از اقداماتی که ديوانسالاری دينی و تبليغاتی جمهوری اسلامی در دوران رهبری آيت الله خامنهای انجام دادهاند تلاش برای گفتمان سازی در برابر گفتمانهای جاری در جامعه بوده است.
در جوامعی که مردم قدرت دارند گفتمانها نيز در متن جامعه شکل گرفته، ظهور و سقوط می کنند و تقويت يا تضيف می شوند. آنها توسط شخص يا گروهی خاص ساخته نمی شوند بلکه محصول تعامل طبيعی نيروهای اجتماعیاند. اما در نظامهای اقتدارگرا و تماميت طلب اين دولت است که می خواهد نبض انديشه و تفکر را در دست داشته باشد.
رهبر جمهوری اسلامی از اين جهت کاملا معتقد به حکومت سالاری است و به حکومت اين حق را می دهد که برنده و بازنده را در عرصهی توليد انديشه و فکر مثل همهی قلمروهای ديگر انتخاب کند.
او بر اين موضوع در بسياری از سخنان خود تاکيد داشته اشت: "نظريه پردازی و گفتمان سازی در اين زمينه [زن و خانواده]، نيازی حقيقی است که بايد مورد توجه روحانيون و انديشمندان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه قرار گيرد که البته نقش رسانهها نيز در زمينه گفتمان سازی بسيار مهم است." (۱۵ دی ۱۳۹۰)؛ يا "ترويج ازدواجهای ساده، کم خرج و با مهرالسُنّه نيازمند گفتمان سازی در جامعه است." (همانجا) کرسیهای آزاد انديشی در دانشگاهها- توجيهی برای بستن فضای دانشگاه- با همين هدف گفتمان سازی با دستور مستقيم رهبر جمهوری اسلامی شکل گرفتند.
گفتمانهای دولت ساخته
گفتمانهای رقيب بالضروره گفتمان مخالفان نبودهاند بلکه هر گفتمانی که مستقل از حکومت ساخته و پرداخته و در جامعه جاری شود نوعی تهديد امنيتی برای نظام تلقی می شود. به عنوان مثال هنگامی که گفتمان فدراليسم سياسی و حقوقی برای پاسخ به مشکل تمرکز بيش از حد قدرت در نهادهای حکومتی و انتقال قدرت به مردم مطرح می شود حکومت (حداقل بخشی از آن) تلاش می کند فدراليسم اقتصادی را به جای فدراليسم سياسی مطرح کند يا وحدت ملی (تلائم و مشارکت جناحهای وفادار به ولايت فقيه) به جای انتخابات آزاد، سالم، و منصفانه مطرح می شود تا مخالفان با عرق ملی خود درگير شوند و انتظارات آنها پايين بيايد.
گفتمان حقوق بشر اسلامی برای جايگزينی گفتمان حقوق بشر به ميدان آمد؛ گفتمان هويت در برابر گفتمان دمکراسی مطرح شد؛ گفتمان جنگ و خطر حملهی خارجی در برابر گفتمان گفتگوی ملی به ميدان آورده شد؛ گفتمان شبيخون يا تهاجم فرهنگی برای جايگزينی مبادله و گفتگو با ديگر تمدنها مطرح شد؛ گفتمان زن به عنوان مادری که بهشت زير پای اوست در برابر گفتمان ضد تبعيض تبليغ می شود؛ و نظريهی توطئه نيز هميشه جايگزينی برای گفتمان قانونگرايی و مسئوليت پذيری است.
ويژگیهای گفتمانهای حکومتی
گفتمانهای حکومتی پنج ويژگی دارند:
اول آن که واکنشی يا عکس العملی هستند به اين معنا که به طور طبيعی از دل مباحث مطرح در جامعه و موضوعات مورد توجه سر بر نمی آورند؛ در مطالبات عمومی و منتقدان هيچگاه کسی خواهان فدراليسم اقتصادی نشده است چون همه می دانند فدراليسم اقتصادی اولا در يک چارچوب ملی غير ممکن است و اگر هم ممکن باشد مترتب است بر فدراليسم سياسی و حقوقی. يا در ميان نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر هيچگاه کسی سخنی از حقوق بشر اسلامی نزده است بلکه حکومت برای توجيه رفتارهای ناقض حقوق بشر اين ترکيب را خلق کرده است.
