شمال آفريقا در بحران

مسیحیان عزادار در مصر

کشورهای شمال آفريقا از نظر سياسی و فرهنگی به کشورهای خاورميانه بيشتر شباهت دارند تا به ديگر کشورهای قاره آفريقا. زبان عربی و مذهب اسلام عواملی هستند که بيش از هر چيز، آنها را به کشورهای منطقه خاورميانه مرتبط ميسازد. در سال نو ميلادی يک بار ديگر نام اين کشورها مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است.

در مصر فاجعه کشتار مسيحيان موجب شد که توجه بيشتری به ساختار سياسی آن کشور مبذول شود. انتخاباتی که قرار بود با « آزادی » در آن کشور برگزار شود، سرانجام طبق معمول با موفقيت کامل حزب حاکم به انجام رسيد. در حاليکه بيشتر توجهات به مصر و حوادث آن کشور متمرکز شده بود، ناگهان در دو کشور ديگر شمال آفريقا طوفانی به پا خاست که تا زمان نوشتن اين يادداشت همچنان ادامه دارد.

بحرانی ترين شرايط در تونس حکمفرماست. در اين کشورکه در تمام دوران استقلالش تنها دو حاکم ديده است کمتر انتظار تشنج و آشفتگی ميرفت. فرمانروای آن کشور، زين الدين بن علی که با براندازی حبيب بورقيبه روی کار آمد، اکنون با حوادثی رو به روست که سرانجام آن برای اين ژنرال سابق چندان اميدوارکننده به نظر نميرسد.

تونس در سال ۱۹۶۵ استقلال خود را از فرانسه باز يافت و تا ۲۳ سال پيش همچنان به عنوان يک کشور آرام در شمال آفريقا از مصائب روزگار در امان مانده بود. ازسال ۱۹۸۷ که بن علی، رئيس سابق سازمان جاسوسی آن کشور، با يک کودتای آرام زمام امور را در دست گرفت کمتر کسی از آنچه در درون اين حکومت ميگذرد آگاهی دارد.

بايد خاطر نشان کرد که هردو کشور تونس و الجزاير در مبارزه با تروريسم اسلامی از متحدان آمريکا و اروپای غربی به شمار ميآيند و شايد به اين دليل، در مورد روش حکومت های آنها کمتر خبری يا مطلبی منتشر ميشود.

در حاليکه امروز شورش در تونس و الجزاير علنی شده و اوضاع اين دو کشور ظاهراٌ حساس و خطرناک به نظر ميرسد، در مصر که از هردوی آنها بزرگتر و پر جمعيت تر و همچنين برای غرب پر اهميت تر است، اوضاع ظاهراً آرام است.

با در نظر گرفتن موقعيت حسنی مبارک و نزديک شدن زمان برگزاری انتخابات رياست جمهوری در آن کشور، احتمال تغيرات ناگهانی و حتی يک کودتای نظامی بعيد به نظر نميرسد. فعلاٌ بيش از ۲۰ سال است که در مصر اوضاع غير عادی اعلام شده است و اين شرايط بدون حضور حسنی مبارک در صحنه سياسی دوام پذير نخواهد بود.

شباهت وضعیت الجزایر با ایران

اما آنچه در الجزاير ميگذرد از اهميتی کمتر از مصر برخوردار نيست زيرا الجزاير هنوز توسط همان رهبران و بازماندگان دوران جنگ استقلال اداره ميشود و همانگونه که انتظار ميرفت قهرمانان پيروزمند ديروز به خودکامگان امروز مبدل شده اند و درباره فساد در حکومت اين کشور داستانها بر سر زبانهاست.

شورش های اخير درالجزاير ظاهراً رنگ و بوی اقتصادی داشت و پرزيدنت عبد العزيز بوتفليقه، در برابر خيزش عمومی، ناچار شد افزايش بهای شکر و انرژی را لغو کند به اميد اين که بتواند بر اوضاع مسلط شود.

همزمانی رويدادها در دو کشور همسايه، تونس و الجزاير، ممکن است اتفاقی باشد اما هم اکنون به مرحله ای رسيده است که ميتوانند بر يکديگر تأثيربگذارند. حوادث تونس و اعتراضهای عمومی پس از خودسوزی جوانی بيکار اتفاق افتاد و زمانی که دانشجويان و دانش آموزان و کارگران و پيشه وران دراکثر شهرهای تونس و پايتخت آن به خيابانها ريختند، رئيس جمهور، ژنرال بن علی، اميدوار بود که بتواند با خشونت جلوی گسترش ناآراميها را بگيرد. تا کنون دهها کشته و صدها زخمی روی دست حکومت مانده است اما اوضاع هر روز وخيمتر ميشود.

