علاوه بر ثروت (که به کار حامی سازی و مباشر پروری و تامين هزينههای نهادها می آيد)، منزلت (که به قدرتمندان مشروعيت می بخشد و آنها را شايستهی حفظ و کسب قدرت معرفی می کند)، نهادهای اجتماعی و سياسی (که قدرت را نهادينه می سازند) و رسانهها (که قدرت را در جامعه به نمايش می گذارند و به افکار عمومی جهت می دهند)، ايدئولوژی (که ابزار اعتقادی کسب و حفظ قدرت است) نيز يکی از منابع قدرت است. هيچ يک از اين منابع در دنيای امروز به تنهايی و به تمامه در اختيار يک فرد و گروه و دسته نمی تواند باشد. از اين رو تنازع قدرت، واقعی، دائمی، در بسياری از قلمروها بدون قواعد بازی، و گاه بيرحمانه و خشن است و همهی منابع فوق را در بر می گيرد.
قدرت بلامنازع در دنيای امروز وجود ندارد اما ارادهی معطوف به کسب و حفظ آن وجود دارد. به همين دليل نه تنها هيچ فرد و گروهی بر فراز اين تنازع نمی ايستد، بلکه هيچ فرد و گروهی کاملا قابل حذف نيست. فراتر از استفادهی طرفهای ديگر از نقاط ضعف ايدئولوژيک طرف مقابل يا زمان اين استفاده يا مقاومت طرفها (مثل رئيس دولت در برابر ولی فقيه) و فشارهای مقابل، اين گروهها هريک نيازمند سهمی در بازار ايدئولوژی نيز هستند. با فرض اين پيش نهادهها، رقابت بر سر ايدئولوژی اسلامگرايی در ايران به کجا رسيده است؟
آخرين محصول اسلامگرايی
اسلامگرايان ايرانی بالاخص روحانيت مبارز تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ تصور می کردند که می توانند يک مجموعهی همگرا و يکدست و متحد از اسلامگرايان ايجاد کنند و حداقل از حيث ايدئولوژيک با هم به نزاع نپردازند.
سه دهه جمهوری اسلامی، رويای وحدت و انسجام آنها را باطل کرد. با درک همين تقسيم شدگی است که امروز گروههای اسلامگرا تلاش می کنند نسخهی خود از اين ايدئولوژی (يک مجموعه باور معطوف به کسب قدرت) را بر سازند و در حول و حوش آن به رقص مشروعيت بپردازند.
به همين دليل اسلامگرايان با پشتکار به کاويدن معدن باورها و احکام و تعاليم اسلام مشغول بودهاند تا بديلی برای ايدئولوژی اسلامگرای حاکم پيدا کنند. آخرين مرحله از اين معدن کاویها، رفتن به سراغ کتب علوم غريبه و جن گيری و دعا نويسی است که در دين گرايی عامگرايانه جايگاهی ويژه و مورد توجه دارد.
گذر از موعودگرايی به جادوگرايی
اسلامگرايی موعودگرا و آخر الزمانی- که برای رقابت با اسلامگرايی فقه گرا در دههی هشتاد خورشيدی ساخته و پرداخته شد- نتوانست همهی تبليغات حکومتی را تحت تاثير قرار داده و به سوخت اصلی ماشين تبليغاتی حکومت تبديل شود. علی رغم باور به اينکه اکنون دوران غيبت صغری است و دنيا در پيچ آخر تاريخ قرار دارد (احمدی نژاد، تابناک، ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۰) همراهان دولت احمدی نژاد نتوانستهاند از ظرفيتهای اسلامگرايی موعودگرا به خوبی بهره برداری کنند: هاله نور را از احمدی نژاد گرفتند و بسياری از روحانيون اخيرا "ظهور نزديک است" را تکذيب کردهاند.
