پيامدهای کانديداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۹۲

اکبر هاشمی رفسنجانی حدود دو هفته پیش، در اوایل بهمن، اعلام کرد در شرايطی خاص حاضر است در رقابت های انتخاباتی رياست جمهوری دوره يازدهم شرکت کند.

وی در ديدار با جمعی از فعالان حوزه رسانه و فضای مجازی گفت:« اگر مطمئن بودم کسی غير از من نمی ‌تواند شرايط کشور را تغيير دهد، لحظه‌ای ترديد نمی‌ کردم و وارد عرصه می‌ شدم... هنوز بنا ندارم وارد صحنه شوم و کار من صحبت با مقام معظم رهبری است و با ايشان برادرانه و دوستانه همچون دوران گذشته گفت ‌و گو دارم و فکر می ‌کنم اين بهترين راه است.»

وی کماکان تصريح کرده است که اولويتش کانديد نشدن است اما برای اولين بار، منع از کانديداتوری به صورت مطلق را برداشت. اگر چه هنوز احتمال نامزد نشدن وی در انتخابات سال ۱۳۹۲ به مراتب بيشتر از شرکت وی در وزن کشی انتخاباتی است.

در اين يادداشت کوشش می شود با فرض اينکه هاشمی رفسنجانی در صحنه رقابت های انتخاباتی شرکت می کند، تبعات و پيامد های چنین شرکتی شرح داده شود.

نخستين سئوال اين است که آيا هاشمی رفسنجانی از فيلتر شورای نگهبان می گذرد؟ در حالی که دبير اين شورا در نماز جمعه تلويحا وی را گردن کلفت و دنباله روی خط بيگانگان ناميد. جايگاه و سابقه هاشمی رفسنجانی مانعی برای رد صلاحيت اوست هزچند هنوز به صورت رسمی، دستگاه های امنيتی و قضائی کشور اتهامی را متوجه وی نکرده اند.

از سوی ديگر حاکميت و رهبری تصور نمی نمايند که وی در انتخابات رای بياورد. لذا نگرانی خاصی از حضور او ندارند. در اصل واهمه و دغدغه اصلی رهبری و متحدين سياسی اش پيروزی کانديدايی همسو با هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۱۳۹۲ و با اثر گزاری وی بر کابينه آينده است.
نخستين سئوال اين است که آيا هاشمی رفسنجانی از فيلتر شورای نگهبان می گذرد ؟ در حالی که دبير اين شورا در نماز جمعه تلويحا وی را گردن کلفت و دنباله روی خط بيگانگان ناميد. جايگاه و سابقه هاشمی رفسنجانی مانعی برای رد صلاحيت وی است.
علی افشاری



بنابراين می توان پيشبينی کرد که وی از سد شورای نگهبان می گذرد. هزينه رد صلاحيت هاشمی به مراتب بيشتر از منافع احتمالی برای نظام سياسی است. در عين حال نوع روابط بين رفسنجانی و رهبری نيز به گونه ای است که خامنه ای مخالفت صريح و علنی با کانديداتوری او نمی کند.

اما کانديد شدن هاشمی رفسنجانی به انصراف و کناره گيری نامزد های بالقوه ای چون محمد شريعتمداری، حسن روحانی، عبدالله نوری، اسحاق جهانگيری و حتی شايد محمد عارف می انجامد. آنها صحنه را ترک می نمايند. به احتمال زياد اصلاح طلبان ميانه به رهبری سيد محمد خاتمی نيز از اين اتفاق استقبال می کنند.

اما شکاف جنبش سبز و بخش های راديکال اصلاح طلبان و اپوزيسيون مدافع تغيير با وی بيشتر میشود. از آنجايي که اکثريت نيرو های خواهان تغيير تمايلی به رويکرد انتخابات محور ندارند، کانديداتوری هاشمی رفسنجانی را در تعارض با خط مشی و مقاومت رهبران نمادين جنبش سبز تفسير می کنند. بنابراين، اين نيرو ها نه تنها روی خوشی به نامزدی هاشمی رفسنجانی نشان نمی دهند بلکه به تقابل با وی پرداخته و برنامه سياسی وی را رد می کنند. هاشمی در ايام تبليغات انتخاباتی نمی تواند دفاعی از موسوی و کروبی داشته باشد و حتی شايد مجبور گردد مرزبندی خود با آنها را نشان دهد.

در اين فضا هاشمی مجبور می شود به پاسخگويی و خنثی کردن رويکرد تهاجمی ديدگاه های مخالف شرکت در انتخابات بپردازد و اين امر باعث می گردد مواضع وی به گفتمان درون نظام و رسمی کشور نزديک تر شود و سهم وی در سبد آراء کمتر گردد.

بنابراين در اين چارچوب، وی بخت کمی برای برخورداری از آراء معترضين به وضع موجود خواهد داشت و حتی ممکن است موضع منفی نيرو های منتقد و مخالف به وی بيشتر از گذشته شود. حملات اخير به هاشمی رفسنجانی و بخصوص بازداشت فرزندانش از نگاهی ممکن است به افزايش اقبال وی در جنبش اعتراضی تفسير شود اما رصد کردن واقعيات ترديد جدی در اين تصور ايجاد می نمايد.

ماجرای افشای مکالمات مهدی هاشمی [با نیک آهنگ کوثر]، واکنش منفی نسبت به خاندان هاشمی در لايه های اجتماعی بر جای گذاشت. حبس کوتاه مدت مهدی هاشمی که تناسبی با اتهامات سنگين وی نداشت و بر خلاف ادعاهای بخش های افراطی حکومت صورت گرفت، نيز اين تصور را تقويت کرد که بازگشت وی به داخل کشور با توعی توافق همراه بوده است. البته اين تصور به احتمال زياد درست نيست اما برداشت فوق در جامعه جا افتاده است.

