کتاب «آواره با ماه»که هفته گذشته در تهران منتشر شد،مجموعه ای از تازه ترين شعرهای مهدی فلاحتی را در بر دارد.
شعر مهدی فلاحتی از صداهای مستقل و ممتاز نسلی است که در آخرين دهه های سلطنت شاه چشم عقل به جهان باز کرد،نوجوانی خود را در آرزوی آزادی سوخت،نخستين سال های جوانی خود را در تجربه پر شور رهائی در رنگين کمان توفان انقلاب زيست و به گفته شاعر «روياهای خود را بر گونه ماه نوشت»اما تنها يک سال و اندی پس از انقلاب،در سال ۱۳۶۰،با يکی از سهمگين ترين سرکوب های تاريخ معاصر ايران و با تبری رو در رو شد که آزادی و رويا و شعر را در زندان ها و خيابان ها سر می بريد.
اغلب استعدادهای فرهنگی و سياسی اين نسل،که هنوز نخستين سال های جوانی خود را تجربه می کردند،در سرکوب سال ۶۰ ،ناشکفته، پرپر شدند،در شکنجه گاه ها جان باختند يا در زندان ها اعدام شدند. برخی که به تصادف از تيغ زندان و مرگ در امان ماندند ،زخم و رنج، تلخکامی و بار اندوه شکست نسل خود را به سرمای تبعيد بردند و به گفته شاعر «ريشه های خود را در باد کاشتند.»
بهترين شعرهای فلاحتی از حس و عاطفه جانی زخم خورده و بر تجربه،وقوف،انديشه و تخييلی غنی،که در شعر درونی شده اند،خلق شده و حتی در ليريک ترين و عاشقانه ترين شعرها،تجربه تراژيک و فاجعه نسل او را به شعری بر می کشند که مهر فرديت شاعر را نيز بر جبين دارد.
اين شعرها فضای عاطفی،تخييل و انديشه غنی،تجربه حسی و بار شعری خود را با زبانی روان،ساده،شعری شده و تصويری و در ساختارهای فشرده و منسجمی که از تجربه های سه دهه شاعری فلاحتی خبر می دهند،به خواننده منتقل می کنند.
در اين شعرها انسجام و ايجاز شاعرانه با غنای حس و عاطفه و تخييل و انديشه شعری شده پيوند می خوردند و در بستر فرديت متمايز شاعر صدای نسلی حرام شده را در غربت تبعيد،اندوه و زخم شکست و سرکوب و ياد رويای بزرگی را که هنوز در جان و خاطره و ذهنيت شعری شاعر و در پسزمينه شعر او زنده است،ثبت می کنند.
در بهترين شعرهای فلاحتی وزن نيمائی و بی وزنی و وزن های متفاوت در شعری واحد،خلاقانه و به دور از تصنع و بازی های مزاحم تکنيکی و زبانی تلفيق می شوند.
در اين شعرها بافتی منسجم از زبان نئوکلاسيک های نحله خراسانی جديد با زبان روزمره و خطابی دهه های اخير خلق شده و اين بافت همگن چالش مضامين و محتوا و چالش صداهای متنوع را به ساحت شعر می برد و اين همه شعر فلاحتی را به شعری چند صدائی برکشيده و بدان رنگی متمايز و ممتاز می بخشد.
برای نسل فلاحتی حتا عشق و شعرهای عاشقانه ليريک «سکوتی» است که «از پس ويران شدن می آيد» هر چند در خاطره و در پسزمينه تراژيک ترين شعرهای او و در ياد نسل او «هنوز باد می وزد».
اين نسل از پس همه تجربه های دردناک و به رغم زخم هائی که هنوز تازه و خونچکان است و حتا در سرمای تبعيد شور عشق و سرمستی روياهای خود را از ياد نمی برد و از خود می پرسد:«دريا چه شد؟ دريا چه شد در پشت سر؟ آن باد و موج پشت و رو، آن ماهیان سرخ رو؟ دريا چه شد در پشت سر؟»
اما سرمستی روياها و ياد دريا را زخم شکست و سرمای تبعيد به چالش می طلبد.دريا و رويائی که بر گونه های ماه نوشته شد،به سايه روشن اندوه می روند و شعر بار حماسی خود را به فاجعه وامی نهد و با لحنی متناسب می سرايد:«از آن روزگاران تو ماندی و اين نيکمت خالی منتظر» و «همينم، نهالی شکسته درختی سرافکنده از بی بر و باری اش، و بادی که آسيمه سر بر سر و روی خود می زند.»
