مجموعه داستان «مردان بدون زنان»، که با ترجمه اسدالله امرائی منتشر شد،چهارده داستان کوتاه ارنست همينگوی را درباره نخستين دوران اقامت او در پاريس دربرمی گيرد. نسخه اول اين کتاب در سال ۱۹۲۷ منتشر شد. ترجمه ديگری از اين مجموعه داستان در دهه چهل در ايران منتشر شده بود.
خلاقيت ادبی همينگوی، منظر حماسی و نگاه تيز و عميق او،نثر زيبائی که به روانی و سادگی و در قالب جمله ها و پاراگراف های کوتاه و فشرده و سهل و ممتنع،بار داستانی روايت های حماسی همينگوی را منتقل می کند،ساختار پر کشش و منسجم و مستحکم داستان های او،شخصيت های زنده و خوندار و روال همينگوی در توصيف آدم ها با واسطه کردار و در بستر حوادث و ديگر شاخصه های آثار همينگوی را،که در رمان هائی چون ناقوس مرگ که را می زنند؟برفهای کليمانجارو، وداع با اسلحه و پيرمرد و دريا به اوج می رسد، در داستان های کوتاه او و از جمله در مجموعه «مردان بدون زنان» نيز می توان ديد.
.همنيگوی در سال ۱۹۵۳ جايزه پوليتزر ادبی و در سال ۱۹۵۴ جايزه ادبی نوبل را دريافت کرد.
در بازار کتاب ايران که بر ترجمه متکی است،توانائی های مترجمان و حد و سطح شناخت آنان از زبان مبداء و مقصد و سبک و روال و نثر نويسنده اصلی در سرنوشت کتاب ها و نويسندگان نقشی مهم دارند.
ترجمه آثار همينگوی به زبان فارسی در دهه سی آغاز شد. رمان «ناقوس مرگ که را می زنند؟» را رحيم نامور، از اعضای حزب توده،با عنوان نادرست «ناقوس ها برای که به صدا در می آيند»،به دور از سبک و روال و نثر اثر در زبان اصلی به فارسی برگرداند و بخش های مهمی از رمان را حذف و سانسور کرد چرا در واقعيت داستانی و تاريخی اين فصول تصويری تکان دهنده از سازش استالين با فاشيزم هيتلری و خيانت او به آزادی خواهان اسپانيا تصوير شده است و اين بخش ها با نظريات و مواضع حزب توده بدان روزگار مغايرت داشت.
اما در همان دهه سی مترجمان برجسته،معتبر و مسلطی چون نجف دريابندری و ابراهيم گلستان نيز برخی آثار مهم همينگوی را به فارسی برگردانده و ترجمه های روان،درست،زيبا و وفادار به متن اصلی به بازار کتاب عرضه کردند.
در سه دهه اخير برخی از آثار همينگوی نيز به مصيبت ترجمه های شتابزده و مجدد گرفتار اما ترجمه های موفق و ارزشمندی نيز از برخی آثار او منتشر شدند.
اسدالله امرائی مترجم مردان بدون زنان،از موفق ترين و بهترين مترجمان سه دهه اخير ايران است و پيش از اين آثار با ارزشی چون رمان «کوری» اثر خوزه ساراماگو،دو داستان« لورا دياز» و «اينس» نوشته کارلوس فوئنتس،مجموعه شعر «بدون هماهنگی شعر نگوييد» و مجموعه داستان «زن وسطی» را ترجمه کرده است.
ارنست ميلر همنيگوی در سال ۱۸۹۸ در الينوی آمريکا متولد شد و از سال ۱۹۱۷ خبرنگاری پيشه کرد. به هنگامی که آمريکا نيز در شعله های جنگ جهانی اول درگير شد همينگوی برای خدمت در ارتش داوطلب و به دليل ضعف جسمانی نه به عنوان سرباز که به عنوان راننده آمبولانس صليب سرخ به جبهه ايتاليا اعزام و در ژوئيه ۱۹۱۸ مجروح شد.
همينگوی که در بازگشت به آمريکا خبرنگاری را از سر گرفت،وی به گفته گرترود استاين،نويسنده بزرگ آمريکائی،به نسلی تعلق داشت که آرمان ها و ارزش های اخلاقی خود را در جنگ از دست داده و «نسلی سرگشته» بودند.
همنيگوی که از فضای سرمايه داری آمريکای پس از جنگ اول بيزار و دلزده بود چون بسياری از روشنفکران آمريکائی آن روزگار به پاريس مهاجرت و نخستين داستان های خود را در سال ۱۹۲۵ در اين شهر خلق کرد.
