«اگر آواز بخوانيم می‌توانيم دنيا را متحد کنيم»

آرام موساخانیان.

در آستانه سال نوی میلادی و در روزهایی که جشن کریسمس در اقصا نقاط جهان بر پا بود برنامه هفتگی جوانان رادیو فردا «نگاه تازه» به سراغ یک نوازنده، آهنگساز و خواننده‌ای از ارامنه ایران رفته است. آرام موساخانیان، هنرمند ارمنی ایرانی، که اکنون ساکن تورنتو است در این گفت‌وگو از حال‌وهوای سال نو ، جشن کریسمس و فعالیت‌های هنری‌اش می‌گوید:




رادیو فردا:کريسمس را به شما تبريک می‌گوييم.


آرام موساخانیان: من هم به هم‌ميهنان عزيزم سلام می‌کنم و عيد را تبريک می‌گويم. اميدوارم سال جديد برای همه سال خوبی باشد.


شما برای سال جديد چه برنامه ای داريد؟


آرام موساخانیان: شب کريسمس ميهمان يکی از بستگان هستيم. سال نو هم جشنی داريم که همه فاميل دور هم جمع می‌شويم. ما ششم ژانويه را هم جشن می‌گيريم و دوباره فاميل دور هم جمع می‌شوند.


پس اين يکی دو هفته به جشن و سرور خواهد گذشت. برای امسال چه تدارک آماده دیده‌ايد؟


آرام موساخانیان: درخت کريسمس را آماده کرديم و زير آن هدايا را قرار داديم. دخترم بی‌تاب است که هدايا را باز کند.


به او گفته‌ايد که اين هدايا را بابانوئل آورده است؟


آرام موساخانیان: به او می‌گويم بابانوئل اين هدايا را آورده است. او می‌گويد بابانوئل تو هستی؟!


پس می‌داند که بابانوئل حقيقت ندارد؟


آرام موساخانیان: از دخترم پرسيدم فکر می‌کنی بابانوئل چه هديه‌ای برايت آورده است؟ می‌گويد برايم موبايل آورده است. به او می‌گويم چطور فهميدی که بابانوئل چه هديه‌ای برايت آورده است؟ می‌گويد کاغذ کادویی که تو انتخاب کردی نازک بود و می‌شد فهمید چه هدیه‌ای برایم خریده‌ای.


به او گفتم حالا که می‌دانی هديه‌ات چيست، وقتی آن را باز می‌کنی بايد نشان بدهی که بسيار هيجان زده شده‌ای!


اگر اشتباه نکنم شما متولد جنوب ايران هستيد؟


آرام موساخانیان: من در آغاجاری متولد شدم. چند سال در اهواز زندگی کرديم و سپس به تهران آمديم و در سال ۱۳۷۸ از تهران به کانادا آمدم.


سال‌هايی که در ايران بوديد به ويژه در جنوب، مراسم سال نو و کريسمس را برگزار می‌کرديد؟


ما ۲۴ و ۲۵ دسامبر را کريسمس نمی‌گرفتيم بلکه ششم ژانويه مراسم کريسمس را برگزار می‌کرديم.


به کانادا که آمديم با آداب و رسوم اينجا تطبيق پيدا کرديم چون بچه‌ها مدرسه می‌روند و با همکلاسی‌های خود صحبت می‌کنند و بعد با ما صحبت می‌کنند، بنابراين ما سعی می‌کنيم مطابق رسوم اينجا عمل کنيم.


در ايران مراسم و جشن‌های سال نو هميشه در باشگاه‌های ارامنه برگزار می‌شد و ما هم شرکت می‌کرديم.


ولی ششم ژانويه را در خانه و با فاميل می‌گذرانديم، کنار درخت کريسمس و همراه با هديه دادن.


آن موقع هم بابانوئل برای شما هديه می‌آورد؟


آرام موساخانیان: اتفاقا آن موقع خيلی جالب بود و ما بيشتر از اينجا بابانوئل می‌ديديم. در ايران بابانوئل‌هايی بودند که تلفن می‌زديم، آنها می‌آمدند و خانه را شاد می‌کردند.


اين بابانوئل‌ها در جنوب ايران بودند؟


آرام موساخانیان: نه. بيشتر در تهران بودند. در اهواز تعداد ارامنه زياد نبود، اما در تهران جمعيت ارامنه زياد بود و باشگاه‌های زيادی وجود داشت و خيلی خوش می‌گذشت . من واقعا دلم برای آن روزها تنگ شده است.


چطور به موسيقی روی آورديد؟


آرام موساخانیان: من با موسيقی به دنيا آمدم. بگذاريد خاطره ای برايتان تعريف کنم: «من پنج يا شش ساله بودم و ما در اهواز زندگی می‌کرديم. برای مراسم عروسی عمه‌ام به تهران آمديم. پدرم در جشن عروسی مرا به روی صحنه برد و من آهنگ های فرزين را خواندم. گروه نوازنده با من به روی صحنه آمدند و احساس کردند که من روی ريتم می‌خوانم. من حدود يک ساعت برنامه اجرا کردم و آقای مانوک خدابخشيان هم آنجا حضور داشت.»


در ايران گيتار کلاسيک را نزد آقای کیوان ميرهادی‌زاده کار کردم و نزد استاد محمد رضا درويش آهنگ سازی را آغاز کردم. اولين کنسرت گيتار را بعد از انقلاب با آقای سپهر ارجمندی در پارک شهر برگزار کرديم.


