سعيد عبدالمجيد: «آری هان» چون يهودی بود از پرسپوليس اخراج شد

سعيد عبدالمجيد

پس از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران، موجی پرشتاب از خروج خبرنگاران آغاز شد که همچنان ادامه دارد. روندی که محدود به خبرنگاران حوزه سياست نمی شود و ساير عرصه ها، حتی ورزش را نيز در برمی گيرد.

سعيد عبدالمجيد آخرين خبرنگار ورزشی است که از ايران خارج شده و درخواست پناهندگی کرده است.

او در گفت و گو با راديو فردا، درباره سوابقش در رسانه های ورزشی می گويد: «از سال ۷۹ با هفته نامه فانوس به سردبيری آلبرت کوچويی شروع به همکاری کردم. پس از آن به پيشنهاد دکتر انصاری فرد (مدير روابط عمومی وزارت ورزش) در روزنامه پيروزی مشغول بکار شدم. سپس در اکثر روزنامه ها از جمله البرز، ۹۰، نگاه ورزشی، استقلال جوان، افتخار و ... قلم زدم.»

سعيد عبدالمجيد که مدتی در بخش ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان و خبر جام جم بوده، در چند باشگاه ليگ برتری نيز به عنوان مشاور مديرعامل يا مشاور مطبوعاتی فعاليت کرده است.

او به طور مشخص از باشگاه های ملوان بندر انزلی در دوران مديريت سعدالله طهماسبی، شيرين فراز کرمانشاه با مديريت فرمان کريمی، پرسپوليس (در دو دوره مديريت انصاری فرد و داريوش مصطفوی)، داماش گيلان (امير عابدينی)، استيل آذين با حسين هدايتی و هما تهران (رضا درويش) نام می برد.


علت خروج شما از ايران و درخواست پناهندگی تان چه بود؟

اين روزها خروج از ايران دليل نمی خواهد و پرداختن به آن تکرار مکررات است. نگاهی به کارنامه من نشانگر قلم انتقادی ام است. متاسفانه يا خوشبختانه آنقدر از رخدادهای پشت پرده اطلاع داشتم که برای آقايان دردسر ساز شوم.

حرفه روزنامه نگاری برای حکومت ايران ضد ارزش است، مگر آنان که از جنس خودشان و مجيز گوی ولايت باشند. متاسفانه من به عنوان يک شهروند هم قادر به بازگشت نيستم، زيرا پس از انتخابات دستگير و راهی زندان اوين شدم. پس از سپردن وثيقه و آزادی با توجه به حکم سنگين صادر شده، قيد وثيقه ام را زده و از ايران خارج شدم.

آيا از بين همکاران شما در رسانه های مختلف، خبرنگاران ديگری هم هستند که با مشکلات مشابهی مواجه باشند و قصد خروج از ايران را داشته باشند؟

قريب به اتفاق همکارانم که از جنس مردم هستند، به دنبال روزنه اميدی برای خروج از ايران می گردند. يقيناً اگر بستر مناسب مهيا باشد جمع کثيری از همکاران و حتی مردم ترک ديار می کنند.

آيا در حوزه کاری شما که ورزشی است، اخبار يا مسائلی وجود دارد که امکان پوشش آن در ايران وجود نداشته باشد؟

مسائل بسياری که نمی توان در ايران پوشش داد را در دل دارم. پشت پرده هايی مثل لابی های متعدد مديران رده بالا و البته سياسی، فساد های رنگارنگ از ابتدايی ترين تا حساس ترين اتاق های فدراسيون و باشگاه ها، فساد های پر رنگ در کميته داوران، فساد های برجسته کميته انضباطی. يا روابط ميان مديران و بازيکنان و با اهرم های بيرون گود.


شما در ايران از منتقدان قطع همکاری مبهم پرسپوليس با آری هان سر مربی سرشناس هلندی اين تيم بوديد که اتفاقاً نتايج خوبی کسب کرده و از آن مهم تر، فوتبال تماشاگر پسندی ارائه می کرد. آيا ماجرای رفتن او هم به سرفصل هايی که در سوال قبلی ذکر کرديد، ارتباط داشت؟


هنوز چند هفته از حضور اين سرمربی پرآوازه در ايران نگذشته بود که حذف او کليد خورد. يک روز برچسب دلالی بر پيشانيش چسباندند، سپس او را متهم به فساد جنسی کردند و در آخر هم به بهانه يهودی بودنش از اطلاعات و حراست نامه آمد که او بايد هر چه سريعتر از ايران برود.

