جمعی از سرداران سپاه که در دورهی رهبری خامنهای به ردههای فرماندهی بر کشيده شده و امروز همهی کشور اعم از سياست و اقتصاد و فرهنگ و رسانهها را تحت کنترل دارند خطاب به حسين علايی که به طور تلويحی به انتقاد از خامنه ای پرداخت (روزنامهی اطلاعات، ۱۹ دی ۱۳۹۰) نوشتند: "اينبار فردی با سياط و نيش قلم به خلف صالح خمينی کبير اهانت روا میدارد که عمری سر سفره انقلاب اسلامی و لطف و احسان رهبری نشسته بوده و اکنون چنين ناروا و بیپروا حق نمک خوردن را پاس نمیدارد و نمکدان میشکند." (الف، ۲۴ دی ۱۳۹۰)
اين نحوهی انتقاد و تعابير به کار رفته به خوبی رابطهی ميان فرماندهان فعلی سپاه و ديگر کارگزاران نظام را با ولی فقيه روشن می سازد: ولی فقيه سفرهای را به وسعت کشور برای سرداران و کارگزاران پهن کرده و آنها مشغول اطعام از آن هستند و اگر کسی انتقادی از ولی فقيه بر زبان آورد نمکدان ولی نعمتش را شکسته و به "اسيری جبهه کفر و نفاق" رفته است.
سفرهی نظام
"سفرهی انقلاب اسلامی" و بعدا "سفرهی نظام" که تنها بخش بسيار کوچکی از جامعه بر سر آن نشستهاند تعبير عامه فهم نظام رانتی اختصاصی برای سپاهيان و کارگزاران جمهوری اسلامی است. علی خامنهای و رسانههای دولتی و شبه دولتی بارها در محکوم کردن اصلاح طلبان ("فتنه گران") از همين تعابير سفره و نمک استفاده کردهاند و سرداران و کارگزاران بدون توجه به طنين و معنای اين عبارات در قالب همان ادبيات سخن می گويند. اين رابطهی رانتی توسط علی خامنهای و بيت تعريف و عملياتی شده و سرداران و کارگزاران با آغوش باز آن را پذيرا شدهاند.
تنها حجت و دليلی که برای استوار ماندن در اين رابطه وجود دارد خود سفره است و نه ايدئولوژی يا باورهای دينی يا حتی رابطهی شخصی با رهبر. بر اساس اين ادبيات است که می توان عصر ايدئولوژی در جمهوری اسلامی را پايان يافته تلقی کرد. روزی که بساط اين سفره به هر دليل جمع شود يا از ميزان اطعام کاسته شود، ريزه خواران ولايت نيز يک به يک از گرد آن پراکنده خواهند شد. بقيهی نامهی سرداران به حسين علايی يا ديگر سخنان مقامات در باب دشمن شاد کردن يا بيداری اسلامی ديگر تزيينات سفرهی ولايت يا لطيفههايی هستند که بر سر سفره بيان می شوند و نه محتويات اصلی آن.
سفرهی بيگانگان
تفکيک خودی و غير خودی يا خواص و عوام تنها برچسب و نوعی نگرش اجتماعی به جامعه نيست بلکه مبنايی برای تقسيم و توزيع منابع و درآمدهای کشور است. تبديل شدن يک گروه به غير خودی معنايش اين است که از پای سفرهی ولايت بايد بلند شود و چون تنها سفرهی کشور سفرهی ولايت است، بنابر اين رانده شدگان از سفرهی ولايت به پای سفرهی بيگانگان خواهند نشست.
"پول گرفتن از امريکا و اسرائيل" تعبيری است که برای بيرون رانده شدگان از پای سفرهی ولايت استفاده می شود. مقامات جمهوری اسلامی بهتر از همه می دانند که منابع کشور در انحصار چه کسانی است. به زعم آنان اگر فرد يا گروهی جيره خوار ولايت نباشد لزوما مزدور بيگانگان و ستون پنجم آنها يا اپوزيسيون همسوست. در تصور فرماندهان امروز سپاه و کارگزاران موجود زندگی شرافتمندانه با اتکا به دسترنج در جمهوری اسلامی ممکن نيست.