بدين ترتيب احساس شد موعودگرايی به تنهايی نمی تواند رقيبی برای شريعتگرايی و ربانی سالاری باشد. از همين جهت برخی از همراهان دولت به ظرفيتهای جادوگرايی در متون دينی و فرهنگ عامهی مسلمانان رو کردهاند. (آن را برخلاف بسياری خرافاتی نام نمی گذارم چون مرز روشنی ميان خرافه و غير خرافه بالاخص در حوزهی باورهای دينی وجود ندارد؛ خرافات يک گروه باورهای گروه ديگرند و بالعکس)
پناه آوردن به استخاره، جنگيری، طالع بينی، رمالی، فال بينی و دعا نويسی برای رتق و فتق امور جامعه يا توجيه تصميمات و اميال حاکمان يا کسب و حفظ قدرت، خمير مايهی اسلامگرايی جادوگرايانه است. باور به اين امور در لايههای پنهان جامعهی ايران و حتی در اقشار تحصيل کرده نيز در سطوحی به چشم می خورد. روحانيون دولتی همواره در تصميم گيریهای حکومتی به استخاره تمسک می جستهاند.
از اين جهت، حوزهی جادو و جنبل قابليت بهره برداری برای جذب مخاطب را در سطحی گسترده دارد. کسانی که افول شريعت و روحانيت را در جامعه به خوبی مشاهده و درک کردهاند به دنبال ساختن نسخههای ديگری از اسلامگرايی بوده و با حس شامهی خود جادوگرايی را جايگزين مناسبی يافتهاند.
الگوگيری از اسلامگرايی فقه گرا
باورمندان به دعا نويسی و رمز و اسطرلاب به تدريج متوجه شدند که روحانيون کتب منسوخ فقهی خود را به ابزاری برای کسب قدرت سياسی تبديل کردهاند. مداحان به دليل شباهت بسيار با واعظان به جمع روحانيون پيوستند اما دعا نويسان در يک گليم با روحانيت نمی گنجند.
آنها بايد از خود پرسيده باشند که اگر چنين کاری با شرح لمعه و مکاسب و معالم شدنی بوده است چرا با کتب علوم غريبه (مثل کبريت احمر، تحفه الاسرار يا جفر خفيه) امکان پذير نباشد. برخی از آنها امروز همان کاری را می کنند که روحانيون با شريعت کردند: تمسک به رمز و اسطرلاب برای رتق و فتق امور به جای پناه آوردن به احکام شريعت برای قانونگذاری و قضا و ادارهی جامعه.
از طرح ولايت فقيه خمينی تا به دست گرفتن قدرت توسط روحانيت چيزی حدود يک دهه طول کشيد. آن اثر در محافلی بسيار محدود مطرح شد و کمتر کسی آن را جدی گرفت. پيروان اسلامگرايی جادوگرايانه نيز دارند بنايی را بنيان می نهند که فکر می کنند پس از افول ولايت فقيه می توانند در آن خانه کنند. همچنين همان طور که دروس ولايت فقيه خمينی در پس پردهای از رمز و راز پيچيده شده و به جامعه عرضه شد (خمينی عارف) ولايت رمالان و دعا نويسان نيز نخست بايد اين دورهی خوابيدن در آب و نمک رمز و راز را طی کند.
آنها که نمی توانند ارتقای علوم غريبه به مبانی يک اسلامگرايی تازه را تصور و باور کنند خوب است به وضعيت روشنفکران ايرانی در برابر اسلامگرايی فقه گرا در آستانهی انقلاب بهمن بينديشند: آنها نيز نمی توانستند بر آمدن چنين چيزی را به قدرت باور کنند.
زمينهی مساعد جادو و غيب گويی در ايران
انبوهی از ادبيات مرتبط با جادو و طلسمات در سه دهه ی اخير در ايران ترجمه يا تاليف شده و بر ادبيات گذشتهی اين امور در فرهنگ عامه افزوده شده است. شناخت رموز اعداد، طالع بينی، شناخت ارواح، فال بينی، بخت گشايی، سحر گشايی، ساعت شناسی، شناخت اجنه، علم الحروف، و شفا بخشی از حوزههای پر رونق اين آثار هستند. همهی اين حوزهها در قالب اموری کاربردی ظاهر شده و ظاهرا به نيازهای روزمره پاسخ می دهند (درست همانند فقه).
