اگر تاييد صلاحيت هاشمی رفسنجانی را برای شرکت در رقابت انتخابات رياست جمهوری يازدهم، مفروض بگيريم، پيروزی مهم وی در ۲۴ خرداد ۹۲ اگرچه محتمل است، اما کار آسانی نيست و نيازمند لوازمی است.
برخی از ناظران و تحليلگران سياسی در روزهای اخير نسبت به پيروزی قطعی يا با احتمال بالای هاشمی، ابراز اطمينان کردهاند؛ ازجمله عليرضا علویتبار گفته است: «اينبار، برخلاف سال ۸۴، انتخابات به دور دوم کشيده نخواهد شد. هيچيک از اين کانديداهای موجود نمیتوانند بر هاشمی غلبه کنند و هاشمی برنده انتخابات میشود.»
ماشاءالله شمس الواعظين هم تصريح کرده: «اگر تا روز انتخابات اتفاق ويژه و فوقالعادهای رخ ندهد، آقای هاشمی برنده قطعی انتخابات خواهد بود.» و صادق زيباکلام نيز ابراز عقيده کرده که «شانس هاشمی رفسنجانی برای پيروزی در انتخابات رياست جمهوری سال ۹۲ بالاست.»
نگارنده اما داوری متفاوتی دارد؛ اين ارزيابی مبتنی است بر اين فرض که تقلبی معنادار و کودتای انتخاباتی در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بهوقوع پيوست. با چنين مفروض و نقطه عزيمتی، دليلی وجود ندارد که مرکز ثقل قدرت از پروژهی خود گامی به پس نهد؛ مگر آنکه بسيج اجتماعی و ارادهی معناداری را برای تغيير اوضاع، احساس کند؛ و البته با درپيش گرفتن عقلانيت و تدبير، امکان خروج ايران از بنبست خطرخيز و شکاف فاحش ميان ملت و دولت را فراهم آورد. و به بيان ديگر، به نامزد مورد تمايل لايههای اجتماعی گوناگون (بهطور مشخص، هاشمی رفسنجانی) اجازهی نشستن بر صدر قوه مجريه دهد، و دوران جديدی را برای ايران آغاز کند.
اين وضع اما ـ چنان که آمد ـ محتاج تبلور يافتن موجی از اقبال به هاشمی است. اگرچه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، واجد رويکرد و نگاهی متفاوت با ديگر نامزدهای مطرح است ـ که جملگی در اردوگاه اقتدارگرايان/اصولگرايان صورتبندی میشوند ـ اما وی برای پيروزی در همان دور نخست انتخابات، و فائق آمدن بر ديگر رقبا، نيازمند جلب آرای بخش مهمی از جامعه است.
قسمت اعظم اين بخش را معترضان به نتايج انتخابات ۸۸ و نيز افراد مردد به شرکت در انتخابات تشکيل میدهند. البته طيفی از حاميان جنبش سبز در قالب شخصيتهای حقيقی و حقوقی با اعلام حمايت از هاشمی و فعال شدن گرد وی، کفهی آراء را به نفع او سنگين کردهاند. اعلام حمايت تمام قد جبهه مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، در همين راستا قابل اشاره است؛ دو جمعيت مهم اصلاحطلب که در جريان سرکوبهای خشونتبار سال ۸۸ متحمل آسيبهای فراوان شدند و حتی توسط دادگاه انقلاب، «غيرقانونی» و از فعاليت تشکيلاتی منع گرديدند.
با وجود اين، بخش مهمی از جامعه ـ بهويژه طبقه متوسط شهری ـ همچنان نسبت به مشارکت خود در انتخابات، و بهخصوص سلامت انتخابات دچار ترديد است.
اين بخش از جامعه، سرکوبها و خشونتهای مترتب بر انتخابات ۸۸ و پرسش شهروندان از رای خود را همچنان بهياد دارد، از ادامهی حصر رهبران و همراهان جنبش سبز در اندوه و خشم است، و از همه مهمتر، متکی بر تجربه ۸۸، مطمئن نيست که رای وی در انتخابات، بهدرستی محاسبه شود و سلامت انتخابات چونان انتخابات پيشين، مخدوش نشود.
