سرمايه‌گذاران خارجی و ریسک سرمايه‌گذاری در ایران

  • فرین عاصمی
حسن روحانی، رييس جمهوری اسلامی ايران روز پنجشنبه سوم بهمن ماه درچهل و چهارمين نشست مجمع جهانی اقتصاد در داووس سويس از سرمايه‌گذاران خارجی خواست در ايران حضور يابند. آقای روحانی در سخنرانی خود از بازسازی رابطه ايران با جهان خبر داد و گفت ايران آمادگی تامين امنيت انرژی جهان را دارد و در سه دهه آينده جزو ده قدرت بزرگ اقتصادی جهان خواهد بود.

Your browser doesn’t support HTML5

دیدگاه ها؛ سرمايه‌گذاران خارجی و ریسک سرمايه‌گذاری در ایران


سخنرانی رييس جمهوری اسلامی ايران در داووس عمدتا بر روابط اقتصادی بين‌المللی ايران تکيه داشت. اين دومين بار بود که يک رييس جمهوری از ايران در مجمع جهانی اقتصاد شرکت می‌کرد. بار نخست ۹ سال پيش محمد خاتمی در مقام رييس دستگاه اجرايی ايران به داووس رفت.
مجمع جهانی اقتصاد بنيادی غيرانتفاعی است که منافع مالی‌اش را اعضای آن عمدتا شرکت‌های بزرگ تامين می‌کنند.
در برنامه ديدگاه‌های اين هفته نگاهی داريم به گفته‌های حسن روحانی در داووس درباره بازسازی روابط ايران باجهان و دعوت او از سرمايه ‌گذاران خارجی برای حضور در ايران با حضور سه مهمانان: احمد علوی، اقتصاد دان و استاد دانشگاه در سوئد،‌ الکس وطنخواه،‌ کارشناس در انستيتوی خاورميانه در واشنگتن و حسين عليزاده ديپلمات مستعفی در فنلاند.
آقای علوی، می‌خواهم بحث را با شما شروع کنم. آقای روحانی از حاضران در مجمع جهانی اقتصاد و همچنين سرمايه‌گذاران جهانی دعوت کرد که به ايران سفر کنند. شما فکر می‌کنيد چه مشکلاتی پيش روی سرمايه‌گذاران خارجی هست و چقدر احتمال دارد که در ايران سرمايه‌گذاری کنند؟
احمد علوی: خب اگر علی القاعده از منظر سرمايه‌گذاران به مسايل ايران نگاه کنيم و در چارچوب نظريه‌های اقتصادی، هر سرمايه‌گذاری وقتی تلاش می‌کند در يک محيط اقتصادی سرمايه‌گذاری کند انتظار دارد آن محيط امن باشد و ريسک زيادی نداشته باشد و همواره در تلاش است که بتواند علی‌رغم ريسک‌های محدودی که قابل مديريت هستند وجود دارد به ازای آن پاداش يا سودی را دريافت کند. در شرايط فعلی ايران می‌دانيم که ريسک‌های گوناگونی وجود دارد. از جمله ريسک سياسی بالا. منظور از ريسک سياسی بالا يعنی جابجايی قدرت در درون حاکميت يا حتی در برون حاکميت.

به اين معنا که جابجايی قدرت در درون حاکميت در ايران متاسفانه برخلاف ساير کشورها وقتی بلوک‌بندی‌ها جايشان را عوض می‌‌کنند ايجاد دگرگونی، تلاطم و مشکلات زيادی نمی‌‌کنند حتی در ايران می‌شود گفت که جابجايی جناح‌ها باعث می‌شود که بسياری از قوانين تغيير می‌کند. رويکرد به خارج، سرمايه ‌گذاران و سرمايه‌گذاری و اساسا‌ً مالکيت و مسايلی از اين قبيل دگرگون می‌شود و بنابراين دگرگونی در حاکميت ايران اقتصاد را دچار يک نابسامانی می‌کند که سرمايه‌گذاران خارجی و حتی سرمايه‌گذاران ايرانی از اين گريزان هستند. به همين دليل هم بوده که سرمايه‌های ايرانی به جای اينکه فعال بشوند در داخل ايران، به ترکيه، امارات و به کشورهای آسيای ميانه و حتی اخيرا به سنگاپور و مالزی و اندونزی و چين سفر کردند و ايران را ترک کردند. مخاطراتی که برای سرمايه‌گذار غربی در ايران وجود دارد علاوه بر ريسک سياسی که گفتم ريسک ارزی هست.