کسی که به عالم غيب باور داشته باشد نمی تواند اصولا منکر هيچ يک از اين امور باشد. در متون دينی از جمله متون مورد باور مسلمانان به وفور می توان به اين موارد برخورد کرد. اسلام در زمانی به جامعهی عرب چهارده قرن پيش عرضه شد که اين باورها بخشی عمده از فرهنگ عمومی به شمار می آمدند و گفتمان رقيبی نيز برای آنها وجود نداشت.
برخی فقهای شيعه مثل شيخ بهايی در اين زمينه آثاری مثل فالنامه از خود بر جای گذاشتهاند. قصص العلمای تنکابنی نيز داستانهايی در اين زمينه در بر دارد. روايات بسياری در ارتباط با اين امور در کتب اربعهی شيعه وجود دارد.
و اما روز آمد کردن اين ذخاير موجود در صندوقچههای دعا نويسان و رمالان کار چندان دشواری نيست. همان طور که مارکسيسم به عنوان يک ايدئولوژی مدرن از سوی اسلامگرايان برای شکل دادن به ايدئولوژی خود الگو گرفته شد آثار جادويی نوسازی شده (از نوع شرقی آن مثل يی چينگ يا ريکی ) می تواند به روزآمد ساختن علوم غريبهی سنتی در ايران ياری رساند.
جادوگری و ظرفيتهای سياسیاش
ادبيات جادوگری از چهار وجه قابليت استفاده در عالم سياست را دارد:
الف) رمز و راز بخشی به سياستمدارانی که ادعای ارتباط با آنها را دارند در شرايطی که شايسته سالاری و عقلانيت بر جامعهی سياسی حاکم نباشد؛ رهبران فرهمند در بستر همين رمز و رازها شکل می گيرند؛ اين گونه باورها می تواند برای آن دسته از سياستمدارانی که هيچ کالای ديگری برای فروختن خود به جامعه ندارند ايجاد مشروعيت کند (از طريق اتصال به از ما بهتران)؛
ب) ارجاع جامعه به دنيايی تخيلی و توهمی که اسطورهها بر آن حکم می رانند در شرايطی که مردم از روندهای تجربه شده و عرفی نا اميد شدهاند يا بدانها دسترسی ندارند؛
پ) دادن احساس قدرت (توهمی) به مردمی که از هيچ قدرتی در عرصهی عمومی برخوردار نيستند و تصور می کنند ملائک و اجنه ممکن است هزاران هزار به کمک آنها بيايند؛ و
ت) نياز جامعهی مايوس و سرخورده به معجزات و اعمال خارق العادهای که جادوگران ادعای انجامشان را دارند.
تسخير ماوراء الطبيعه
پس از افول اسلامگرايیهای عدالت گرا، عرفانی، علم گرا، توسعه گرا، و ملی گرا در دهههای شصت تا هشتاد خورشيدی، تقابل اسلامگرايی ربانی سالار/شريعتگرا (مطرح شده از سوی روحانيت)، موعودگرا (مطرح شده از سوی گسترش طلبان نظاميگرا) و جادوگرايانه در ميان اصحاب قدرت آخرين صحنه از نزاع بر سر ايدئولوژی اسلامگرايی در ميان باورمندان به اسلام سياسی در ايران است. اگر ربانی سالاران/فقه گرايان نفس ارتباط با روحانيت را برای در اختيار گرفتن منابع ثروت و قدرت کافی می دانند جادوگرايان و موعودگرايان مدعی ادعای بيواسطه با ماوراء الطبيعه و تسخير آن هستند. در بازاری که نيابت امام زمان می تواند برای کسی قدرت مطلقه به بار آورد کسانی ديگر در همين بازار تلاش می کنند با تسخير عالم غيب سهم بيشتری از قدرت را نصيب خود سازند.