اين بخش از جامعه با تشويق و تهييج و تبليغ دستگاههای رسمی حکومت، به پای صندوقهای رای نخواهد رفت. هاشمی رفسنجانی که قرار است «ميانه»ی طيفهای مختلف سياسی و گروههای درگير را «جمع» کند، بايد تدبيری برای اين بخش از جامعه نيز بيانديشد. هاشمی البته موسوی و کروبی نيست؛ او همچنين خاتمی نيست؛ اما هاشمی میتواند ـ و میبايد ـ بتواند با ادبيات خود، ضمن رعايت حساسيتهای امنيتی مرکز ثقل قدرت، لايههای اجتماعی تغييرخواه و مردد به شرکت را به مشارکت در انتخابات ترغيب کند. هاشمی همچنين ناگزير است که با روش سياسی خاص خود (بازی محافظهکارانه در «ميانه»ی زمين سياست)، تضمينهای لازم به حاميان مردد خود بدهد که از آرای آنان پاسداری خواهد کرد.
اين مراقبت از سلامت انتخابات، لزوما به معنای درگير شدن با مرکز ثقل قدرت (رهبر جمهوری اسلامی و جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد)، يا حساس ساختن آنان نيست؛ بلکه میتواند واجد پيشبينی روشها و مکانيسمهای مراقبتی برای روند برگزاری و روز انتخابات و درنهايت نحوهی شمارش آرا باشد. افزون بر اين، میتواند شامل تعهدی محکم به همراهان و حاميان و بخشهای مردد به شرکت در انتخابات باشد که برای پاسداری از سلامت انتخابات، حداکثر بضاعت و امکان خويش را مبذول خواهد کرد. اين حداکثر، بهگونهای قابل پيشبينی، در فاصله با ايستادگی و نحوهی مواجههی موسوی و کروبی خواهد بود؛ اما بهمثابهی تعهدی ميان «وکيل» و «موکل» بهقدر لازم، واجد اهميت است.
اگر هاشمی نتواند در همان دور نخست انتخابات خود را بهعنوان پيروز قاطع معرفی کند، بعيد است اين شانس در دور دوم نصيب وی شود.
هاشمی رفسنجانی بخش مهمی از آرای طبقه متوسط مدرن، طبقه متوسط سنتی، روحانيان، محافظهکاران ميانه، ناراضيان اقتصادی، و تغييرخواهان سياسی و فرهنگی را بهسوی خود جلب خواهد کرد. اما اين همه، الزاما بهمعنای پيروزی هاشمی در دور نخست نخواهد بود. چنانکه آمد، هاشمی برای پيروزی بی حرف و حديث در دور نخست، نيازمند جلب نظر مثبت و همراهی فعال «سبز»ها و شهروندان مردد به شرکت است. افزون بر اينها، رفسنجانی بايد آن دسته از ناراضيان اقتصادی را که برنامهها و سياستهای اقتصادی وی را دربرگيرندهی مفهوم عدالت اجتماعی نمیدانند، قانع و همدل و همگام سازد.
اين همه، مستلزم خودنمايی «هاشمی جديد»ی است. هاشمی جديد، میتواند با قبل يکسر متفاوت نباشد ـ که بديهی است نخواهد بود؛ اما هنر هاشمی در استفاده از ادبيات نو و بهکارگيری حداکثر توان و هنر برای جلب رضايت و اعتماد گروههای اجتماعی مورد اشاره، میتواند سرنوشت انتخابات و روند تحولات سياسی ـ اجتماعی در ايران را تعيين کند. بخشی از اين اقناعسازی، با استفاده از بضاعت اشخاص حقيقی و حقوقی همراه وی ميسر خواهد شد؛ سيدمحمد خاتمی در اين ميان، نامی مهم و موثر است.
برخی از ناظران و تحليلگران سياسی در روزهای اخير نسبت به پيروزی قطعی يا با احتمال بالای هاشمی، ابراز اطمينان کردهاند؛ ازجمله عليرضا علویتبار گفته است: «اينبار، برخلاف سال ۸۴، انتخابات به دور دوم کشيده نخواهد شد. هيچيک از اين کانديداهای موجود نمیتوانند بر هاشمی غلبه کنند و هاشمی برنده انتخابات میشود.»
