کدکنی، شاعری که در حافظه فرهنگی ايرانيان ثبت شد

محمد رضا شفيعی کدکنی

«طفلی به نام شادی،ديری‌ست گم شده‌‌ست
با چشم‌های روشن براق
با گيسويی بلند،به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
اين هم نشان ما:
يک سو خليج فارس
سوی دگر،خزر»

پنج شنبه ۱۸ شهريور،هفتاد و دومين سالگرد تولد محمد رضا شفيعی کدکنی شاعر برجسته،پژوهشگر و استاد معتبر ايرانی بود و مجموعه شعرهای او در ۱۲ دفتر منتشر شد.

آثار گردآمده در اين مجموعه ۱۲ جلدی شعرهائی را در بر می گيرد که از دهه چهل تا کنون در کتاب های زمزمه‌ها،شبخوانی،از زبان برگ،در کوچه ‌باغ‌های نشابور،بوی جوی موليان،مرثيه‌های سرو کاشمر،در ستايش کبوترها،خطی زدلتنگی،ستاره‌ دنباله‌دار،غزل برای گل آفتابگران،از بودن و سرودن و مثل درخت در شب باران منتشر شده اند.

پيش از اين نيز شعرهای تا سال ۱۳۶۰ کدکنی در يک مجموعه و شعرهای پس از ۶۰ او در کتاب «هزاره دوم آهوی کوهی» منتشر شده بود.
شعر کم تر شاعری به دوران حيات او در حافظه زبانی و فرهنگی جامعه ثبت و ماندگار می شود و کدکنی از نادر شاعران است که برخی آثار او از هم اکنون به حافظه فرهنگی جامعه ايرانی و به زبان فارسی راه يافته اند.

درهم بافته شدن اثر هنری و ادبی فاخر با زبان و فرهنگ و حافظه جامعه فرآيندی پيچيده و مشروط به همزمانی مولفه ها گوناگونی است که به ندرت حادث می شود.

درونی کردن هنرمندانه مسائل و نيازهای جامعه،برکشيدن موقعيت تاريخی به ساختار هنری و ادبی و خلق زبان،فرم،ساختار و بافتی که با خيال و انديشه همگن و يکی شده و بار هنری و معنائی اثر را با واسطه فرم درونی و بيرونی به مخاطبان منتقل کنند،از اين جمله است.

برخی شعرهای کدکنی در دهه های چهل و پنجاه و برخی در سه دهه اخير گره گاه های تاثيرگذاری را در فرهنگ،تاريخ،زبان و شعور و روان شناسی جمعی به ساحت شعر فاخر برکشيدند و دامنه نفوذ و تاثير اين آثار از محافل روشنفکری برگذشت و با جذب مخاطبان گسترده در حافظه فرهنگی و تاريخی ماندگار شد.

کدکنی در عرصه نقد و نطريه و پژوهش ادبی و تاريخی و در تصحيح و شرح متون گرانقدر و فاخر کلاسيک نيز کارنامه ای ماندگار خلق کرده است.

تلفيقی بارآور از تسلط کم نظير بر زبان و ادب کلاسيک فارسی و بر شيوه ها و نقد و نظريه ادبی مدرن غرب کدکنی را در عرصه نقد و نظريه و پژوهش ادبی نيز به چهره ای خلاق برکشيده است.

از تغزل و حماسه تا بعد

کدکنی شاعری را با سرودن غزل در قوالب قدمائی و با زبان و فرمی نزديک به سبک هندی آغاز کرد اما با مجموعه «در کوچه باغ های نيشابور» به يکی از چهره های خلاق شعر نيمائی بدل شد.

مهدی اخون ثالث با نگاهی تراژيک زبان شعر خراسانی کلاسيک را به دوران معاصر احضار و بازآفرينی کرد و کدکنی با بينشی گاه تغزلی و اغلب حماسی، زبان سبک های خراسانی و عراقی،برخی تکنيک های شعر هندی و زبان فارسی معاصر را خلاقانه تلفيق کرد تا موقعيت انسان معاصر را در شعر متمايز و فاخر خود بازآفرينی کند.

در شعر نيمائی کدکنی موسيقی بيرونی برآمده از بن مايه های اوزان شکسته شده عروضی با موسيقی درونی برآمده از همنشينی هارمونيک واژه ها ترکيب شده و طبيعت،انديشه،تخييل و بينش کدکنی نه فقط در تصويرها و استعاره های بديع که در بافت شعر او نيز به خواننده منتقل می شوند.

شفيعتی کدکنی برخی از دشوارترين و فاخرترين نمونه های نثر و نظم فارسی کلاسيک از جمله کتاب «اسرارالتوحيد فی المقامات شيخ ابوسعيد ابوالخير» و «آثار عطار نيشابوری» را تصحيح و حاشيه نويسی کرده است.

پژوهش های معتبر و باارزش کدکنی در باره نقد و نظريه ادبی در کتاب هائی چون «صور خيال در شعر فارسی» و «موسيقی شعر» و تحقيقات او در باره شعر معاصر فارسی از جمله در کتاب«شعر فارسی از مشروطه تا سقوط سلطنت» به دليل اعتبار داده ها،روشمندی و عمق تحليل ها در زبان فارسی کم نظيرند.

کدکنی با تاليف آثاری چون «مفلس کيميا فروش»،در باره شعر انوری،زبور پارسی» در باره عطار نيشابوری،«تازيانه های سلوک» در باره قصائد سنائی، «در اقليم روشنائی» در تفسير چند غزل سنائی،«شاعر آينه ها» در بررسی سبک هندی و شعر بيدل،«دفتر روشنائی»،در شرح افکار بايزيد بسطامی، «نوشته بر دريا» در باره ميراث عرفانی ابوالحسن خرقانی و «چشيدن طعم وقت» در افکار ابوسعيد ابوالخير نمونه هائی فاخر از تحقيق ادبی و با تاليف «قلندريه» نمونه ايی معتبر از تحقيق در باره تاريخ ايران را به دست داده است.

برخی شعرهای کدکنی را بسياری از ايرانيان از حفظ می خوانند که از اين جمله می توان به شعری با مطلع «به کجا چنين شتابان» يا به شعری با مطلع «بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب» اشاره کرد.

اما فضای تيره زمانه کدکنی چنان بود که حتی کامياب شاعری چون او سرود:
«عمری پی آرايش خورشيد شديم،
آمد ظلمات عصر و نوميد شديم
دشوارترين شکنجه اين بود که ما
يک يک به درون خويش تبعيد شديم».

کدکنی اما پند تاريخ به گوش گرفته و خطاب به حاکمانی که زهر تلخکامی را در جان او و ملت او نشانده اند گفت:
«پيش از شما
به سان شما
بی‌شمارها
با تار عنکبوت
نوشتند روی باد
کين دولت خجستۀ جاويد زنده باد».