لوازم بر سر سفره بودن
آنها که بر سر سفرهی نظام نشستهاند بايد گوش به فرمان ولی فقيه باشند: "در ملاقاتهای خارجی تا از رهبری اجازه نگيرم کاری انجام نمیدهم، همه مسئولان بايد احترام و حرمت ولايت فقيه را حفظ کند و من در همه سفرها از ايشان کسب اجازه میکنم." (علی لاريجانی، ۲۱ بهمن ۱۳۹۰) برخورداران از سفره با غير ولی نعمت خود رويکرد انتقادی دارند: "هاشمی رفسنجانی مثل همه رجال سياسی، خدمات گستردهای داشته و ممکن است که اشتباهاتی هم داشته باشد، وی در سابقه انقلاب و طول انقلاب زحمت کشيده و البته در برخی قسمتها من افکار و رفتار ايشان را نمیپسندم." (همانجا) مقامات جمهوری اسلامی چون می خواهند در مسابقه بر سر بهره برداری از خوان نعمت کشور بر ديگران پيشی بگيرند تنها حرمت صاحب خانه (ولی فقيه) را نگه می دارند اما بقيه را می توان عقلا و شرعا مورد داوری قرار داد.
پرونده های به تاراج رفته
پروندههای فساد در ايران به دليل نظام رانتی و سازوکار حضور بر سر سفره خواه ناخواه به شخص ولی فقيه ختم می شود. به عنوان مثال پروندهی "حلقه فاطمی" از دو مسير متفاوت به علی خامنهای منتهی شد. مسير اول آن ماهها پيش روشن شد هنگامی که بازجويی از محمد رضا رحيمی، معاون اول احمدی نژاد به ديوار سخت معاملات ميان احمدی نژاد و خامنهای برخورد.
اين توقف در دستگاه قضايی تنها با دخالت شخص خامنهای ممکن بود. تهديدهای احمدی نژاد مبنی بر افشاگری از جناح مقابل و داد و ستدهای خامنهای با آن با دهها هزار پروندهی به تاراج رفته از وزارت اطلاعات اين ايده را تقويت کرد که با دخالت علی خامنهای تنش ميان دو طرف کاسته شده است. در اين مسير خامنهای با توقف رسيدگی به اتهامات متهمان اصلی يک پروندهی فساد خود در موضع اتهام قرار گرفت. به دليل هزينه شدن مبالغ حاصل از فساد در حلقهی فاطمی در انتخابات دهم رياست جمهوری، و توقف احتمالی رسيدگی به آن توسط خامنهای، بخش مالی تقلب در انتخابات نيز مستقيما به حساب وی گذاشته شد.
ولی فقيه بورسيه و زمين می دهد
مسير دومی که اين پرونده را به علی خامنهای متصل کرد جدال ميان احمد توکلی و محمد رضا رحيمی بود. رحيمی برای پاسخ به اتهامات احمد توکلی در باب سوء استفاده از قدرت توسط يقه سفيدها (بازجويی از رحيمی در دفترش) در يک بيانيهی مطبوعاتی موارد ارتکابی فساد توسط توکلی را به عرصهی عمومی آورد که در واقع نوعی افشاگری عليه علی خامنهای نيز بود.
