سال ۱۳۹۱و برنامه سیاسی تشکل های منتقد و مخالف

  • امير مصدق کاتوزيان
برنامه این هفته دیدگاه‌ها درمورد چشم‌انداز جنبه‌ای از سال ۱۳۹۱، سال آغازین دهه نود است. در سایه رویدادهای سال گذشته. چشم‌انداز برنامه تشکل‌های سیاسی تحول‌طلب ایران در سال نو با نگاهی به پیامدهای یرخی از عمده‌ترین رخدادهای سال پیش.

رویدادهایی در حوزه مناسبات خارجی مثل مطرح شدن حمله ‌نظامی به ایران و سپس فرونشستن این موج در پایان سال ۹۰ و رویدادهای داخلی مثل نتایج و پیامدهای انتخابات ۱۲ اسفند مجلس شورای اسلامی که برای اولین بار میان بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان با موضع تحریم یا عدم شرکت و نظام جمهوری اسلامی ایران فاصله انداخت، و با بررسی استقلال عمل فعالان سیاسی تحول‌طلب در خارج از کشور، از رهبران و فعالان سیاسی منتقد و مخالف در داخل که در حصرند یا در زندان و یا منتظر اجرای حکم حبس و یا در خانه تحت نظر، با علم به اینکه دست از پا خطا کردن یعنی زندانی شدن.

با این یادآوری که در سال ۱۳۹۰ برخی فعالان منتقد و مخالف خارج از کشور در گردهمایی‌هایی در لندن و استکهلم حاضر شدند برای تبادل آرا و در دومی تحت نام اتحاد. و با این یادآوری دیگر که شماری از فعالان سیاسی سابقا مقیم در ایران در پی سرکوبی اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ برای پرهیز از حبس، ادامه حبس و محرومیت در خارج از ایران مقیم شدند. از دومی خردادی و اصلاح‌طلب و نزدیکترین چهره‌ها به میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج اعلام‌شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا ملی‌مذهبی‌ها و فعالان سیاسی و جوان درگیر در جنبش سبز.

اعضای سه تشکل از سه طیف متفاوت سیاسی در ایران و خارج در برنامه این هفته دیدگاه‌ها از برنامه فعالیت‌های حزب، گروه و سازمان‌شان در سال ۱۳۹۱ می‌گویند. در ایران محمدصادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی، در شهر هریزبرگ ایالت پنسیلوانیای آمریکا مهدی نوربخش، عضو نهضت آزادی ایران و در واشنگتن امیرحسین گنج‌بخش، عضو شورای هماهنگی سازمان جمهوری‌خواهان ایران.


Your browser doesn’t support HTML5

برنامه «دیدگاهها» درباره استراتژی تشکلهای منتقد در گفت و گو با محمدصادق جوادی حصار، مهدی نوربخش و ام



آقای جوادی‌حصار، اول با یک نگاه به گذشته و انتخابات ۱۲ اسفند مجلس آغاز کنیم که تحول‌طلبان، اصلاح‌طلبان، فعالان جنبش سبز و برخی دیگر از طیف‌های سیاسی در ایران آن را سرفصلی جدید می‌دانستند که مختصات آینده را می‌تواند در جهت توسعه سیاسی روشن‌تر کند. در سایه نتایج این انتخابات، راس برنامه حزب شما، حزب اعتماد ملی در ایران سال ۹۰ چیست؟

محمدصادق جوادی حصار: انتخابات ۱۲ اسفند برای اصلاح‌طلبان از این جهت حایز اهمیت بود که اولین مرحله‌ای بود که در داخل جمهوری اسلامی که رفتاری با حاکمیت تجربه شد که غیر از رفتارهای گذشته بود. یعنی در این دوره تقریبا به طور منسجم گروه‌های منتقد اصلاح‌طلب روش عدم شرکت در انتخابات را پیشه کردند اما نه از جنسی که انتخابات را برای دیگران هم تحریم کنند و آنها را از شرکت در انتخابات منع کنند. بلکه می‌گفتند ما چون کاندیدا نداریم و چون شرایط انتخابات را شرایط عادلانه‌ای نمی‌دانیم بنابراین در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. یعنی نوع جدیدی از مواجهه با حاکمیت را در این انتخابات تجربه کردند. علی‌رغم اینکه در بین راه بخشی از چهر‌ه‌های شاخص اصلاح‌طلب مثل آقای خاتمی هم با انتقاداتی که داشت رای داد و دفاعیات خودش را هم در این زمینه انجام داد.

من گمان می‌کنم که در سال آینده افق جدیدی در رفتارهای اصلاح‌طلبان بازخواهد شد.

