پشت پرده زندگی هایده

  • محمد ضرغامی، محمدرضا کاظمی
به مناسبت سالروز درگذشت هایده، خواننده پرآوازه ایرانی، برنامه این هفته «نگاه تازه» به این هنرمند اختصاص یافته است.

محمد حیدری از آهنگسازانی که پیش از انقلاب و پس از آن، موسیقی برخی ترانه های هایده را ساخته بود و اکنون در لس آنجلس زندگی می کند، از نخستین روزهای دیدار خود با هایده می گوید: «من اولین بار هایده را در خانه مهستی دیدم و اولین آهنگی که برای او ساختم آهنگ «حیف» بود. قبل از من هایده با تجویدی و خرم کار می کرد.»

آقای حیدری سپس با اشاره به تجربه اش با دیگر خوانندگان می گوید: «اینها سلیقه داشتند در خواندن. وقتی یک ملودی را من می ساختم و می دادم به آنها، از خودشان یک مقدار اضافه می کردند. یک تحریرهایی، حالت هایی... بعضی وقتها من راضی می شدم، هایده می گفت نه من این را یک بار دیگر باید بخوانم.»

آقای حیدری سپس با مقایسه امکانات تکنیکی آن زمان و امروز به سختی کار در آن زمان اشاره می کند که یک آهنگ باید یک سره تا به پایان بدون توقف اجرا و ضبط می شد: «هایده دستگاه ها را خوب می شناخت، وقتی می خواند، پرت نمی شد از یک دستگاه به گوشه دیگر. من فکر می کنم تجویدی یک مقداری به او تعلیم داده بود. ماها به او نمی گفتیم چطوری بخواند.»

آقای حیدری سپس مهستی و خواهرش هایده را با هم مقایسه می کند و می گوید: «مهستی در ایران که بود صدایش از لطافت بیشتری برخوردار بود نسبت به هایده. هایده از قدرت صدای بیشتری برخوردار بود. در خانه، هایده از نفوذ کلام بیشتری برخوردار بود.»

خروج از ایران چه مقدار بر کار هایده تاثیر گذاشت؟

هایده از لحاظ روحیه افت کرده بود، فعالیتش بیشتر شده بود. قبل از مرگ یک سکته دیگر هم کرده بود. دکتر او را منع کرده بود از پروازهای طولانی.

مهدی ذکائی، سردبیر مجله جوانان، چاپ لس آنجلس که یکی از آخرین مصاحبه ها را پیش از مرگ هایده با او انجام داده بود، می گوید:
ما یک روی جلد از او گذاشتیم و آقای حسام ابریشمی طرح روی جلد را درست کرد.

صورت هایده خیلی غمگین بود و به یک جایی نگاه می کرد، آقای ابریشمی جلوی صورت او یک عروسکی کشید که در حال رقص بود. هفته بعد از آن که مجله چاپ شد، خانم هایده فوت کرد. ما چند نامه داشتیم از کسانی که آشنایی داشتند با مسائل سرخپوستان؛ گفتند که در منطقه های سرخپوستی و جنوب مکزیک این علامت، علامت مرگ است که جلوی صورت خانم هایده کشیده شده بود.

در حالی که نه آقای حسام ابریشمی می دانست و نه ما. آن روز که هایده روی صحنه حالش به هم خورد و در بیمارستان فوت کرد، من رفته بودم با خانم مهستی گفت و گویی داشته باشیم. معمولاً دو خواهر رقابت هایی داشتند و خانم مهستی اصرار داشت که بعد از خانم هایده روی جلدی داشته باشد. همان موقع از شمال کالیفرنیا زنگ زدند و به خانم مهستی خبر دادند که هایده در بیمارستان فوت کرده است. خانم مهستی هم خیلی ناراحت شد که چرا در زندگی با خواهرش چنین رقابت هایی داشته است.



شهرام میریان از همکاران رادیو فردا که پیش از این چندین مصاحبه با هایده انجام داده بود می گوید: «آشنایی من با خانواده هایده بر می گردد به زمانی که روابط ایران وعراق خوب شده بود و شاه در الجزایر قراردادی با صدام حسین امضا کرده بود. صدام حسین به ایران آمد و در شب هایی که صدام حسین در تهران بود، یک شب در یکی از برنامه هایی که در کاخ برپا شده بود، هایده و مهستی در برابر صدام برنامه اجرا کرده بودند.

صدام حسین پس از بازگشت، هایده و مهستی را به عراق دعوت کرد و من هم به عنوان سرپرست یک گروه خبری از رادیو و تلویزیون ملی ایران همراه با حدود چهل رقصنده از وزارت فرهنگ و هنر آن زمان رفتیم به بغداد. هر شب که هایده و مهستی در آنجا برنامه داشتند، تماشاگران همه ضمن ابراز احساسات می گفتند دشتی، دشتی. من پرسیدم منظور از دشتی همان مایه موسیقی خودمان است، فهمیدم دشتی مقصود این است که هایده آواز بخواند. من به عنوان رهاوردی از عراق یک شو تلویزیونی درست کردم که حدود دو ساعت و نیم بود و خیلی مورد توجه قرار گرفت.

آقای میریان هایده پس از خروج از ایران چه اندازه قابل قیاس بود با هایده ای که از ایران سراغ داشتید؟

هایده قبل از انقلاب از ایران خارج شده بود و یک حالت بیماری عصبی داشت. می گفت ایران ما را غصب کردند، اشغال کردند. خانه بسیار مجللی که در خیابان جردن (بلوار آفریقا) داشت، مصادره شده بود و در این جا یک آپارتمان کوچکی برای دخترش گرفته بود. در نامه نگاری هایی که داشتیم خیلی ناراحت بود. دعوت کرده بودند که بیاید در آلمان برنامه اجرا کند و رفتیم دیدیم که یک سالن غذاخوری بود که خوراک های ایرانی داشت. توصیه کردم نکند که بعداً آن برنامه های بزرگ شروع شد که هایده آمد و مورد استقبال بسیار قرار گرفت.