تاریخدان اسرائيلی: بمب هسته ای ايران موجب برقراری صلح می شود

پروفسور بن عامی شيلونی رييس پيشين بخش مطالعات ژاپن و آسيای شرقی در دانشگاه عبری اورشليم و يک تاريخدان مشهور، در مقاله ای که دوشنبه شانزدهم مرداد، ششم اوت، در روزنامه اسرائيلی هاآرتص منتشر شده است، تأکيد کرده است که وی به عنوان يک اسرائيلی نه تنها از وجود بمب هسته ای در دستان جمهوری اسلامی ايران نگران نيست بلکه اين امر می تواند به برقراری صلح جهانی کمک کند.

پروفسور بن عامی شيلونی از دهها سال پيش به عنوان يکی از چهره های برتر آکادميک در سطح جهان در حوزه شرق آسيا بويژه ژاپن شناخته شده است و به زبان ژاپنی و شماری ديگر از زبان های خاور دور تسلط دارد و صاحب تأليفات آکادميک بسياری در امور اين حوزه و برنده جوايز متعدد آکادمی در سطح جهانی بوده است.

مقاله پروفسور بن عامی شيلونی در روز ششم اوت، شانزدهم امرداد، که شصت و هفتمين سالروز بمباران هيروشيما از سوی آمريکا است، انتشار يافته است.

آمريکا پس از بمباران ششم اوت سال ۱۹۴۵ عليه هيروشيما، بندر ناگاساکی ژاپن را نيز با بمب هسته ای، بمباران کرد.

بمباران هيروشيما و ناگاساکی به جنگ در اقيانوس آرام پايان داد.

پروفسور بن عامی شيلونی در مقاله هاآرتص در سالروز بمباران هيروشيما می نويسد که «برخلاف سناريوهای هولناکی که از نابودی کل بشريت دم می زد، سلاح هسته ای اتفاقاً جامعه جهانی را (پس از آن جنگ) آرام کرد و موجب برقراری صلحی شد که از آغاز قرن بيستم تا به کنون ادامه يافته است و طولانی ترين دوره صلح بوده است».

پروفسور بن عامی شيلونی می افزايد که «در سال ۱۹۴۹، آمريکا يکه تازی خود را در عرصه توانايی بمب هسته ای از دست داد؛ زمانی که اتحاد جماهيری شوروی نخستين آزمايش بمب هسته ای خود را انجام داد».

پروفسور شيلونی نظر به سخنانی که در اسرائيل بويژه در روزهای اخير بر سر برنامه هسته ای ايران شنيده می شود و تأکيد می گردد که «بمب يا بمباران؟»، می نويسد که «زمانی که اتحاد جماهيری شوروی به توانايی هسته ای نظامی رسيد، آمريکا که ابرقدرت بود، در انديشه بمباران اين قابليت شوروی، در اوج جنگ سرد، نيفتاد و حتی ۵۰ سال پس از آن نيز که جنگ سرد ميان دو قدرت همچنان ادامه يافت، و در حالی که نبردهای کره و همچنين جنگ های هندوچين در جريان بود، آمريکا از "بمب يا بمباران" شوروی سخنی نمی گفت».

(عبارت جديد اسرائيلی «بمب يا بمباران؟» به اين مفهوم است که آيا اسرائيل بايد با وجود بمب هسته ای در دستان جمهوری اسلامی ايران کنار آيد يا بايد تأسيسات هسته ای ايران را بمباران کند؟ عبارت عبری «پتساتسا او هفتساسا؟» اين روزها در اسرائيل مرتباً مورد بحث است).

پروفسور بن عامی شيلونی بر اين باور است که «توانايی هر يک از دو قدرت آمريکا و شوروی در نابود کردن کامل طرف مقابل، ابزار بازدارنده ای برای خودداری از حمله به سوی قدرت مقابل بود و اين امر، بيش از هر چيز ديگر، موجب صلحی پايدار ميان آمريکا و شوروی گرديد و سپس، پيوستن بريتانيا در سال ۱۹۵۲ و آنگاه فرانسه در سال ۱۹۶۰ به باشگاه هسته ای، تنها موجب ثبات در اروپا شد».