حداقل تکلیف بخش قابل توجهی از گروه‌ها و جریان‌های سیاسی موجود در جنبش سبز که بعد از انتخابات لفظ جنبش سبز را گرفت و اصلاح‌طلبی را در خودش جای داده بود... تکلیف اینها روشن خواهد شد که همه مطالبات موجود در جنبش سبز لزوما مطالبات اصلاح‌طلبانه ترجمه نمی‌شد و اصلاح‌طلبان از جنس آقای خاتمی تکلیف‌شان را با بقیه آدمهای جنبش سبزی تقریبا روشن کردند که ما همچنان در پی تعامل با حاکمیت و رفتار در چارچوب قانون اساسی هستیم و در چارچوب قانون اساسی و حفظ حاکمیت جمهوری اسلامی تعاملات مان را گسترش دهیم و رفتارهای اصلاح‌طلبانه درون حاکمیت را گسترش دهیم.

این حداقل سرفصل روشنی خواهد بود که برای سال آینده تکلیف خیلی از افراد منتقد را حداقل با اصلاح‌طلبان روشن خواهد کرد. یک عده‌ای شاید با اصلاح‌طلبان همراه شوند و یک عده‌ای هم ممکن است به این رفتار اعتراض داشته باشند و فاصله بگیرند از اصلاح‌طلبانی که این جور رفتارها را دنبال خواهند کرد. من از این جهت احساس می‌کنم سال جدید حداقل در بین منتقدان اجتماعی و سیاسی همراه با جنبش سبز مرزهایی را روشن خواهد کرد.

آقای نوربخش، با اشاره به رفتار انتخاباتی تحول‌طلبان در انتخابات ۱۲ اسفند بگذارید از شما بپرسم که رفتارهای متفاوت انتخاباتی در میان طیف تحول‌طلبان که آقای جوادی حصار به آن اشاره کردند، اعم از آنهایی که مانند تشکل شما نهضت آزادی انتخابات را مدنظر نداشتند، آن دسته که در ایران از لفظ تحریم استفاده نکردند ولی در انتخابات شرکت نکردند و توصیه هم نکردند برای شرکت تا آنهایی که در ایران توصیه کردند به عدم شرکت و آنهای دیگر که مثل محمد خاتمی و عباس عبدی و برخی دیگران به رغم همدلی با فعالان منتقد ترجیح دادند در انتخابات شرکت کنند، چه چیزی را نشان داد در مورد آینده فعالیت‌های این گونه فعالان در سال ۱۳۹۱؟ آیا حد و مرزهای تازه‌ای تنظیم شده چنانکه آقای جوادی حصار گفتند درباره نوع همکاری یا اینکه جنبش سبز را باید پدیده‌ای متلون تصور کرد در حد همه این سایه‌روشن‌هایی که به آن اشاره شد؟

مهدی نوربخش: من هم مثل جناب جوادی حصار فکر می‌کنم که حداقل چندین مفهوم بعد از این انتخابات باید تعریف شود و تعریف هم خواهد شد. یکی مساله مبارزه کردن از درون نظام است. این واژه یا این مفهوم از اول انقلاب خوب خیلی از گروه‌ها مثل نهضت آزادی یا دوستان ملی‌مذهبی هرگز فکر نمی‌کردند مبارزه کردن از درون نظام نبودن در درون نظام است که بتوانند با نظام مبارزه کنند ولیکن این مفهوم، چیزی که آقای خاتمی می‌فرمایند یا بسیاری از اصلاح‌طلبان اعتقاد دارند از درون نظام می‌خواهند مخالفت کنند...

حالا با آن چیزی که ساختار سیاسی ایران است... من فکر می‌کنم این مفهوم تعریف خواهد شد. به خاطر اینکه آن نظامی که آقای خاتمی ازش صحبت می‌کنند من با کمال احترامی که به ایشان دارم آن نظامی نیست که خیلی‌های دیگر تعریف می‌کنند. نظام وقتی به چارچوب قانون اساسی اعتقاد نداشته باشد، آزادی‌هایی که درون آن قانون اساسی تعریف شده است احترام نگذارد یا مسایل مختلف مانند زندان‌ها، شکنجه‌ها و همه این مسایلی که داریم می‌بینیم. آن دیگر آن نظامی نیست که ما از اول می‌توانستیم تعریف کنیم. نظام هم یک چیز استاتیک یا ایستا نیست. نظام تحول پیدا می‌کند و این نظامی که آقای خاتمی ازش صحبت می‌کنند که از درونش می‌خواهند مبارزه کنند آن نظام اول انقلاب یک سال دو سال سه سال اول انقلاب نیست. این نظام کاملا تغییر جهت داده، کاملا عوض شده.

