از دوشنبه گفتگوهای ایران و شش قدرت جهانی در مسکو بر سر برنامه هسته ای ایران آغاز شده است. رادیو فردا در این مورد با هوشنگ امیر احمدی، استاد دانشگاه و رئیس شورای آمریکائیان و ایرانیان پرسش هایی در میان گذاشته است. وی می گوید «ايران مصمم است مذاکرات شکست نخورد.»
می توانید در مورد اهمیت این گفتگوها توضیح دهید؟
مذاکرات مسکو مذاکرات خيلی مهمی است. هر دو طرف ماجرا برای اينکه موفق بشوند در فشار هستند.
هم طرف ۱+۵ و هم ايران. برای اينکه هر دوشان به يک شکلی برای همديگر خط و نشان کشيده اند و گفته اند که اگر مذاکرات موفق نشود ديگر مسئله ديپلماسی منتفی می شود.
به همين دليل هم فشار روی هر دو طرف زياد است. البته فشار روی ايران خيلی بيش از حد زيادتر است. برای اينکه در روز بيست و هشتم جون و اول جولای دو تحريم مهم يکی از سوی آمريکا در رابطه با بانک مرکزی و ديگری از سوی اروپا در ارتباط با نفت ايران اگر مذاکرات مسکو شکست بخورد، وارد مرحله اجرايی خواهد شد.
روس ها به ايران می گويند شما به هر قيمتی ، حتی به شکل تاکتيکی هم که شده، نبايد بگذاريد که اين مذاکرات شکست بخورد.
چه راه حلی قابل تصور است؟ يعنی اگر دو طرف مايل باشند که اين مذاکرات موفقيت آميز باشد، چه توافق هايی بايد انجام بشود اصولا؟
واقعيت اين است که در اين مقطع هيچ کدام از دو طرف نه انتظار زيادی از همديگر دارند و نه اصولا می شود که انتظار زيادی داشت.
اما يک انتظار نسبی قابل انجام است. به اعتقاد من دو اتفاق می تواند حتما بيافتد؛ يکی اين که ايران بپذيرد که مازاد اورانيوم غنی شده بالای ۵ درصد خودش را که ديگر باری رآکتور تهران لازم ندارد، به خارج از کشور بفرستد.
شايد هم می توان همه اورانيوم را به خارج از کشور فرستاد و در مقابل سوخت رآکتور تهران را از خارج از کشور دريافت کند. که اين توافق به نظر من قابل وصول است.
توافق دومی هم که به نظر من می شود دست يافت اين است که ايران بپذيرد که با آژانس همکاری خيلی نزديکی تا حد قبول پروتکل الحاقی داشته باشد.
ايران قبلا هم اين کار را کرده است و نبايستی در اين مورد مشکلی داشته باشد.
البته مجلس بايد اين را تصويب کند ولی دولت می تواند بدون تصويب مجلس اين را به اجرا بگذارد. همان طور که زمان آقای خاتمی هم اين اتفاق افتاد.
در مقابل؛ آقای اوباما، رئيس جمهور آمريکا اين اختيار را دارد که حداقل تحريم های بر عليه بانک مرکزی را به تعويق بياندازد.
اروپا هم به همين شکل می تواند تحريم های در رابطه با نفتش را به تعويق بياندازد و بگويد که حتما لازم نيست اول جولای اين تحريم ها اجرا شود. بلکه می توان تاريخ اجرای آن را برای مدتی عقب انداخت.
ولی خواست اصلی غرب اين است که غنی سازی متوقف شود. آيا ايران در موقعيتی هست که به اين خواست گردن بگذارد و آن را بپذيرد.
نه در مسکو. من اعتقاد ندارم ايران در مذاکرات مسکو اين را بپذيرد. اگر غرب اصرار داشته باشد که در مسکو چنين امتيازی از ايران بگيرد اشتباه خواهد بود.
برای اينکه حتما جمهوری اسلامی به هر قيمتی مقاومت می کند و برايش هم مهم نيست که چه پيامدی در پی خواهد داشت. نمی تواند. حداقل در مسکو و در اين مقطع اين را نخواهد پذيرفت.