دوم آن که هدف آنها صرفا تقويت نظام سياسی و توجيه رفتارها و تصميمات است. رهبر جمهوری اسلامی به صراحت اين هدف را بيان کرده است: "گفتمان اصلی اين ملت اين است که همه راههايی را برای تقويت نظام، اصلاح کارها و روشها، گشودن گرهها، تبيين آرمانها و هدفها برای آحاد مردم، استفاده از نيروی عظيم ابتکار و حرکت و خواست و انگيزه و ايمان اين مردم مؤمن و راه به سمت آرمانهای عالی اين نظام ... پيدا کنند." (علی خامنهای، ۱۹ تير ۱۳۷۹)
سوم آن که متوجه به تمرکز هرچه بيشتر قدرت در نهادهای حکومتی است. بدون ديوانسالاری دينی و دستگاه سرکوب نمی توان در پی مبارزه با خطر ساختگی و توهمی "تهاجم فرهنگی" رفت و آنها که از اين تهاجم سخن می گويند می خواهند برای اين دستگاه سرکوب در بخش فرهنگ اقناع سازی کنند. در يک گفتگوی ملی حکومت موجود به يکی از صداهای موجود تبديل می شود در حالی که سخن گفتن دائمی از خطر جنگ، دولت را در مقام بازيگر اول قرار می دهد. تاکيد حکومت بر گفتمان بيگانه ستيزی صرفا معطوف به تمرکز قدرت در نهادهای حکومتی به عنوان تنها راه مقابله است.
چهارم آن که وجه سلبی دارند تا ايجابی. همهی گفتمانهای حکومتی برای نفی و رد خلق شدهاند و نه اثبات و ايجاب. به جريان انداختن يا تقويت گفتمان هويت سالاری ملی برای نفی هويتهای جنسی، جنسيتی، قومی، مذهبی و صنفی در جامعه است؛ گفتمان حقوق بشر اسلامی برای نفی حقوق بشر است؛ گفتمان وحدت ملی (که از سوی اقتدارگرايان توسعه گرا مطرح می شود) برای نفی انتخابات آزاد است؛ و گفتمان فدراليسم اقتصادی برای نفی ادارهی محلی است.
و پنجم آن که گفتمانهای حکومت ساخته به تبليغات حکومتی محدود می مانند و زايش فکری ندارند. رهبر جمهوری اسلامی که "گفتمان سازی" از تعابير مورد علاقهی وی است اين امر را يکی از ابزارهای تبليغ معرفی می کند: "لازمه و شرط اصلی تبليغ صحيح، جريان سازی، گفتمان سازی، و شاخص سازی است." (سايت خامنهای، ۲۲ آذر ۱۳۸۸) همچنين نگاهی بيندازيد به آثاری که ديوانسالاری تبليغاتی در حول و حوش اين گفتمانها به جامعه عرضه کرده است. اين آثار حتی در ميان حلقات حکومتی خواننده و بيننده و شنونده ندارند. نفرتی که در اين آثار تبليغ و ترويج می شود و فقدان مبانی نظری آنها را به سرعت از چرخهی بحث در جامعه خارج می کند، اگر توانسته باشند اندک توجهی را در ميان برخی برانگيخته باشند.
رقابت نابرابر
گفتمانهای حکومتی سالانه دهها هزار ميليارد تومان برای مردم ايران هزينه بر می دارند. صدها مرکز ظاهرا پژوهشی (و واقعا تبليغاتی)، صدها سايت اينترنتی، دهها شبکهی راديويی و تلويزيونی، صدها موسسهی آموزشی و صدها نشريه و روزنامه که توسط عوامل امنيتی/شبه نظامی و ديوانسالاری دينی اداره می شوند اين هزينهی بالا را برای تبليغ و ترويج گفتمانهايی که خريدار جدی ندارند و برای جايگزينی گفتمان هايی که به طور طبيعی و مستقل از حکومت شکل گرفتهاند صرف می کنند.
