« سیاست پوتین یعنی تسلط بر همسایگان نزدیک»

آندره گلوکس مان

آندره گلوکس مان، ۷۱ساله، نويسنده بيش از بيست کتاب است که بسیاری از آنها در مورد فلسفه سياسی نوشته شده است. وی در گفت و گويی با «راديو فردا» در مورد سیاست های روسیه و ولادمیر پوتین و تاثیر آن بر جهان سخن گفته است.


راديوفردا: شما در نوشته اخيرتان که تقريبا يک ماه پس از حمله روسيه به گرجستان در روزنامه لوموند چاپ پاريس منتشر شد، «محکم ايستادن اتحاديه اروپا در برابر روسيه و دکترين «ولاديمير پوتين » را ستوديد. ممکن است پيش از هر چيز درباره دکترين پوتين توضيح بدهيد که به نظر شما محورهای اصلی آن چيست ؟


آندره گلوکس مان : ما به اندازه کافی به آنچه که آقای پوتين می گويد توجه نکرده ايم زيرا گاهی او کاملا صادقانه آنچه را در دل دارد بيان می کند در سال ۲۰۰۵ او علنا گفت که وخيم ترين و بزرگترين فاجعه ژئوپلتيک قرن بيستم ، انحلال اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۹ بود.


حال جای اين سوال است که آيا اين واقعه وخيم تر از جنگ جهانی اول بود که در آن ده ميليون اروپايی کشته شدند ؟


آيا بزرگتر و وخيم تر از جنگ جهانی دوم بود که در جهان پنجاه ميليون انسان را به کشتن داد؟ آيا وخيم تر از آشويتس و هیروشيما بود ؟ تنها کسانی جرات می کنند اين مهملات را بگويند که به آن اعتقاد داشته باشند و اين مجموعه سياست های ولاديمير پوتين را توضيح می دهد.


«سياست های پوتين يعنی بازسازی قدرت مسلط نه تنها بر روسيه ، بلکه بر همسايگان نزديک و متصرفات پيش از امپراطوری روسيه در حدی که امکانات اجازه بدهد.»
آندره گلوکس مان

سياست های پوتين يعنی بازسازی قدرت مسلط نه تنها بر روسيه، بلکه بر همسايگان نزديک و متصرفات پيش از امپراطوری روسيه در حدی که امکانات اجازه بدهد؛ و اين نخستين اصل دکترين پوتين است.


دومين نکته دکترين پوتين را هم خود وی علنا اعلام کرد، او با اشاره به « انقلاب های نارنجی در اوکراين و گل سرخ در گرجستان» گفت که اينها نمادهای يک انقلاب دائمی هستند.


البته آقای پوتين در اين جا واژه «انقلاب» را به معنای توطئه آمريکايی ها و اتحاديه اروپا بکار می برد و نه آنگونه که واقعا بود يعنی « يک انقلاب دموکراتيک».


آنا پوليت کفسکايا که دوست من بود پيش از قتلش برايم تعريف کرد که شورش دراوکراين و گرجستان ، رهبران کرملين را بسيار سراسيمه و دستپاچه کرده بود به اين دليل است که وقتی گاسپاروف و هزار نفر ديگر کوشش می کنند در مسکو تظاهرات کنند بی آنکه حکومت آقای پوتين در خطر سرنگونی قرار داشته باشد کرملين واکنش نامتناسب و بيش از حد نياز نشان می دهد.


در دکترين پوتين، برای گريز از فاجعه ای مانند فروپاشی اتحاد شوروی که قدرت ولاديمير پوتين را تهديد می کند او حمله می کند ، به اين دليل است که او می خواهد هر انقلابی را که باعث نگرانی باشد سرکوب کند و به همين دليل است که که او برای اروپا يک خطر دائمی است.


