ايتن زاکرمن، مدير «مرکز رسانههای مدنی» در انستيتو تکنولوژی ماساچوست (MIT) در گفتگو با رادیو فردا در مورد دیپلماسی اینترنتی و تأثیر آن در روابط ایران و آمریکا سخن گفته است.
محمدجواد ظريف وزير خارجه ايران و آلن اير سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمريکا هر دو روی شبکه اجتماعی فيس بوک و توئيتر خيلی فعال هستند. شما اين تلاشهای دو طرف برای برقراری ارتباط با افکار عمومی در ايران و آمريکا را چگونه ارزيابی میکنيد؟
محمدجواد ظريف وزير خارجه ايران و آلن اير سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمريکا هر دو روی شبکه اجتماعی فيس بوک و توئيتر خيلی فعال هستند. شما اين تلاشهای دو طرف برای برقراری ارتباط با افکار عمومی در ايران و آمريکا را چگونه ارزيابی میکنيد؟
به نظر من تلاش سياستمداران برای افزايش تماس و ارتباط با مردم و رأیدهندگان در کشور خود از طريق شبکه های اجتماعی خيلی خوب است. به خصوص سياستمدارانی مثل اين دو نفر که با مسايل سياست خارجی و روابط بينالمللی سرو کار دارند چون اطلاع پيداکردن از مسايل حوزه سياست خارجی برای شهروندان هميشه بسيار دشوارتر بوده است.
مورد آلن اير، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا، بسیار جالب است که به خوبی فارسی صحبت میکند و میتواند در ايجاد پلی برای ارتباط بين آمريکايیها و ايرانیها کمک کند.
ولی با وجود همه اين ها بايد تاکيد کنم که شبکه های اجتماعی فقط يک گام کوچک در مسير تقويت تماس و رابطه بين مردم و حکومت های دو کشور هستند.
برقراری ارتباط بين مردم عادی دو کشور اهميت فراوانی دارد چون مقامات رسمی در مورد آنچه که از جانب حکومت خود میتوانند بگويند هميشه محدوديت دارند. به همين خاطر استفاده از اين رسانهها توسط مردم عادی دو کشور برای برقراری ارتباط با يکديگر حداقل به اندازه اقدامات مقامات مسئول اهميت دارد.
در حوزه روابط خارجی و مسايل بينالمللی آيا موردی وجود داشته که برقراری تماس از طريق اينترنت توانسته باشد يک بحران را حل کند و يا موجب برقراری رابطه مجدد بين دو کشور شده باشد؟
به نظر من چنين انتظاری از شبکههای اجتماعی برای حل بحرانهای بينالمللی انتظار زياد و غيرواقعی است، به خصوص در موارد پر تنشی مثل مناسبات ايران و آمريکا. به اعتقاد من بايد اين طور فکر کرد که شبکههای اجتماعی فضايی است که میتوان در آن جا سؤالات را مطرح کرد، مطالبات و خواستههای مردم و يا هر گروهی را مطرح کرد، به دنبال اطلاعات گشت و تحولات و اخبار را به سرعت مطلع شد و دنبال کرد.
در کتاب جديد شما که اخيراً منتشر شده به نام Rewire، شما میگوييد تماس از طريق اينترنت به اين معنا نيست که ما واقعاً میتوانيم از مرزهای جغرافيايی عبور کرده و افکار و مسايل مردم کشورهای ديگر را درک کنيم. شبکه اينترنت و به طور مشخص شبکههای اجتماعی به چه شکلی میتوانند مردم ايران و آمريکا را به يکديگر نزديک کنند.
به نظر من شبکههای اجتماعی، ابزارهای بسيار نيرومندی هستند چون ابزارهايی شخصیاند. امروزه ما از عرصه مجازی فقط برای تماس با يکديگر استفاده میکنيم بلکه به يک معنا در آن عرصه زندگی میکنيم. اگر به حضور و رفتار و عادات يک نفر در عرصههای مجازی دقت کنيم میتوانيم نکات زيادی در مورد آن فرد را بفهميم، مثلاً اينکه چگونه زندگی میکند و به چه چيزهايی فکر میکند و اعتقاد دارد.
به نظر من اگر ما بتوانيم راههای خوب و مناسبی برای ارتباط با يکديگر از طريق شبکههای اجتماعی پيدا کنيم، خواهيم توانست شناخت خيلی خوبی از يکديگر پيدا کرده و روابط شخصی مستحکمی نيز برقرار کنيم. من خيلی علاقهمند هستم که چنين مناسباتی بين ايرانيان و آمريکايیها روی شبکههای اجتماعی برقرار شود و مسلماً افرادی در هر کدام از اين دو کشور که میتوانند به زبان مردم کشور ديگر صحبت کنند میتواند نقش بهتری به عنوان پل ارتباط بين دو طرف ايفا کنند.
برخی میگويند که «قدرت نرم»، اصطلاحی که برای شبکه مجازی به کار برده میشود، بسيار مفيد است ولی وقتی که کار به مسايل جدی و به خصوص مذاکرات و معاملهها بين دو کشور برمیگردد ابزارهای واقعیتر قدرت مثل قدرت سياسی و نظامی و امکانات هر يک از طرفين حرف آخر را میزند. نظر شما در اين مورد چيست؟
به نظر من وجهه، شخصيت و اعتبار هر کشوری درست به اندازه ابزارهای واقعی قدرت آن مثلاً نيروی نظامی و امکانات سياسی آن مهم است. برخی از کشورها بدون استفاده از قدرت نظامی میتوانند نفوذ خود را اعمال کنند و جايگاه مهمی داشته باشند مثل ژاپن. دليل آن پيگيری و تداوم استفاده مؤثر از قدرت به اصطلاح نرم است.
ولی اين نکته مهم است که هميشه به ياد داشته باشيم که «قدرت نرم» هميشه يک نيروی مکمل است و معمولاً نمیتواند به تنهايی و به شکل مستقيم تغيير و تحولی ايجاد کند. بنابراين بايد پذيرفت که وقتی «قدرت نرم» در برابر «قدرت سخت» قرار میگيرد، امکان پيروز شدن ندارد. ولی کافی است به نمونه سياست خارجی چين نگاه کنيم که سخت میکوشد در بخشهايی از جهان از جمله آفريقا، نفوذ فرهنگی خود را گسترش دهد و از آن طريق سياست خارجی و نفوذ بينالمللی خود را گسترش دهد.