الهيات سياسی روحانيون مبتنی بود بر تقدس و ابدی بودن شريعت اما الهيات سياسی جادوگرايان مبتنی است بر عالم مقدسی که فقط از ما بهتران بدان دسترسی دارند و هر کس که زودتر وارد فروشگاه وسايل جادويی شود و در استفاده از آنها برای خود منعی نبيند رشتهی قدرت را به دست خواهد گرفت بدون نياز به سالها پامنبری روحانيون. پيوند جادوگرايی و اسلامگرايی در آغاز دههی چهارم عمر جمهوری اسلامی می تواند به معجزاتی از جنس معجزهی هزاره سوم بنا به روايت موعودگرايان (حدود شش سال پيش) منجر شود.
--------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
قدرت بلامنازع در دنيای امروز وجود ندارد اما ارادهی معطوف به کسب و حفظ آن وجود دارد. به همين دليل نه تنها هيچ فرد و گروهی بر فراز اين تنازع نمی ايستد، بلکه هيچ فرد و گروهی کاملا قابل حذف نيست. فراتر از استفادهی طرفهای ديگر از نقاط ضعف ايدئولوژيک طرف مقابل يا زمان اين استفاده يا مقاومت طرفها (مثل رئيس دولت در برابر ولی فقيه) و فشارهای مقابل، اين گروهها هريک نيازمند سهمی در بازار ايدئولوژی نيز هستند. با فرض اين پيش نهادهها، رقابت بر سر ايدئولوژی اسلامگرايی در ايران به کجا رسيده است؟
آخرين محصول اسلامگرايی
اسلامگرايان ايرانی بالاخص روحانيت مبارز تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ تصور می کردند که می توانند يک مجموعهی همگرا و يکدست و متحد از اسلامگرايان ايجاد کنند و حداقل از حيث ايدئولوژيک با هم به نزاع نپردازند.
سه دهه جمهوری اسلامی، رويای وحدت و انسجام آنها را باطل کرد. با درک همين تقسيم شدگی است که امروز گروههای اسلامگرا تلاش می کنند نسخهی خود از اين ايدئولوژی (يک مجموعه باور معطوف به کسب قدرت) را بر سازند و در حول و حوش آن به رقص مشروعيت بپردازند.
به همين دليل اسلامگرايان با پشتکار به کاويدن معدن باورها و احکام و تعاليم اسلام مشغول بودهاند تا بديلی برای ايدئولوژی اسلامگرای حاکم پيدا کنند. آخرين مرحله از اين معدن کاویها، رفتن به سراغ کتب علوم غريبه و جن گيری و دعا نويسی است که در دين گرايی عامگرايانه جايگاهی ويژه و مورد توجه دارد.
گذر از موعودگرايی به جادوگرايی
اسلامگرايی موعودگرا و آخر الزمانی- که برای رقابت با اسلامگرايی فقه گرا در دههی هشتاد خورشيدی ساخته و پرداخته شد- نتوانست همهی تبليغات حکومتی را تحت تاثير قرار داده و به سوخت اصلی ماشين تبليغاتی حکومت تبديل شود. علی رغم باور به اينکه اکنون دوران غيبت صغری است و دنيا در پيچ آخر تاريخ قرار دارد (احمدی نژاد، تابناک، ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۰) همراهان دولت احمدی نژاد نتوانستهاند از ظرفيتهای اسلامگرايی موعودگرا به خوبی بهره برداری کنند: هاله نور را از احمدی نژاد گرفتند و بسياری از روحانيون اخيرا "ظهور نزديک است" را تکذيب کردهاند.
بدين ترتيب احساس شد موعودگرايی به تنهايی نمی تواند رقيبی برای شريعتگرايی و ربانی سالاری باشد. از همين جهت برخی از همراهان دولت به ظرفيتهای جادوگرايی در متون دينی و فرهنگ عامهی مسلمانان رو کردهاند. (آن را برخلاف بسياری خرافاتی نام نمی گذارم چون مرز روشنی ميان خرافه و غير خرافه بالاخص در حوزهی باورهای دينی وجود ندارد؛ خرافات يک گروه باورهای گروه ديگرند و بالعکس)
پناه آوردن به استخاره، جنگيری، طالع بينی، رمالی، فال بينی و دعا نويسی برای رتق و فتق امور جامعه يا توجيه تصميمات و اميال حاکمان يا کسب و حفظ قدرت، خمير مايهی اسلامگرايی جادوگرايانه است. باور به اين امور در لايههای پنهان جامعهی ايران و حتی در اقشار تحصيل کرده نيز در سطوحی به چشم می خورد. روحانيون دولتی همواره در تصميم گيریهای حکومتی به استخاره تمسک می جستهاند.
