طنز و خط قرمز؛ از «ماهواره» تا «قهوه تلخ»

  • محمد ضرغامی، محمدرضا کاظمی
« ماهواره» طنزی بود که به يکباره منتشر شد و نام مهران مديری و گروهش را بار ديگر سر زبان ها انداخت ، آن هم درست در زمانی که" قهوه تلخ" و حواشی آن جريان داشت.

ولی ماهواره که با نگاهی طنز آميز به برنامه های شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خصوصی در خارج از مرزهای ايران ساخته شده بود ، از حد و حدود يک برنامه طنز صرف گذشت و بحث زيادی را ميان دو طيف موافق و مخالف نگاه طنز آميز مهران مديری پديد آورد تا آنجا که حتا برخی گفتند و نوشتند که مهران مديری از نيروهای امنيتی برای ساختن اين برنامه خط گرفته است.

قهوه تلخ

Your browser doesn’t support HTML5

قهوه تلخ «باباشاه» بیماری عشق


اما مهران مديری هم بی کار ننشست و به پخش اين برنامه در بازار غير رسمی واکنش نشان داد و گفت که اين برنامه کامل نبوده و بدون مجوز پخش شده و ممکن است در تدوين نهايی بخش هايی که برخی مخاطبان به آن ايراد گرفته اند از برنامه حذف شود. به هرحال ما در نگاه تازه به اين نتيجه رسيديم که طنز ساختن در تلويزيون حکومتی ايران کار چندان ساده ای هم نيست و گفتيم ببينيم داستان طنز و طنازی در تلويزيون از رآغاز به کجا برمی گردد و طنز خوب و استاندارد و قابل دفاع چه طنزی است.



اندازه خنده و شوخی

در ابتدا پای صحبت های رامبد جوان کارگردان و بازيگر فيلم های طنز نشستيم ،رامبد در کارنامه بازيگريش سريال موفقی مثل" خانه سبز" را دارد و فيلم "اسپاگتی در ۸ دقيقه" را هم کارگردانی کرده است:

"فيلم کمدی کمدين می خواهد. ما کمدين هميشه کم داريم. در طول تاريخ سينما هم تعداد کمدين ها کمتر از بازيگران ژانرهای ديگر بوده است. در دهه شصت و هفتاد آقای عبدی، جبلی، طهماسب و ديگران کار می کردند. الان هم سن هايشان بالا رفته و علاقه شان نسبت به کار کمدی کمتر شده يا شايد فاصله گرفته اند.

به هر حال در هفت هشت سال گذشته گرايش بيشتر برای جوانها بوده و بازيگران جوان بيشتر به سينما روی آوردند و بالطبع در همين رده های سنی کار کردن بازيگران کمدی جوان تری نياز است. الان تعداد کمدين هايی که وجود دارند شايد از آن دهه بيشتر باشد. البته در تلويزيون اين اتفاق بيشتر افتاده و کمدين های تلويزيون تعدادشان خيلی بيشتر از کمدين های سينما است. بازيگری به نظر من خيلی اهميت دارد در کار کمدی.

ماهواره

Your browser doesn’t support HTML5

مهران مدیری"ماهواره


ولی تعدادمان خيلی نيست. در کار کمدی سينما من بعضی وقت ها کار می کنم. مهران مديری بعضی وقت ها کار می کند. جواد رضويان بعضی وقتها کار می کند. سيامک انصاری و بازهم بايد به ما اضافه شود. کم هستيم. کار کمدی فيلمنامه خوبی می خواهد يعنی موقعيت های خيلی خوبی در سناريو بايد اتفاق بيافتد و پرداخت های درستی در کار کمدی بايد اتفاق بيافتد. کار کمدی کردن اصولاً سخت است.

کارگردان بايد کاملاً اشراف درستی داشته باشد نسبت به آن سناريويی که دارد می سازد. موقعيت هايی که دارد خلق می کند و اندازه کمدی را بايد بشناسد، اندازه خنداندن را بايد بداند. بعضی ها متاسفانه فريب لحظه توی اجرا در صحنه را می خورند. مثلاً يک پلان گرفته می شود ،اندازه خنده در صحنه شايد در لحظه ای که دارند آن صحنه را می گيرند، عوامل پشت صحنه خيلی به آن لحظه بخندند. بعد می بينند جواب داده ای چه بامزه همه خنديدند. بعد يک دور ديگر می گيرند يک کم غليظ ترش می کنند. شايد همه عوامل در آن لحظه با آن اتفاقاتی که دارد در حين اجرا يا قبلش و بعدش در پشت صحنه می افتد يک دريافت ديگری نسبت به تماشاچی دارند که فقط آن لحظه يک پلانی که دارد روی پرده منعکس می شود را می توانند ببينند.

