نگاهی به آمار منتشر شده در طول اين سالها توسط دولت ايران نشان می دهد حدود يک ميليون تبعه افغانستان به صورت مجاز و حدود دو ميليون نيز بدون مجوز در ايران سکونت دارند. ميزبانی ايران از صدها هزار تبعه افغانستان در طول اين سالها البته با اتفاقات و قوانين مناقشه برانگيزی نيز همراه بوده است.
در تازهترين تحول در اين زمينه، تنها يک روز مانده به سيزده به در در ايران خبری در فضای مجازی منتشر شد که با واکنش سريع کاربران روبرو شد. پايگاه خبری ايمنا، وابسته به مديريت شهری استان اصفهان به نقل از احمد رضا شفيعی، مسئول کميته انتظامی ستاد تسهيلات سفر در اين استان نوشته بود در روز سيزده به در برای برقراری امنيت از حضور اتباع افغان در پارک کوهستانی صفه اصفهان ممانعت خواهد شد. البته اين خبر پس از آن که با واکنش روبرو شد از روی اين وبسايت برداشته شد و به رغم تلاش های راديو فردا، از سوی مقامهای مرتبط با اين موضوع اظهار نظری ارائه نشد. محسن رنجبر، جانشين رييس ستاد تسهيلات سفر های نوروزی استان اصفهان نيز اين خبر را از اساس اشتباه دانسته است.
Your browser doesn’t support HTML5
يک تبعه افغانستان ساکن اصفهان که نخواسته نامش فاش شود، در گفتوگو با بخش افغان راديو اروپای آزاد/راديو آزادی می گويد که اين ممانعت در روز سيزده به در به مرحله اجرا در آمده است: «اينجا چند تا پارک معروف وجود دارد، پارک شهيد رجايی و ميدان امام که البته ميدان امام پارک نيست. ما روز سيزده به در اطراف سی و سه پل، پل خواجو، پل فلزی و پارک الغدير کنار رودخانه راه رفتيم و کسی مزاحم ما نشد، ولی تعدادی از افراد مجرد را ديديم که به آنها گير میدادند. ما به دوستانی در پارک صفه تلفن زديم، آنها گفتند اجازه ندادند برويم پارک صفه. يعنی افغانیها نمیتوانستند به اين پارک بروند. ما ماشين دربست گرفتيم و رفتيم آنجا وقتی خواستيم از ماشين پياده شويم ماموران گفتند پياده نشويد و ما برگشتيم. ما برگشتيم و نرفتيم ولی دوستانمان که رفته بودند اجازه نداشتند وارد شوند. قبلا به افغانیها تذکر داده بودند به کوی صفه نرويد.»
يک پناهنده ديگر افغان هم می گويد چنين تصميمی در ارتباط با پارک کوهستانی صفه در اصفهان تازگی ندارد و میافزايد: «اين مسئله صحت دارد و پارسال هم اتفاق افتاده بود و ورود افاغنه را برای سيزده به در ممنوع کرده بودند. جاهايی که لوکس تر باشد، فکر میکنند افغانیها ظاهر آنجا را به هم میزنند.»
اما اين تصميم و اقدام مقامهای شهرداری اصفهان بی پاسخ هم نمانده است. اين خبر به سرعت بر روی شبکههای اجتماعی منتشر شد و در واکنش به آن گروهی بر روی شبکه اجتماعی فيس بوک شکل گرفت با اين نام : «به ظلمی که به همشهریهای افغان در کشورمان میشود همين امروز پايان دهيم»؛ گروهی که تا روز سه شنبه بيش از سه هزار نفر به آن پيوستهاند.
ليدا حسينی نژاد، روزنامه نگار ساکن هلند که اين کارزار را به راه انداخته، درباره دليل واکنش خود به راديو فردا می گويد: «اين که بخواهند عده ای از مردم را فقط بر اساس اصليت نژادی يا قومیشان از يک امکان طبيعی اجتماعی محروم کنند برای من غيرقابل توجيه بود. شايد چون خودم خارج از ايران زندگی میکنم و میتوانم شرايط مشابه را درک کنم اگر خودم را با همشهری افغان مقايسه کنم. درهمين يکی دو روز برخی از افرادی که در اين صفحه عضو شدند با سازمانی که در ايران مسئول اين امر بود و گفته بود از حضور افغانها در روز سيزده به در جلوگيری میشود، تماس گرفته بودند اما يک عده منکر قضيه شده بودند و بعضی هم گفته بودند اين طور نيست که جلوی همه افغانها را بگيرند بلکه جلوی عدهای از جوانهايی که قبلا مشکل ايجاد کردند گرفته میشود. حتی اگر فرض را بر اين بگذاريد که چنين چيزی باشد، اين مسئله بايد روال قانونی خود را طی کند .»
