايان تيزهوش روزگاری در منطقه چنان زياد بود که اکبرشاه، پادشاه گورکانی هند، ۱۰۰۰ قلاده از يوزپلنگ ايرانی را برای همراهی در شکارهای خود در کنار مقر پادشاهی نگهداری میکرد.
پرسشی که بسياری از دوستداران محيط زيست از خود می کنند اين است که آيا تعداد ۶۰ تا ۱۰۰ قلاده که از اين گربهسان کمياب در ايران بهجا مانده نيز به سرنوشت همنوعان خود در کشورهای همسايه دچار خواهند شد يا ايران آيندهای را برای اين حيوانات تيزرو تضمين خواهد کرد؟
محیط بانان و حقوق ماهانه ۳۵۰ هزار تومان
کار حفاظت از آخرين يوزپلنگهای ايرانی در پارک ملی توران استان سمنان که دومين منطقه بزرگ تحت حفاظت سازمان محيط زيست ايران است به ۳۰ نفر از محيطبانان سپرده شدهاست.
محيطبانانی که البته طبق گزارشهای فعالان محيط زيست ايران هماينک بيش از ۴ ماه است که حقوق ماهانه ۳۵۰ هزار تومان خود را دريافت نکردهاند و طی هفته گذشته نيز نسبت به اين شرايط اعتراض کردهاند.
از نوشتههای فعالان زيستمحيطی ايران که در قالب انجمنی به نام «انجمن يوزپلنگ ايرانی» تشکل يافتهاند چنين برمیآيد که کارشناسان از روز جمعه به اينسو بارها در مورد احتمال بسيار زياد سر زدن مادر اين دو توله به محل حادثه يعنی جاده پرتردد تهران-مشهد به محيطبانی استان سمنان گوشزد کردهبودند.
با اين وجود بر پايه همين گزارشها، طی چند روز گذشته ديدبانی و گشت چندانی در امتداد اين محور صورت نگرفته بوده و پيکر نيمهجان مادر يوزپلنگها شنبهشب در يک کيلومتری محل کشته شدن دو تولهاش توسط مأموران راهنمايی و رانندگی يافته شدهاست.
اين وضعيت در حالی است که کارشناسان آمريکايی که در سال ۱۳۸۶ در يک طرح پژوهشی برای حفظ يوزپلنگ ايرانی با کارشناسان ايرانی همکاری میکردند از جديت زياد وزارت محيط زيست ايران در حفظ و حراست از اين حيوانات خبر دادهبودند.
اين جديت در حفظ يوزپلنگهای ايرانی در آن سالها و منحصر داشتن آنها به ايران را میتوان در خبری ديگر از سال ۱۳۸۴ بازشناخت. در آن سال، مقامهای ايرانی با برنامه همانندسازی يوزپلنگ ايرانی توسط دانشمندان هندی به شدت مخالفت کردند و اعلام کردند که نه به اين دانشمندان اجازه سفر به ايران را میدهند و نه يوزپلنگهای ايران را برای نمونهبرداری ژنتيکی به هندوستان قرض میدهند.
عرصه حفاظت از يوزهای ايرانی از کمتر حوزههايی است که در آن میتوان از تأثير جدی فعالان سازمانهای غير دولتی بر روند کار سازمانهای دولتی در ايران صحبت کرد.
پس از اينکه در سال ۱۳۷۳ ماده يوزی که به همراه سه تولهاش برای خوردن آب به نخلستانی در نزديکی شهر بافق يزد آمده بودند و هجوم روستاييان محل باعث کشته شدن دو توله از آنها شد، «انجمن يوزپلنگ ايرانی» به عنوان نهادی غير دولتی برنامههای آموزشی متعددی را در شهرستانها و روستاهای اطراف زيستگاههای يوزپلنگ ايرانی برگزار کرد.
اين تلاشهای مدنی در سال ۸۸ به شکل دريافت جايزهای بينالمللی به محمدصادق فرهادینيا، پژوهشگر جوان ايرانی و يکی از سه دانشجوی مؤسس «انجمن يوزپلنگ ايرانی» خودنمايی کرد.
او که به خاطر فعاليتهای پانزده سالاش در حفظ يوزپلنگ ايرانی از ميان حدود ۱۵۰ کارشناس حفاظت از حيات وحش در جهان به دريافت اين جايزه نائل شد در طرح ملی نجات يوز، که با کمک سیاسآی نيويورک در ايران انجام میشده دخالت داشت.
بسياری از کارشناسان و دوستداران محيط زيست از خود می پرسند که آيا وزنه تلاش جامعه مدنی و دانشجويی و کارشناسان سازمان محيط زيست ايران در آينده خواهد توانست بر وزنه کمتوجهی محيطبانان مقروض و کمدستمزد و ناآگاهی عمومی نسبت به محيط زيست در ايران آنگونه سنگينی کند که نسلی از يوز ايرانی به نسل بعدی ايرانيان تحويل داده شود؟