توکلی برای پاسخ، دو مورد از سه مورد اتهامی (دريافت زمين ارزان از بنياد، دريافت چاپخانه و کاغذ رانتی از ارشاد و بورسيهی غير رقابتی از وزارت علوم) يعنی دريافت بورسيه و زمين ارزان در شهرک غرب را به دستور خامنهای مرتبط می سازد: "اينجانب به دستور مقام رهبری بورسيه شدم...زمين آموزشی را سال ۶۸-۶۹ به قيمت روز و تعرفه آموزشی از بنياد خريديم که با توصيه مقام معظم رهبری قسطی بهايش را بدهيم. حتی يک متر مربع آن زمين متعلق به کسی نيست و تمام مجتمع اعم از زمين و ساختمانش وقف است و اساسنامه وقف نيز در معرض رويت همه است...علت عنايت رهبری هم اطلاع از نيت موسسان مجتمع بود." (الف، ۲۰ بهمن ۱۳۹۰)
عنايات رهبری
با فرض درست بودن ادعای توکلی (که دفتر خامنهای آن را انکار نکرده است) رهبر کشور خود را در دادن بورسيه به خاصان درگاه محق می دانسته است. بورسيهی غير رقابتی توکلی يک مورد منحصر به فرد نيست. در دورهی رهبری خامنهای دهها تن از شاگردان مصباح يزدی و ديگر کارگزاران مورد اعتماد رهبر با عنايت ويژهی رهبر حتی بدون داشتن مدرک کارشناسی با بورسيهی دولت برای تحصيل به آمريکای شمالی و اروپا و استراليا اعزام شدهاند. ارز کمياب دولتی در دهههای شصت و هفتاد کالايی نبود که حکومت آن را صرفا بر اساس شايستگی علمی به دانشجويان علاقه مند به تحصيل اعطا کند. وقتی تعهد (وفاداری به ولی فقيه) بر تخصص تقدم پيدا کند نتيجهی فاسد آن نبايد باورمندان به اين موضوع را متحير سازد. منابع ديگر کشور نيز بر اساس عنايات رهبری به وفاداران اختصاص يافته است.
مصادرهها، مبدا فساد مالی
اموالی که در سه دههی گذشته از افراد متهم به وابستگی به رژيم سابق يا ديگر متهمان مصادره شده مستقيما در اختيار بنيادها (تحت نظر ولی فقيه) قرار گرفته است. اين اموال بعدا به ثمن بخس و اکثرا بدون مزايده در اختيار روحانيون و نزديکان به آنها قرار گرفت. منبع اصلی فساد مالی در پانزده سال اول جمهوری اسلامی و بالاخص در دوران جنگ با درآمد ارزی اندک همين اموال و شرکتهای مصادره شده و خريدهای اسلحه بود. در ۱۵ سال دوم واگذاری شرکتهای دولتی (تحت عنوان خصوصی سازی) و منابع طبيعی و نيز رانتهای ناشی از مجوزهای صادرات و واردات و واگذاری پيمانکاریها به خودیها منبع فساد بودند. رهبر کشور مستقيما از طريق مديريت منابع در اختيار حکومت (بنيادها) و غير مستقيم از طريق فشل کردن نهادهای قضايی و قانونگزاری در تحقيق و تفحص مسئول فساد و سوء استفاده از قدرت در کشور است.
آشپرخانهی پنهان
دستگاه رهبری که بخش عمدهای از منابع کشور را در اختيار دارد سالانه حتی در حد يک برگ بيلان دخل و خرج خود را منتشر نمی کند. به همين دليل است که مردم ايران تنها از طريق مجادلات سياسی ميان مقامات به يک مورد از دهها هزار مورد واگذاری زمين يا امکانات ارزان قيمت با وام کم بهرهی دولتی توسط بنيادها يا موسسات تحت نظر رهبر به وفاداران به ولی فقيه مطلع می شوند. هيچ کس در ايران بجز خامنهای و چند تن از افراد بسيار نزديک به وی در بيت نمی داند در آشپزخانهی بيت چه می گذرد و سفرهی ولايت چگونه خواص را اطعام می کند.
نهادهای نظارتی کشور در بررسی آشپزخانهی ولايت کاملا دست بستهاند و کوچک ترين پرسش به معنای پايان حيات سياسی يک فرد يا گروه است. هاشمی رفسنجانی سفره خانهی خاص خويش را داشت. اصلاح طلبان مذهبی نيز در دو دهه نقد حکومت (در دههی اول خود در حلقهی وفاداران دستگاه رهبری خمينی بودند) حتی يک بار به سراغ دخل و خرج دستگاه رهبری نرفتند. بزرگترين منشا فساد مالی و سوء استفاده در کشور سازوکار ادارهی دستگاه رهبری در کشور است.
-------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.