اين تنها يک نمونه از رفتار با مهاجرين و پناهندگان افغان در ايران است. در اين سالها در مواردی رسانه ها در پوشش اخبار مربوط به قتل و دزدی و جرائمی از اين دست، انگشت اتهام را به سوی اتباع افغانستان نشانه گرفتند، پيش از آنکه شواهدی در اين زمينه در دست باشد؛ مواردی که بعدها گزارش شد مجرم ايرانی بوده است. از جمله اين موارد می توان به ماجرايی که به «خفاش شب» معروف بود اشاره کرده که پس از مدتی سعيد حنايی متهم اين پرونده معرفی شد.
البته در طول اين سه دهه مدافعان حقوق بشر و فعالان اجتماعی بسياری نيز در تلاش برای ارتقای سطح زندگی و احقاق حقوق پناهندگان افغان بودهاند. از جمله اين موارد می توان به تاسيس مدارسی برای کودکان افغان اشاره کرد که به دليل اقامت غير قانونی يا شرايط بد اقتصادی خانوادههايشان از تحصيل محروم بودند.
گيسو جهانگيری، جامعه شناس مقيم پاريس و مدير بنياد آرمانشهر که سالهاست درباره افغانستان تحقيق می کند، به راديو فردا می گويد: «وقتی افغانها به ايران آمدند، حضور جمعيت کثيری از آنها در خاک ايران حتی به رسميت شناخته نشد يعنی کارت اقامت رسمی به آنها داده نشد. وقتی چند ميليون انسان در سرزمين ديگری زندگی میکنند طبيعی است که برنامه ريزی میکنند، عاشق میشوند، ازدواج میکنند و بچه دار میشوند. تعداد زيادی از ازدواجها بين شهروندان افغان و ايرانی اصلا در ايران به رسميت شناخته نمیشود. همه کسانی که از افغانستان به ايران آمدند کارگر ساده نبودند ميان آنها هم مهند و بهيار بود و هم پزشک و معلم اما درهای بازار کار تخصصی ايران برای کارهای مردم افغانستان باز نبود. افغانها اجازه خريد خانه ندارند، اجاره خانه يکی از مشکلترين کارها بود برايشان، فرزندانشان را در مدارس راه ندادند و بسياری از کودکان خانوادههای مهاجر حق مدرسه رفتن را نداشتند.»
البته در روزهای اخير و با پررنگ شدن دوباره موضوع وضعيت پناهندگان و مهاجرين افغان در ايران، يکی از موضوعاتی که کاربران در فضای اينترنت به آن پرداختند، مشکلات فرهنگی در ايران بود.
گيسو جهانگيری نيز يکی از مشکلات را با تفکر اجتماعی مردم در ايران مرتبط می داند و میگويد: «متاسفانه در ايران ما در روابط درونی خودمان با قومهای مختلف ايرانی هم همين برخورد را داريم. يعنی پايتخت نشينها و ساکنين شهرهای بزرگ اقوام ديگر کشور خودمان را حتی مسخره میکنند، از بالا به آنها نگاه میکنند و در واقع دست دوم آنها را فرض میکنند. در اين سالها اگر تجربيات افغانها را از زبان خودشان بشنويم از سه دهه تحقير و توهين در ايران صحبت میکنند. به نظر من زمينه اين رفتار، فرهنگ کشور ما است. اما معضل دوم هم جمهوری اسلامی است که در اين سه دهه يک سياست رسمی را در مورد چند ميليون مهاجر افغانی پياده کرده است. مهاجرت افغانها همزمان شد با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و آغاز جنگ ايران و عراق و بحرانی که رژيم جديد با آن مواجه بود. خود مردم ايران هم در اين دوران مورد التفات حکومت نبودند و در واقع يک جنگ داخلی ناگفته داشتيم و در بحران بزرگی به سر میبرديم .»
البته خانم جهانگيری يک مولفه ديگر را نيز به اين موانع می افزايد، آن هم تصميم گيران و مقامهای کشور افغانستان است. در طول سالهای گذشته و پس از حمله نيروهای بينالمللی به رهبری آمريکا به افغانستان و سرنگونی حکومت طالبان، بسياری از اتباع اين کشور در صدد بازگشت به کشورشان برآمدند. همچنين در اين زمينه توافقنامهای نيز بين دولت ايران و افغانستان با حضور کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد امضا شد. اما گزارشهای بسياری حاکی از آن است که اين افراد حتی در برخی مواقع به دليل شرايط بد زندگی در کشور خود دوباره به ايران باز می گردند. برخی از آنها نيز تمايلی به بازگشت ندارند و عده ای نيز اگرچه به نظر جامعه شناسان خود را شهروند درجه دو می دانند، اما متولد ايران هستند و کشور ديگری را نمی شناسند.
کارزاری که برای احقاق حقوق شهروندان افغان توسط ايرانيان در اين روزها در فضای مجازی تشکيل شده، بر اين باور است که اين فضا می تواند فرصتی برای گفتوگوی موافقان و مخالفان باشد تا شايد از اين مجرا بتوان به راه حلی اساسی دست يافت.