به اين معنا که با توجه به تورم زيادی که وجود دارد و نوسانات قيمت ريال، معلوم نيست که به ازای آن سرمايه‌گذاری و آن ريسکی که تحمل می‌کند سرمايه‌گذار، با يک نوسان ارزی شديد آن دستاوردهايش به باد برود و نتواند دستاورد و سود مناسبی را به ازای آن سرمايه‌گذاری و ريسکی که پذيرفته، دريافت کند. از اين ريسک سياسی و ريسکی که مربوط است به تورم که بگذريم ريسک‌های ديگری هم وجود دارد. اقتصاد ايران يک اقتصاد متمرکز در دستان دولت است و به هر حال دولت با توجه به درآمدهای نفتی که قدرت خريدش بالا می‌رود و توانايی پرداخت بدهی‌هايش.

الان دولت نسبت به پيمان‌کاران داخلی ناتوان است که بتواند آن کالاها و خدماتی که از آنها خريد کرده مابه‌ازايش را پرداخت کند. به همين دليل هم الان دولت يکی از بدهکارترين وام‌داران در اقتصاد ايران است.

سرمايه‌گذاران غربی برای اينکه به سرمايه‌گذاری در ايران تشويق شوند نيازمند نيستند به ايران بيايند. ما می‌دانيم که سفارت‌خانه‌های غربی در ايران يکی از کارهايشان جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی در ايران است. دادن يک مظنه به سرمايه‌گذاران کشور خودشان است. افزون بر آن بانک‌های بزرگ غربی و همچنين شرکت‌های بيمه يکی از کارهای مهمشان ارزيابی محيط اقتصادی کشورها است. و آمدن يا نيامدن سرمايه‌گذاران چيزی را عوض نمی‌کند. چون آنها برای قضاوت‌شان درباره اقتصاد ايران بيش از اينکه به احساس ذهنی خودشان يا احساس‌های روانی خودشان توجه کنند، به آن فاکت و آن اطلاعات دقيقی که بانک‌ها، شرکت‌های بيمه به طور مداوم از ايران اخذ می‌کنند، متکی هستند. من چک کردم چند تا شرکت بيمه بين‌المللی بزرگ را که محل مشاوره شرکت‌های غربی هستند، همه آنها ايران را با علامت قرمز و يک رتبه بسيار بالای ريسک مشخص کردند. اين به اين معنی است که نه با شرکت خصوصی و نه با دولت حاضر نيستند اين بانک‌ها در اين شرکت‌های بيمه تضمين بدهند که سرمايه‌گذار آنجا سرمايه گذاری کند.

بنابراين تا زمانی که ما داريم صحبت می‌کنيم و علی‌رغم اين گفتگوها و علی‌رغم اين وعده و وعيدها هنوز اساسی‌ترين شرکت‌هايی که مديريت ريسک را در سطح بين‌الملل دارند يعنی شرکت‌هايی که رتبه بندی می‌کنند کشورها را بانک‌ها و محافلی که ارزيابی می‌کنند هنوز هيچ تغييری در نظرشان در مورد اقتصاد ايران ندادند و اين گونه صحبت‌‌ها هم نمی‌تواند عوض کند.
آقای وطنخواه،‌ آقای روحانی گفت که ايران آماده تامين امنيت انرژی جهان است. از سرمايه‌گذاران هم دعوت کرد که به ايران سفر کنند. چقدر اصولا ايران امن هست برای سرمايه‌گذاری و سرمايه‌گذار غربی چقدر در ايران احساس امنيت می‌کند اصولا ديد کشورهای غربی ازنظر سياسی به ايران چطور است به امنيت ايران؟
الکس وطنخواه:‌ همينطور که الان شنيديم از نظر زاويه سياسی مشکلاتی که ايران با آمريکا و دنيای غرب دارد حالا حالا ها حل نخواهد شد. يعنی قدم‌های اول را دولت آقای روحانی برداشته و خيلی مثبت است.