سمفونی رنگارنگ شعر فلاحتی با ايجازی خلاق در شعر خوش ساخت و بافت «آواره با ماه»،که عنوان خود را به آخرين کتاب او وام داده است،به وحدت ساختاری می رسد :
«من انگار عمری است
با ماه يک جان و هم سرنوشتم
از آن شب که بر گونه ماه
رويای خود را نوشتم»
مهدی فلاحتی در سال ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود به دوران نوجوانی و پيش از انقلاب با نوشتن فيلم نامه و نمايشنامه در عرصه سينما و تاتر فعال بود و در تب و تاب سال های انقلاب حضوری فعال داشت.
فلاحتی با سرکوب سال ۱۳۶۰ به هندوستان گريخت و تحصيلات دانشگاهی خود را در علوم سياسی در دانشگاه های آن ديار به پايان برد و در سال ۱۳۶۲ به فرانسه رفت.
فلاحتی شش سال،۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵، سردبيری مجله آرش را بر عهده داشت و از آن روزگار تا کنون نيز کار خود را در عرصه ژورناليزم در رسانه های گوناگون ادامه داده و در اين عرصه کتاب «پنجاه گفتگو»با پنجاه چهره شاخص فرهنگی و سياسی ايران را منتشر کرده است.
نخستين مجموعه شعر مهدی فلاحتی با عنوان «ترانه ماه»در سال ۱۳۶۸ منتشر شد.از مجموعه شعرهای چاپ شده فلاحتی می توان از کتاب های در شبانه بی خويش،کندوی رفته با باد،پرسه در اقليم حيرت آور زنبق ها،ماه نقش ناخن ما است بر ديوار و کوير پر از ماه ياد کرد.
مهدی فلاحتی گزيده ای از مقاله های خود را در کتاب «پنج اقليت و يادداشت های ديگر» چاپ و برخی شعرهای «پريتيش ناندی»،شاعر مطرح هندی را ترجمه و در کتابی با عنوان «اگر بايد تبعيدم کنی»منتشر کرده است.
شعر مهدی فلاحتی از صداهای مستقل و ممتاز نسلی است که در آخرين دهه های سلطنت شاه چشم عقل به جهان باز کرد،نوجوانی خود را در آرزوی آزادی سوخت،نخستين سال های جوانی خود را در تجربه پر شور رهائی در رنگين کمان توفان انقلاب زيست و به گفته شاعر «روياهای خود را بر گونه ماه نوشت»اما تنها يک سال و اندی پس از انقلاب،در سال ۱۳۶۰،با يکی از سهمگين ترين سرکوب های تاريخ معاصر ايران و با تبری رو در رو شد که آزادی و رويا و شعر را در زندان ها و خيابان ها سر می بريد.
اغلب استعدادهای فرهنگی و سياسی اين نسل،که هنوز نخستين سال های جوانی خود را تجربه می کردند،در سرکوب سال ۶۰ ،ناشکفته، پرپر شدند،در شکنجه گاه ها جان باختند يا در زندان ها اعدام شدند. برخی که به تصادف از تيغ زندان و مرگ در امان ماندند ،زخم و رنج، تلخکامی و بار اندوه شکست نسل خود را به سرمای تبعيد بردند و به گفته شاعر «ريشه های خود را در باد کاشتند.»
بهترين شعرهای فلاحتی از حس و عاطفه جانی زخم خورده و بر تجربه،وقوف،انديشه و تخييلی غنی،که در شعر درونی شده اند،خلق شده و حتی در ليريک ترين و عاشقانه ترين شعرها،تجربه تراژيک و فاجعه نسل او را به شعری بر می کشند که مهر فرديت شاعر را نيز بر جبين دارد.
اين شعرها فضای عاطفی،تخييل و انديشه غنی،تجربه حسی و بار شعری خود را با زبانی روان،ساده،شعری شده و تصويری و در ساختارهای فشرده و منسجمی که از تجربه های سه دهه شاعری فلاحتی خبر می دهند،به خواننده منتقل می کنند.