در عين حال، حکومت نهادهايی را که حامل گفتمانهای غير حکومتی هستند يا می توانند چنين باشند می بندد يا برای آنها محدوديت ايجاد می کند تا در ميدانی بدون رقيب پيروز هميشگی باشد. همچنين همهی منابع مالی اين نهادها محدود يا توقيف می شود. بعد نمايندگان گفتمانهای دولت ساخته در ميدانی بدون رقيب پيروز شده و به خود مدال هم آويزان می کند. بيش از سه دهه است که حکومت هزاران نهاد مستقل و نيمه مستقل (عمدتا نهادهای قبلا خودی که با مجوز حکومت شکل گرفتهاند) را با اتکا به دستگاه قضايی و نيروهای امنيتی و شبه نظامی از فعاليت بازداشته است. هدف اين بوده که مردم در مورد موضوعاتی فکر کنند يا سخن بگويند که حکومت می خواهد.
فرافکنی برای دستکاری
جمهوری اسلامی نظامی است که بر اساس ايدهی بی نهايت بودن و غير مقيد بودن قدرت سياسی و امکان هر گونه تغيير با اتکا به قدرت شکل گرفته است و جناحهای درگير در قدرت همه به نحوی دولت سالار بودهاند.
باورمندان به اين نظام معتقدند که اگر قدرت سياسی (به علاوهی پول نفت و رسانهها) را در اختيار داشته باشند هرگونه دستکاری در فرد و جامعه ممکن است. از همين روست که به مهندسی فرهنگ، تحميل يک سبک زندگی بر آدميان، تحکيم امتيازات و توزيع منابع بر اساس نزديکی به قدرت می پردازند. گفتمان سازی نيز بر اساس همين بلند پروازی مطرح شده است. البته ايدئولوژی سازی در جمهوری اسلامی متوقف شده است چون پس از کسب قدرت نيازی بدان احساس نمی شود.
کارهايی که در ديگر جوامع در يک روند عادی و طبيعی و از پايين به بالا انجام می شود در اين نظام از بالا کنترل شده و جامعه با مهندسی و دستکاری به سمتی می رود که حاکمان می خواهند. برای توجيه اين ديدگاه و نحوهی عمل، ايدهی مهندسی فرهنگ و انديشهها به جوامع ديگر نيز نسبت داده می شود.
....................................................
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست
در جوامعی که مردم قدرت دارند گفتمانها نيز در متن جامعه شکل گرفته، ظهور و سقوط می کنند و تقويت يا تضيف می شوند. آنها توسط شخص يا گروهی خاص ساخته نمی شوند بلکه محصول تعامل طبيعی نيروهای اجتماعیاند. اما در نظامهای اقتدارگرا و تماميت طلب اين دولت است که می خواهد نبض انديشه و تفکر را در دست داشته باشد.
رهبر جمهوری اسلامی از اين جهت کاملا معتقد به حکومت سالاری است و به حکومت اين حق را می دهد که برنده و بازنده را در عرصهی توليد انديشه و فکر مثل همهی قلمروهای ديگر انتخاب کند.
او بر اين موضوع در بسياری از سخنان خود تاکيد داشته اشت: "نظريه پردازی و گفتمان سازی در اين زمينه [زن و خانواده]، نيازی حقيقی است که بايد مورد توجه روحانيون و انديشمندان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه قرار گيرد که البته نقش رسانهها نيز در زمينه گفتمان سازی بسيار مهم است." (۱۵ دی ۱۳۹۰)؛ يا "ترويج ازدواجهای ساده، کم خرج و با مهرالسُنّه نيازمند گفتمان سازی در جامعه است." (همانجا) کرسیهای آزاد انديشی در دانشگاهها- توجيهی برای بستن فضای دانشگاه- با همين هدف گفتمان سازی با دستور مستقيم رهبر جمهوری اسلامی شکل گرفتند.