اين پروفسور مشهور اسرائيلی يادآور می شود که «در سال ۱۹۶۴ نيز چين کمونيست به عنوان پنجمين قدرت هسته ای به اين باشگاه اختصاصی پيوست و برخلاف همه نگرانی های غرب از اين توانايی چين، اين امر خوی تجاوزگری چين را تقويت نکرد؛ بالعکس، رسيدن چين به بمب هسته ای موجب تسکين خاطر اين قدرت شد و به حاکمان آن اطمينان داد، زيرا چين را از خطر حمله آمريکايی يا حمله از سوی شوروی مصون می کرد و اين باور که پيشتر از آن دم زده می شد در اين زمينه که "چين پهناور می تواند خطر بمباران هسته ای را در خاک وسيع خود تحمل کند و لذا هيچ چيزی نيست که حاکمان مجنون چين را از حمله به همسايگانش بازدارد"، اشتباه از آب درآمد».

چهره پرآوازه آکادمی اسرائيلی در ادامه مقاله خود اين را نيز می نويسد که «شش سال پس از چين، در سال ۱۹۷۴، هند آزمايش نخست هسته ای خود را عملی کرد تا پاکستان و چين را از تعرض به هند بازدارد؛ پاکستان می بايست ۲۴ سال ديگر برای همطراز شدن با هند صبر کند؛ در سال ۱۹۹۸ پاکستان نخستين بمب هسته ای خود را آزمايش کرد؛ وجود جنگ افزار اتمی در دستان هند و پاکستان تنش ميان آنها را شدت نبخشيد بلکه موجب بازداشتن آنها از افتادن به مسير جنگ با يکديگر شد و حاکمان دهلی نو و اسلام آباد را به ديالوگ با يکديگر کشاند».

پروفسور شيلونی همچنين به آزمايش بمب هسته ای در سال ۲۰۰۶ از سوی حکومت کمونيستی کره شمالی با وجود چنان «رهبری افراطی و پارانويايی» اشاره می کند و می نويسد «وجود جنگ افزار هسته ای در چنين حاکميتی، هنوز نيز آمريکا، کره جنوبی، ژاپن، روسيه و تا حد کمتری حتی چين را می لرزاند. اما تا کنون، اين توانايی، خوی تجاوزگری کره شمالی را شدت نبخشيده است و می شود گفت که وجود شمار کمی بمب هسته ای در کره شمالی، اين حکومت را نيز تسکين داده است؛ و اين واقعيت که آمريکا عراق را که اصرار در نداشتن بمب هسته ای داشت، بمباران کرد و نه کره شمالی را که وجود بمب هسته ای اش را تأييد کرده بود، ناشی از اين امر است که کره شمالی به توانايی بازدارندگی رسيده بود».

پروفسور شيلونی همچنين می افزايد: «در خاورميانه هنوز هيچ کشوری رسماً از داشتن بمب هسته ای خود سخنی نگفته و هيچ کشوری بمب هسته ای را آزمايش نکرده است. اما تنها اين تصور که اسرائيل بمب هسته ای دارد، به توان بازدارندگی در خودداری کشورهای عرب از ادامه تلاش هايشان برای نابودی اسرائيل مبدل شده است؛ همين امر که مصر پس از کسب پيروزی های اوليه در عمليات نظامی جنگ يوم کيپور سال ۱۹۷۳ نگران از عواقب تلاش خود برای رفتن به سوی يک حمله نابودکننده به اسرائيل شد، از ترس مصر از وجود بمب هسته ای اسرائيل نشات می گرفت و از بمباران هسته ای اسرائيلی عليه سد آسوان در هراس بود».