در اين شعرها انسجام و ايجاز شاعرانه با غنای حس و عاطفه و تخييل و انديشه شعری شده پيوند می خوردند و در بستر فرديت متمايز شاعر صدای نسلی حرام شده را در غربت تبعيد،اندوه و زخم شکست و سرکوب و ياد رويای بزرگی را که هنوز در جان و خاطره و ذهنيت شعری شاعر و در پسزمينه شعر او زنده است،ثبت می کنند.
در بهترين شعرهای فلاحتی وزن نيمائی و بی وزنی و وزن های متفاوت در شعری واحد،خلاقانه و به دور از تصنع و بازی های مزاحم تکنيکی و زبانی تلفيق می شوند.
در اين شعرها بافتی منسجم از زبان نئوکلاسيک های نحله خراسانی جديد با زبان روزمره و خطابی دهه های اخير خلق شده و اين بافت همگن چالش مضامين و محتوا و چالش صداهای متنوع را به ساحت شعر می برد و اين همه شعر فلاحتی را به شعری چند صدائی برکشيده و بدان رنگی متمايز و ممتاز می بخشد.
برای نسل فلاحتی حتا عشق و شعرهای عاشقانه ليريک «سکوتی» است که «از پس ويران شدن می آيد» هر چند در خاطره و در پسزمينه تراژيک ترين شعرهای او و در ياد نسل او «هنوز باد می وزد».
اين نسل از پس همه تجربه های دردناک و به رغم زخم هائی که هنوز تازه و خونچکان است و حتا در سرمای تبعيد شور عشق و سرمستی روياهای خود را از ياد نمی برد و از خود می پرسد:«دريا چه شد؟ دريا چه شد در پشت سر؟ آن باد و موج پشت و رو، آن ماهیان سرخ رو؟ دريا چه شد در پشت سر؟»
اما سرمستی روياها و ياد دريا را زخم شکست و سرمای تبعيد به چالش می طلبد.دريا و رويائی که بر گونه های ماه نوشته شد،به سايه روشن اندوه می روند و شعر بار حماسی خود را به فاجعه وامی نهد و با لحنی متناسب می سرايد:«از آن روزگاران تو ماندی و اين نيکمت خالی منتظر» و «همينم، نهالی شکسته درختی سرافکنده از بی بر و باری اش، و بادی که آسيمه سر بر سر و روی خود می زند.»
سمفونی رنگارنگ شعر فلاحتی با ايجازی خلاق در شعر خوش ساخت و بافت «آواره با ماه»،که عنوان خود را به آخرين کتاب او وام داده است،به وحدت ساختاری می رسد :
«من انگار عمری است
با ماه يک جان و هم سرنوشتم
از آن شب که بر گونه ماه
رويای خود را نوشتم»
مهدی فلاحتی در سال ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود به دوران نوجوانی و پيش از انقلاب با نوشتن فيلم نامه و نمايشنامه در عرصه سينما و تاتر فعال بود و در تب و تاب سال های انقلاب حضوری فعال داشت.
فلاحتی با سرکوب سال ۱۳۶۰ به هندوستان گريخت و تحصيلات دانشگاهی خود را در علوم سياسی در دانشگاه های آن ديار به پايان برد و در سال ۱۳۶۲ به فرانسه رفت.
فلاحتی شش سال،۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵، سردبيری مجله آرش را بر عهده داشت و از آن روزگار تا کنون نيز کار خود را در عرصه ژورناليزم در رسانه های گوناگون ادامه داده و در اين عرصه کتاب «پنجاه گفتگو»با پنجاه چهره شاخص فرهنگی و سياسی ايران را منتشر کرده است.
نخستين مجموعه شعر مهدی فلاحتی با عنوان «ترانه ماه»در سال ۱۳۶۸ منتشر شد.از مجموعه شعرهای چاپ شده فلاحتی می توان از کتاب های در شبانه بی خويش،کندوی رفته با باد،پرسه در اقليم حيرت آور زنبق ها،ماه نقش ناخن ما است بر ديوار و کوير پر از ماه ياد کرد.
مهدی فلاحتی گزيده ای از مقاله های خود را در کتاب «پنج اقليت و يادداشت های ديگر» چاپ و برخی شعرهای «پريتيش ناندی»،شاعر مطرح هندی را ترجمه و در کتابی با عنوان «اگر بايد تبعيدم کنی»منتشر کرده است.