ولی خوب اين تصور که ايران غنی سازی را متوقف کند غير ممکن نيست.
بله در آينده ممکن است. اما برای به آنجا رسيدن نياز به يک سری حرکت های قبلی دارد. يعنی بايد اعتمادسازی شود. بايد يک تحرکی در رابطه ايران و آمريکا ايجاد شود.
من مطمئنم اينها رخ نخواهد داد تا نتايج انتخابات آمريکا مشخص شود و آقای اوباما الان نه در وضعيتی است که امتياز خاصی به ايران بدهد و نه اصولا ايران می تواند چنين انتظاری داشته باشد.
آمريکا هم نمی تواند از ايران در اين مقطع که هنوز در مرحله اعتمادسازی هستند، انتظار داشته باشد که يکباره ايران زير بار خواست سازمان ملل و آمريکايی ها و اروپايی ها برود و غنی سازی را کاملا متوقف کند.
من فکر می کنم که ايران تصميم گرفته است که به هيچ وجه نگذارد تا اين دور از مذاکرات به شکست برسد.
اين برای اولين بار است در تاريخ مذاکرات هسته ای ايران که شخص آقای خامنه ای به طور رسمی و شخصی وارد ميدان شده است.
آقای اميراحمدی اگر مذاکرات مسکو موفقيت آميز نباشد، چه پيامدی خواهد داشت؟
منظور از شکست در مذاکرات اين است که هيچ کدام از اين سه معامله ای که من عرض کردم اتفاق نيافتد.
يعنی عين مذاکرات بغداد هر دو طرف به خانه هايشان برگردند و هيچ اتفاقی هم رخ نداده باشد.
به نظر من در آن صورت آمريکا روز ۲۸ جون دستور خواهد داد که همکاری کشورهای وسيعی از دنيا با بانک مرکزی ايران متوقف شود.
بعد از آن تصور می کنم دولت آمريکا به هر قيمتی که شده برخی کشورهايی را که از ايران نفت می خرند چه در آسيا، کره جنوبی، چين، هند و ژاپن را تا حدودی قانع کند که نفت ايران را کمتر بخرند و اروپا هم حتما در تاريخ اول جولای تحريم نفت ايران را در دستور کار خود قرار خواهد داد.
بنابر اين يکی از اتفاقاتی که برای ايران می افتد اين است که در چهارچوب اين تحريم ها هم از نظر مالی و هم از نظر صادرات نفت دچار مشکل می شود. و احتمالا صادرات نفت ايران در حدود يک ميليون بشکه در روز کاهش پيدا خواهد کرد.
از سوی ديگر اگر چنين اتفاقی بيافتد، و جمهوری اسلامی احساس کند که زندگی و حياتش در خطر افتاده است، عکس العمل های شديدی از خودش نشان خواهد داد. آقای خامنه ای نمی تواند برگردد به خانه و بگويد که من شکست خوردم و الان هم هيچ کاری نمی کنم.
من فکر می کنم اگر بخواهد احساس کند که نظامش و حاکميتش در خطر افتاده است، به احتمال خيلی زياد از ان پی تی خارج خواهد شد.
نکته ديگری که خيلی مهم است اين است که از خبرهای پشت پرده شنيده می شود که آمريکا قرار است در پاييز امسال دو تحريم ديگر را هم به ليست تحريم های ايران اضافه کند.
يکی جلوگيری از همه پروازهايی است که به ايران می روند و دوم هم جلوگيری از حرکت کشتی ها به سوی بنادر ايران و باراندازی و بارگيری از بنادر ايران است.
عملا اين دو به معنای محاصره دريايی و هوايی ايران است. اگر اين اتفاق بيافتد آنوقت ايران می تواند در تنگه هرمز اقدامات و تحرکاتی بکند ولی اين حدس که ايران تنگه هرمز را می بندد، به اعتقاد من اشتباه است. ايران هيچ گاه نه می تواند تنگه هرمز را ببندد و نه لازم است اين کار را بکند.