ماشاءالله شمس الواعظين هم تصريح کرده: «اگر تا روز انتخابات اتفاق ويژه و فوقالعادهای رخ ندهد، آقای هاشمی برنده قطعی انتخابات خواهد بود.» و صادق زيباکلام نيز ابراز عقيده کرده که «شانس هاشمی رفسنجانی برای پيروزی در انتخابات رياست جمهوری سال ۹۲ بالاست.»
نگارنده اما داوری متفاوتی دارد؛ اين ارزيابی مبتنی است بر اين فرض که تقلبی معنادار و کودتای انتخاباتی در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بهوقوع پيوست. با چنين مفروض و نقطه عزيمتی، دليلی وجود ندارد که مرکز ثقل قدرت از پروژهی خود گامی به پس نهد؛ مگر آنکه بسيج اجتماعی و ارادهی معناداری را برای تغيير اوضاع، احساس کند؛ و البته با درپيش گرفتن عقلانيت و تدبير، امکان خروج ايران از بنبست خطرخيز و شکاف فاحش ميان ملت و دولت را فراهم آورد. و به بيان ديگر، به نامزد مورد تمايل لايههای اجتماعی گوناگون (بهطور مشخص، هاشمی رفسنجانی) اجازهی نشستن بر صدر قوه مجريه دهد، و دوران جديدی را برای ايران آغاز کند.
با وجود اين، بخش مهمی از جامعه ـ بهويژه طبقه متوسط شهری ـ همچنان نسبت به مشارکت خود در انتخابات، و بهخصوص سلامت انتخابات دچار ترديد است. اين بخش از جامعه، سرکوبها و خشونتهای مترتب بر انتخابات ۸۸ و پرسش شهروندان از رای خود را همچنان بهياد دارد، از ادامهی حصر رهبران و همراهان جنبش سبز در اندوه و خشم است، و از همه مهمتر، متکی بر تجربه ۸۸، مطمئن نيست که رای وی در انتخابات، بهدرستی محاسبه شود و سلامت انتخابات چونان انتخابات پيشين، مخدوش نشود.مرتضی کاظمیان
اين وضع اما ـ چنان که آمد ـ محتاج تبلور يافتن موجی از اقبال به هاشمی است. اگرچه رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، واجد رويکرد و نگاهی متفاوت با ديگر نامزدهای مطرح است ـ که جملگی در اردوگاه اقتدارگرايان/اصولگرايان صورتبندی میشوند ـ اما وی برای پيروزی در همان دور نخست انتخابات، و فائق آمدن بر ديگر رقبا، نيازمند جلب آرای بخش مهمی از جامعه است.
قسمت اعظم اين بخش را معترضان به نتايج انتخابات ۸۸ و نيز افراد مردد به شرکت در انتخابات تشکيل میدهند. البته طيفی از حاميان جنبش سبز در قالب شخصيتهای حقيقی و حقوقی با اعلام حمايت از هاشمی و فعال شدن گرد وی، کفهی آراء را به نفع او سنگين کردهاند. اعلام حمايت تمام قد جبهه مشارکت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، در همين راستا قابل اشاره است؛ دو جمعيت مهم اصلاحطلب که در جريان سرکوبهای خشونتبار سال ۸۸ متحمل آسيبهای فراوان شدند و حتی توسط دادگاه انقلاب، «غيرقانونی» و از فعاليت تشکيلاتی منع گرديدند.
با وجود اين، بخش مهمی از جامعه ـ بهويژه طبقه متوسط شهری ـ همچنان نسبت به مشارکت خود در انتخابات، و بهخصوص سلامت انتخابات دچار ترديد است.
اين بخش از جامعه، سرکوبها و خشونتهای مترتب بر انتخابات ۸۸ و پرسش شهروندان از رای خود را همچنان بهياد دارد، از ادامهی حصر رهبران و همراهان جنبش سبز در اندوه و خشم است، و از همه مهمتر، متکی بر تجربه ۸۸، مطمئن نيست که رای وی در انتخابات، بهدرستی محاسبه شود و سلامت انتخابات چونان انتخابات پيشين، مخدوش نشود.