کارشناس برجسته اسرائيلی در حوزه آسيای شرقی و تاريخ نگار جهانی، می نويسد که «برخلاف ارزيابی های کسانی که از آينده ای سياه دم می زدند، (اگر آنگونه که منابع غير اسرائيلی اين کشور را صاحب توانايی هسته ای می دانند، حقيقت داشته باشد)، دستيابی اسرائيل به جنگ افزار هسته ای موجب مسابقه هسته ای در خاورميانه نشد و اسرائيل را نيز به تجاوزگری به اين يا آن کشور نکشاند؛ بالعکس: وجود اين ضمانت نامه، اگر براستی اين امر حقيقت داشته باشد، اسرائيل را خاطر جمع کرد و به آن امکان داد که به سوی سازش و عقب نشينی در برابر مصر و فلسطينی ها گام بردارد».

پروفسور بن عامی شيلونی می نويسد «ايران انگيزه رسيدن به ماهيت هسته ای نظامی را تکذيب می کند، اما اگر همانگونه که اکثر جامعه جهانی گمان می کند سرانجام هم معلوم شود که هدف تلاش های ايران رسيدن به بمب اتمی بوده است، هنوز اين امر يک خطر حياتی برای اسرائيل نيست. بخش عمده دغدغه خاطر سران ايران، درست مانند نگرانی حاکميت کره شمالی، از بابت تلاش بيگانگان (منظور؛ آمريکايی) برای نابود کردن حکومت های افراطی تهران و پيونگ يانگ است. وجود بمب های هسته ای محدود در ايران، قرص مسکنی برای ملاهای ايرانی خواهد بود؛ درست به همانگونه که رسيدن به چند بمب، ديکتاتوری کره شمالی را تسکين بخشيد».

پروفسور اسرائيلی در ادامه مقاله خود می نويسد: «اين احتمال که ايران از بمب هسته ای عليه اسرائيل بهره گيرد، ضعيف است؛ سرزمين اسرائيل و اورشليم و وجود بخش بزرگی از اعراب در اين سرزمين، مقدس تر از آن برای اسلام هستند که مورد بمباران اتمی قرار گيرند. افزون بر آن، حاکمان ايران به خوبی می دانند که اسرائيل از توانايی وارد کردن ضربه دومی که شهرهايش را خاکستر کند، برخوردار است». (منظور؛ ضربه دوم هسته ای از سوی کشوری که مورد بمباران هسته ای قرار گرفته است عليه کشوری است که بمب هسته ای را ابتدا به کار برده است).

پروفسور بن عامی شيلونی مقاله خود را چنين به پايان می برد: «هيچ نشانه ای در دست نيست که ثابت کند که حاکمان ايران چنان مجنون باشند که خودکشی ايران را به بهانه از بين بردن اسرائيل، بطلبند. جنگ افزار هسته ای اسرائيلی که خارجی ها می گويند اسرائيل آن را دارد، از آغاز نيز با هدف بازدارندگی بوده است.
پس چرا يکباره به جای آنکه از آن برای اين هدف استفاده کنيم، زانوان ما (از ترس بمب هسته ای ايران) (سست می شود و) می لرزد؟. تا کنون هيچ کشوری از بمب هسته ای برای اخاذی بهره نگرفته است و هيچ دليلی هم وجود ندارد که تصور کنيم که اتفاقاً ايران نخستين کشوری باشد که بخواهد با داشتن بمب هسته ای خود به باجگيری روی آورد».

پروفسور عاليمقام و مورخ پرآوازه اسرائيلی مقاله خود را در روزنامه هاآرتص نيز با اين جمله به پايان می برد: «وجود بمب هسته ای در دستان ايران و اسرائيل، وضعيت خاورميانه را آرام خواهد کرد و موجب بازدارندگی متقابلی خواهد شد که به صلح خواهد انجاميد».