شما ايستادگی و يکپارچگی اتحاديه اروپا در برابر حمله روسيه به گرجستان را تحسين می کنيد، آيا در برابر اين بحران، اتحاديه اروپا واقعا يکپارچه و متحد ظاهر شد؟


اين يک آغاز و بسيار بهتر از گذشته است، می دانيد که کرملين روی اتحاد کشورهای عضو اتحاديه اروپا حساب می کند.


کرملين می خواهد با هر ملت جداگانه رابطه داشته باشد و در حد امکان کمترين رابطه را با اتحاديه اروپا به عنوان يک مجموعه ايجاد کند.


وزارت امور خارجه مسکو عميقا اعتقاد دارد که اتحاديه اروپا وجود ندارد و يا اگر وجود دارد وجودش «ظاهری» است و« خودخواهی دولت ها و رقابت های قديمی ملت های اروپايی» بر توانايی آنان براتحاد می چربد ؛ اين کار آغازی بود برای يک پاسخ مشترک به تجاوز ارتش روسيه عليه يک کشور کوچک به نام گرجستان .


شما به رقابت های تاريخی ميان ملت های اروپايی اشاره کرديد ولی امروز می توانيم از پديده ديگری صحبت کنيم و آن «وابستگی کم و بيش زياد کشورهای عضو اتحاديه اروپا به انرزی روسيه » است از نظر شما اينگونه نيست ؟



«دولت ايران البته می خواهد وقت و فرصت بدست بياورد و روسيه می خواهد از اين بحران بهره ببرد و قدرتهای بزرگ را خنثی کند، همچنين پشتيبانی از حزب الله لبنان نيز هست که از اين طريق روسيه می کوشد جلوی قدرت های غربی را بگيرد.»
آندره گلوکس مان


نه به هيچ وجه ؛ من فکر می کنم اين توجيهی برای بزدلی و عمل نکردن است. وابستگی ما به تامين کننده نفت و گاز يعنی روسيه به هيچ وجه کمتر از وابستگی او به ما نيست ، نزديک به ۷۰ درصد از بودجه روسيه از فروش نفت و گاز بدست می آيد و برای بدست آوردن اين پول ، روسيه بايد بتواند نفت و گازش را بفروشد.


در حال حاضر روسيه نمی تواند نفت و گازش را به خريدار ديگری غير از اتحاديه اروپا بفروشد، خطوط لوله نفت و گاز روسيه به ارپا قريب به ۳۰ سال است که ساخته شده اند حالا اگر فرض کنيم روسيه بخواهد نفت و گازش را به خريدار ديگری مثل چين عرضه کند اين امر مستلزم ايجاد امکانات حمل و خطوط لوله و غيره است و اين کار سالها طول می کشد.


در اين ميان روسيه ناگزير است فروش به مصرف کننده اصلی را ادامه دهد. پس عدم تعادل وجود ندارد، خريدار برده فروشنده است و فروشنده نيز برده خريدار است.


شما روسيه پوتين را «غولی با پاه های گلی » توصيف کرده ايد که اگر بخواهيم در زبان فار سی برای آن معادلی بيابيم بايد بگوييم « غولی با پاههای چوبين » يا « پهلوان پنبه » ؛ در حالی که روسيه هم پول دارد و هم قدرت نظامی، باز هم می شود او را غولی با پاه های گلين فرض کرد؟


روسيه با چين را با همديگر مقايسه کنيد. دو حکومت اقتدارگرا هستند که زاده کمونيستند و از آن دوره قدرت تک حزبی را حفظ کرده اند ، ولی در اين ميان يک تفاوت بزرگ وجود دارد، برای مثال وقتی قيمت نفت بالا می رود تماما به سود روسيه است و باز هم به سود روسيه است که در جهان بحران وجود داشته باشد تا قيمت مواد اوليه اش را بالا ببرد.


روسيه کشوری است از نوع عربستان ، يعنی با فروش مواد اوليه اش زندگی می کند ولی صنايعش را توسعه نمی دهد و در آن نشانه ايی از معجزه اقتصادی چين ديده نمی شود، روسيه يک قدرت است ولی يک قدرت ايذايی است هر چقدر در جهان بحرا ن بيشتری وجود داشته باشد روسيه خود را نيرومند تر احساس می کند.