ولی به اين زودی ما به آن مرحله که بايد برسيم نخواهيم رسيد. يعنی تلاش‌های بيشتری احتياج دارد. به همين راحتی ۳۴ سال دشمنی بين ايران و آمريکا حل نمی‌شود. اين مساله سياسی بايد رويش کار شود. ولی خب به نظر می‌آيد که آقای روحانی در گوش رهبر جمهوری اسلامی آقای خامنه‌ای گفته که بسياری از مشکلات مملکت اقتصادی است و ما نمی‌توانيم خودمان تنها اين را حل کنيم. حرف آقای روحانی در داووس اين بود که هيچ کشوری در دنيا تنها نيست. اين حرف آقای روحانی خيلی جالب بود.

چون رهبر ايران آقای خامنه‌ای صحبت از اقتصاد خودکفايی می‌کرد. همين چند سال پيش. ولی آقای روحانی ۱۸۰ درجه برگشته می‌گويد همچو چيزی ما نمی‌توانيم به عمل بياوريم. خودکفايی وجود ندارد. اين يک دنيا است و ما بايد با کشورهای ديگر همکاری کنيم. اگر ديدگاه استراتژيکی اين جوری عوض شود و قدمهای بيشتری در اين مرحله برداشته شود خب ايران بازی را می‌تواند عوض کند. ولی بايد گفت اين کاری نيست که شما ۲۴ ساعته بتوانيد انجام دهيد. نه. اين طول می‌کشد. همه کشورهای ديگر هم اين تجربه را داشتند. هيچ کشوری نتوانسته در يک هفته يا يک روز صحنه بازی را عوض کند. ولی از نظر صحبت امنيت که شما می‌کنيد در منطقه خاورميانه ايران می‌شود گفت از نظر امنيت داخلی (منظورم اين است که بمب و حمله شورشگران وغيره) ايران يکی از امن‌ترين کشورها است. حالا نمی‌خواهم طرفداری جمهوری اسلامی را بکنم ولی واقعيت اين است که امن است. نسبت به عراق، نسبت به يمن، نسبت به افغانستان، نسبت به سوريه و لبنان و غيره. ولی مشکل سياسی دارد با دنيای غرب. برای اينکه بتواند سرمايه‌گذاران را جلب کند بايد اين مشکلات سياسی خودش را حل کند. سرمايه‌گذاری و جان دادن به اقتصاد ايران می‌تواند در ايران از نظر مشکلاتی که مردم دارند، بيکاری و غيره کمک کند.

البته بازی پيچيده‌ای است. همانطور که می‌دانيم کسانی هستند در ايران که رفرم و سرمايه‌گذاری غربی ممکن است برايشان مشکلات خودش را بسازد. به خصوص سپاه پاسداران و غيره. نظر آنها چيست. اين برمی‌گردد به اين بازی سياسی که در درون رژيم هست. آقای روحانی می‌تواند آقای خامنه‌ای وسپاهی‌ها را قانع کند که حرفی که ايشان در داووس زده برنامه‌ای که دارد که به قول خودش می‌‌خواهد ايران را در سی سال آينده بکند يکی از ۱۰ اقتصاد قوی دنيا، اين واقعا قدم‌های بزرگی بايد برداشته شود. اصلاحات بزرگی می‌خواهد. ديدگاه‌های جمهوری اسلامی نه فقط راجع به برنامه هسته‌ای بايد راجع به چيزهای مختلف عوض شود. اين می‌گويم کار راحتی نيست. ولی قدم‌های اولش را آقای روحانی برداشته. ببينيم تا چه حد می‌تواند ادامه دهد.
آقای عليزاده،‌ دعوت آقای روحانی از حاضران در مجمع جهانی اقتصاد و سرمايه‌گذاران به ايران را می‌توانيم آيا به معنای تغيير رويکرد ايران و يک گفتمان تازه‌ بدانيم ؟ وزير خارجه آمريکا هم گفته سرمايه‌گذاران خارجی برای سرمايه‌گذاری در ايران عجله نکنند. فکر می‌کنيد اين رويکرد جديدی که ايران پيش گرفته به کجا می‌انجامد؟
حسين عليزاده: اجازه بفرماييد من از مطالب آقای دکتر علوی استفاده کنم. نکته‌ای را يادآور شوم. وقتی اقتصاددانها می‌خواهند بگويند که سرمايه چقدر پای گريز دارد معمولا اين تعبير را به کار می‌برند که سرمايه مانند يک گنجشک يا بعضی اوقات می گويند مانند يک غزال زيبای تيزپا هست. ديديد که به محض اينکه يک صدای کوچک می‌آيد آن گنجشک پرواز می‌کند يا غزال پا به فرار می‌گذارد. سرمايه در واقع همين وضعيت را دارد که به گونه‌ای هست که گريزپا هست.