اين داستان ها،که فضا و زندگی «نسل سرگشته» را در پاريس آن سال ها تصوير می کنند،پس از مرگ او با عنون «جشن بی کران» منتشر شدند.
رمان «خورشيد همچنان می دمد»،نخستين رمان همينگوی،در سال ۱۹۲۶ منتشر شد و او را چون يکی از بهترين نويسندگان دوران خود تثبيت کرد. تجربه های همنيگوی در جبهه جنگ ايتاليا،که با نگاه حماسی او در بافتی خوش ساخت و در جمله های کوتاه و فشرده بازآفرينی شده اند،درون مايه اصلی اين رمان است.
شهرت و محبوبيت همينگوی پس از انتشار اين رمان از محدوده محافل ادبی برگذشت و او در ميان خوانندگان عام نيز شهره شد.همينگوی مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» را در ۱۹۲۷ منتشر و در همان سال به آمريکا بازگشت.
همينگوی رمان معروف «وداع با اسلحه» را در فلوريدا نوشت و در سال ۱۹۲۸ منتشر کرد. اين رمان نيز با استقبال گسترده منتقدان ادبی و خوانندگان رو به رو شد.
ارنست همینگوی در جنگ داخلی اسپانيا در صف آزادی خواهان و عليه فالانژهای فاشيست جنگيد و روايت خود را از اين جنگ در يکی موفق ترين و بهترين آثار خود با نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟»،که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد،در حافظه تاريخی و فرهنگی جهان ثبت کرد.
همينگوی به عنوان خبرنگار جنگی به چين مسافرت و در جبهه های جنگ دوم حضوری فعال داشت.او که از مدافعان انقلاب کوبا و از دوستان نزديک فيدل کاسترو بود از سال ۱۹۴۰ به بعد در اين کشور اقامت گزيد.
رمان «پيرمرد و دريا» در سال ۱۹۵۲ در مجله لايف منتشر شد. همينگوی در اين رمان در قالب محدود ۲۷ هزار کلمه يکی از بزرگ ترين حماسه های ادبی جهان را در قرن بيستم خلق کرده است.
ارنست همنيگوی در ژوئيه ۱۹۶۰ با شليک گلوله ای به مغز خود به زندگی پرماجرا و خلاق خود پايان داد.
خلاقيت ادبی همينگوی، منظر حماسی و نگاه تيز و عميق او،نثر زيبائی که به روانی و سادگی و در قالب جمله ها و پاراگراف های کوتاه و فشرده و سهل و ممتنع،بار داستانی روايت های حماسی همينگوی را منتقل می کند،ساختار پر کشش و منسجم و مستحکم داستان های او،شخصيت های زنده و خوندار و روال همينگوی در توصيف آدم ها با واسطه کردار و در بستر حوادث و ديگر شاخصه های آثار همينگوی را،که در رمان هائی چون ناقوس مرگ که را می زنند؟برفهای کليمانجارو، وداع با اسلحه و پيرمرد و دريا به اوج می رسد، در داستان های کوتاه او و از جمله در مجموعه «مردان بدون زنان» نيز می توان ديد.
.
« رمان «ناقوس مرگ که را می زنند؟» را رحيم نامور، از اعضای حزب توده،با عنوان نادرست «ناقوس ها برای که به صدا در می آيند»،به دور از سبک و روال و نثر اثر در زبان اصلی به فارسی برگرداند و بخش های مهمی از رمان را حذف و سانسور کرد. »
در بازار کتاب ايران که بر ترجمه متکی است،توانائی های مترجمان و حد و سطح شناخت آنان از زبان مبداء و مقصد و سبک و روال و نثر نويسنده اصلی در سرنوشت کتاب ها و نويسندگان نقشی مهم دارند.
ترجمه آثار همينگوی به زبان فارسی در دهه سی آغاز شد. رمان «ناقوس مرگ که را می زنند؟» را رحيم نامور، از اعضای حزب توده،با عنوان نادرست «ناقوس ها برای که به صدا در می آيند»،به دور از سبک و روال و نثر اثر در زبان اصلی به فارسی برگرداند و بخش های مهمی از رمان را حذف و سانسور کرد چرا در واقعيت داستانی و تاريخی اين فصول تصويری تکان دهنده از سازش استالين با فاشيزم هيتلری و خيانت او به آزادی خواهان اسپانيا تصوير شده است و اين بخش ها با نظريات و مواضع حزب توده بدان روزگار مغايرت داشت.
