پرويز صياد: شخصيت صمد با من ماند

  • محمد عبدی

عکس از محمود احمدی

پرويز صياد از چهره های شاخص سينمای پيش از انقلاب بود در سه نقش متفاوت: بازيگر، کارگردان و تهيه کننده.

وقوع انقلاب او را به آن سوی آب ها کشاند، اما معروف ترين شخصيتی که او نقش اش را در سينمای پيش از انقلاب بازی می کرد، يعنی «صمد آقا» شخصيت روستايی ساده دل، با او ماند.

صياد در نمايش های کوچکی که به تنهايی يا با همراهی هادی خرسندی در طی اين سال ها در شهرهای مختلف جهان اجرا کرده، سعی دارد صمد را در برابر مشکلات و مسائل روز قرار دهد.

آخرين رشته از اين مجموعه که به صورت تور به همراه هادی خرسندی اين روزها در شهرهای مختلف اروپا اجرا می شود، «برخورد نزديک» نام دارد.

پس از اجرای لندن، درباره اين اجرا با پرويز صياد گفت و گوی کوتاهی داشتم.

اجرای تازه ای ديديم از شما باز با شخصيت صمد. حدود پنج دهه است که شحصيت صمد با شما مانده.... اين شخصيت چه داشت که با شما ماند؟

تصميم اوليه برای اين که با من بماند نداشتم... شايد بايد از خودش پرسيد که چرا ما را ول نمی کنی! خب به هر حال ماندگار بودنش بخاطر اقبالی است که مردم نشان دادند. در واقع می شود گفت که مردم نگه اش داشتند. من نقش چندانی در آن نداشتم. مثلاً اگر اين نمايش تازه با اقبال مردم روبرو نمی شد، نمايش بعدی بوجود نمی آمد. اين طوری است که يک شخصيت نمايشی - حالا چه در ايران يا خارج از ايران- دوام پيدا می کند. يعنی در واقع اين اقبال را مردم می دهند به يک شخصيت که باشد، حتی يک شخصيت کارتونی. حتی يک شخصيت کارتون هم اگر با اقبال عموم مواجه نشود، خودبخود عمرش به سر می آيد.

وقتی که شما در ايران بوديد، صمد در سينما داشت کار می کرد، حالا آمده به روی صحنه تئاتر. خيلی تفاوت عمده ای می بينيد ؟ حالا فقط به دليل محدوديت ها و محذوريت هايی که ساخت فيلم در اينجا دارد، به روی صحنه آمده؟ چطور از سينما رسيديد به تئاتر؟

دقيقاً خودتان به مشکل اشاره کرديد. در واقع شايد درست تر همين بود که در تلويزيون يا سينما کارش را ادامه می داد و با قشر وسيع تری ارتباط برقرار می کرد. اين بخاطر مقتضيات مهاجرت يا تبعيد اضطراری است که ما با آن مواجه شديم. من ترجيح می دادم که به عنوان کاراکتر سينمايی يا تلويزيونی می ماند اما چون امکان ساختن فيلم يا حتی سريال تلويزيونی به آن صورت که در داخل کشور داشتيم، برای ما در خارج از کشور فراهم نيست، اين بود که به صورت کاری که عملاً می شد انجام داد، درآمد، يعنی با من روی صحنه آمد.

چون ريسک مالی زيادی ندارد. مثل سينما نيست که تمام منابع مالی خود را صرف کنی و نتوانی جبرانش کنی. مثل بلايی که سر فيلم دوم من در آمد و من ديگر نتوانستم فيلم بسازم. از طرفی صمد زندگی حرفه ای من را ادامه داد. من می شد که بروم و کارهای ديگری بکنم، همان طور که بسياری از همکارانم وقتی از ايران بيرون آمدند نتوانستند ادامه بدهند. اين شخصيت و رابطه ای که مردم با آن داشتند، باعث شد که من بتوانم در کار تئاتر بمانم و به کارهای فرعی ديگری نپردازم. در واقع می توانم بگويم زندگی مهاجرتی خود را مديون اين شخصيت می دانم که توانسته هزينه زندگی من و خانواده ام را تامين کند.

متن نمايشنامه را قبلاً نوشته ايد يا اين که به صورت بداهه کار می کنيد؟

سوال راجع همين نمايش ماست که با هادی[خرسندی] داريم؟

بله، همين نمايش آخر.

بله، مثل نمايش های قبلی، اين متن نوشته شده است. به عنوان يک نمايشنامه تنظيم شده. اما گهگاهی می شود که همين طور که پيش می رود درش بديهه گويی پيش می آيد و اين بديهه گويی ها يا فقط برای همان شب هستند يا اگر نشان بدهد که قرص و محکم است و جا دارد، توی متن خودش را جا می کند. اما در واقع تمام نمايشنامه چارچوبی دارد که از قبل نوشته شده.

اين سوال را پرسيدم برای اين که در اين نمايش آخر حتی اشاره هايی هست به انتخابات امسال که به نظر می رسد که اين ها به شکل بداهه در لحظه آخر اضافه می شوند يا حتی روی صحنه...

آن قسمت اش را در واقع شخصيت صمد انجام نمی دهد. صمد آن طور مثل هادی ذهن فعالی درباره مسائل روز ندارد. هادی می تواند در شهر معينی اگر اتفاق معينی افتاده به آن اشاره کند يا نکند. اين ديگر بستگی دارد به خودش که مضمونی پيدا می کند يا نه. اشاره به انتخابات هم در واقع شايد به طور گذرا انجام شد و در جاهای ديگر هادی چنين کاری نکرد. اما راجع به آن پايان که وقتی شخصيت های سياسی شناخته شده حرفی می زنند، ايرانی های خارج از کشور عکس العمل نشان می دهند، در متن هست، بدون آن که اشاره به انتخابات معينی بشود.