از اين جهت، حوزهی جادو و جنبل قابليت بهره برداری برای جذب مخاطب را در سطحی گسترده دارد. کسانی که افول شريعت و روحانيت را در جامعه به خوبی مشاهده و درک کردهاند به دنبال ساختن نسخههای ديگری از اسلامگرايی بوده و با حس شامهی خود جادوگرايی را جايگزين مناسبی يافتهاند.
الگوگيری از اسلامگرايی فقه گرا
باورمندان به دعا نويسی و رمز و اسطرلاب به تدريج متوجه شدند که روحانيون کتب منسوخ فقهی خود را به ابزاری برای کسب قدرت سياسی تبديل کردهاند. مداحان به دليل شباهت بسيار با واعظان به جمع روحانيون پيوستند اما دعا نويسان در يک گليم با روحانيت نمی گنجند.
آنها بايد از خود پرسيده باشند که اگر چنين کاری با شرح لمعه و مکاسب و معالم شدنی بوده است چرا با کتب علوم غريبه (مثل کبريت احمر، تحفه الاسرار يا جفر خفيه) امکان پذير نباشد. برخی از آنها امروز همان کاری را می کنند که روحانيون با شريعت کردند: تمسک به رمز و اسطرلاب برای رتق و فتق امور به جای پناه آوردن به احکام شريعت برای قانونگذاری و قضا و ادارهی جامعه.
از طرح ولايت فقيه خمينی تا به دست گرفتن قدرت توسط روحانيت چيزی حدود يک دهه طول کشيد. آن اثر در محافلی بسيار محدود مطرح شد و کمتر کسی آن را جدی گرفت. پيروان اسلامگرايی جادوگرايانه نيز دارند بنايی را بنيان می نهند که فکر می کنند پس از افول ولايت فقيه می توانند در آن خانه کنند. همچنين همان طور که دروس ولايت فقيه خمينی در پس پردهای از رمز و راز پيچيده شده و به جامعه عرضه شد (خمينی عارف) ولايت رمالان و دعا نويسان نيز نخست بايد اين دورهی خوابيدن در آب و نمک رمز و راز را طی کند.
آنها که نمی توانند ارتقای علوم غريبه به مبانی يک اسلامگرايی تازه را تصور و باور کنند خوب است به وضعيت روشنفکران ايرانی در برابر اسلامگرايی فقه گرا در آستانهی انقلاب بهمن بينديشند: آنها نيز نمی توانستند بر آمدن چنين چيزی را به قدرت باور کنند.
زمينهی مساعد جادو و غيب گويی در ايران
انبوهی از ادبيات مرتبط با جادو و طلسمات در سه دهه ی اخير در ايران ترجمه يا تاليف شده و بر ادبيات گذشتهی اين امور در فرهنگ عامه افزوده شده است. شناخت رموز اعداد، طالع بينی، شناخت ارواح، فال بينی، بخت گشايی، سحر گشايی، ساعت شناسی، شناخت اجنه، علم الحروف، و شفا بخشی از حوزههای پر رونق اين آثار هستند. همهی اين حوزهها در قالب اموری کاربردی ظاهر شده و ظاهرا به نيازهای روزمره پاسخ می دهند (درست همانند فقه).
کسی که به عالم غيب باور داشته باشد نمی تواند اصولا منکر هيچ يک از اين امور باشد. در متون دينی از جمله متون مورد باور مسلمانان به وفور می توان به اين موارد برخورد کرد. اسلام در زمانی به جامعهی عرب چهارده قرن پيش عرضه شد که اين باورها بخشی عمده از فرهنگ عمومی به شمار می آمدند و گفتمان رقيبی نيز برای آنها وجود نداشت.
