آلکس فتال می گوید برادرش در ايران شکنجه شده است

جاش فتال

آلکس فتال در مطلبی در هافينگتون پست نوشت هفته پيش خانواده ما اطلاعاتی را منتشر کرد که ماههاست ما را به خود مشغول کرده: برادر من جاش و دوستش شين در زندان اوين مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.

وی می افزاید آنها پس از دستگيری حدود ۲۳ ماه پيش هراس داشتند که رژيم ايران آنها را اعدام کند. شين و جاش در طول زندان ۶۸۲ روزه خود دوره هايی در سلول های انفرادی به سر برده اند، به وکيل خود دسترسی نداشته اند و تقريبا با خانواده خود ارتباطی نداشتند. گويی اين مشقات برای جرمی که مرتکب نشده اند کافی نيست. جهان اکنون می داند شين و جاش مورد شکنجه های روانی و جسمی نيز واقع شده اند.

الکس فتال که دانشجوی رشته مردم شناسی در هاروارد است افزود سارا شورد، نامزد شين و دوست جاش اندکی پس از آزادی خود در برابر پرداخت ۵۰۰ هزار دلار و پس از ۴۱۰ روز سلول انفرادی در ماه سپتامبر سال پيش در ديدار با خانواده های ما، از جزييات اين رفتار خشونت آميز پرده برداشت. من مدتها اين اطلاعات دردناک را در ذهن خود پنهان کرده بودم.

اما فاش کردن اين ناهنجاری ها مرا واداشته است بيانديشم در آن تاريکی و تنهايی بر شين و جاش چه گذشت. مثل لگدی که به سينه آدم می خورد. تصور اين که جاش را که از ترس جان می لرزد به زور از پله ها پائين می برند، تصور اين که شين را بارها و بارها به ديوار سلولش می کوبند مرا خشمگين می سازد.

آلکس فتال گفت اگر چيزی از بلاهايی که بر جاش و شين آورده اند، بازخريدنی باشد، آگاهی ما از تعهد شکست ناپذير آنها به يکديگر است. يک روز نگهبان خشمگين جاش را از پله ها به پائين پرت کرد زيرا جاش در بازگشت به سلول خود اندکی خوراک مانده را با خود می برد. شين و سارا را از جاش جدا کردند و آنها را به سلولهای خود انداختند. آنها شروع کردند به کوبيدن مشت بر در و فرياد کردن. همان نگهبان خشمگين به سلول مشترک جاش و شين آمد و شين را بلند کرد و چندين بار به ديوار سلول کوبيد.

سارا گفت شين فرياد می کشيد و می گفت جاش کجاست؟ جاش کجاست؟ و نگهبان به ضرب و شتم خود ادامه می داد. آنچه از پيش در مورد دوستی برادر وار جاش و شين حس می کردم با حرفهای سارا برای من تاييد شد.
هيچ کلامی نمی تواند فداکاری شين را که تا مرز کوبيده شدن وحشيانه و شکسته شدن سرش پيش رفته، بيان کند. خانواده من به ارزش های درونی شين پی برده است.

خانواده شين الهام بخش او هستند. شين، جاش و سارا از زمانی که در يک نقطه نامشخص مرزی کردستان در عراق به دست نگهبانان ايرانی افتادند، يار و پشتيبان هم بوده اند. چند روزی پس از زندانی شدن ترسيده بودند که کشته شوند. نگهبانی که آنها را يک شب در منطقه ای نامشخص همراهی می کرد ناگهان تفنگ خود را آماده شليک کرد. شين و جاش فقط يکديگر را دارند و خدا را و وکيل شجاع شان آقای مسعود شفيعی را که از حق ديدار موکلان خود محروم است.

ايران در برابر فريادهای کسانی مانند محمد علی، اسقف دزموند توتو، الا گاندی، ميرد مگوار، خوزه راموس هورتا، يوسف اسلام (کت استيونس) و بسياری ديگر خود را به نشنيدن زده است. اين که چرا مقامات ايرانی مسئول زندانی کردن جاش و شين کشور و مردم خود را شرمنده می کنند روشن نيست. تنها دليلی که در اين ميان وجود دارد اين است که می خواهند از برادر من و شين به عنوان مهره های شطرنج در عرصه سياست استفاده کنند. جهان لازم است هر چه زودتر دست آنها را از اين صحنه بازی قطع کند. ديگر بس است.

آلکس فتال در پايان گفت بياييد اميدوار باشيم که جمهوری اسلامی سر عقل بيايد و شين و جاش را پيش از آن زمان آزاد کند تا ما آزادی آنها را به همراه سارا و خانواده هايمان و دوستان شان جشن بگيريم.