به راحتی هر چه تمام تر، پول هنگفتی هدر رفت تا آری هان به خانه باز گردد. بارها به اتفاق مصطفی قنبرپور (بازيکن سابق پرسپوليس) و جعفر سعيدی (سر مربی فوتسال پرسپوليس) به محمدحسن انصاری فرد مديرعامل پرسپوليس گفتيم تحمل کند تا فشار ها کم شود، اما اين دليل آخر يعنی يهودی بودن آری هان، جايی برای پافشاری باقی نگذاشت.

به اين ترتيب آری هان پس از حضوری کوتاه با انواع و اقسام اتهام های اخلاقی و مذهبی، ناگزير شد از ايران برود. حمايت های همه جانبه من از آری هان در مطبوعات باعث شد پس از برکناری انصاری فرد مدتی اجازه ورود به ساختمان باشگاه پرسپوليس را نداشته باشم. حتی از طرف آقای بيادی (رئیس هيات مديره وقت پرسپوليس) و حبيب کاشانی به دفتر شورای شهر تهران احضار شدم و ايشان با صراحت از منع حضورم در پرسپوليس گفت.

زلاتکو کانچار هم در پرسپوليس سرمربی موفقی بود، ضمن اين که پيشينه درخشانی داشت. کاشانی چرا او را برکنار کرد؟

کرانچار سرمربی پرآوازه کروات به دليل اتهام اعتياد به الکل جای خود را به علی دايی داد. همين کرانچاری که سپاهان را از نيمه راه ليگ اين فصل، به صدر جدول رسانده است.

بحث دلالی و فساد مالی در فوتبال ايران هميشه پر رنگ بوده و توجه رسانه ها را به خود جلب کرده، در اين باره چه صحبتی داريد؟

دلالی و فساد مالی که در اين روزها همه از آن سخن می گويند، موضوع تازه ای نيست. منتها اين روزها بنا به اقتضای شرايط و برای منحرف کردن افکار عمومی، بيش از حد به آن پرداخته می شود. بدنه اجرايی فوتبال ايران در دستان همين دلالان است، دلالانی که يقيناً دستشان در دستان مديران بالايی است. البته اين معضل مخالفانی هم دارد. انسان های شريفی همچون دکتر سيار کارشناس توانای داوری که فقط به جرم اعتراض به فساد برخی داوران و افشای اسنادی در اين خصوص، به کل از صحنه فوتبال و داوری آن هم به دستور همين مديران به ظاهر مخالف دلالی، حذف شد!

علت ورود نظاميان و روحانيون به عرصه فوتبال را چه می دانيد و چرا حضور آنها در فوتبال از بقيه رشته های ورزشی پر رنگ تر است؟

وقتی با فوتبال ثروت، شهرت و مقام را يکجا به دست بياوری، چه کسی حاضرخورتر از نظاميان سپاه پاسداران و روحانيون. جالب اينکه باشگاه های خصوصی که اين روزها خيلی از آنها گفته می شود هم توسط همين نظاميان و سياسيون پيشين اداره می شود.

همين افرادی که امروز خادمين فوتبال خصوصی خوانده می شوند، من می دانم که ثروتشان از چه راهی به دست آمده و هر روز هم بيشتر می شود. لازم به ذکر است حاضر به اثبات ادعاهايم با ادله مستند هستم.

افرادی از جمله حجت الاسلام عليپور که حتی پس از افشای فساد های چند گانه مالی اش، همچنان صندلی خود را حفظ کرد.

گفتيد با حسين هدايتی هم در استيل آذين همکاری داشته ايد. درباره او، ميزان ثروت و فعاليت های اقتصادی اش مطالب ضد و نقيضی در رسانه ها منتشر شده. چه توضيحی درباره او می توانيد به مطالبی که تاکنون منتشر شده است، اضافه کنيد؟

هدايتی را انسان خوبی ديدم. ثبات شخصيتی داشت اما او عليرغم زرنگی های خاص خودش در دنيای فوتبال ساده لوحی بيش نبود و برای همين هيچ وقت موفق نيست. خودش چيزی از گذشته بروز نمی داد.

اما اين را مطمئن هستم که شغل های او از جمله تجارت استيل، آهن، قماش و غيره بيشتر جنبه نقاب دارد. هدايتی در اکثر پروژه های عظيم، جزو سهامداران عمده به حساب می آيد. پی بردن به ثروت او کار ساده ای نيست اما همين بس که او مدت ۴۰ ماه يکی از مسئولان خريد تسليحات جنگی ايران در جنگ با عراق بوده است.

در چه صورتی حاضريد به ايران بازگرديد؟

من با افتخار فرياد می زنم که يک ايرانی هستم، کشوری که قدمتی بيش از هفت هزارسال دارد. يقين داشته باشيد روزی که ايران آزاد شود لحظه ای برای بازگشت درنگ نمی کنم.