«برخی از وکلا در ایران براندازی نرم می شوند»

مسعود شفيعی، وکیل دادگستری

مسعود شفيعی، وکيل دادگستری، که وکالت تعدادی از پرونده های بحث برانگيز نظير برادران علايی،سه گردشگر آمريکايی، کيان تاجبخش، آرش بداغی و رضا شهابی را برعهده داشته است.

Your browser doesn’t support HTML5

گفتگوی محمد ضرغامی با مسعود شفیعی


درنامه ای سرگشاده تحت عنوان "اين عقوبت از چه بابت است؟!" از «فشارهای غير قانونی نهادهای امنيتی و قضايی جمهوری اسلامی» نوشته است.

راديو فردا در گفت و گويی با مسعود شفيعی از دلايل نگارش اين نامه سرگشاده پرسيده است:

مسعود شفيعی: فکر می‌کنم نزديک به ۶۰۰ روز است گذرنامه‌ام بعد از اينکه مهر خروج رويش ممهور شد گرفته شد از من يک رسيد کوچک به من دادند و گفتند مراجعه کنيد به شعبه شش دادسرای مستقر در اوين. قبل از آن هم که خب هم به خانه هم به دفتر من شش هفت نفری از مامورين اطلاعات آمدند حتی دستور هم دستور وجاهت داری نبود، حتی دستور بازداشت و اعزام من را به بند ۲۰۹ اوين داده بودند.

اما اعزام نشديد؟

نه خير. گشتيم و برگشتيم و به حمدالله لوازم را تحويل دادند. من به دليل اين که به تمام کسانی که مسوول اين قضيه هستند، در درجه اول دادستان تهران بارها من مراجعه داشتم، بدون جواب بودم. وزارت اطلاعات که خب شانشان اجل است از پاسخ. شعبه مربوطه پيغام می‌دهند که مثلا با شماره فلان با وزارت اطلاعات تماس بگيريد. هيچ تماسی نمی‌توانيم بگيريم.

رياست کل دادگستری استان تهران ايشان هم پاسخی نداشتند. می‌گويند پاسپورت در نهاد رياست جمهوری است. آنجا رفتم می‌گويند گفتند ندهيد. بعد می‌گويند شما که مهلت تمام شده پاسپورت‌تان برويد درخواست کنيد. درخواست می‌کنم بيست روز بعد متوجه می‌شوم که اجازه پاسپورت گرفتن ندارم.

آقای شفيعی، در نامه‌تان شما اشاره می‌کنيد که پاسخ پادگانی نسبت به درخواست‌های به گفته شما به حق تان داده شده. منظورتان دقيقا از پاسخ پادگانی چيست؟ آيا پاسخ مشخصی را شما دريافت کرديد؟

دو تا مرجع از اين مراجع، معاونت امنيت دادستانی مستقر در اوين که معاون آقای دادستان تهران است و ديگری شعبه شش بازپرسی امنيت اوين که آن هم مستقر در اوين است. خب مراجعه می‌کنم به اوين.

اوين مراجعه‌اش به اين راحتی نيست. دريچه ای هست از آن دريچه سربازی می‌پرسد که هستی چطوری هست. می‌گويند بگذاريد تلفن کنم. تلفن می‌کنند پاسخ می‌دهند تشريف ببريد بعدا جواب می‌دهيم. آخرين جوابی که به من دادند که يک مقدار تحريک کرد مرا که اين نامه را بنويسم جواب دادند از همان دريچه معروف، از بالا به ما گفتند پرونده تان به ما ربطی ندارد. من نمی‌دانم اين پرونده به چه کسی بايد ربط داشته باشد؟ گناه من چه بوده؟

از طرف ديگر شما عنوان کرديد که يک عده دارند عليه شما شيطنت می‌کنند.

حالا اصطلاح شيطنت تعبير و تلقی من است. من تلقی شخصی‌ام اين است که کسی يا کسانی ميل ندارند که من در پرونده‌هايی که در مرئا و منظر هست دخالت داشته باشم.

مستنداتش را هم دارم. يک مورد پرونده بسيار معروفی بود که مثل پرونده سه متهم آمريکايی يک نفر بود که او هم آمريکايی بود. از مدتها پيش دنبال من بودند که من وکيلشان باشم. که رسما قاضی پرونده گفته بود که شفيعی نبايد باشد. آدمها هم نگران می‌شوند. پرونده‌هايی هم که غير حقوق بشری هستند که مال من علی‌الاصول کم هستند... طرف آمده يک قرارداد وکالتی با ما بسته حتی پرداختی هم داشته می‌بينم مراجعه می‌کند پرداختش را می‌گيرد. حالا شايد بگويم او را کسی تحريک نمی‌کند. ولی به هر تقدير می‌ترسد. کارمند دفتر من، همکاران من نگران اند از آمدن به دفتر من. من دفتر نمی‌توانم مراجعه کنم.

آقای شفيعی، شما اين موارد را با کانون وکلای دادگستری هم در ميان گذاشتيد؟

من به کانون مراجعه داشتم. اغلب نامه‌هايی را که به آقايان به آقای دادستان يا ديگران می‌دادم رونوشتش را هم به کانون می‌دادم. چرا. کانون يک بار مرا خواستند در اين خصوص. رسما به من گفتند که کاری نمی‌‌توانند بکنند. من اشاره‌‌ای داشتم در نامه‌ام که به مرز طاقت انسانی رسيدم. گاهی بعضی از اصطلاحات وجود داشت. براندازی نرم. ولی من احساس می‌کنم وکلا دارند... وکلايی که لااقل در اين زمينه کار می‌کنند... به راحتی براندازی نرم می‌شوند.