«قیمت بالای نفت می تواند به خاورمیانه آسیب برساند»

کنت پولاک از متخصصين مسايل خاورميانه و از پژوهشگران موسسه بروکينگز در واشينگتن.

کنت پولاک از متخصصين مسايل خاورميانه و از پژوهشگران موسسه بروکينگز در واشينگتن، در مقاله ای که اخيرا در نيويورک تايمز چاپ شده، می نويسد: «ممکن است بسياری اين طور نتيجه گيری کنند که رسيدن بهای نفت به بشکه ای ۱۴۰ دلار برای کشورهای خاورميانه توليد کننده نفت يک موهبت است. ولی در نهايت ممکن است اين خاورميانه باشد که بيش از هر بخش ديگر جهان از اين وضعيت آسيب ببيند.»


وی می افزايد: «هر چقدر که در شرايط فعلی افزايش بهای نفت برای آمريکا دشوار است ولی در نهايت ممکن است به نفع ما باشد چون بالاخره بايد اتکاء مطلق خود را به اين نوع انرژی تغيير دهيم و با اين کار اقتصاد ما، محيط زيست ما و امنيت ما می تواند بهبود چشمگيری يابد.»


آقای پولاک می نويسد: « در خاورميانه اوضاع کاملا بر عکس است. درآمد سرشار نفت دوره رونق اقتصادی را به همراه آورده و با اين درآمد بسياری از مشکلات زير بنايی اين کشوها در عرصه اقتصادی و اجتماعی حل خواهد شد.»


وی می افزاید: « مردم خاورميانه اميدوارند که در آينده زندگی بهتر و منطقه ای آرام تر و با ثبات تر داشته باشند. اما به شکلی که پول نفت اکنون هزينه می شوند ممکن است منطقه خاورميانه را بی ثبات تر کند و مشکل بزرگ در همين است که هرگاه خاورميانه مشکلی داشته باشد به معضلی برای کل جهان بدل می شود.»


اين پژوهشگر آمريکايی وضعیت کشورهای خاورميانه در دو دهه هشتاد و نود ميلادی را مورد بررسی قرار داده و می گويد: «در دوره رونق فروش نفت سال های هشتاد و نود ميلادی بسياری از رهبران


  • « به شکلی که پول نفت اکنون هزينه می شود ممکن است منطقه خاورميانه را بی ثبات تر کند و مشکل بزرگ در همين است که هرگاه خاورميانه مشکلی داشته باشد به معضلی برای کل جهان بدل می شود.»
کنت پولاک، پژوهشگر بروکینز

کشورهای نفت خيز خاورميانه بدون سرمايه گذاری کافی برای بهبود اقتصادی در داخل، بخش اعظم اين ثروت را در بانک های خارجی و يا بازار املاک سرمايه گذاری کردند. وقتی که بحران اواخر دهه ۹۰ از راه رسيد مشکلات يک باره حالت انفجاری پيدا کرد . و اين حالت زمينه ساز بی ثباتی سياسی، شورش و رشد گروههای تروريستی شد.»


وی می افزايد: « اين بار اما رهبران کشورهای نفت خير خاورميانه هوشمندانه تر عمل می کنند و بخش اعظم درآمد سرشار نفت را برای بازسازی زير ساخت های اقتصادی کشور هزينه می کنند. برخی از صاحبنظران اقتصادی حتی تا آنجا پيش می روند که معتقدند برخی از اين کشورها در آينده به ابرقدرت های اقتصادی بدل خواهند شد.»


آقای پولاک در ادامه می گوید: «اما اين تصوير دقيقی نيست. بخش اعظم سرمايه گذاری ها با هدف سودآوری سريع در عرضه هايی انجام می شود که در دراز مدت توليدات اين کشورها و بازار کار را ارتقا نخواهد داد. صنايع و خدمات درآمد زا در اين کشورها هنوز هم بخش اعظم نيروی کار خود را از کشورهای فقير آسيای جنوبی و جنوب شرقی وارد می کند.»