اما تنگه هرمز را بی ثبات می کند و وارد ميدان جنگ می شود. معنايش اين است که اگر مذاکرات شکست بخورد و هيچ نتيجه ای در بر نداشته باشد، آخر خط حتما جنگ است.
Your browser doesn’t support HTML5
می توانید در مورد اهمیت این گفتگوها توضیح دهید؟
مذاکرات مسکو مذاکرات خيلی مهمی است. هر دو طرف ماجرا برای اينکه موفق بشوند در فشار هستند.
هم طرف ۱+۵ و هم ايران. برای اينکه هر دوشان به يک شکلی برای همديگر خط و نشان کشيده اند و گفته اند که اگر مذاکرات موفق نشود ديگر مسئله ديپلماسی منتفی می شود.
به همين دليل هم فشار روی هر دو طرف زياد است. البته فشار روی ايران خيلی بيش از حد زيادتر است. برای اينکه در روز بيست و هشتم جون و اول جولای دو تحريم مهم يکی از سوی آمريکا در رابطه با بانک مرکزی و ديگری از سوی اروپا در ارتباط با نفت ايران اگر مذاکرات مسکو شکست بخورد، وارد مرحله اجرايی خواهد شد.
روس ها به ايران می گويند شما به هر قيمتی ، حتی به شکل تاکتيکی هم که شده، نبايد بگذاريد که اين مذاکرات شکست بخورد.
چه راه حلی قابل تصور است؟ يعنی اگر دو طرف مايل باشند که اين مذاکرات موفقيت آميز باشد، چه توافق هايی بايد انجام بشود اصولا؟
واقعيت اين است که در اين مقطع هيچ کدام از دو طرف نه انتظار زيادی از همديگر دارند و نه اصولا می شود که انتظار زيادی داشت.
اما يک انتظار نسبی قابل انجام است. به اعتقاد من دو اتفاق می تواند حتما بيافتد؛ يکی اين که ايران بپذيرد که مازاد اورانيوم غنی شده بالای ۵ درصد خودش را که ديگر باری رآکتور تهران لازم ندارد، به خارج از کشور بفرستد.
شايد هم می توان همه اورانيوم را به خارج از کشور فرستاد و در مقابل سوخت رآکتور تهران را از خارج از کشور دريافت کند. که اين توافق به نظر من قابل وصول است.
توافق دومی هم که به نظر من می شود دست يافت اين است که ايران بپذيرد که با آژانس همکاری خيلی نزديکی تا حد قبول پروتکل الحاقی داشته باشد.
ايران قبلا هم اين کار را کرده است و نبايستی در اين مورد مشکلی داشته باشد.
البته مجلس بايد اين را تصويب کند ولی دولت می تواند بدون تصويب مجلس اين را به اجرا بگذارد. همان طور که زمان آقای خاتمی هم اين اتفاق افتاد.
در مقابل؛ آقای اوباما، رئيس جمهور آمريکا اين اختيار را دارد که حداقل تحريم های بر عليه بانک مرکزی را به تعويق بياندازد.
اروپا هم به همين شکل می تواند تحريم های در رابطه با نفتش را به تعويق بياندازد و بگويد که حتما لازم نيست اول جولای اين تحريم ها اجرا شود. بلکه می توان تاريخ اجرای آن را برای مدتی عقب انداخت.
ولی خواست اصلی غرب اين است که غنی سازی متوقف شود. آيا ايران در موقعيتی هست که به اين خواست گردن بگذارد و آن را بپذيرد.
نه در مسکو. من اعتقاد ندارم ايران در مذاکرات مسکو اين را بپذيرد. اگر غرب اصرار داشته باشد که در مسکو چنين امتيازی از ايران بگيرد اشتباه خواهد بود.
برای اينکه حتما جمهوری اسلامی به هر قيمتی مقاومت می کند و برايش هم مهم نيست که چه پيامدی در پی خواهد داشت. نمی تواند. حداقل در مسکو و در اين مقطع اين را نخواهد پذيرفت.
ولی خوب اين تصور که ايران غنی سازی را متوقف کند غير ممکن نيست.