از سوی ديگر بخش مهمی از معترضين مدافع حقوق شهروندی مهدی هاشمی و بخصوص محکوم کردن اقدام غير اخلاقی ضبط و پخش کردن مکالمات خصوصی وی بودند نه اينکه به لحاظ سياسی مدافع مواضع هاشمی رفسنجانی باشند. موضوع فائزه هاشمی نيز اساسا با پدرش متفاوت است. تحمل زندان و پرداخت هزينه برای خود وی اعتبار به همراه می آورد نه پدرش.

از سوی ديگر بخش های ميانه رو و سنتی اصول گرايان نيز از کانديداتوری هاشمی استقبال نخواهند کرد و اين اتفاق منجر به فاصله گيری آنها می شود. نيرو هايی چون جامعه روحانيت مبارز تهران و جمعيت موتلفه ترجيح می دهند هاشمی رفسنجانی حامی نامزد منتخب آنها باشد نه بر عکس.
بخش های ميانه رو و سنتی اصول گرايان نيز از کانديداتوری هاشمی استقبال نخواهند کرد و اين اتفاق منجر به فاصله گيری آنها می شود. نيرو هايی چون جامعه روحانيت مبارز تهران و جمعيت موتلفه ترجيح می دهند هاشمی رفسنجانی حامی نامزد منتخب آنها باشد نه بر عکس.
علی افشاری


بنابراين حضور هاشمی قطب های موجود در انتخابات را زياد می کند و پايگاه راست سنتی و عملگرا نيز به وی رای نمی دهد.

اما حاکميت و بخصوص بخش افراطی و جديد اصول گرايان و حلقه احمدی نژاد از کانديداتوری هاشمی خرسند می گردند. حاکميت حضور هاشمی را به منزله آزاد بودن و رقابتی بودن انتخابات تفسير می کند و ادعای آزاد نبودن انتخابات را رد می نمايد. برای هاشمی پس از حضور در صحنه انتخابات بسيار دشوار خواهد بود که مدعی آزاد نبودن انتخابات شود. بنابراين حاکميت هم موفق می گردد با کمترين ريسک رقابت و تکثر کاذب در انتخابات را تحقق بخشد و از سوی ديگر هاشمی را بی اعتبار سازد که ملاک آزاد بودن و يا نبودن از ديد وی حضور شخص خودش در انتخابات بوده است.

حضور هاشمی فرصتی را در اختيار لايه های امنيتی و نظامی اصول گرايان و جريانی چون جبهه پايداری قرار می دهد تا با بسيج هواداران، حملات شديدی را به هاشمی رفسنجانی سازمان دهند و وی را بيشتر تخريب نموده و نيرو های هوادار خود را منسجم سازند. رهبری نيز از اين رويکرد استقبال می نمايد که موقعيت هاشمی در عين سياست ورزی در داخل نظام، ضعيف تر شده و آماج انتقادات و حملات بيشتری قرار گيرد. در نهايت نيز مواضع انتقادی هاشمی از منظر شکست در انتخابات و نشستن دست رد مردم بر سينه وی تخطئه می شود.

از آنجايي که محتملا راست سنتی، حلقه ياران احمدی نژاد و شبه اصلاح طلب ها در انتخابات رياست جمهوری يازدهم کانديدا خواهند داشت، اضافه شدن هاشمی رفسنجانی به جمع آنها در مجموع باعث شکسته شدن رای های مخالفين بخش تند روی اصول گرايان و مدافعان ولايت مطلقه و نا محدود خواهد شد.
از آنجاييکه محتملا راست سنتی،حلقه ياران احمدی نژاد و شبه اصلاح طلب ها در انتخابات رياست جمهوری يازدهم کانديدا خواهند داشت، اضافه شدن هاشمی رفسنجانی به جمع آنها در مجموع باعث شکسته شدن رای های مخالفين بخش تند روی اصول گرايان و مدافعان ولايت مطلقه و نا محدود خواهد شد.
علی افشاری


از اين طريق جريانی که خود را محصول و مدافع گقتمان سوم تير ۱۳۸۴ می داند و می خواهد با نفی دو جريان چپ و راست تاريخی نظامی و رجال قديمی، نظمی نوين در عرصه حکومت ايجاد نمايد، متنفع خواهد شد.

ولی بزرگترين چالش هاشمی رفسنجانی در انتخابات با آن بخش از مردم عادی است که چندان سياسی نيستند. از ديد آنان هاشمی رفسنجانی از نماد های اصلی مدافع وضع موجود و مشکلات کشور است. در بخش های محروم جامعه نيز درست يا غلط، نام هاشمی به فساد اقتصادی و غارت اموال عمومی پيوند خورده است. بنابراين به طور طبيعی اين بخش از جامعه به کسی رای می دهد که در مقابل هاشمی رفسنجانی بايستد. محمود احمدی نژاد دز انتخابات رياست جمهوری نهم از اين فاکتور استفاده زيادی کرد.

بنابراين در مجموع به نظر می رسد عقلانيت سياسی حکم می کند هاشمی رفسنجانی در انتخابات کانديد نشود و در عوض بکوشد تا جريان معترض به وضع موجود را در رقابت های انتخاباتی پيشرو تقويت نمايد.


-----------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.