با آنکه قرار است خانم هيلاری کلينتون وزير خارجه آمريکا در مورد پيشرفت بيشتر به سوی دموکراسی به کشورهای دوست امريکا در منطقه تذکر دهد، نبايد انتظار داشت که در اين مورد از سوی آمريکا شدت عملی نشان داده شود. مشکل آمريکا در اين است که در شرايط کنونی موج نارضائی عمومی در اين کشورها آنچنان زياد شده که در صورت برگزاری انتخابات آزاد امکان پيروزی اسلامگرايان تندرو بسيار زياد است.

تجارب مفیدی برای ایران

در آخرين انتخابات آزاد الجزاير،در سال ۱۹۹۱، زمانيکه که اسلامگرايان در دور اول پيروز شدند، زمامداران آن کشور نتيجه انتخابات را زير پا گذاشتند و دور دوم راهرگز برگزار نکردند. موج ترور و آدم کشی که اسلامگرايان پس از لغو انتخابات به راه انداختند و واکنش پرخشونت دولت تا ده سال بعد نيز ادامه يافت و بيش از صد هزار کشته برجای گذاشت.

اکنون نسل تازه ای از جوانان الجزاير که حوادث سالهای ۱۹۹۰ را به خاطر ندارد قد برافراشته و خواستار گسترش آزادی های سياسيست. اين معضل بزرگ دموکراسی های غربی که ناچار شده اند در مقابل رژيمهای متمايل به غرب از زياده رويهای آنان چشم پوشی کنند، در درازمدت به زيان آنها تمام خواهد شد.

آنچه امروز در ديگر کشورهای خاورميانه و شمال آفريقا ميگذرد بی گمان برای مردم ايران تجارب مفيدی را به نمايش خواهد گذاشت.

آنچه در الجزاير اتفاق افتاد بی شباهت به اوضاع کنونی ايران نيست. رژيم الجزاير هم سعی کرد با حذف يارانه ها دست به صرفه جويی اقتصادی بزند اما در مقابل مقاومت و اعتراض يکپارچه مردم مجبور به عقب نشينی شد و در اين ميان بخشی از اعتبار و حيثيت سياسی خود را از دست داد.

تفاوت اساسی ميان حکومت اسلامی ايران و ديگر ديکتاتوری های منطقه، رنگ و بوی تعصب مذهبی است که تنها در ايران و عربستان سعودی بر جوامع اين کشورها حاکم است در حاليکه در مصر، تونس، الجزاير، سوريه و ساير کشورهای منطقه که با رژيمهای ديکتاتوری– پليسی – نظامی اداره ميشوند از نظر اجتماعی مردم از آزادی های اجتماعی نسبتاً بالايی برخوردار هستند.

حوادث منطقه و دگرگونی هائی که در اين کشورها به وقوع خواهد پيوست از دو جنبه ميتواند برای مردم ايران جالب باشد.

از يک نظر مقاومت مردم در برابر اين رژيم های ديکتاتوری و استفاده از انواع وسائل و شيوه های مقاومت و سرانجام احتمال پيروزی مردم در براندازی اين نوع حکومت ها ميتواند برای ايرانی ها خوشايند باشد.

اما اگر از طرفی در اين کشورها به ويژه مصر اسلامگرايان به حکومت برسند، که احتمال آن کمتر به نظر ميرسد، حکومت ايران ميتواند در عوض رو به رو بودن با يک ديکتاتوری نظامی متمايل به غرب که حاضر نشده است با ايران رابطه برقرار کند، سر و کارش با يک حکومت شبه اسلامی باشد و چنين رويدادی احتمالاٌ به سود حکومت ايران خواهد بود.

ولی با در نظر گرفتن اوضاع استراتژيک مصر در ارتباط با اسرائيل، عربستان سعودی، کانال سوئز و ديگر ملاحظات مهم ديگر، بعيد به نظر ميرسد که در صورت تغيير و تحول در مصر تندروهای اسلامی امکان به دست گرفتن قدرت را داشته باشند. چنانچه مسأله جانشينی حسنی مبارک به سهولت حل نشود، ممکن است حتی کودتای نظامی هم به عنوان نوعی راه حل مورد توجه قرار گيرد.

