برای نخستين بار، در روزهای سوم و چهارم ژوئن، همايش دو روزه ای با شرکت روان پژوهان ايرانی ساکن اروپا در شهر کلن آلمان برپا شد.
نفس مهاجرت و ساختار نهان آن، زن- مهاجرت- طلاق، نوجوانان و هويت فرهنگی آنها، چگونه می توان سالم ماند؟ سلامت روابط زن و مرد در آستانه قرن بيست و يکم، و بالاخره نقش و اهميت فرهنگ در روان درمانی مهاجران از جمله مواردی بود که در همايش «مهاجرت، تبعيد و روان ما» مورد بررسی قرار گرفت.
Your browser doesn’t support HTML5
يکی از سخنرانان اين گردهمايی تخصصی ناهيد کشاورز است که بيست سال است به عنوان روان درمانگر و مشاور امور مهاجران در آلمان فعاليت می کند.
خانم کشاورز ضمن پرداختن به نقش زن در نهاد خانواده در ايران ، بر امر مهاجرت و مشکلات ريز و درشت آن مکث بيشتری می کند و می گويد: «مسئله مهاجرت فقط تغيير مکان نيست که رخ می دهد. اگر مهاجرت ناخواسته باشد يعنی به شکل پناهندگی اتفاق بيافتد، می تواند مشکلاتی را ايجاد کند که تا ساليان سال بعد از مهاجرت، گريبان مهاجر را بگيرد اگر که به آن مشکلات پرداخته نشده و درمان نشود.»
ناهید کشاورز می افزاید «اگر هم مهاجرت به طور خودخواسته انجام بشود به هر حال تغيير بزرگی است که در زندگی مهاجر ايجاد می شود. کنده شدن از يک محيط ، نه تنها محيط جغرافيايی که از دل يک فرهنگ و ورود به يک محيط و فرهنگ تازه و کنار آمدن با آن فرهنگ تازه مسائلی است که به آسانی اتفاق نمی افتد. مضافا بر اينکه شناخت فرد مهاجر از کشوری که به آن وارد می شود تقريبا صفر است و اين مسئله می تواند مشکلات جدی روانی ايجاد کند.»
نوجوانان و هويت فرهنگی آنها ديگر موضوعی بود که خانم مژگان کاهن، روانشناس بالينی، بر روی آن دست گذاشت و سپس در ميز گرد دوم همايش شهر کلن رضا کاظم زاده، روانشناس و روان درمانگر خانواده از شهر بروکسل ، پايتخت بلژيک از تجربيات خود در امور پناهندگی و مهاجرت سخن گفت.
آقای کاظم زاده می گوید «مهاجرت برای ايرانی ها در يک شرايط بسيار خاصی صورت می گيرد. بخش اعظم افرادی که من می بينم به طور ناخواسته و حتی بدون اينکه انتخاب کرده باشند که مشخصا به چه کشوری می خواهند مهاجرت کنند، به کشور تازه وارد شده اند. در نتيجه هيچ نوع آگاهی پيشآ پيش از مشکلاتی که در کشور ميزبان می توانند با آن مواجه بشوند، ندارند.»
وی می افزاید «علاوه بر آن يک سری مشکلات هم از کشور خودشان با خودشان به کشورميزبان آورده اند. در يک چنين شرايطی مهاجرت بحران زاست. بحران را الزاما به معنای منفی نمی بينم بلکه فرد متوجه می شود که آن امکانات و آن رفتار و آن فرهنگی که در گذشته به آن باور داشته الان در جامعه ميزبان، تماما، قابل تکرار نيست. در نتيجه مهاجر می فهمد که در يک سری مسائل بايد تجديد نظر کند.»
دکتر عباس ابطحی، روانشناس، و سيامک ظريف کار، روانشناس اجتماعی از ديگر سخنرانان نخستين همايش روان پژوهان ايرانی در اروپا بودند.
دکتر حسن مکارمی ، روانکاو بالينی از شهر پاريس به رابطه ميان فرهنگ و روان انسان پرداخت و مهاجرت را تولد دوباره خواند.
به گفته وی «مهاجرت مثل يک زايش دوباره است. ولی اين بار بند ناف فرهنگی بريده می شود. زايش اولين زخم روانی انسان است. از مادر جدا می شوی و بايد وارد فضای تازه ای بشوی که بايد نفس بکشی.
آقای مکارمی می گوید «عين همين مسئله در مهاجرت اتفاق می افتد و يک نفر پناهجو و مهاجر در يک دريای تازه افتاده است. اگر از همان نخست متوجه بشود که او در يک دريا افتاده است و وقتی به يک جزيره در آن سمت دريا برسد، می تواند خودش را از آن ورطه برهاند، و اينکه وقتی به آن جزيره رسيد می تواند هم فرهنگ خودش را حفظ کند، هم فرهنگ کشور ميزبان را بپذيرد و هم به عامل انتقال فرهنگ ها تبديل می شود.»
وی می افزاید «بدين معنا که يک مهاجر فرهنگی که دو زبان را خوب می داند، به همان درجه برای ميزبان اهميت دارد که ميزبان برای مهاجر. من می توانم شعر حافظ را بخوانم و برای آن فرد تفسير کنم و آن فرد هم می تواند به عنوان مثال ويکتورهوگو را برای من بخواند و تفسير کند. درکنار سخنرانی ها، سه کارگاه هم در زمينه مهاجرت ، سلامت روان، هويت فرهنگی و انطباق آن با جامعه ميزبان در همايش دو روزه شهر کلن برگزار شد.»
پس از آلمان قرار است گردهمايی های مشابه ديگری نيز در ساير کشورهای اروپايی برگزار شود.