اگر امنيت در پيرامون خودش را حس نکند. اگر اين را بخواهيم تطبيق بدهيم در يک اقتصادی مثل ايران با آن طول و عرضی که دارد و شرايط سياسی که گرفتارش شده آيا با يک دعوت يک رييس جمهور درعرض ۵ ماه که به قدرت رسيده و ناظران خارجی همه دارند با دقت پيگيری می‌کنند با يک چنين دعوتی آيا برای اين غزال تيزپا اطمينان حاصل می‌شود که اينجا امنيت حاصل شده ما برويم سرمايه گذاری کنيم. بديهی است که پاسخ منفی است. اما آقای روحانی اگرچه اين ابتکار را در اينجا به کار بردند ابتکاری هست که درحد يک تعارفات ايرانی است که تشريف بياوريد و ببينيد. همه دارند می‌بينند.

بدون اينکه وجود فيزيکی حتی داشته باشند اخبار را و آمار و ارقام را دارند به دست می‌آورند. ولی من می‌خواهم بيش از همه بر اين نکته تاکيد کنم که اساسا‌ً آيا اگرناظران خارجی هم بروند در ايران دفتر بزنند و حضور داشته باشند آيا وضعيت درون کشور به گونه‌ای هست که اين امنيت را تلقين کند؟ در اين صحبت آقای روحانی با آقای شواب (بنيانگذار مجمع جهانی اقتصاد) يک گفتگويی در لحظات آخر بود که مطرح شد. که به نظر من بسيار هوشمندانه اين پرسش را آقای کلاوس شواب مطرح کرد. پرسيد که شما که دعوت می‌کنيد و می‌گوييد با همه کشورها در تعامل سازنده هستيد منظورتان همه است از جمله اسرائيل؟

خب آقای روحانی هم پاسخ داد. گفت که نه آنهايی که ما مشروع می‌دانيم. آنهايی که ما مورد شناسايی قرار داديم. دنيا پاسخ را گرفت. يعنی منطقه خاورميانه که در کوران جنگ و ستيز و خون و خونريزی هست و همين مساله هسته‌ای که چنان بزرگ شده همچنان قرار است به همين وضع بماند. به دليل اينکه تخاصم دو کشوری که در سازمان ملل دارای رسميت هستند، در سازمان ملل شناخته شده هستند ولی همديگر را به رسميت نمی‌شناسند. و برای همديگر موشک تهيه می‌کنند و برای هم بحث هسته‌ای شان مشکل هست. بنابراين من فکر می‌کنم که بهترين حرف را شايد در پاسخ به شما خود آقای روحانی زدند و چه قشنگ هم ايشان گفتند. من از روی متن صحبت‌شان می‌خوانم که من به عنوان رييس دولت به خوبی آگاه هستم که تا چه ميزان ثبات رفتاری وثبات سياست‌گذاری در حکمرانی کانونی و مهم است.

حالا بايد پرسيد آقا اين ثبات رفتاری در کشور شما هست يا نيست. در همين پنج ماه گذشته اگر ما تمام حسن نيت را هم برای دولت آقای روحانی قايل شويم و تمام کارآمدی و کارآفرين‌های مهم را هم در دور و بر ايشان بدانيم و تمام دلسوزی برای ايشان فرض کنيم که به خرج می‌دهد چندان اميد زيادی ديده نمی‌شود. گرچه با زبان تحسين و تمجيد می‌توانيم بگوييم که در پنج ماه گذشته کارهای بسيار بلندی انجام شده که اصلا تصورش در جمهوری اسلامی نمی‌رفت که انجام شود. اما واقعا راه درازی در پيش هست.
آقای وطنخواه،‌ آقای عليزاده اشاره کردند به اسرائيل و صحبت‌هايی که روز پنجشنبه آقای روحانی در مورد کشورهايی که به رسميت می‌شناسند کردند. به نظر شما ايران بدون به رسميت شناختن اسرائيل می‌تواند همانطور که آقای روحانی گفت روابطش را با جهان بازسازی کند يا در سه دهه آينده جزو ده قدرت اقتصادی جهان شود؟ يا اصولا اين رابطه نداشتن با اسرائيل يکی از فاکتورهايی هست که ممکن است موجب شود که سرمايه گذاران خارجی نتوانند اعتماد کنند؟
سرمايه‌گذار بالاخره دنبال اين است که پولی که بعنوان سرمايه می‌گذارد چقدر جواب خواهد داد. شما نگاه کنيد به کشورهای عرب خليج فارس. سرمايه‌گذاری گسترده در آن کشورها زياد است و هيچکدامشان هم با اسرائيل روابطی ندارند. فکر نمی‌کنم سرمايه‌گذاران آن چنان از اين بترسند که حالا روابط ايران و اسرائيل چيست؟