قهوه تلخ

Your browser doesn’t support HTML5

اوج گرفتن بلد الملک


آن گولشان می زند و اندازه کمدی و شوخی از دستشان در می رود و شايد به مرحله ای می رسد که ما اسمش را می گذاريم هجو و شايد شما اسمش را می گذاريد ادا اصول... از يک مرحله ای که ديگر شوخی آن قوت و عمقی که لازم دارد را شايد نداشته باشد. و خوب واقعيت اين است که خيلی کمدی نويس در ايران نداريم. خيلی کمدی ساز در ايران نداريم.

يعنی کارگردانهايی که شايد تجربيات خوبی در کمدی داشتند در دهه های گذشته يا سالهای قبل، شايد فاصله گرفته اند بعضی هايشان، بعد يک عده ديگر آمدند کار کمدی می سازند که شايد خيلی اشراف به کار کمدی ندارند. و همينطور هم که شما می گوييد کار کمدی کردن مثل هر کار ديگری که با روان تماشاچی، فرهنگ تماشاچی، روحيه و سليقه تماشاچی بايد طرف باشد متاسفانه بدون در نظر گرفتن اينها و بدون تحليل اين ها بدون شناسايی اينها می آيد ساخته می شود که خيلی هايش هم متاسفانه يا شکست می خورد و يا از اين ور بام می افتد و يا از آن ور بام."
*
ميهمان ديگر برنامه نگاه تازه محمد متوسلانی، بازيگر قديمی سينمای ايران و کارگردان فيلمهايی چون " ذبيح ،سازش ،کفش های ميرزا نوروز و دوروی سکه" است. محمد متوسلانی به همراه زنده ياد گرشا رئوفی و منصور سپهرنيا در سينمای پيش از انقلاب به عنوان کمدين حضور موفقی داشتند تا آنجا که برخی رسانه های آن زمان از آن ها با عنوان سه تفنگدار سينمای فارسی نام می بردند.

آقای متوسلانی در پاسخ به اين پرسش که طنز از چه زمانی وارد تلويزيون شد، می گويد:

"برنامه های ميان پرده هرکدام اسمی داشتند. مجريانی هم داشتند که سعی می کردند مطالب را به صورت طنز مطرح کنند. شايد خيلی طول نکشيد بعد از اين که تلويزيون عمومی شد و راه افتاد، مسئله طنز در تلويزيون مطرح شد.
ممکن است چند چهره شاخص يا چند برنامه شاخص را نام ببريد؟

پرويز کاردان بود، خياط باشی بود و پرويز صياد و نوذر آزادی هم کار های طنزمی کردند. برنامه های عيد را درست می کردند. ايتاليا ايتاليا را آقای نوذر آزادی درست کرد. آقای صياد خيلی کار کردند. غالباً برنامه داشت. برنامه های پر بيننده ای هم داشت.

در سال های پيش از انقلاب اسلامی آن طنزی که بيشتر در تلويزيون استفاده می شد چه محتوايی داشت. تا چه اندازه نزديک می شد به سطوحی که خطوط قرمز اسم گذاری می شود؟

آن موقع يک خورده دست و بال افرادی که کار طنز می کردند، در تلويزيون باز بود. بيشتر به مسئله اجتماعی روز حتی مسئله سياسی می پرداختند. لابلای کارهايشان اشاراتی به همه مسائل هست. حتی اشاره به شخصيت ها داشتند.

حتی مثلاً با شاه هم می توانستند شوخی کنند؟

نه. دو خط قرمز در آن زمان بود. يکی روحانيت و يکی سلطنت. که به هيچ وجه نمی شد رفت طرفش. آزادی مطلقی نبود. من يادم هست که در يک فيلمی از مرحوم جلال مقدم اشاره مستقيمی به هويدا هم بود. که آن موقع نخست وزير بود. به عنوان کدخدا مثلاً از او نام می بردند.

موردی خاطرتان هست که مشکلی برای اين طنزپردازها به وجود بيايد مثلاً با قانون و قوه قضاييه سر و کار پيدا کنند و برنامه شان را ببندند؟

نه با قوه قضاييه من فکر نمی کنم. به هر حال بعضی فيلم ها دچار يک خورده مشکل می شدند. فرض بفرماييد فيلمی آقای گلستان ساخته بود اسرار گنج دره جنی که آقای صياد هم توی آن بازی می کرد، آن چون مستقيماً متوجه شاه بود لبه تيغ انتقادش خب توقيف شد. ابراهيم گلستان را ولی نگرفتند و جايی هم نبردندش.

آقای متوسلانی، وقتی انقلاب شد وضعيت طنز رسانه ای در تلويزيون ايران چگونه شد؟ تا آنجا خاطرات کودکی ما يادمان می آيد، طنزی نبود در تلويزيون تا دهه هفتاد.

