«نه!»، روایت شکست یک دیکتاتور

فيلم سينمايی «نه!» محصول کشور شيلی به عنوان نخستين اثر سينمايی است که به نمايندگی از اين کشور برای دريافت جايزه اسکار معرفی شده است.

اين فيلم به بازخوانی لحظه ای سرنوشت ساز در تاريخ معاصر شيلی می پردازد و داستان کارزاری را بازگو می کند که برای ترغيب شيليايی ها به رأی دادن عليه ژنرال پينوشه در يک همه پرسی ملی به راه افتاد.

به گزارش «ان پی آر»، پابلو لارين، کارگردان فيلم «نه!»، داستان فيلم را حماسی توصيف می کند «که روايتگر ماجرای پيروزی يک ملت است.» لارين می افزايد فيلمش نشان می دهد که چطور مردم شيلی ديکتاتوری را شکست دادند که «شايد يکی از بزرگترين حرامزاده هايی باشد که بشريت تا کنون به خود ديده است.»

ژنرال آگوستو پينوشه در سال ۱۹۷۳ طی يک کودتای نظامی با حمايت «سيا»، به قدرت رسيد و تا سال ۱۹۸۸ به مدت ۱۵ سال ديکتاتور شيلی باقی ماند و با خشونت نظامی بر کشور حکمرانی کرد.

تحت رژيم پينوشه، ده ها هزار نفر از شهروندان شيلی «ناپديد» شدند يا مورد شکنجه قرار گرفته و به قتل رسيدند؛ دهها هزار نفر نيز به ناچار بين ماندن در اين شرايط و ترک وطن، به تبعيدی خودخواسته تن دادند.

http://www.youtube.com/embed/L43ZTdVozLQ?feature=player_detailpage

پابلو لارين در مقام کارگردان فيلم ياد شده می گويد: «پينوشه خود را مانند يک خدا می ديد، مانند کسی که برگزيده است.»

اما در نهايت فشارهای بين المللی باعث شد مرد قدرتمند و خودکامه شيلی در برابر خواست تحول خواهان کوتاه آمده و درصدد مشروعيت بخشيدن به قدرت خود برآيد. از اين رو آگوستو پينوشه يک همه پرسی سراسری را در شيلی تدارک ديد که در آن -آنطور که لارين می گويد،- رأی «آری» به معنای آن بود که «آری، من می خواهم پينوشه در قدرت بماند.» و رأی «نه!» به آن معنا بود که «نه! من نمی خواهم پينوشه در قدرت بماند؛ من خواهان انتخاباتی آزاد هستم.»

فيلم «نه!» براساس ماجرايی نيمه واقعی ساخته شده و با آميختن تصاوير آرشيوی و شخصيت های داستانی، سناريوی نوشته آنتونيو اسکارمتا را بر روی پرده نقره ای زنده کرده است. اسکارمتا همان رمان نويس شيليايی است که داستان ديگرش دستمايه ساخت فيلم معروف «ايل پُستينو [پست چی]» قرار گرفت.

شخصيت «رنه ساودرا» نقش اول فيلم است که آن را گائل گارسيا برنل، هنرپيشه مکزيکی بازی می کند. در داستان فيلم ساودرا يک تبعيدی سابق است که مجاب می شود آگهی های تلويزيونی کارزار تبليغاتی فيلم «نه» را بسازد. گارسيا برنل درباره نقش خود می گويد: «اين شخصيت کار سختی بر عهده دارد، چرا که بايد مردم را به مخالفت با رهبری بشوراند که سالها موجب ترس و وحشت آنها بوده است. فعالان سياسی بايد در خفا با همديگر ملاقات می کردند و بعضی وقت ها هم تعقيب می شدند و مورد تهديد عوامل رژيم قرار می گرفتند.»

در فيلم «نه»، کنشگرانی که با ساخت آگهی تلويزيونی مردم را به دادن رأی منفی به ادامه حکومت ژنرال پينوشه تشويق می کنند، به جز نگرانی از برخورد خشونت آميز حکومتيان، دغدغه ديگری نيز دارند: متقاعد کردن افرادی مانند «کارمن»، زن خانه داری که طرفدار پينوشه است. کارمن در فيلم تصميم گرفته در همه پرسی به ديکتاتور نظامی شيلی رأی «آری» بدهد. او معتقد است همه مردمی که ناراضيند، مورد شکنجه قرار گرفته و کُشته شده اند «بايد گذشته ها را فراموش کنند؛ چون الان ژنرالمان گفته که دموکراسی داريم.»

فيلم از آگهی تلويزيونی اصلی ای که برای کارزار رأی «نه!» توليد شده استفاده می کند. تبليغی که در نهايت به جای کمپينی سياسی، «شبيه آگهی تجاری کوکاکولا از آب در آمد.» در اين آگهی افرادی از طبقات مختلف جامعه، از دانشجويان، کارگران و خانواده ها با حرکات پانتوميم و رقص و آواز مژده می دهند که روزهای خوشی نزديک است.

آريل دورفمن، نويسنده شيليايی می گويد «نه!» مايه مباهات مردم کشورش خواهد شد، به ويژه که اولين فيلمی خواهد بود که به نمايندگی از شيلی به اُسکار خواهد رفت. وی معتقد است اين فيلم «به مردم ما يادآوری کرد که آری، ما می توانيم به رغم تمامی موانع موجود، با حفظ روحيه شاد و نشان دادن توانايی های خود بدترين روزهای تاريخ را پشت سر بگذاريم. فيلم «نه!» بخشی از بازگشت آن شادی است که سزاوارش هستيم؛ که مردم ما سزاوارش هستند.»