از اينکه می‌ترسند اين است که فردا جنگ نشود. فردا کارخانه‌شان يا ساختمان‌هايشان يا تاسيسات‌ شان زير حمله نرود يا دولت ايران آنها را ضبط نکند. ولی حرفی که شما می‌زنيد بزرگتر از اينهاست. توی ايران بحثی که بايد بشود و متاسفانه هنوز نشده در مورد اسرائيل اين است که آقا اين مشکلاتی که ما با اسرائيل داريم، دشمنی که با اسرائيل داريم سر چيست؟ من خودم اين ور دنيا نشستم ولی دارم قضيه را نگاه می‌کنم جواب آنچنان صاف و ساده‌ای ندارم. يک مشکل ايدئولوژيکی که که ايرانی‌ها برای خودشان ساخته‌اند. می گويم ايرانی‌ها يعنی جمهوری اسلامی چون مردم ايران همانظور که می‌دانيم واقعا‌ً مشکلی با اسرائيل ندارند. نه جنگی داشتيم با اسرائيل نه سرزمين ايران را آنها اشغال کردند. آقای پرز رييس جمهور اسراييل به تازگی تاکيد کرد که ما نمی‌خواهيم با ايران بجنگيم. دنبال جنگ هم نيستيم. ولی اگر آنها بخواهند دنبال ما بيايند بايد پاسخ بدهيم. حالا سوالی که بايد در تهران بحث شود و کسانی مثل آقای رفسنجانی، غير مستقيم دارند اين صحبت را انجام می دهند که ما مشکل مان با اسرائيل چيست؟

چرا ما پايمان را کرديم توی يک کفش. و حالا بايد ديد که در آينده اين بحث ادامه خواهد داشت. من اميدوارم و فکر می‌کنم بايد ادامه داشته باشد. به خاطر اينکه همانطور که شما اشاره کرديد اين که کشور ايران، کشور اسرائيل را که يک عضو سازمان ملل است و در سال ۱۹۴۸ عضو سازمان ملل شده ايران اين کشور را به رسميت نمی‌شناسد. چرا؟ اگر ايران بتواند اين کار را بکند، اين قدم را بردارد يک چهره جديدی از خودش نشان خواهد داد. البته اين را می‌دانم که اين حرف يک رويا است در حال حاضر. اين اتفاق نخواهد افتاد. ولی کاری که جمهوری اسلامی می‌تواند بکند همين است. دوره محمد خاتمی ديديم و اين که گفتند ما کاری نداريم به اسرائيل و هرچه که فلسطينی‌ها و اسرائيل بتوانند مذاکره کنند و هر برنامه‌ای که اينها بتوانند سرش به توافق برسند ما آن را به رسميت می‌شناسيم.

برای اسرائيلی‌ها اين کافی است. اسرائيل نمی‌خواهد فردا برود تهران سفارت بزند. فقط می گويد به حماس و جهاد اسلامی موشک و پول و اينها ندهيد. اگر اجازه بدهيد من سوال‌تان را يک جور ديگر جواب بدهم.

موضوع اسرائيل و موضوع عربستان دور نخواهد شد و جايی نخواهد رفت. بايد در تهران جمهوری اسلامی روی اين مسايل فکر کند. آقای روحانی خودش در انتخابات تابستان قبل از رييس جمهور شدن علنا‌ً چندين بار تاکيد کردند که بايد روابط را با عربستان درست کنيم. سرمايه‌گذاری غربی خوب است و هيچ مشکلی در آن نيست. ولی ايران بايد اول ستونش را در منطقه سفت کند و دستش را دراز کند به کشورهای همسايه.