این است که من هم مثل جناب جوادی حصار معتقدم که این بهتر تعریف خواهد شد و جنبش سبز دربرگیرنده عقاید مختلف خواهد شد و این که ما همه چیز را در یک مدت طولانی در چارچوب اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلبی دیدیم من فکر می‌کنم این هم مجددا تعریف خواهد شد. اصلاح‌طلبان نشان دادند که در طول این تاریخ این چندین سال خیلی از نقد مبرا بودند. من فکر می‌کنم این نقد الان باید بشود. سفارتخانه گرفتن باید نقد شود که کار اکثر اصلاح‌طلبانی بود که بعد اصلاح‌طلب شدند.

این چیزها شروع می‌شود در ایران. از درون نظام نقد به اصلاح‌طلبی و همینطور که دیدید ما یک نامه نوشتیم، گروه نهضت آزادی و دوستان ملی‌مذهبی و خیلی محترمانه از جناب خاتمی انتقاد کردیم برای شرکت‌شان. یکی به لحاظ اخلاقی و یکی به لحاظ تشکیلاتی. به خاطر اینکه هیچکسی حتی درون آن چارچوب کوچک اصلاح‌طلبی درون ایران دور و بر آقای خاتمی نمی‌دانست که آقای خاتمی چه تصمیمی خواهند گرفت. فکر نمی‌کنم این انتخابات ۱۲ اسفند آن برآیندی که رژیم می‌خواست ازش بگیرد توانست بگیرد. این یک نقطه شروعی هست برای تاریخ مبارزه در ایران.

آقای گنج‌بخش، در سال ۱۳۹۰ برخی فعالان سیاسی تحول‌طلب تا حدی شاید مستقل از سلیقه فعالان سیاسی داخل کشور اول در لندن و سپس در استکهلم جمع شدند برای پیدا کردن فصل مشترک، گذاشتن قرار همکاری‌های بعدی و حالا اتحاد. شما که در دومی حضور پیدا نکردید، از دعوت‌کنندگان به گردهمایی در واشنگتن در ماه آینده هستید. در متن دعوت هم گفتید که همه حاضران به دلایل امنیتی محدود شده‌اند به فعالان سیاسی خارج از کشور. آیا رابطه میان فعالان سیاسی خارج و داخل در سال ۱۳۹۱ تغییری خواهد کرد؟

امیرحسین گنج‌بخش: آن صحبتی که ما در اطلاعیه اول مطبوعاتی کنفرانس واشنگتن دادیم به این دلیل بود که کیهان تهران شروع کرده بودن لیست مخدوشی از شرکت‌کنندگان در این کنفرانس را بگذارد و بسیاری از کوشندگان داخل کشور حتی کسانی را که در زندان هستند بگذارد. معمولا این کار را می‌کنند که محکوم کنند این مثلا کنفرانسی که در واشنگتن قرار است بشود. دلیلش این بود. نه دلیل قطع رابطه با داخل کشور. اساسا خود دوستان داخل کشور تاحدودی به ما گفتند که این را انتخاب کنیم.

دوم اینکه کنفرانس واشنگتن کوچکترین ربطی به استکهلم ندارد. در کنفرانس واشنگتن گفت‌وگوی سیاسی است. یعنی حدود پنج شش هفت هشت پروژه قرار است از طرف افراد مختلف از اصلاح‌طلب تا سرنگون‌طلب طرح شود و به بحث گذاشته شود. قرار هم این نیست که هیچ بیانیه‌ای مبتنی بر همکاری از این کنفرانس بیرون بیاید. هر کسی در درون این کنفرانس بعدا خواست همکاری کند خوب به خودش مربوط است.

با این مقدمه می‌خواستم راجع به مساله انتخابات ۱۲ اسفند صحبت کنم و مساله این که در سال آینده به ویژه انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی هست که نزدیک به یک سال و نیم دیگر برگزار خواهد شد.

به نظر من جنبش سبز با یک شعار آمد و آن هم حاکمیت صندوق رای بود، «رای من کو» بود. این کماکان باید محور و موضوع اصلی کسانی باشد که به صورت مسالمت‌آمیز می‌خواهند تحولی و تغییر یا اصلاحی درون نظام جمهوری اسلامی به وجود بیاورند. اینها از مخالفان مثل سازمان جمهوری‌‌خواهان که من عضوش هستم شروع می‌شود تا بخش مهمی از اصلاح‌طلبان.