بله در آينده ممکن است. اما برای به آنجا رسيدن نياز به يک سری حرکت های قبلی دارد. يعنی بايد اعتمادسازی شود. بايد يک تحرکی در رابطه ايران و آمريکا ايجاد شود.
من مطمئنم اينها رخ نخواهد داد تا نتايج انتخابات آمريکا مشخص شود و آقای اوباما الان نه در وضعيتی است که امتياز خاصی به ايران بدهد و نه اصولا ايران می تواند چنين انتظاری داشته باشد.
آمريکا هم نمی تواند از ايران در اين مقطع که هنوز در مرحله اعتمادسازی هستند، انتظار داشته باشد که يکباره ايران زير بار خواست سازمان ملل و آمريکايی ها و اروپايی ها برود و غنی سازی را کاملا متوقف کند.
من فکر می کنم که ايران تصميم گرفته است که به هيچ وجه نگذارد تا اين دور از مذاکرات به شکست برسد.
اين برای اولين بار است در تاريخ مذاکرات هسته ای ايران که شخص آقای خامنه ای به طور رسمی و شخصی وارد ميدان شده است.
آقای اميراحمدی اگر مذاکرات مسکو موفقيت آميز نباشد، چه پيامدی خواهد داشت؟
منظور از شکست در مذاکرات اين است که هيچ کدام از اين سه معامله ای که من عرض کردم اتفاق نيافتد.
يعنی عين مذاکرات بغداد هر دو طرف به خانه هايشان برگردند و هيچ اتفاقی هم رخ نداده باشد.
به نظر من در آن صورت آمريکا روز ۲۸ جون دستور خواهد داد که همکاری کشورهای وسيعی از دنيا با بانک مرکزی ايران متوقف شود.
بعد از آن تصور می کنم دولت آمريکا به هر قيمتی که شده برخی کشورهايی را که از ايران نفت می خرند چه در آسيا، کره جنوبی، چين، هند و ژاپن را تا حدودی قانع کند که نفت ايران را کمتر بخرند و اروپا هم حتما در تاريخ اول جولای تحريم نفت ايران را در دستور کار خود قرار خواهد داد.
بنابر اين يکی از اتفاقاتی که برای ايران می افتد اين است که در چهارچوب اين تحريم ها هم از نظر مالی و هم از نظر صادرات نفت دچار مشکل می شود. و احتمالا صادرات نفت ايران در حدود يک ميليون بشکه در روز کاهش پيدا خواهد کرد.
از سوی ديگر اگر چنين اتفاقی بيافتد، و جمهوری اسلامی احساس کند که زندگی و حياتش در خطر افتاده است، عکس العمل های شديدی از خودش نشان خواهد داد. آقای خامنه ای نمی تواند برگردد به خانه و بگويد که من شکست خوردم و الان هم هيچ کاری نمی کنم.
من فکر می کنم اگر بخواهد احساس کند که نظامش و حاکميتش در خطر افتاده است، به احتمال خيلی زياد از ان پی تی خارج خواهد شد.
نکته ديگری که خيلی مهم است اين است که از خبرهای پشت پرده شنيده می شود که آمريکا قرار است در پاييز امسال دو تحريم ديگر را هم به ليست تحريم های ايران اضافه کند.
يکی جلوگيری از همه پروازهايی است که به ايران می روند و دوم هم جلوگيری از حرکت کشتی ها به سوی بنادر ايران و باراندازی و بارگيری از بنادر ايران است.
عملا اين دو به معنای محاصره دريايی و هوايی ايران است. اگر اين اتفاق بيافتد آنوقت ايران می تواند در تنگه هرمز اقدامات و تحرکاتی بکند ولی اين حدس که ايران تنگه هرمز را می بندد، به اعتقاد من اشتباه است. ايران هيچ گاه نه می تواند تنگه هرمز را ببندد و نه لازم است اين کار را بکند.
اما تنگه هرمز را بی ثبات می کند و وارد ميدان جنگ می شود. معنايش اين است که اگر مذاکرات شکست بخورد و هيچ نتيجه ای در بر نداشته باشد، آخر خط حتما جنگ است.