به خصوص کشورهايی مثل عربستان که ايران غيرمستقيم با هم در جنگند در سوريه. اول ايران با همسايه‌های خودش روابطش را بهتر کند. اين کشورهای عربی خليج فارس هم خودشان سرمايه‌گذارهای بزرگی هستند. اين را نبايد يادمان برود که بزرگترين سرمايه‌گذارانی که در ايران امروز حضور دارند کشور امارات است و اين کشورها واقعا از نظر سرمايه بازيکنان بزرگی هستند. خودشان در آينده نزديک می‌توانند در بازار ايران سرمايه‌گذاری‌های بزرگی انجام بدهند و اين هم يک فاکتور ديگر است که نبايد يادمان برود.
آقای علوی همانطور که می‌دانيم مجمع جهانی اقتصاد مهمترين قطب هواداران آزادسازی مالی و بازرگانی است. در حالی که ايران يکی از دولتی‌ترين اقتصادهای جهان را دارد. فکر می‌کنيد که آيا در آينده ديد ايران به خصوصی سازی تغيير خواهد کرد و اصولا چقدر خصوصی سازی در جذب سرمايه‌داران بزرگ خارجی به ايران تاثير دارد؟
اقتصاد ايران اقتصاد متمرکز تک پايه نفتی است که به مدد فروش سرمايه طبيعی يعنی نفت است که برپاست. تا وقتی که اين شرايط وجود دارد و با اين اقتدار دولت و همچنين تمام خواهی حاکميت که نه تنها سرمايه‌ها را به طور کلی در خدمت دارد که گفته می‌شود به عقيده اقتصاددانهای درون مجلس بين هفتاد و پنج تا هشتاد در صد اقتصاد ايران در دستان دولت يا نهادهای شبه‌ دولتی است. اين شاخص مثبتی برای سرمايه‌گذاران غربی نيست.

با توجه به اينکه اين دولت و حاکميت تمام‌خواه است. يعنی علاقه دارد که توی مسايل شخصی افراد دخالت کند، قانون‌گذاری کند در بسياری از مواردی که مربوط می‌شود به زندگی خانواده و شخص که از عرصه عمومی هم به دور است. چرا؟

به خاطر اينکه در چارچوب اقتصاد بين‌الملل امروز که پذيرفته شده علی‌رغم هر انتقاد يا ضعفی که در آن متصور است، اين شکل از اقتصاد، اقتصادی است که به هر حال کمتر در معرض سوء استفاده است. اين اقتصاد، اقتصادی است که کارآمدی سرمايه در آن بيشتر است و با سهيم شدن مردم در آن تک ماده يک جانبه نمی‌شود در آن گرفت. خب اينها شرايطی است برای سرمايه‌گذار غربی. هرچه اين ميزان آزادی اقتصادی کمتر باشد امکان برای فعاليت‌ سرمايه‌گذاران غربی بيشتر خواهد بود.

به اين معنا که در کشوری که اولا مقررات بسيار زياد است و دو اينکه مقررات بسيار مبهم است، سرمايه‌گذار سرمايه‌اش را به آنجا نمی‌برد. در عوض در محيط اقتصادی که دولت نقش محدودی دارد و قوانين ساده است، بوروکراسی و ديوان‌سالاری جلوی ورود و خروج سرمايه را نمی‌‌گيرد يا سرمايه‌گذاری و فعاليت‌ها و به هر حال حيطه عملکرد بخش خصوصی روشن است تمايل بيشتری وجود دارد. اما اين کار در ايران بسيار دشوار است. چرا؟

به خاطر اينکه قوه قضاييه ايران نارسايی زيادی دارد و اصناف يا بدنه آن جامعه را نمايندگی نمی‌کند. در واقع به يک معنا می‌شود گفت قوه قضاييه در صورتی می‌تواند قوانين مثبت، شفاف و درست و متناسب با منافع اکثريت را تضمين کند که برخاسته از آنها باشد.

افزون بر اين می‌بينيم که نهادهای نظامی انتظامی و شبه انتظامی امنيتی خودشان در مديريت يا مالکيت اقتصاد نقش دارند و نقش فايقه دارند در تصميم‌گيری‌های اقتصادی و می توانند قوانين را دور بزنند. بنابراين سرمايه‌گذار غربی با توجه به نکاتی که گفتم امکانی نمی‌بيند که بتواند به شکل سالم رقابت کند. يعنی اينکه با يک محصول با کيفيت بالا با قيمت ارزان بتواند با اين نهادها رقابت کند. به اين دليل که اين نهادها از مزايايی استفاده می‌‌کنند که رقيب از آن بی‌بهره است. و در نهايت بازنده است.
آقای عليزاده، به عنوان جمع‌بندی فکر می‌کنيد که بازسازی روابط با جهان برای ايران در اين مرحله عملی هست؟ دولت آقای روحانی اصولا چه کاری می‌تواند بکند؟‌ وزارت خارجه، ديپلمات‌هايی که ايران دارد آيا می‌توانند در اين زمينه مفيد واقع شوند ؟
پرسش بسيار مهمی است و واقعا بايد گفت که در دولت آقای روحانی اين مقدار از خردگرايی ديده می‌شود که بايستی تحولات ريشه‌ای را به دنبالش باشند تا به اقتصادی با ثبات برسند.