به اين دليل است که روسيه همه پول و دارايی خود را به تسليحات و سياستهای ايذايی اختصاص می دهد و نيمی از جمعيت خود را که در «اعتياد، روسپيگری، سل و الکليسم » به سرمی برند در چنگ مافيا رها کرده است ؛ مردمی که از هر نوع آزادی بی بهره اند و اين امر شکنندگی روسيه را نشان می دهد.


آيا عدم همکاری روسيه با ايالات متحده و کشورهای ۵+۱ برای حل مسئله هسته ای دولت ايران را هم در همين چهارچوب می شود تعريف کرد؟


دقيقا؛ قدرت روسيه چيست ؟ قدرت روسيه که يک قدرت ايذايی است در سه چيز است « اين واقعيت که دومين نيروی اتمی جهان است ، بزرگترين يا دومين فروشنده اسلحه است و اين واقعيت که فکر می کند می تواند با سلاح انرزی از قدرت های مدرن و دموکراتيک باج بگيرد» در نتيجه روی اين ظرفيت ها بازی می کند.



« عرب های سنی از القاعده جدا شده اند چون القاعده به عراقی ها حمله می کرد. اين امر کاملا امکان پذير است. همه مسلمانان و اسلام را با تروريسم اسلامی يکی انگاشتن انديشه غلط و ابلهانه ای است.»
آندره گلوکس مان

برای مثال از جمله به «ايران » ، به حکومت چاورز در «ونزوئلا» و حتی به «حزب الله و حماس» اسلحه می فروشد به طور خلاصه نوعی جبهه مشترک ميان روسيه و قدرت هايی وجود دارد که مانند او از« بحران» سود می برند.


دولت ايران البته می خواهد وقت و فرصت بدست بياورد و روسيه می خواهد از اين بحران بهره ببرد و قدرتهای بزرگ را خنثی کند، همچنين پشتيبانی از حزب الله لبنان نيز هست که از اين طريق روسيه می کوشد جلوی قدرت های غربی را بگيرد. در اينجا يک بازی جريان دارد که آقای سرگی لاوروف به همه زير و بم های آن آشناست و ماهرانه از آن استفاده می کند.


درباره اوج گرايی «اسلام گرايی افراطی » در پاکستان ، خاورميانه وحتی اروپاست ،آيا دموکراسی غربی می تواند از رشد اسلام گرايی جلوگيری کند؟


همه اينها البته توهم است، توجه داشته باشيد که نخستين قربانيان تروريسم اسلامی ، خود مسلمان ها هستند . زنها در ايران ؛ و مردم عادی در عراق ، قربانيان تروريسم ، خود مردم عراق بوده اند .در الجزاير هم همين طور! نتيجه اين امر واضح است «ما بايد متحد شويم».


غرب بايد با ساير مسلمانان شرافتمندی که قربانيان بالقوه تروريسم اسلامی هستند متحد شود اين روش اگر چه نه به طور کامل ، اما در خطوط اصليش در الجزاير موفقيت آميز بوده است. در عراق نيز در حال موفقيت است.


عرب های سنی از القاعده جدا شده اند چون القاعده به عراقی ها حمله می کرد. اين امر کاملا امکان پذير است. همه مسلمانان و اسلام را با تروريسم اسلامی يکی انگاشتن انديشه غلط و ابلهانه ای است.


برای شنيدن گفتگوی ويژه اين هفته راديو فردا فايل صوتی اين گزارش را در بالای صفحه سمت چپ باز کنيد.
«گفتگوی ويژه هفته» را هر دوشنبه در مجله شامگاهی بعد از خبرهای ساعت نوزده و سی دقيقه از راديو فردا می تواند بشنويد، باز پخش اول آن را سه شنبه ها پس از خبرهای ساعت نيم بامداد در مجله شامگاهی و بازپحش دوم آن را پس از خبرهای ساعت سيزده در مجله نيمروزی.