گفتمانهای دولت ساخته
گفتمانهای رقيب بالضروره گفتمان مخالفان نبودهاند بلکه هر گفتمانی که مستقل از حکومت ساخته و پرداخته و در جامعه جاری شود نوعی تهديد امنيتی برای نظام تلقی می شود. به عنوان مثال هنگامی که گفتمان فدراليسم سياسی و حقوقی برای پاسخ به مشکل تمرکز بيش از حد قدرت در نهادهای حکومتی و انتقال قدرت به مردم مطرح می شود حکومت (حداقل بخشی از آن) تلاش می کند فدراليسم اقتصادی را به جای فدراليسم سياسی مطرح کند يا وحدت ملی (تلائم و مشارکت جناحهای وفادار به ولايت فقيه) به جای انتخابات آزاد، سالم، و منصفانه مطرح می شود تا مخالفان با عرق ملی خود درگير شوند و انتظارات آنها پايين بيايد.
گفتمان حقوق بشر اسلامی برای جايگزينی گفتمان حقوق بشر به ميدان آمد؛ گفتمان هويت در برابر گفتمان دمکراسی مطرح شد؛ گفتمان جنگ و خطر حملهی خارجی در برابر گفتمان گفتگوی ملی به ميدان آورده شد؛ گفتمان شبيخون يا تهاجم فرهنگی برای جايگزينی مبادله و گفتگو با ديگر تمدنها مطرح شد؛ گفتمان زن به عنوان مادری که بهشت زير پای اوست در برابر گفتمان ضد تبعيض تبليغ می شود؛ و نظريهی توطئه نيز هميشه جايگزينی برای گفتمان قانونگرايی و مسئوليت پذيری است.
ويژگیهای گفتمانهای حکومتی
گفتمانهای حکومتی پنج ويژگی دارند:
اول آن که واکنشی يا عکس العملی هستند به اين معنا که به طور طبيعی از دل مباحث مطرح در جامعه و موضوعات مورد توجه سر بر نمی آورند؛ در مطالبات عمومی و منتقدان هيچگاه کسی خواهان فدراليسم اقتصادی نشده است چون همه می دانند فدراليسم اقتصادی اولا در يک چارچوب ملی غير ممکن است و اگر هم ممکن باشد مترتب است بر فدراليسم سياسی و حقوقی. يا در ميان نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر هيچگاه کسی سخنی از حقوق بشر اسلامی نزده است بلکه حکومت برای توجيه رفتارهای ناقض حقوق بشر اين ترکيب را خلق کرده است.
دوم آن که هدف آنها صرفا تقويت نظام سياسی و توجيه رفتارها و تصميمات است. رهبر جمهوری اسلامی به صراحت اين هدف را بيان کرده است: "گفتمان اصلی اين ملت اين است که همه راههايی را برای تقويت نظام، اصلاح کارها و روشها، گشودن گرهها، تبيين آرمانها و هدفها برای آحاد مردم، استفاده از نيروی عظيم ابتکار و حرکت و خواست و انگيزه و ايمان اين مردم مؤمن و راه به سمت آرمانهای عالی اين نظام ... پيدا کنند." (علی خامنهای، ۱۹ تير ۱۳۷۹)
سوم آن که متوجه به تمرکز هرچه بيشتر قدرت در نهادهای حکومتی است. بدون ديوانسالاری دينی و دستگاه سرکوب نمی توان در پی مبارزه با خطر ساختگی و توهمی "تهاجم فرهنگی" رفت و آنها که از اين تهاجم سخن می گويند می خواهند برای اين دستگاه سرکوب در بخش فرهنگ اقناع سازی کنند. در يک گفتگوی ملی حکومت موجود به يکی از صداهای موجود تبديل می شود در حالی که سخن گفتن دائمی از خطر جنگ، دولت را در مقام بازيگر اول قرار می دهد. تاکيد حکومت بر گفتمان بيگانه ستيزی صرفا معطوف به تمرکز قدرت در نهادهای حکومتی به عنوان تنها راه مقابله است.
چهارم آن که وجه سلبی دارند تا ايجابی. همهی گفتمانهای حکومتی برای نفی و رد خلق شدهاند و نه اثبات و ايجاب. به جريان انداختن يا تقويت گفتمان هويت سالاری ملی برای نفی هويتهای جنسی، جنسيتی، قومی، مذهبی و صنفی در جامعه است؛ گفتمان حقوق بشر اسلامی برای نفی حقوق بشر است؛ گفتمان وحدت ملی (که از سوی اقتدارگرايان توسعه گرا مطرح می شود) برای نفی انتخابات آزاد است؛ و گفتمان فدراليسم اقتصادی برای نفی ادارهی محلی است.