اگر اين را به ياد بياوريم ايشان در روز تنفيذ خودش که آيت‌الله خامنه‌ای در آنجا گفت که پيام اين انتخابات تغيير بود. روی همين محور هم در نيويورک صحبت کرد، در سازمان ملل، در داووس صحبت کرد و به گمان من اين درک در ايشان شکل گرفته.

به عنوان کسی که رييس مرکز مطالعات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام بوده به عنوان سخنگوی کسی که در پرونده هسته‌ای دست داشته، اين گونه انعطاف نشان دادن‌ها در بحث هسته‌ای که الان شاهدش هستيم که حتی اجازه بدهند بيايند بروند و معادن اورانيوم ما را بازرسی کنند اينها تا همين شش ماه پيش اصلا قابل تصور نبود. اما معضلاتی که چنبره انداخته بر اقتصاد ايران اينقدر وسيع‌تر از اين چيزها هست که شايد اصلا هشت سال هم کفايت ندهد که کسی بخواهد به اين اصلاحات بپردازد. مگر اينکه واقعا‌ً تصميم‌های جدی گرفته شود. اگر همين جلسه داووس که آقای روحانی سخنرانی کرده دو روز پيش از آن شرايط به گونه‌‌‌ای رقم خورده بود که ايران يک عضو از اعضای ژنو ۲ بود و قرار بود در پرونده سوريه کمک کند و اين جنگ در اين منطقه قايله پيدا کند. لااقل به عنوان يک عضو در آنجا حضور می‌داشت. حالا شما تصور کنيد وقتی که ايشان می‌رفت در داووس آن سخنرانی‌ها را می‌کرد برد آن سخن چقدر بيشتر بود.

حال آنکه ما شاهد بوديم که آقای رييس جمهوری می‌رود در داووس سخنرانی می‌کند که دو روز سه روز پيش از آن دبيرکل از کشورش دعوت کرده بيايد ژنو و دو روز بعدش دعوت را پس می‌گيرد.

يعنی يک ضربه و يک سيلی بزرگ. چطور می‌شود انتظار داشت که به اين صورت يک اقتصاد پويايی داشته باشيم که در ظرف سی سال آينده جزو ده کشور برتر اقتصاد جهان بشود ؟ اينها واقعا‌ً صحبت‌هايی است که موجبات خنده می‌شود. ضمن اينکه قدم‌های بزرگی در دولت آقای روحانی برداشته شده، ضمن اينکه در دولت ايشان خردورزی ديده می‌شود، در دولت ايشان تعامل با دنيا ديده می‌شود، در دولت ايشان تدبير ديده می‌شود‌، اما عقبه دولت ايشان برمی‌گردد به جناح‌های مختلف درون حاکميت و در راس آن هم خود آقای خامنه‌ای که ساز ديگری را می‌زند، نوع ديگری به دنيا می‌نگرد و اساسا‌ً ديپلماسی ديگری را پيگيری می‌کنند. آنقدر شرايط را برای دولت آقای روحانی سخت کرده که در عرض پنج ماه گذشته شايد ده نفر از اعضای کابينه به مجلس احضار شدند و تذکر می‌گيرند.

چگونه سرمايه‌گذاران خارجی می‌توانند اطمينان داشته باشند که اساسا‌ً اين دولت تا يک سال ديگر سرکار بماند. گرچه بايد اقدامات بزرگ دولت آقای روحانی را تحسين کرد اما شرايط همچنان تيره وتار است و به گمان من جز اينکه رشادت‌های سياسی و ديپلماتيک مهمی انجام شود از جمله در مساله پرونده سوريه حسن نيت ايران نشان داده شود، اگر از اين راه نرويم نتيجه ملموسی در اقتصاد پويا بدست نخواهيم آورد.