اما در همان دهه سی مترجمان برجسته،معتبر و مسلطی چون نجف دريابندری و ابراهيم گلستان نيز برخی آثار مهم همينگوی را به فارسی برگردانده و ترجمه های روان،درست،زيبا و وفادار به متن اصلی به بازار کتاب عرضه کردند.
در سه دهه اخير برخی از آثار همينگوی نيز به مصيبت ترجمه های شتابزده و مجدد گرفتار اما ترجمه های موفق و ارزشمندی نيز از برخی آثار او منتشر شدند.
اسدالله امرائی مترجم مردان بدون زنان،از موفق ترين و بهترين مترجمان سه دهه اخير ايران است و پيش از اين آثار با ارزشی چون رمان «کوری» اثر خوزه ساراماگو،دو داستان« لورا دياز» و «اينس» نوشته کارلوس فوئنتس،مجموعه شعر «بدون هماهنگی شعر نگوييد» و مجموعه داستان «زن وسطی» را ترجمه کرده است.
ارنست ميلر همنيگوی در سال ۱۸۹۸ در الينوی آمريکا متولد شد و از سال ۱۹۱۷ خبرنگاری پيشه کرد. به هنگامی که آمريکا نيز در شعله های جنگ جهانی اول درگير شد همينگوی برای خدمت در ارتش داوطلب و به دليل ضعف جسمانی نه به عنوان سرباز که به عنوان راننده آمبولانس صليب سرخ به جبهه ايتاليا اعزام و در ژوئيه ۱۹۱۸ مجروح شد.
همينگوی که در بازگشت به آمريکا خبرنگاری را از سر گرفت،وی به گفته گرترود استاين،نويسنده بزرگ آمريکائی،به نسلی تعلق داشت که آرمان ها و ارزش های اخلاقی خود را در جنگ از دست داده و «نسلی سرگشته» بودند.
همنيگوی که از فضای سرمايه داری آمريکای پس از جنگ اول بيزار و دلزده بود چون بسياری از روشنفکران آمريکائی آن روزگار به پاريس مهاجرت و نخستين داستان های خود را در سال ۱۹۲۵ در اين شهر خلق کرد.
اين داستان ها،که فضا و زندگی «نسل سرگشته» را در پاريس آن سال ها تصوير می کنند،پس از مرگ او با عنون «جشن بی کران» منتشر شدند.
رمان «خورشيد همچنان می دمد»،نخستين رمان همينگوی،در سال ۱۹۲۶ منتشر شد و او را چون يکی از بهترين نويسندگان دوران خود تثبيت کرد. تجربه های همنيگوی در جبهه جنگ ايتاليا،که با نگاه حماسی او در بافتی خوش ساخت و در جمله های کوتاه و فشرده بازآفرينی شده اند،درون مايه اصلی اين رمان است.
شهرت و محبوبيت همينگوی پس از انتشار اين رمان از محدوده محافل ادبی برگذشت و او در ميان خوانندگان عام نيز شهره شد.همينگوی مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» را در ۱۹۲۷ منتشر و در همان سال به آمريکا بازگشت.
همينگوی رمان معروف «وداع با اسلحه» را در فلوريدا نوشت و در سال ۱۹۲۸ منتشر کرد. اين رمان نيز با استقبال گسترده منتقدان ادبی و خوانندگان رو به رو شد.
ارنست همینگوی در جنگ داخلی اسپانيا در صف آزادی خواهان و عليه فالانژهای فاشيست جنگيد و روايت خود را از اين جنگ در يکی موفق ترين و بهترين آثار خود با نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟»،که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد،در حافظه تاريخی و فرهنگی جهان ثبت کرد.
همينگوی به عنوان خبرنگار جنگی به چين مسافرت و در جبهه های جنگ دوم حضوری فعال داشت.او که از مدافعان انقلاب کوبا و از دوستان نزديک فيدل کاسترو بود از سال ۱۹۴۰ به بعد در اين کشور اقامت گزيد.
رمان «پيرمرد و دريا» در سال ۱۹۵۲ در مجله لايف منتشر شد. همينگوی در اين رمان در قالب محدود ۲۷ هزار کلمه يکی از بزرگ ترين حماسه های ادبی جهان را در قرن بيستم خلق کرده است.
ارنست همنيگوی در ژوئيه ۱۹۶۰ با شليک گلوله ای به مغز خود به زندگی پرماجرا و خلاق خود پايان داد.