نه. اصولاً تا چند سال که اصلاً طنزی نبود در تلويزيون. حتی در راديو هم کمرنگ شده بود. بعداً آن برنامه صبح جمعه که قبل از انقلاب اجرا می شد و خيلی طرفدار داشت چند سال طول کشيد مرحوم نوذری در آن کار می کرد و يک گروه را جمع کردند و به آن شکل سابق در آوردند. بعد هم در تلويزيون همين گروه های جوان آمدند آقای مهران مديری، گروه اولی بود که کار طنزشان موفق شد و بعد از ميان آنها آقای مهران غفوری و ديگر دوستان هم کار کردند.

ولی خوب هيچکدام به اندازه ايشان موفق نبودند. بعضی کارهايشان موفق بود و بعضی کارهايشان هم ناموفق نتوانستند ادامه دهند که آمدند طرف.سينما.
همين طور که گفتيد من تا جايی که يادم است از سال ۷۲ يک برنامه ای توی تلويزيون درست شد به نام نوروز ۷۲ که آنجا مثلاً خيلی مشخص بود که برنامه طنز است...

گروهی بود که آقای ژيان اينها داشتند و اکبر عبدی "بازهم مدرسه ام دير شد" و يا "محله برو بيا" و اينها قبل از آقای مديری اينها بود. آنها ادامه پيدا نکرد ولی خوب يکی از موفق ترين شان "محله برو بيا" بود و بعد همين کاری که آقای...
مسعود رسام و بيژن بيرنگ...

بله. بله.

سئوالم اين بود که به نظر شما جنس طنزی که اينها کار می کنند و يا علت موفقيتش چيست؟

من فکر می کنم کاری که آقای مديری کردند، اين است که يک شيوه جديدی کار کردند و بعد يک جوری با مخاطب ارتباط برقرار کردند که مخاطب انتظارات بالايی نداشت. يعنی نيامدند سعی کنند که بگويند اين کاری که می کنيم يک کار واقعی است. منتها درش طنز وجود دارد. اگر شما نگاه کنيد بسياری چيزها در آن رعايت نمی شود.

الان اشاره کرديد که در اين طنز به يک چيزهايی پرداخته نمی شود يا از نظر می افتد، منظورتان را دقيقاً می توانيد بگوييد؟

من نمی دانم شخصيت ها مبنايی دارند يا ندارند و اصولاً آيا اين بر اساس همان شخصيت خودش حرکت می کند يا نمی کند ويا ميزانسن ها آيا اصولاً ميزانسنی دارد يا نه... چون شما می بينيد که اينها از دو جهت می آيند می نشينند. يک عده اين طرف يک عده آن طرف. غالباً ميزانسن خاصی ندارند. حتی گاه شده که اينها در يک خط همه هستند. بعد می آيد پشت سر آن يکی می ايستد و صحبت می کند. اينها چيزهايی هست که از نظر کار نمايشی مثل کار جدی نيست.

از نظر محتوا چطور؟ تعبيرهای زيادی می شود از مطالبی که اينها پخش می کنند. بعضی ها می گويند خيلی هايش سياسی است.

خالی از محتوا نيست. ولی جامعه هميشه آن چيزهايی را که خودش دوست دارد برداشت می کند.

حتماً ديديد که مجموعه ای را مهران مديری توليد کرده به نام قهوه تلخ و در کنارش هم يک کاری روی اينترنت آمد با نام ماهواره که سر و صدا کرد و گفتند در بازار ايران هم پخش شده است. شما اين کار های اخير مهران مديری و به ويژه قهوه تلخ را چطور می بينيد؟

قهوه تلخش بيش از همه کارهای قبلی اش رويش زحمت کشيده اند. به هر حال لباسی درست شده، دکوری درست شده و يک خورده جدی تر از قبلی ها گرفته شده. مثلاً يادم هست که در برره يک شخصيت برای آقای شفيع جم درست کرده بودند که در تصاوير ابتدای تيتراژ بود در يک جلسه ای هم که قرار بود ايشان بيايد يک لحظه ديديم ايشان را بين جمعيت و بعد آن شخصيت را عوض کردند و از دفعه ديگر يک شکل ديگر شد در آن مجموعه.

ميزانس هاهيچ زحمتی کشيده نشده مثلاً اينجا قهوه خانه است. مثلاً اينجا پاسدار خانه است. مثلاً اينجا... بيشتر «مثلنی» است. مخاطب هم پذيرفته که اينها «مثلنی» هستند.

در مورد همين قهوه تلخ هم يک جوری اين شخصيت ها را مردم يا مخاطب ها بعضی ها سياسی می کنند.

بالاخره وقتی يک چيزی را درست می کنی، حالا اين يک درباری را که مشابهتی با دربار قاجار دارد، خوب يک شکل حکومتی است. يک شکل حکومتی را هم اينها به طنز گرفته اند. از فرماندهش تا مامور تامينات و اينها. اين می تواند با هر جای ديگر مقايسه شود.

شما ماهواره را هم ديديد، آقای متوسلانی؟

بله. آن را هم ديدم.

خب نظرتان درباره آن چيست؟ تا چه اندازه فکر می کنيد که می شود در قالب يک طنز به آن نگاه کرد؟ چون بعضی ها اعتقاد دارند اين طنز نيست هزل است. به خاطر اين که روی اينترنت که منتشر شد بعضی از ايرانی هايی که ديده اند نقد و نظری که نوشته اند زيرش خوششان نيامده می گويند افراط دارد می کند به خاطر بعضی حرفهايی که می گويد مادرم را اين قدر می فروشم و از اين حرف ها.

اين ديگر خيلی غليظ است و بعد هم به خصوص اين که ببينيد اگر اين در روند يک نوع کار از اين سان بود. اگر که اين نوع کار را در مورد برنامه های تلويزيونی و نه فقط برنامه تلويزيونی ماهواره ای، يک سری برنامه می کردند و آن هم قاطی اش بود، به اين صورت تعبير نمی شد. ولی چون اين نوع کار را ايشان نکرده و بعد در يک زمان خاص می آيد يک سری ماهواره را آن طور با اين لحن تند نقد می کند، اين آن وقت يک جنبه ديگر پيدا می کند.

مردم ديگر يک جور واکنش ديگر نشان می دهند و اين را ديگر به عنوان يک کاری که گروه دلش خواسته بکند تعبير نمی کنند. اين را به عنوان يک کار سفارشی تعبير می کنند که از جايی سفارش داده شده و اين گروه آمده اين کار را کرده. نه اين که آزادانه خودشان اين کار را کرده باشند. اين است که واکنش خوبی ندارد.

پس شما معتقديد که در طنز هم بايد يک حد و مرزی رعايت شود؟

حتماً حد و مرز بايد رعايت شود و بعدش هم مسئله اين است که به قول معروف می گويند سخن از دل برآيد بر دل نشيند. يعنی آدم فکر کند که سازنده طنز با نظر و فکر خودش،با آزادی خودش يک کاری را کرده.

چه چيزی يک طنز تلويزيونی را از هزل دور می کند؟ کجاست که طنز تلويزيونی ديگر از طنز دور می شود و به هزل نزديک می شود؟

طنز شأنی برای خودش دارد. همان فاصله ای که بين کار کمدی و کار لودگی هست همان فاصله هم هست بين طنز و هزل شايد يک کمی کمتر. چون هزل مرتبه ای به اندازه طنز ندارد. در کل.

به نظر شما بهترين بازيگر بين جوانهايی که الان کار طنز می کنند، کيست؟

خود آقای مديری را کارش را می پسندم. الان در همين قهوه تلخ مثلاً برزو ارجمند به نظر من خوب است. آقای هدايتی خوب است يعنی غالبا آن تيپ هايی خوب هستند که خود بازيگر در آن تيپ معلوم نيست. آقای سيامک انصاری خوب است. آقای رضويان هم قبلاً در کار آقای مديری خوب بود ولی خيلی اگزجره شد در کارهای ديگر. ايشان به نظر من بايد کسی کنترلش کند. از قديمی ها به نظر من يکی از بهترين ها آقای جبلی بودند، آقای عبدی...

از نسل خودتان هم بگوييد.

از کسانی که کار برای تلويزيون می کردند يکی آقای صياد بود. بسيار خوب بود در کارهايش. برای اين که هم کارش را خوب انجام می داد و هم نوآوری داشت در کارهايش. برای سينما آقای سپهرنيا که کار کمدی اش خيلی خوب بود. خيلی مستعد بود برای کار کمدی. اگر کنترل شده کار می کرد کارش خوب بود. آقای ميری خوب بود. بعضی استعدادها ازشان خوب استفاده نمی شد. فرض کنيد آقای پرهام در تئآتر بهتر از سينما بود.

ولی آقای وحدت در سينما خوب بود. يکی از بهترين کارهای طنزی که از گذشته همين الان به خاطرم آمد "دايی جان ناپلئون" بود که در آن شما کارهای فوق العاده می ديديد از مرحوم فنی زاده و اکثر آنهايی که آنجا بازی کردند. برای اين که اين ها هم هنرپيشه های بااستعدادی بودند و هم کارگردان خوبی بالای سرشان بود...
ناصر تقوايی...

بله. آقای تقوايی.

فیس بوک نگاه تازه:

www.facebook.com/negah.tazeh