آيا بحران ايران سرنوشت انتخابات آمريکا را رقم خواهد زد؟

يکی از ستون نويسان وب سايت «سی ان ان» در تشريح موقعيت دشوار باراک اوباما ، رئيس جمهور آمريکا،در قبال ايران می نويسد که اکثر کشورهای جهان در اين اصل توافق نظر دارند که نبايد به ايران اجازه داد که به سلاح هسته ای دست يابد. با اين همه تمامی اين کشورها و از جمله ايالات متحده آمريکا نمی توانند از پس هزينه های يک جنگ ديگر برآيند.

در يک چنين موقعيت پيچيده ای رقبای سياسی باراک اوباما از تمام فضای رسانه ای در آمريکا بهره جسته و تمام اقدامات و موضع گيريهای وی را به باد حمله می گيرند.

بعيد است که رهبران ايران به اين فکر بوده باشند که با پيشبرد برنامه های هسته ای خود عملا مبارزات انتخاباتی رياست جمهوری در آمريکا را در چنگ خود بگيرند ولی اين حالت واقعا اتفاق افتاده است.

ستون نويس شبکه خبری « سی ان ان » می افزايد که باراک اوباما به عنوان يک فرد آزمايش خود را پس داده ولی به عنوان يک سياستمدار بايد بتواند از اين بحران پيروزمندانه خارج شده و انتخاب مجدد خود به عنوان رييس جمهوری آمريکا را تضمين کند. واقعيت اين است که در اين زمينه صداقت و يا توانايی های سياسی وی نقش چندانی ايفا نخواهد کرد.

اخيرا باراک اوباما در سخنرانی خود در جلسه کميته روابط عمومی آمريکا و اسرائيل « آيپک» تاکيد کرد که ضمن پيشبرد اقدامات ديپلماتيک در برخورد با بحران هسته ای ايران در به کارگيری قدرت نظامی برای جلوگيری از دستيابی آن کشور به سلاح هسته ای ترديد نخواهد کرد.

به فاصله کمی پس از سخنرانی رييس جمهور آمريکا « ميت رامنی » يکی از نامزدهای حزب جمهوری خواه در انتخابات رياست جمهوری در سخنرانی خود به دروغ گفت:« باراک اوباما نتوانسته است نشان دهد که گزينه نظامی هنوز روی ميز و در حقيقت در اختيار ما است و دستيابی ايران به سلاح هسته ای برای آمريکا غير قابل پذيرش است.»

تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان » سپس يادآوری می کند که بقيه ماههای سال ۲۰۱۲ نيز به همين ترتيب برای باراک اوباما دردسر آفرين خواهد بود. وی بارها و بارها شاهد آن خواهد بود که رقبای جمهوری خواه وی ، سخنانش را در زمينه سياست خارجی و يا بحران ايران جعل کنند. رقبای باراک اوباما از اين موقعيت ويژه برخوردار هستند که برای اظهار نظرهای خود لازم نيست مالياتی بپردازند. آنها هر حرفی که بخواهند می توانند بزنند چون مجبور نيستند هيچ تصميمی بگيرند.

البته فراموش نکنيم که حدود پنج سال پيش نيز باراک اوباما به عنوان يک سناتور کم سابقه در موقعيت مشابهی قرار داشت. وی به شدت از عمليات ارتش آمريکا در عراق موسوم به « تجسس و تعقيب » در دوران رياست جمهوری جورج بوش انتقاد می کرد. اما چند ماه بعد با شروع کارزار انتخاباتی به عنوان نامزد رياست جمهوری از اين عمليات به عنوان يک موقعيت بزرگ تمجيد کرد.

باراک اوبامايی که پنج سال پيش به رقبای خود می تاخت اکنون قربانی تاخت و تاز رقبای فعلی خود است. در بهار سال گذشته رقبای باراک اوباما به خاطر عدم به کارگيری ارتش آمريکا در درگيری های ليبی وی را به شدت مورد انتقاد قرار می دادند. ولی اکنون که ديگر اثری از معمر قذافی باقی نمانده رقبای باراک اوباما موضوع ايران و سوريه را به ميان کشيده اند.

تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان » تاکيد می کند که بين سال ۲۰۰۷ و شرايط کنونی يک تفاوت بنيادی وجود دارد.

باراک اوباما در کارزار انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۷ از پايان دادن به دو جنگ عراق و افغانستان دفاع می کرد در حاليکه امروزه رقبای وی طرفدار آغاز يک جنگ پيشدستانه عليه ايران هستند. اين يعنی پيشبرد همان سياست های اشتباه جورج بوش که بودجه آمريکا را از ۲.۳ تريليون دلار پس انداز به حالت ورشکستگی و بدهی ۱۵ تريليون دلاری رساند.

امروزه رقبای باراک اوباما ديگر نمی توانند از استدلال های کهنه شده دوران جورج بوش استفاده کنند. تمام آنچه که آنها برای گفتن دارند اين است که رييس جمهور آمريکا در قبال ايران ضعيف عمل کرده و آمريکا بايد با تمام قوا به جنگ ايران برود.

تحليلگر شبکه خبری « سی ان ان» در پايان يادآوری می کند که رای دهندگان و افکار عمومی آمريکا به سختی می توانند در مورد حقانيت و اصوليت موضع گيری های هر يک از طرفين تصميم بگيرند چون مضمون انتقادها و فضای مباحث مخالفان باراک اوباما بيش از آنکه ارائه استدلال و تکيه بر حقايق سياسی باشد صرفا انتقاد و حملات تند و تيز است.

اما در فرهنگ سياسی جامعه آمريکا که اکثر مردم به خورده نقل قول های اين و آن و يا تفسير و جعل حرف های ديگران عادت کرده اند شايد چنين روشی کارساز باشد و در نهايت به نفع رقبای باراک اوباما تمام شود. رقبای باراک اوباما بدون آنکه ملزم باشند حقايق و واقعيت ها را بگويند به رقيب خود حمله می کنند و بدون آنکه شرايط واقعی و الزامات سياسی را در نظر بگيرند بر طبل جنگ می کوبند.

در مقابل باراک اوباما به عنوان رييس جمهور و فردی که سخنان و تصميم های وی تاثيرات عملی بر جای می گذارد مجبور است تمام اين هياهوها را بشنود و در نهايت بين سرنوشت سياسی خود و شرايط سياسی واقعی در منطقه خاورميانه راهی برای برون رفت ازاين موقعيت دشوار پيدا کند.