هاشمی رفسنجانی کجا ایستاده است ؟

  • مراد ویسی
هاشمی رفسنجانی در سالگرد انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ ،بار دیگر از وضع موجود در ایران انتقاد کرده است.

انتقاداتی که بار دیگر در محافل خبری ایران ، این سوال را ایجاد کرده که هاشمی رفسنجانی چرا این ماه ها بیش از گذشته و علنی تر از قبل از حاکمیت انتقاد می کند ؟

اصولا رفتار سیاسی هاشمی رفسنجانی را ،پس از نا آرامی های یکساله اخیر ایران چگونه می توان تجزیه و تحلیل کرد ؟آیا هاشمی رفسنجانی ، در ایران کنونی ، نفوذ و قدرتی دارد ؟

نهایت اینکه آیا هاشمی رفسنجانی با حاکمیت است ،یا با معترضان و مخالفان حاکمیت ؟


سعید رضوی فقیه تحلیلگر مسائل سیاسی در تهران در گفتگو با رادیو فردا، در پاسخ به این سوالات ، قبل از هر چیز می گوید حالا" چالش رفسنجانی – خامنه ای " یکی از مهمترین چالش ها در جمهوری اسلامی است :


رضوی فقيه: آقای هاشمی رفسنجانی يکی از سياستمداران هوشمند و هوشيار ايران است که دقيقا بر اساس شرايط موجود و توانمنديها و نقاط قوت خودش سعی کرده است جايگاه خاصی در جريان اختلافات و بحران های فعلی پيدا کند.



گمانم بر اين است که تا همين ميزان هم، ايشان ريسک و خطر زيادی را پذيرفته که رو در روی بخش مهمی از قدرت رسمی جمهوری اسلامی ايستاده است. هر چند می شود گفت يکی از چالشهای رسمی امروز، چالش آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه ای به صورت پنهان و بر سر مسائل جاری جمهوری اسلامی بوده است.

آقای هاشمی رفسنجانی يکی از آن سدها و موانعی است که در برابر يکدست شدن و يکپارچه شدن قدرت و حاکميت ايستادگی کرده است.

آقای رضوی، چرا آقای هاشمی رفسنجانی در يک سال اخير به نقد علنی روی آورده اند در حالی که رفتار سياسی که تا پيش از اين در مورد ايشان ديده شده بود، نوعی لابی گری بود و نه نقد سياسی؟

لابی گری و يا حتی گفت و گوی پنهان و چانه زنيهای پشت پرده مستلزم لوازم و شرايط خاصی است که هم به واقعيت های بيرونی و هم به توانائيهای افرادی که لابی، چانه زنی و يا گفت و گو می کنند، مربوط است.
به گمانم شرايط در ساختار جمهوری اسلامی و موازنه قوا و رفتار زمامداران کنونی جمهوری اسلامی در طول يکسال گذشته و حتی بيش از يکسال گذشته، به نحوی بوده که امکان چانه زنی و همچنين لابی گری را به طور کلی از آقای هاشمی سلب کرده است.

می بينيد که رسانه ها و تريبون ها، فحش دادن به آقای هاشمی را شروع کرده اند. بنابر اين طبيعی است که آقای هاشمی، قدرت لابی گری صددرصد خودش را تا حدی از دست داده است. يا حداقل فکر می کند اين لابی گريها به نتيجه مشخصی منتهی نخواهد شد. و مجبور شده است که به نامه نگاری، صحبت های علنی، مصاحبه های معنادار آشکار رو بياورد.

از طرفی ديگر احتمالا خطر قدرت گرفتن نيروهای افراطی را چنان ارزيابی می کند که به نظر نمی رسد با آن لابيگريهای پشت پرده بشود آن خطر را مهار کرد. و به همين دليل است که آقای هاشمی دقيقا قبل از انتخابات رياست جمهوری گذشته شروع به علنی کردن مواضعی کرد که قبلا فقط در جلسات خصوصی، احيانا مطرح و مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.

اصولا آيا آقای هاشمی رفسنجانی در شرايط کنونی دارای قدرت و نفوذ است؟ اگر دارای قدرت و نفوذی هست اين نفوذ و قدرت در درون حاکميت ريشه دارد يا نفوذ و قدرتی است در لايه های پيرامون حاکميت؟

من گمان می کنم دستکم در طول يکسال گذشته آقای هاشمی رفسنجانی – به خصوص بعد از نگارش نامه سرگشاده ايی که به آيت الله خامنه ای نوشت و باز هم بيشتر از آن، بعد ايراد از خطبه های نماز جمعه روز ۲۶ تيرماه سال گذشته- نفوذ اجتماعی گسترده ای در سطح جامعه مدنی پيدا کرد.

امروز او به عنوان يک رهبر معتدل اصلاح طلب و مخالفت وضعيت موجود، شناخته شده است و همين موقعيت به آقای هاشمی رفسنجانی امکان مانور زيادی در جريان سازيهای اجتماعی داده است.
اما از طرف ديگر نبايد فراموش کنيم که آقای هاشمی رفسنجانی طی تمام دوران شکل گيری و تثبيت نظام جمهوری اسلامی، يک شخص ذی نفوذ و قدرتمند بوده که هم در ساختار آشکار قدرت نفوذ قابل ملاحظه ای داشته و هم در ساختار پنهان جمهوری اسلامی.

هنوز هم ايشان به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس مجلس خبرگان رهبری، امکان مانور دارد. در عرصه آشکار و پنهان ، به گمانم ،‌ نفوذ آقای هاشمی رفسنجانی همچنان قابل توجه و ملاحظه است.

در حوزه های علميه ، مابين مراجع، در ميان مردان قدرتمند جمهوری اسلامی ،‌در ميان جامعه روحانيت مبارز، احزاب راست و همچنين احزاب اصلاح طلب و بدنه مديريت دستگاههای لشکری و کشوری اين نفوذ قابل توجه و ملاحظه است. این امکان می دهد که وی بتواند به صورت پنهانی ، معادلاتی را در رقابت های پنهان درون جمهوری اسلامی رقم بزند. که ما در طول يکسال گذشته نمونه هايی از آن را مشاهده کرديم.
در بين طرفداران جنبش سبز اين انتقاد در طول يکسال گذشته به آقای هاشمی رفسنجانی وجود داشته که رفتارهای سياسی ايشان به شفافيت و قاطعيت رفتارهای سياسی آقايان موسوی و کروبی نيست.

آيا آقای هاشمی رفسنجانی در حوزه رفتارهای سياسی شان ،‌ مبانی رفتاری متفاوتی نسبت به آقايان موسوی و کروبی دارند؟

البته بايد بگويم اين دو پهلو بودن مواضع مورد انتقاد سران جمهوری اسلامی از جمله خود آقای خامنه ای هم بوده است. من گمان می کنم آقای هاشمی رفسنجانی موقعيت بسيار پيچيده ای دارد. در واقع می شود گفت ايشان نه می خواهد و نه صلاح است که مثل بقيه رهبران جنبش سبز، موضعگيری کند.

برای اينکه اساسا اگر آقای هاشمی رفسنجانی بخواهد نقش شخص يا جريان ديگری را بازی کند از تمام مولفه هايی که به او قدرت نفوذ قابل ملاحظه ای می بخشد، محروم خواهد شد.