اوضاع الجزاير هم بيشتر به مصر شبيه است و کمتر امکان دارد که دمکراسی به اين زودی بتواند در کشوری که با سيستم تک حزبی و نظام ديکتاتوری از سال ۱۹۶۲ تا اکنون اداره شده است، مردم فرصت برقراری نظامی دمکراتيک را به دست آورند.

تونس،کشوری متفاوت

در اين ميان يگانه کشوری که از نظر سياسی، فرهنگی و اجتماعی کاملاً آمادگی نوعی دموکراسی را دارد، تونس است. دور انديشی طبقه روشنفکر و سياستمداران تونسی از بخت بيشتری برای تاثير گذاشتن بر آينده آن کشور برخوردار است.

تونس هم از نظر رشد سياسی و هم از نظر اقتصادی توانسته است بيشتر از الجزاير و حتی بيشتر از مغرب (مراکش) خود را با جهان امروزی هماهنگ کند. از دوران دستيابی به استقلال تا به امروز حکومتهای تونس در حفظ رابطه دوستانه و همکاری سياسی، اقتصادی و فرهنگی با فرانسه بسيار فعال بودند و حتی تعطيلات کشور تونس همانند فرانسه روزهای شنبه و يکشنبه است و نه پنجشنبه و جمعه. تحصيلکردگان، مديران لايق و سطح بالای سواد آموزی در تونس اين فرصت را به وجود آورده است که بتواند از يک سيستم پليسی و ديکتاتوری به مراحل ابتدائی جوامع دموکراتيک وارد شود.

با آنکه کشورهای آفريقای شمالی از نظر مذهب و زبان شباهتهايی دارند اما هريک از اين چهار کشور به دليل تجارب تاريخی متفاوت، مسيرهای جدا گانه ای را انتخاب کرده اند. در مراکش آرامش نسبی برقرار است و سيستم پادشاهی مشروطه همچنان در حال پيشرفت است. الجزاير گذشته ای انقلابی و متلاطم پشت سر گذاشته است، مصر پس از کودتای جمال عبدالناصر و ديگر نظاميان مسير دموکراسی را وانهاد و از سال ۱۹۵۵ تا کنون حکومتهای نظامی پياپی در آن کشور حکمرانی کرده اند.

آنچه مسلم است فرهنگ اسلامی و سياستهای استعماری هر دو آثار غير قابل انکار خود را بر فرهنگ، سياست و اقتصاد اين کشورها باقی گذارده اند. هيچ يک از اين چهار کشور را نميتوان از نظر رشد اجتماعی ، سياسی و حتی اقتصادی با ايران پيش از انقلاب مقايسه کرد. اما امروز هر چهار کشور به نوعی از ايران اسلامی آزاد تر و در مسيری روشن تر قرار دارند. شايد همسايگی آنها با اروپا و کمرنگ تر بودن تمايلات مذهبی در مستعمرات سابق فرانسه يکی ديگر از دلايل اين دگرگونی باشد. آنچه مسلم است مسير تحولات و دگرگونی ها در خاورميانه بزرگ، به شمول شمال آفريقا، تعيين شده است.

امروز در حاليکه همه اين کشورها گرفتار نظامهای ديکتاتوری هستند، ناظران ميتوانند دو جريان متضاد را در يکايک اين جوامع مطالعه کنند. در حاليکه تجدد خواهی، تمايل به دموکراسی و دسترسی به آزادی های اجتماعی هم از نظر تاريخی و هم از نظر اهميت در اکثر اين کشورها دست بالا را دارد، در چند دهه اخير اين نهضت دموکراسی خواهی و پيشرفت از سوی جريان ارتجاعی و مذهبی به چالش کشيده شده است.

به حکومت رسيدن نيروهای واپسگرا در ايران و احتمالاٌ نتايج اعمال آنها، درسی آموزنده در برابر ديگر کشورها قرار داده است. با اينحال هنوز هم هواداران حکومتهای اسلامی در کشورهای مورد بحث از اهميت و پشتيبانی قابل ملاحظه ای برخوردارند. امروز بيش از پيش سرنوشت منطقه با سرنوشت ملت ايران گره خورده است. اگر در ايران نوعی دموکراسی مستقر شود، بعيد خواهد بود که ملتهای ديگر بخواهند رژيم اقتدارگرای دينی را بار ديگر تجربه کنند.