نبيلا در شهر مینگوره در دره سوات پاکستان مشغول آموزش رقص و موسيقی است. دهه ها بود که اين منطقه تنها جايی بود که رقصنده ها و خوانندگان زن بخشی از زندگی فرهنگی منطقه را تشکيل می دادند.
با قدرت گرفتن شبه نظاميان طالبان در سال ۲۰۰۷ وضع در منطقه عوض شد. طالبان موسيقی را ممنوع اعلام کردند و از زنها خواستند در خانه ها بمانند.
با قدرت گرفتن شبه نظاميان طالبان در سال ۲۰۰۷ وضع در منطقه عوض شد. طالبان موسيقی را ممنوع اعلام کردند و از زنها خواستند در خانه ها بمانند.
به گزارش رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی،افراط گرايان مدارس دخترانه را نابود کردند و يک زن رقصنده محبوب را به قتل رساندند. هشداری به همه آنهايی که جرات می کردند از خطوط قرمز طالبان عبور کنند.
شيرزمان (يک نوازنده) به رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی می گوید: در گذشته ما جلسات موسيقی را به صورت آزاد برگزار می کرديم. حالا مردم به صورت خصوصی جمع می شوند. همه جا بمب منفجر می شود و مردم می ترسند.
Your browser doesn’t support HTML5
وی می افزاید بعضی ها کارشان را ول کردند. ولی من هنوز سازم را دارم. با خودم گفته ام اگر روزی مرا بکشند بايد با سازم باشد. چون زندگی من از اين راه تامين می شود. بعضی نوازنده ها سازشان را برداشتند و فرار کردند.
در سال ۲۰۰۹ با حمله ارتش پاکستان طالبان از منطقه بيرون رفتند. نزديک به ۲.۵ ميليون تن آواره شدند. فضيلت و نيلو، دو خواهر رقصنده اند از يک خانواده موسيقی دوست. آنها به منطقه برگشته اند اما امنيت چيزی است که هنوز به منطقه باز نگشته است.
فضيلت می گوید شرايط يک کمی بهتر از گذشته شده. ولی ترس هنوز وجود دارد. ولی مردم شبها زياد بيرون از خانه های خود نمی روند. قبلا مردم تا ساعت يک يا دو بعد از نيمه شب بيرون بودند. حالا ولی ساعت ده شب مردم در خانه شان را می بندند. احساس امنيت نمی کنند.
ولی فقط ترس از خشونت نيست که آنها را هراسان می کند. رقصنده هايی مثل نيلو و فضيلت احساس می کنند که حکومت طالبان چهره فرهنگی منطقه را عوض کرده است. امروزه هنر آنها يک کار غيراخلاقی به شمار می آيد.
گرچه نيلو رقص و موسيقی را دوست دارد می گويد ناچار شده است اين کار کمتر مورد احترام عموم را برگزيند:
«مردم می آيند و لذت می برند و بعد می روند. ولی احترامی به ما گذاشته نمی شود. اگر ما هنرمنديم و می خوانيم و می رقصيم به خاطر خوشحالی مردم است. ولی ما جای مناسب خودمان را در جامعه نداريم. پدر من راننده تاکسی بود. ولی مريض شد. من مجبور شدم به کار رقص و خوانندگی بپردازم. برادران من کوچک اند و نمی توانند کار کنند. ولی مساله خيلی زيادی در کار ما هست و ما مجبوريم با آنها بسازيم.»
بعضی رقصنده ها ناگزير به تن فروشی روی آورده اند و اين موضوع شهرت بدی برای همه رقصنده ها به همراه آورده است. فصيلت میگويد مردانی که برای تماشای رقص يک زن می آيند انتظار دارند آنها مانند فاحشه ها رفتار کنند. چيزی که قبل از قدرت گرفتن طالبان در منطقه نبود.
«کسی نمیفهمد که شرايط ما را مجبور به اين کار کرده است.»
بيش از ۱۵۰ تن از خانواده های موسيقيدان به منطقه برگشته اند ولی فقر و عدم احترام دارد آنها را ناگزير می کند که کار و حرفه خود را کنار بگذارند. نبودن مدارس کافی برای بچه ها مشکل ديگر ساکنان است.
فضيلت می گويد: طالبان همه مدرسه ها را خراب کرد. بچه ها قبلا مدرسه می رفتنند ولی بعد مشکلات به وجود آمد. همه مدارس را خراب کردند. کجا می توانم بچه هايم را به مدرسه بفرستم.
اين رقصنده ها و نوازنده ها فعلا دارند رقص و موسيقی را از پيش کسوتان می آموزند ولی زمان درازی لازم است که فرهنگ موسيقی دره سوات زخمهای حاصل از طالبان را بزدايد.