این پژوهشگر می گوید: « علاوه بر اين، سيستم آموزشی اين کشورها که با تکيه بر پول نفت متحول شده است هر ساله جوانان تحصيلکرده بيشتری را به بازار کار وارد می کند. در حالي که به دليل عدم انجام اصلاحات موثر در سيستم آموزشی بسياری از تحصيلات فعلی به درد بازار کار نمی خورند و در نهايت می بينيم که حداقل سطح بيکاری جوانان در اين کشورها ۲۵ درصد يعنی دو برابر نرخ متوسط در سطح جهان است.»


آقای پولاک افزايش شتابان نرخ تورم را مانعی ديگر در جهت استفاده موثر از پول نفت دانسته، می گويد:« به عنوان مثال تورم در قطر به نسبت پنج سال پيش، از دو و نيم درصد به ۱۴ درصد رسيده و تحت تاثير اين شرايط بسياری از خانواده دهای متوسط فقيرتر می شوند و زمينه برای نارضايتی عمومی و حتی پيوستن جوانان اين اقشار به گروه های اسلام گرای تندرو فراهم تر می شود.»


به عقيده کنت پولاک، اختلاف طبقاتی در خاورميانه به شدت رو به افزايش است.


وی می گوید: «ثروتمندان اين کشور بيشتر از گذشته ثروت می اندوزند. اين قشر ثروت خود را با رقم های ميلياردی می شمارد در حالي که بسياری از جوانان لايه های فقير حتی امکان ازدواج و تشکيل خانواده ندارد. جامعه ای که صاحب ثروت است ولی بخشی از آن ثروت به اقشار پايين نمی رسد هميشه آماده بحران و شورش است.»


«حکومت شاه ایران، بدترین نمونه از تاثیر نفت بر سیاست»


وی می گويد: « می توان از حکومت شاه در ايران، به عنوان بدترين نمونه از تاثير ثروت بيکران نفت بر سياست يک کشور نام برد.»


آقای پولاک می نویسد: « حکومت شاه کوشيد با اتکا به درآمد سرشار نفت از سال ۱۹۷۳ صنايع، اقتصاد و جامعه ايران را رونق دهد. برنامه های شاه ايران همه روی کاغذ عالی بودند و درست مثل نمونه های امروزی کشورهای عربی، نرخ رشد اقتصادی، سرانه درآمد ناخالص ملی، سطح آموزش و علاقه سرمايه های خارجی به مشارکت در ايران همه در سطحی عالی بودند.»


این پژوهشگر آمریکایی می افزاید: « ولی در عالم واقعيت فقط گروه کوچکی از اطرافيان دربار از اين ثروت بهره مند شدند و اکثر ايرانيان به اين نتيجه رسيدند که حکومت از منابع ملی به آنها سهمی نمی دهد. بنابراين در آن زمان درآمد حاصل از نفت به جای کمک به ايران، به عاملی برای بحران و بعد هم انقلاب و روی کار آمدن حکومتی اسلامی بدل شد.»


این پژوهشگر آمریکایی این سوال را مطرح می کند که خاورمیانه چگونه می تواند از تکرار چنين روندی پيشگيری کند.


وی در پاسخ می گوید: «در درجه اول رهبران و مقامات مسئول اداره ثروت ملی اين کشورها به جای تشويق سرمايه گذاری در رشته های پر سود برای سرمايه گذاران، بايد به دنبال صنايعی باشند که نيروی کار کشور را مشغول کند و در دراز مدت آن را آموزش دهد.»


در پایان آقای پولاک می نویسد: « در حقيقت اين روش ممکن است نوعی تقسيم ثروت و يا کار خيريه محسوب شود ولی مطمئنا در دراز مدت دستاوردهای سياسی مطلوبی خواهد داشت. اگر خاورميانه می خواهد به اتکا درآمد سرشار نفت در حال حاضر فکری اساسی برای آينده خود بکند اين تنها راه است در غير اين صورت آنچه که امروز مايه خوشی است در آينده به دردسری بزرگ برای کشورها و دولت های منطقه بدل خواهد شد.»