و پنجم آن که گفتمانهای حکومت ساخته به تبليغات حکومتی محدود می مانند و زايش فکری ندارند. رهبر جمهوری اسلامی که "گفتمان سازی" از تعابير مورد علاقهی وی است اين امر را يکی از ابزارهای تبليغ معرفی می کند: "لازمه و شرط اصلی تبليغ صحيح، جريان سازی، گفتمان سازی، و شاخص سازی است." (سايت خامنهای، ۲۲ آذر ۱۳۸۸) همچنين نگاهی بيندازيد به آثاری که ديوانسالاری تبليغاتی در حول و حوش اين گفتمانها به جامعه عرضه کرده است. اين آثار حتی در ميان حلقات حکومتی خواننده و بيننده و شنونده ندارند. نفرتی که در اين آثار تبليغ و ترويج می شود و فقدان مبانی نظری آنها را به سرعت از چرخهی بحث در جامعه خارج می کند، اگر توانسته باشند اندک توجهی را در ميان برخی برانگيخته باشند.
رقابت نابرابر
گفتمانهای حکومتی سالانه دهها هزار ميليارد تومان برای مردم ايران هزينه بر می دارند. صدها مرکز ظاهرا پژوهشی (و واقعا تبليغاتی)، صدها سايت اينترنتی، دهها شبکهی راديويی و تلويزيونی، صدها موسسهی آموزشی و صدها نشريه و روزنامه که توسط عوامل امنيتی/شبه نظامی و ديوانسالاری دينی اداره می شوند اين هزينهی بالا را برای تبليغ و ترويج گفتمانهايی که خريدار جدی ندارند و برای جايگزينی گفتمان هايی که به طور طبيعی و مستقل از حکومت شکل گرفتهاند صرف می کنند.
در عين حال، حکومت نهادهايی را که حامل گفتمانهای غير حکومتی هستند يا می توانند چنين باشند می بندد يا برای آنها محدوديت ايجاد می کند تا در ميدانی بدون رقيب پيروز هميشگی باشد. همچنين همهی منابع مالی اين نهادها محدود يا توقيف می شود. بعد نمايندگان گفتمانهای دولت ساخته در ميدانی بدون رقيب پيروز شده و به خود مدال هم آويزان می کند. بيش از سه دهه است که حکومت هزاران نهاد مستقل و نيمه مستقل (عمدتا نهادهای قبلا خودی که با مجوز حکومت شکل گرفتهاند) را با اتکا به دستگاه قضايی و نيروهای امنيتی و شبه نظامی از فعاليت بازداشته است. هدف اين بوده که مردم در مورد موضوعاتی فکر کنند يا سخن بگويند که حکومت می خواهد.
فرافکنی برای دستکاری
جمهوری اسلامی نظامی است که بر اساس ايدهی بی نهايت بودن و غير مقيد بودن قدرت سياسی و امکان هر گونه تغيير با اتکا به قدرت شکل گرفته است و جناحهای درگير در قدرت همه به نحوی دولت سالار بودهاند.
باورمندان به اين نظام معتقدند که اگر قدرت سياسی (به علاوهی پول نفت و رسانهها) را در اختيار داشته باشند هرگونه دستکاری در فرد و جامعه ممکن است. از همين روست که به مهندسی فرهنگ، تحميل يک سبک زندگی بر آدميان، تحکيم امتيازات و توزيع منابع بر اساس نزديکی به قدرت می پردازند. گفتمان سازی نيز بر اساس همين بلند پروازی مطرح شده است. البته ايدئولوژی سازی در جمهوری اسلامی متوقف شده است چون پس از کسب قدرت نيازی بدان احساس نمی شود.
کارهايی که در ديگر جوامع در يک روند عادی و طبيعی و از پايين به بالا انجام می شود در اين نظام از بالا کنترل شده و جامعه با مهندسی و دستکاری به سمتی می رود که حاکمان می خواهند. برای توجيه اين ديدگاه و نحوهی عمل، ايدهی مهندسی فرهنگ و انديشهها به جوامع ديگر نيز نسبت داده می شود.
....................................................
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست