داريوش: آخرین سنگر سکوته

  • آتوسا عزیزی

داریوش (راست) و بهروز وثوقی

در ميزان محبوبيت داريوش اقبالی در ميان دوستداران موسيقی ايران به زحمت می‌شود ترديد داشت. اگر هم شکی‌ باشد، نتايج نظرسنجی راديو فردا از شنونده‌ها در قالب برنامه «۱۰ ترانه برتر» به روشنی ثابت ميکند که داريوش چقدر طرفدار دارد.

ترانه‌های جديد داريوش به نام‌های «نترسون» و «خون‌بازی» هر دو از بين ۱۰ ترانه ، عنوان ترانه برتر ماه را به خود اخنصاص داده‌اند و در رقابت بهترين ترانه‌های سال ۱۳۸۸ راديو فردا ، باز هم خون‌بازی از طرف شنونده‌ها به عنوان بهترين ترانه سال انتخاب شد و «نترسون» رتبه سوم را به دست آورد.

داريوش خود از شنيدن اين خبر بسيار غافلگير و خوشحال شد و گفت: «پس معلوم است که باز دود از کنده بلند ميشود.»

خوشبختانه فرصتی دست داد برای يک گفت‌وگوی اختصاصی با راديو فردا. اين گفت‌وگو را همراه با ترانه‌های خواننده محبوب شما به صورت يک ويژه‌نامه تقديم می کنيم.



داريوش اول از همه ميخواست که از شنونده‌های راديو فردا بابت لطفی که نسبت به ترانه‌هايش داشته‌اند، تشکر کند. داریوش با این واژه ها گفت و گو را آغاز می کند:

«من واقعا از مردمم تشکر می‌کنم. من جوابم را با اين رفراندوم شما گرفتم و سپاس‌گزار مردم هستم. ممنونم از شما... خوب ما پارتی‌بازی در دوره کاريمان زياد داشتيم. رقم‌ها را برگزارکنندگان انتخاب می‌کردند. ولی اين را مطمئن هستم که شما از روی کامپيوتر اين آمار را ارائه می‌دهيد. خوشحالی من از اين است که «خون‌بازی» کاری بود که عاشقانه درست شد؛ به موقع به مردم ارائه داده شد و قلب مردم را لمس کرد. حرف روز بود و من اميدوارم تاثيرگذار باشد. چرا که همه ما و شنوندگانی که ترانه «خون‌بازی» را گوش کردند، بر اين باورند که اين پرنده مردنی نيست.»

شعر و آهنگ خون بازی داريوش درباره جنبش سبز و اعتراضات گسترده مردم به نتايج انتخابات خردادماه است. در کليپ ويديوی ترانه، داريوش را می‌بينيم که مانند بسياری از ايرانيان ديگر، جلوی کامپيوتر نشسته است و حوادث بعد از انتخابات را دنبال ميکند. داریوش درباره لحظه تولد این ایده می گوید:

«موقعی که آهنگ ترانه را اجرا کردم، تصويرهای تکراری جواب اين کلام را نمی‌داد؛ جواب اين موسيقی را نمی‌داد.

من اصولاً موقعی که می‌خواهم بروم و بخوابم، يک بازگشت روزانه ميکنم که در طول روز چه کاری کرده‌ام؟ کجا اشتباه کرده‌ام؟ کجا درست فکر کردم و عمل من کجا درست بوده است؟

هر روز صبح که از خواب بيدار می‌شوم، وقتی خواب و بيدار هستم، به شکل عجيبی مشکلی که در رابطه با هر کاری دارم، شکل حل شده آن مشکل در ذهنم، مرا از خواب بيدار ميکند.

روزی که تصميم گرفتم «خون بازی» را به صورت تصوير در بياورم، صبح که از خواب بيدار شده بودم، اين که چطور بايد به تصويرش بکشم در برابرم بود. شب با خود کلنجار ميرفتم که من اين ترانه را چطور بايد تصويری کنم که گويای کلامم باشد؟

صبح لپ تاپم جلوی چشمم آمد. ما هر روز جلوی لپ تاپ هستيم و حوادث سرزمينمان را دنبال می‌کنيم. بلافاصله به کارگردان ويديو آقای سيروس کردونی زنگ زدم.

بعد از آمدن ايشان، برعکس کليپ ويديوهای ديگر که روزها طول می‌کشد تا به انجام برسد، تصاوير اين کليپ ويديو بلافاصله جلوی چشمم آمد. اينکه ما اين فيلم‌ها را داريم و من هم در مقابل لپ‌تاپم سکوت خواهم کرد و اينکه هيچ احتياجی به لب زدن ندارم، هيچ احتياج به خواندن ندارم.

خوشبختانه اين کار سريع انجام شد و تلاش من بر اين بود که حالت مستند داشته باشد؛ مخصوصا در رابطه با استناد به پيام گاندی که با کفر ميشود حکومت کرد ولی با ظلم نه.»

داریوش در فیلم ویدیویی«خون بازی» می خواند که «آخرین سنگر سکوته.»



شعر و آهنگ خون بازی داريوش درباره جنبش سبز و اعتراضات گسترده مردم به نتايج انتخابات خردادماه است. در کليپ ويديوی ترانه، داريوش را می‌بينيم که مانند بسياری از ايرانيان ديگر، جلوی کامپيوتر نشسته است و حوادث بعد از انتخابات را دنبال ميکند.

قرار بر اين بود که داريوش بعد ازکنسرت نوروزيش در ترکيه، يک کنسرت هم در دبی داشته باشد، اما قرارها به هم خورد و کنسرت او در دبی لغو شد و تنها کنسرت ترکيه اجرا شد. داریوش جزئیات قضیه را به این وصرت شرح می دهد:

«برنامه‌گذار من پيرو برنامه‌های گذشته، آمد و قرارداد را بست و رفت دنبال مجوز. من به او گفتم بايستی شرايط زمانی را در نظر می‌گرفتيد؛ چرا که دبی قلک بزرگ جمهوری اسلامی است و من فکر ميکنم شرايط می‌تواند تاثير داشته باشد.

من تعجب کردم که چرا امسال به من مجوز ندادند. موضوع دولت و اين قبيل چيزها را زياد بزرگ نمی کنم. آن را يک حادثه می‌بينم و الآن هم پيگير اين هستم که مشکل را حل کنم، چرا که هميشه آنجا رفته‌ام و هميشه برنامه داشته‌ام.

واقعيت اين است که من دلايل را نمی‌دانم و نمی‌دانم که اين ضربه را از کجا خوردم و گناه اين ماجرا را به گردن چه کسی بياندازم؛ ولی خوشبين هستم که در آينده نزديک بتوانم در آنجا برنامه اجرا کنم.»

«تفريح ما اجرای کنسرت است»

با اين همه زحمت و دردسر و دوندگی برای اجرا و ضبط آلبوم و بعد هم مسافرت‌های فشرده و پياپی برای اجرای کنسرت‌ها، می‌شود مجسم کرد که داريوش برای رفع خستگی و استراحت و تفريح بايد متد خاصی داشته باشد، اما توضيحی که می‌دهد دور از انتظار است.

وی می گوید: «من مدام کار می‌کنم. برای من کار زياد وجود دارد. من روز به روز برای خودم کار توليد ميکنم. بيشتر در استوديو کار ميکنم. در منزل هم استوديوی خودم را دارم. کارهای بنياد آينه را دارم. اديت فيلم‌های آينه را دارم. من و برخی دوستانم داريم برای پروژه‌های آينده برنامه‌ريزی می‌کنيم و اينطور وقت من پر می‌شود.

در نتيجه تفريح ما اجرای کنسرت است. تفريحی که با مردم هستيم؛ مقابل مردم هستيم... من اينطور نگاه می‌کنم. به اين کار به عنوان حرفه نگاه نمی‌کنم که بروم و پولی بگيرم و برنامه‌ای بگذارم. بايد در مقابل آن آرامش داشته باشم و از کاری که انجام می‌دهم لذت ببرم، تا متقابلاً مردم هم اين حس را داشته باشند که لذت برده اند.»

طرفداران پروپاقرص داريوش خبر دارند که او آلبوم جديدی را به بازار روانه کرده است به نام «دنيای اين روزای من.»

داریوش درباره تهیه آلبوم می گوید: «اين آلبوم بسيار زيبايی است که من دو سال در واقع با آن زندگی کردم؛ به آن عشق ورزيدم؛ شب و روز به آن فکر کردم. با دو تا از عزيزان بسيار نازنينم روزبه بمانی و عليرضا افکاری که بچه‌های بسيار بامحبتی بودند. چقدر به من انرژی دادند و چقدر بين ما سه نفر اعتماد وجود داشت.

بااينکه فاصله ما دور بود، پدرانه به من نگاه کردند، من هم مثل فرزندانم به آنها نگاه کردم. از آنها سپاسگزارم که اينقدر وقت گذاشتند و اينقدر با عشق به اين مسئله نگاه کردند. اصلاً به اين مسئله که «تو داريوش هستی، ما که هستيم؟ چه هستيم ؟ جوانيم و...» را نمی خواهم به آن بپردازم.

اين حس غريبی که بين شاعر و خواننده و آهنگساز و تنظيم‌کننده وجود دارد، يا وجود داشت در زمان گذشته و من با آن مواجه بودم، که ما با آهنگساز و شاعر چشم در چشم هم می‌نشستيم و ترانه‌ها را زندگی می‌کرديم، لحظه به لحظه کارها را مرور می‌کرديم… اين اتفاق دوباره بعد از ۳۵ سال افتاد، با آلبومی که با روزبه بمانی و عليرضا افکاری کار کردم.

آلبومی کاملا عاشقانه است. اين آلبوم از اميد می‌گويد. از خانه می‌گويد. از اعتماد می‌گويد. ازعشق می‌گويد. از کنار هم بودن می‌گويد. مرا به خاطرات دوران جوانی بردند. همان جوانی که از ۱۹ سالگی آغاز کردم.

البته در اين آلبوم کارها مدرن‌ترشده، اما با اين وجود اين ۸ آهنگ حس آن موقع را برای من دارد. می‌دانيد، کار بايد به دل من بنشيند؛ از آن لذت ببرم. اگر لذت ببرم و قلب مرا لمس کند، می‌تواند قلب ديگری را هم لمس کند.

الآن هم درست مانند برنامه‌ای که در آلبوم قبليم داشتم و از طريق سايت‌های خودم آن را در اختيار مردم گذاشتم؛ الآن هم از طريق اينترنت، اين آلبوم را در اختيار مردم می‌گذارم.»

ترانه «دنيای اين روزای من» جزو ترانه‌های برتر فروردين‌ماه راديو فردا است.

داريوش پيشتر گفته بود که دلش برای عاشقانه خواندن تنگ شده و حالا توانسته است بالأخره با ارائه آلبومی کاملاً عاشقانه به آرزويش جامه عمل بپوشاند.

اما عشق می‌تواند چهره‌های متفاوتی داشته باشد؛ مثل عشق به يک همنوع، عشق به يک هم نسل، عشق به يک همراه... و حکايت داريوش از ترانه‌ای ديگر از آلبوم «دنيای اين روزای من» پيام چنين عشقی است.

«کی می‌دونه قيصر اين روزا کجاست؟»

داریوش می افزاید: «يکی از ترانه‌ها را به دوست و برادر عزيزم بهروز وثوقی تقديم کرده‌ام. ترانه‌ای به نام «قيصر» که دوستانم برای آن آهنگ بسيار زيبايی ساخته‌اند و شعرش را روزبه بمانی گفته بود و تصوير آن برگرفته از فيلم‌های بهروز است.

در واقع تقديری از بهروز وثوقی است. تقديری از هنرمندی که در خارج از ايران سی سال استقامت کرد. من هميشه می‌گويم فرقم با بهروز وثوقی به نوعی در اين است که من ابزار کارم را با خودم از آن طرف دنيا آوردم.

بهروز وثوقی که اينهمه استوار و قيصروار ايستاده است، ابزارش را نتوانست با خود بياورد. او شرايط را برای خود طوری ساخته است که کمتر آسيب پذير باشد. من برايش آرزوی سلامتی دارم. ترانه شعر زيبايی دارد:
اين روزا گوزنُ سر نمی‌بُرن
می‌شکنن شاخش و ميفرستن تو باغ
اين روزا تاقُ نمی‌ريزن سرش
سر گله‌اشون رو می‌کوبن به تاق
آخر نمايشا عوض شده
همه نقش همُ بازی می‌کنن
اونايی که چشمشون به قدرته
هم‌پياله‌هاشُ راضی می‌کنن
نمی‌دونم اگه برگرديم عقب
دل طوقی واسه کی پر می‌زنه؟
اگه فرمونُ يه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قيصر می‌زنه؟
نمی‌دونم اگه برگرديم عقب
داش‌آکل به عشق کی سر می‌کنه؟
اگه رستمُ ببينه روی خاک
پشتشُ بازم به خنجر می‌کنه؟
پای روضه خودت گريه نکن
وقتی گريه ننگ مردونگيه
دوره‌ای که عاقلاش زنجيرين
سوته‌دل شدن يه ديوونگيه
اين روزا دوره غيرت‌کُشيه
کی می‌دونه قيصر اين روزا کجاست؟
بکُشی و نکُشی می‌کُشنت
اينجا... اينجا بازارچه آب‌منگلياست».

داريوش هم مانند بعضی خوانندگان ديگر، راه حل بسيار مناسبی برای يک معضل پيدا کرده است و آن هم پخش ترانه‌هايش به رايگان در اينترنت است.

مسلماً دوستداران داريوش در ايران به آسانی دسترسی به آثار هنرمندان ندارند، جز از طريق اينترنت. ولی می‌توان گفت که شنونده مديون هنرمند می‌ماند که برای خلق اثرش وقت انرژی و هزينه صرف کرده است. اما چه می‌شود کرد که شنونده معمولاً راهی برای ادای دين ندارد.
اهی که داريوش پيشنهاد می‌کند، اهدای اجناس مورد نياز در حد بهای آلبوم به سازمان های خيريه در ايران است.

به گفته داریوش «اين کار را از آلبوم قبلی آغاز کرديم و الآن اين پيام را هم به هموطنان می‌دهم که اين کار زيباست. در مرحله اول آدم به خود می‌گويد الآن که من اين کار را گوش ميدهم، چه زحمتی برايش کشيده شده است؟ هنرمند چه مخارجی برای آن متحمل شده است؟ حالا که مجانی به دست من رسيده است يا دوستانم آن را برای من فرستاده‌اند...

اگر آن حس مسئوليت‌پذيری در مردم ما يک ذره شکوفا بشود؛ که البته اين حس هست و وجود دارد! اما اگر کمی تحريکش کنند و احساس مسئوليت کنند...
اين راهکاری بود که ما در توزيع آلبوم «معجزه خاموش» از آن استفاده کرديم و من در اين آلبوم هم دارم اجرا می کنم.

از هموطنانم خواهش می کنم! می‌دانم که آلبوم اصل به دستشان نخواهد رسيد. اما اگر می‌شود، ده يا بيست نفری، با قيمت اصلی اثر که در بازار به فروش می‌رود، يک قلک درست کنند. اين قلک قطعاً پول زيادی خواهد بود. خودشان به يک سازمان خيريه اهدا کنند.

اين پول را به سازمان حمايت از کودکان خيابانی، کمپ‌های ترک اعتياد کمک کنند. به اين سازمان‌ها پول ندهند! بلکه جنس بخرند؛ برنج و قلم و کتابچه بخرند. چند نفر از دوستانم در ايران اين کار را شروع کرده‌اند.

بايد باور کنيم که ما می‌توانيم حس مسئوليت‌پذيری را در مقابل جامعه خودمان داشته باشيم، چرا که جامعه ما آنقدر زخمی است که اين زخم‌ها بايد به دست خود مردم بايد درمان بشود و اينها يک تلنگر است. آلبوم من شايد يک بهانه باشد».

صدای داريوش برای شنوندگان ايرانی بسيار آشناست، با سبکی بسيار آشنا. ترانه‌هايی معمولاً آرام با اشعاری پرمعنا که صدای داريوش به آن عمق و زندگی می‌بخشد. اما برخی مواقع برای يک خواننده پرسابقه و صاحب‌سبک اين وسوسه پيش می‌آيد که از شيوه‌های جديدی برای خواندن استفاده کند و تجربه‌ای با سبک‌های متفاوت و تازه موسيقی داشته باشد. مثلاً چه می‌شد اگر داريوشی که ما اينقدر خوب می‌شناسيم، ناگهان آهنگ رپ يا تکنو می‌خواند؟!

«قاضی‌های اصلی مردم هستند»

داریوش در مورد کارهایش می گوید: «من کارهای زيبايی می‌شنوم و می‌بينم که چقدر قشنگ است و هوس هم می‌کنم که يک امتحانی بکنم، ولی چون چارچوب کاری خودم را می‌دانم، هرچند که از آن لذت ميبرم، ولی پايم را از آن چارچوب فراتر نمی‌گذارم.

ممکن هم هست اگر به آن شيوه‌ها بخوانم برای شنونده‌هايم تعجب‌آور باشد. من کار تعجب‌آور نمی‌خواهم بکنم . شنونده کارهای من هم به يک سبک عادت کرده و من سعی می‌کنم در اين سبک تکرار نشوم.

سعی می‌کنم نوآوری داشته باشم و در عين حال خط خودم را ادامه بدهم، ولی کارهای جوان‌ها را می‌شنوم. می‌بينم که از ريتم‌های مدرن استفاده می‌کنند.

من اگر بخواهم يک کار مدرن انجام بدهم، از آن کار مدرن يک چيز مدرن ياد می‌گيرم. اگر داريوش اين را بخواند، چطور می‌شود؟ اين را از خودم می‌پرسم.

کماکان دو تا از کارهايم را دارم به اين سبک کار می‌کنم که آنها هم به عنوان تک‌‌آهنگ منتشر می‌شود و شعرهای بسيار زيبايی دارد؛ چرا که با شعر می‌خواهم پايه را محکم‌تر نگه دارم.

من موشکافانه به موسيقی می‌پردازم؛ تا جايی که بدانم از چارچوب خودم خارج نشده‌ام. قاضی‌های اصلی مردم هستند که تشخيص می‌دهند اين کار درست بوده يا اشتباه بوده است».

از خستگی ناپذيری داريوش همين بس که در حال حاضر مشغول تهيه يک ترانه جديد است. اين بار مانند بسياری از کارهای پيشترش، بيشتر به يک عشق بزرگ و مهم پرداخته است، يعنی عشق به ميهن.

داريوش: «دارم يک کار بسيار پر انرژی را اجرا می کنم که شعری و مضمونی است از دوره مشروطيت که آن را به عنوان ترجيع‌بند استفاده کرده‌ام و بعد شعر ديگری ادامه می دهد با اين مضمون که:
سيصد گل سرخ، يک گل نصرانی
ما را ز سر بريده ميترسانی؟
ما گر ز سر بريده می ترسيديم
در محفل عاشقان نمی رقصيديم
در محفل عاشقان خوشا رقصيدن
دامن ز بساط عافيت برچيدن
در دست، سر بريده خود بردن
در يک يک کوچه ها گرديدن
سيصد گل سرخ، يک گل نصرانی
ما را ز سر بريده ميترسانی؟

***
سایت های مرتبط :


www.dariush2000.com

www.dariusheghbali.com

www.ayeneh.org

www.behboudi.com

www.behboudichat.com