برخی فقهای شيعه مثل شيخ بهايی در اين زمينه آثاری مثل فالنامه از خود بر جای گذاشتهاند. قصص العلمای تنکابنی نيز داستانهايی در اين زمينه در بر دارد. روايات بسياری در ارتباط با اين امور در کتب اربعهی شيعه وجود دارد.
و اما روز آمد کردن اين ذخاير موجود در صندوقچههای دعا نويسان و رمالان کار چندان دشواری نيست. همان طور که مارکسيسم به عنوان يک ايدئولوژی مدرن از سوی اسلامگرايان برای شکل دادن به ايدئولوژی خود الگو گرفته شد آثار جادويی نوسازی شده (از نوع شرقی آن مثل يی چينگ يا ريکی ) می تواند به روزآمد ساختن علوم غريبهی سنتی در ايران ياری رساند.
جادوگری و ظرفيتهای سياسیاش
ادبيات جادوگری از چهار وجه قابليت استفاده در عالم سياست را دارد:
الف) رمز و راز بخشی به سياستمدارانی که ادعای ارتباط با آنها را دارند در شرايطی که شايسته سالاری و عقلانيت بر جامعهی سياسی حاکم نباشد؛ رهبران فرهمند در بستر همين رمز و رازها شکل می گيرند؛ اين گونه باورها می تواند برای آن دسته از سياستمدارانی که هيچ کالای ديگری برای فروختن خود به جامعه ندارند ايجاد مشروعيت کند (از طريق اتصال به از ما بهتران)؛
ب) ارجاع جامعه به دنيايی تخيلی و توهمی که اسطورهها بر آن حکم می رانند در شرايطی که مردم از روندهای تجربه شده و عرفی نا اميد شدهاند يا بدانها دسترسی ندارند؛
پ) دادن احساس قدرت (توهمی) به مردمی که از هيچ قدرتی در عرصهی عمومی برخوردار نيستند و تصور می کنند ملائک و اجنه ممکن است هزاران هزار به کمک آنها بيايند؛ و
ت) نياز جامعهی مايوس و سرخورده به معجزات و اعمال خارق العادهای که جادوگران ادعای انجامشان را دارند.
تسخير ماوراء الطبيعه
پس از افول اسلامگرايیهای عدالت گرا، عرفانی، علم گرا، توسعه گرا، و ملی گرا در دهههای شصت تا هشتاد خورشيدی، تقابل اسلامگرايی ربانی سالار/شريعتگرا (مطرح شده از سوی روحانيت)، موعودگرا (مطرح شده از سوی گسترش طلبان نظاميگرا) و جادوگرايانه در ميان اصحاب قدرت آخرين صحنه از نزاع بر سر ايدئولوژی اسلامگرايی در ميان باورمندان به اسلام سياسی در ايران است. اگر ربانی سالاران/فقه گرايان نفس ارتباط با روحانيت را برای در اختيار گرفتن منابع ثروت و قدرت کافی می دانند جادوگرايان و موعودگرايان مدعی ادعای بيواسطه با ماوراء الطبيعه و تسخير آن هستند. در بازاری که نيابت امام زمان می تواند برای کسی قدرت مطلقه به بار آورد کسانی ديگر در همين بازار تلاش می کنند با تسخير عالم غيب سهم بيشتری از قدرت را نصيب خود سازند.
الهيات سياسی روحانيون مبتنی بود بر تقدس و ابدی بودن شريعت اما الهيات سياسی جادوگرايان مبتنی است بر عالم مقدسی که فقط از ما بهتران بدان دسترسی دارند و هر کس که زودتر وارد فروشگاه وسايل جادويی شود و در استفاده از آنها برای خود منعی نبيند رشتهی قدرت را به دست خواهد گرفت بدون نياز به سالها پامنبری روحانيون. پيوند جادوگرايی و اسلامگرايی در آغاز دههی چهارم عمر جمهوری اسلامی می تواند به معجزاتی از جنس معجزهی هزاره سوم بنا به روايت موعودگرايان (حدود شش سال پيش) منجر شود.
--------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.