اين بخش از جامعه با تشويق و تهييج و تبليغ دستگاههای رسمی حکومت، به پای صندوقهای رای نخواهد رفت. هاشمی رفسنجانی که قرار است «ميانه»ی طيفهای مختلف سياسی و گروههای درگير را «جمع» کند، بايد تدبيری برای اين بخش از جامعه نيز بيانديشد. هاشمی البته موسوی و کروبی نيست؛ او همچنين خاتمی نيست؛ اما هاشمی میتواند ـ و میبايد ـ بتواند با ادبيات خود، ضمن رعايت حساسيتهای امنيتی مرکز ثقل قدرت، لايههای اجتماعی تغييرخواه و مردد به شرکت را به مشارکت در انتخابات ترغيب کند. هاشمی همچنين ناگزير است که با روش سياسی خاص خود (بازی محافظهکارانه در «ميانه»ی زمين سياست)، تضمينهای لازم به حاميان مردد خود بدهد که از آرای آنان پاسداری خواهد کرد.
اين مراقبت از سلامت انتخابات، لزوما به معنای درگير شدن با مرکز ثقل قدرت (رهبر جمهوری اسلامی و جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد)، يا حساس ساختن آنان نيست؛ بلکه میتواند واجد پيشبينی روشها و مکانيسمهای مراقبتی برای روند برگزاری و روز انتخابات و درنهايت نحوهی شمارش آرا باشد. افزون بر اين، میتواند شامل تعهدی محکم به همراهان و حاميان و بخشهای مردد به شرکت در انتخابات باشد که برای پاسداری از سلامت انتخابات، حداکثر بضاعت و امکان خويش را مبذول خواهد کرد. اين حداکثر، بهگونهای قابل پيشبينی، در فاصله با ايستادگی و نحوهی مواجههی موسوی و کروبی خواهد بود؛ اما بهمثابهی تعهدی ميان «وکيل» و «موکل» بهقدر لازم، واجد اهميت است.
اگر هاشمی نتواند در همان دور نخست انتخابات خود را بهعنوان پيروز قاطع معرفی کند، بعيد است اين شانس در دور دوم نصيب وی شود.مرتضی کاظمیان
اگر هاشمی نتواند در همان دور نخست انتخابات خود را بهعنوان پيروز قاطع معرفی کند، بعيد است اين شانس در دور دوم نصيب وی شود.
هاشمی رفسنجانی بخش مهمی از آرای طبقه متوسط مدرن، طبقه متوسط سنتی، روحانيان، محافظهکاران ميانه، ناراضيان اقتصادی، و تغييرخواهان سياسی و فرهنگی را بهسوی خود جلب خواهد کرد. اما اين همه، الزاما بهمعنای پيروزی هاشمی در دور نخست نخواهد بود. چنانکه آمد، هاشمی برای پيروزی بی حرف و حديث در دور نخست، نيازمند جلب نظر مثبت و همراهی فعال «سبز»ها و شهروندان مردد به شرکت است. افزون بر اينها، رفسنجانی بايد آن دسته از ناراضيان اقتصادی را که برنامهها و سياستهای اقتصادی وی را دربرگيرندهی مفهوم عدالت اجتماعی نمیدانند، قانع و همدل و همگام سازد.
اين همه، مستلزم خودنمايی «هاشمی جديد»ی است. هاشمی جديد، میتواند با قبل يکسر متفاوت نباشد ـ که بديهی است نخواهد بود؛ اما هنر هاشمی در استفاده از ادبيات نو و بهکارگيری حداکثر توان و هنر برای جلب رضايت و اعتماد گروههای اجتماعی مورد اشاره، میتواند سرنوشت انتخابات و روند تحولات سياسی ـ اجتماعی در ايران را تعيين کند. بخشی از اين اقناعسازی، با استفاده از بضاعت اشخاص حقيقی و حقوقی همراه وی ميسر خواهد شد؛ سيدمحمد خاتمی در اين ميان، نامی مهم و موثر است.