«بازجوها هستند که تصميم می گيرند»

حسين رونقی

حسين رونقی، وبلاگ نويس ، در تاريخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و چندين ماه را در سلول‌های انفرادی زندان اوين تحت فشارهای جسمی و روحی شديد گذرانده است. او در نهايت به ۱۵ سال زندان محکوم شد. وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوين دوران محکوميت خود را می گذراند.

چند روز قبل خانواده او بار ديگر اعلام کردند حسين رونقی در زندان از درد شديد کليه رنج می برد و از اين رو نگران جان فرزندشان هستند.

راديو فردا در گفتگويی با احمد رونقی ، پدر حسين رونقی در ابتدا از او در مورد وضعيت جسمی پسرشان پرسيده است.

احمد رونقی: درمورد وضعيت جسمی شان، خيلی وقت است که يکی از کليه هايش عفونت کرده، و می بايست هر چه سريعتر تحت عمل جراحی قراربگيرد، بايد به بيمارستان منتقل شود، تا کنون اين کار انجام نگرفته است.

تا کنون در اين باره خيلی به مسئولين قضايی و مسئولين زندان مراجعه کرده ايم. کسی به ما جواب قانونی نداده که به بيمارستان منتقلش کنيم.

از چه زمانی کليه ايشان دچار مشکل شده است؟

ايشان ۳۷۶ روز در زندان انفرادی بود. اين مشکل از زندان انفرادی برايش پيش آمد.

شما ساکن تهران نيستيد. چطور شده است که حسين را به زندان اوين برده اند و در شهر خودش در زندان نيست؟

مامورين آمدند از اينجا بردنش. اتهاماتی هم که به او زده اند را حسين قبول ندارد. موقعی که در شعبه ۲۶ ايشان را جا به جا می کردند، حکمی را که به ايشان ابلاغ کرده اند، نه در حضور وکيلش بوده و نه ما حضور داشتيم.

با تحت فشار گذاشتن حکم را به ايشان ابلاغ کرده اند. برايش ۱۵ سال حبس بريده اند. حسين يک بچه بيش نيست. حسين يک بچه سالم است. واقعا من بابت اين اتهاماتی که به او زده اند متاسفم.

دقيقا موارد اتهامی به ايشان چيست؟

آنقدر اتهامات به او وارد کرده اند که ما در آن مانده ايم. سر گروه بودن، آدم استخدام کردن، فراری دادن افراد سياسی منطقه، ما ازاينها خبر نداريم. روح پسرم هم از اين حرفها خبر ندارد. پسر من يک بچه دانشجوست.

آقای رونقی، آيا حسين وکيل هم دارد؟

بله.وکيل دارد. وکيلش آقای دادخواه است. تا کنون به آقای دادخواه اجازه نداده اند که برود موکلش را ببيند. يک بار به زندان رفته و امضا وکالتش را گرفته است و فقط يکبار هم او را در دادگاه ديده است.

حسين چندين بار درخواست کرده که می خواهم وکيلم را ببينم. اجازه نداده اند. از مسئولين قضايی و مقامات جمهوری اسلامی تقاضای رسيدگی به مسئله بی گناهی فرزندم را دارم. تا کنون اجازه ملاقات حضوری به ما نمی دهند،به ايشان مرخصی نمی دهند.

يعنی از روزی که به زندان افتاده تا به امروز به ايشان مرخصی نداده اند؟ حتی ملاقات حضوری به شما نداده اند؟

نه ، اصلا مرخصی نداده اند. چندين بار هم درخواست کرديم ولی مرخصی به ايشان ندادند. برای اعزام کردنش به بيمارستان هم هنوز نتوانسته ايم اقدام کنيم که ايشان را به بيمارستان منتقل کنيم و تحت عمل جراحی قرار بدهيم.

حتی متخصصين هم صحبت کرده اند که اگر هر چه سريعتر ايشان تحت درمان قرار نگيرد، آن يکی کليه اش هم عفونت می کند.


فکر می کنيد دليل اينهمه سخت گيری که مسئولين قضايی و امنيتی برای درمان کليه حسين اعمال می کنند به خاطر چيست؟

به اين دليل است که حسين را تحت فشار گذاشته بودند که بايد مصاحبه کند. اما او گفت بود من چه مصاحبه ای بکنم؟ می خواهند او را تحت فشار بگذارند که مصاحبه بکند و ايشان هم مصاحبه نمی کند. می گويد من اين اتهامات را قبول ندارم. اين کارها را نکرده ام که بخواهم مصاحبه کنم.

الان بازجوها هستند که تصميم می گيرند. ما دردمان را به چه کسی بگوييم؟ نظر خودم هم نبود که مصاحبه کنم. ولی چون فرزندم را تحت فشار قرار دادند و الان جان فرزندم در خطر است، مجبور شدم به حضرتعالی جواب دادم.

چندين بار از رسانه های مختلف به من زنگ زدند، من جواب ندادم. ولی مرا به عنوان يک توپ فوتبال، او می اندازد و اين می گيرد ، می آيم تهران کسی به من جواب نمی دهد. نمی گويند اين پول را اين بنده خدا از کجا درمی آورد کيلومترها می آيد تهران؟ می آيد با اين همه مشکلات در تهران می ماند؟

ما از مقامات جمهوری اسلامی انتظار داريم. نه اينکه يک بچه بيست و سه، چهارساله را ببرند، با اتهامات دروغين ۱۵ سال زندان بدهند و آنجا نگهش دارند. ۱۳ ماه او را در انفرادی نگه دارند تا کليه اش از کار بيفتد و الان هم اجازه ندهند که تحت درمان قرار بگيرد، خودشان هم برای درمانش اقدام نکنند؟

يا در دادگاه انقلاب ، شعبه ۲۶ که اين رای را صادر کرده ، نبايد به وکيلش اين رای را ابلاغ کنند؟ اين رای حتی به تجديد نظر هم رفته ولی به وکيلش ابلاغ نشده است.

زمانی که ما ۳۰۰ ميليون تومان وثيقه برديم ولی اجازه آزادی اش را ندادند، وکيلش آنجا لايحه نوشته بود و در پرونده اش گذاشته بود. اما لايحه را از توی پرونده اش برداشته بودند.

من از مسئولين جمهوری اسلامی برای آزادی فرزندم و اثبات بی گناهی او، تقاضای رسيدگی به پرونده ايشان را دارم. اين آخرين کلام من است.