سال ۱۳۷۸ که به کانادا آمدم سال‌های سختی بود. می‌دانيد که مهاجرت بسيار سخت است و سختی آن برای من بيشتر به اين دليل بود که موسيقی در زندگی‌ام وجود نداشت. بنابراين برای تعليم موسيقی از يک مدرسه شروع کردم و از طريق بچه‌های اين مدرسه با کيبورديست بسيار توانايی آشنا شدم به نام آنتونی پايانو.


همراه با او و همسرش، ويوین کلمنت، يک سی دی آهنگ‌های ارمنی ضبط کرديم؛ آهنگ‌هايی که من سال‌ها پيش آنها را ساخته بودم. اين سی دی کانديد بهترین آلبوم سال جایزه بین‌المللی موسیقی ارامنه شد.


از آن جا با دوستانی در ارمنستان آشنا شدم و آنها آلبوم آهنگ‌های فارسی من را به اسم «غزل نگفته» توليد کردند.


آلبوم دوم آهنگ‌های ارمنی من بلافاصله بعد از آن ضبط شد. در اين آلبوم يک آهنگ انگليسی وجود دارد دارد به نام «زمان کريسمس».


آلبوم بعدی من به اسم «نغمه های گمشده»، اول ماه مارس ۲۰۰۹ از طريق centaury records پخش خواهد شد. اين سی دی کارهای اينسترومنتال من است.


شما فقط در زمينه موزيک فعاليت می‌کنيد يا فعاليت‌های ديگری هم داريد؟


آرام موساخانیان: من در ايران در دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته مهندسی شيمی تحصيل کردم و هميشه در کنار موسيقی در رشته مهندسی شيمی هم کار کرده‌ام.


در حال حاضر در کانادا در يک شرکت شيميايی کار می‌کنم و دانشجوی رشته مديريت بازرگانی نيز هستم.


به دوران کودکی خود اشاره کرديد و اين که روی صحنه رفته‌ايد. در خوانندگی و آهنگ سازی چه کسانی روی شما تاثير گذاشته اند؟


آرام موساخانیان: خوانندگی من به صورت اتفاقی پيش آمد و از کودکی آواز می‌خواندم. وقتی کلاس چهارم دبستان بودم، بايد هر هفته برای معلم علوم آواز می‌خواندم.


برای آواز خواندن به شما نمره می‌داد؟


آرام موساخانیان: من پر رو شدم و گفتم اگر به من بيست ندهيد، ديگر آواز نمی خوانم. او هم به من ۲۰ داد و اين نمره ۲۰ باعث شد که همکلاسی‌هايم اعتراض کنند.


يکی از دخترهای همکلاسی‌ام به معلم علوم گفت اگر به من هم ۲۰ بدهيد آواز می‌خوانم، ولی معلم گفت که من نمی‌خواهم تو آواز بخوانی.


او هم مادر خود را به مدرسه آورد و مادرش به مدير مدرسه گفت که اين کار تبعيض استو ديگر نگذاشتند من آوازبخوانم.


پس شما در دوران کودکی با سانسور مواجه شديد؟


آرام موساخانیان: بله. بايد از کودکی با اين چيزها آشنا شد.


اين جا که می‌خواستم آلبوم خود را توليد کنم با چند تن از دوستان قديمی‌ام که خواننده هستند تماس گرفتم و گفتم اگر دوست دارند با من همکاری کنند. اما چون من در کانادا هستم و آنها در لس آنجلس اين مسئله مشکل‌ساز بود.


يکی از آهنگ‌ها را با صدای خودم ضبط کردم که به دست يکی از راديوهای ارمنستان رسيد و این رادیو هميشه اين آهنگ را در برنامه های خود پخش می‌کرد.


با من تماس گرفتند و يک مصاحبه راديويی انجام داديم و آنها تبليغ می‌کردند که سی دی من به زودی منتشر می‌شود، در حالی که فقط يکی از آهنگ ‌ای سی دی آماده بود.


من از آن به بعد مجبور شدم آهنگ‌هايم را خودم بخوانم. البته احساس می‌کنم که بيشتر به کارهای اينسترومنتال علاقه دارم.


يکی از زيباترين آهنگ‌های آلبوم شما ترانه «زمان کريسمس» است به ويژه اگر مخاطب این ترانه را همراه با ويدئو کليپ آن ببیند لطفش دوچندان می شود...


آرام موساخانیان: ويدئو کليپ اين آهنگ را دوست بسيار خوبم آقای فرشيد شب افروزان ساخته است.


تا آن جايی که می توانم تلاش می‌کنم در آهنگ‌هايم به مسائل دنيا بپردازم. شادی‌ها و مراسم کريسمس هميشه مرا تحت تاثير قرار داده است و می‌دانيم که در کنار هر شادی و جشنی غمی هم وجود دارد که بايد در مورد اين غم‌ها صحبت کنيم. يکی از پيام های کريسمس، گسترش صلح و دوستی و رفاه در دنيا است.



ترانه «زمان کريسمس»:


زمان، زمان کريسمس است


اگر من و تو با هم آواز بخوانيم


می توانيم دنيا را متحد کنيم


اکنون زمان تسکين دادن دردها است


چون کريسمس يک بار ديگر به خانه‌های ما آمده است


بياييد بچه ها را دوست داشته باشيم


آينده آنها را بسازيم ....