یکی از کارهایی که خیلی اهمیت دارد درون این جمع و این طیف رنگارنگ صورت گیرد یک تقسیم کار است و توجه به اینکه هر استراتژی تغییر و تحولی از یک طرف ایجاد بی‌ثباتی می‌کند به خاطر اینکه مبارزه برای آزادسازی می‌کند، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی. از طرف دیگر باید مراقب این باشد که ثبات و ثبات دولتی درون جامعه از میان نرود چون آن به هرج و مرج فروپاشی می‌انجامد. در این تقسیم کار مسلما نیروهای مختلف نقش‌های مختلفی ایفا می‌کنند.

این نقش‌ها لزوما به معنی هم‌نظری نیست. بلکه همانطور که همیشه گفته‌ام هر کدام در چه زمینه‌ای می‌توانند در آن واحد که به این آزادسازی کمک می‌کنند ثبات جامعه را هم حفظ کنند و نگذارند که حاکمیت صندوق رای در شرایط بحرانی و هرج و مرج انجام گیرد که نه تنها به دموکراسی و آزادی نمی‌رسد معمولا خطرناک نیز هست.

آقای جوادی حصار، شما مناسبات میان فعالان سیاسی داخل کشور مثل خودتان، اعضای حزب اعتمادملی و فعالان سیاسی خارج کشور مثل آقای امیرحسین گنج‌بخش،‌ سازمان جمهوری‌‌خواهان آقای مهدی نوربخش، نهضت آزادی، ملی‌مذهبی‌ها چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ با توجه به اینکه ملی‌مذهبی‌ها، نهضت آزادی، برخی دوم خردادی‌ها و بعضی جوانان فعال در جنبش سبز در سه سال گذشته و بعد از انتخابات ۲۲ خرداد به جمع فعالان خارج از کشور پیوسته‌اند، در کنار چهره‌هایی مثلا اردشیر امیرارجمند نماینده میرحسین موسوی و مجتبی واحدی مشاور مهدی کروبی و از اعضای حزب خود شما؟

به عنوان حزب اعتماد ملی اگرچه در جرگه اصلاح‌طلبان تعریف شده‌ایم و می‌شویم الان شرایط مان شرایط تصمیم‌گیری یا بالابردن یک تابلوی راهنمای جدید نیست. یعنی در شرایطی نیستیم که بتوانیم به عنوان حزب اعتمادملی موضع جدیدی اعلام کنیم. موضع ما همان موضع اصلاح‌طلبی قبلی است.

باید حتما کنگره تشکیل شود و باید آقای کروبی آزاد شده باشد، یکی از شروط کنگره ما این است که آقای کروبی به عنوان دبیرکل وجود داشته باشد در کنگره شرکت کند تا ما بتوانیم تصمیم جدید بگیریم. بعد ما تصمیمات مان را بین این دو منظومه تعریف خواهیم کرد. یعنی الان با توجه به شرایطی که اعتمادملی داشته، آقای کروبی در بازداشت است، امکان برگزاری فعالیت‌های حزبی برایمان نیست، اگرچه ما مثل مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب ممنوع‌ الفعالیت نشدیم یا حزب‌مان تعطیل نشده.

اما شرایط اجتماعی شرایطی نیست که ما بتوانیم فعالیت آزادانه‌ای داشته باشیم. لذا ما در یک منطقه ‌ای قرار گرفته ایم بین آنهایی که تحریم کرده‌اند انتخابات را به طور کلی و آنهایی که در انتخابات سکوت کردند. ما اعتراضات مان را رسما اعلام کرده بودیم به شیوه ورود و خروج به موضوع انتخابات. الان در شرایطی که هستیم ضمن اینکه اصلاح‌طلب تعریف می‌شویم به انتخابات و شیوه‌های انتخاباتی اعتراضات جدی داریم و از این منظر با بسیاری از نیروهای منتقد اجتماعی دیگر مثل نهضت آزادی و مثل جمهوری‌‌خواهان و بقیه طیف‌هایی که در جنبش سبز تعریف شدند و با محوریت رای من چه شد و رای من کجاست پیگیر مطالبات انتخاباتی شان بودند در یک طیف قرار می‌گیریم.


حال اینکه در آینده به کدام سمت تمایل بیشتری نشان دهیم و فعالیت در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و این که با گرانی‌گاه قانون اساسی می‌شود هنوز در چارچوب این نظام فعالیت‌ها را دنبال کرد و از درون نظام به تعبیر آقای خاتمی فعالیت‌ها را پیگیری کرد این یک گرایش در درون مجمع حزبی ما خواهد بود و هست قطعا و یقینا. مثل بعضی از نمایندگان حزب اعتماد ملی که تا آخرین دوره مجلس هنوز در مجلس اند و فعالیت می‌کنند، اینها در مجمع حزبی ما هستند. افرادی هم بودند که از حزب ما رفتند ثبت نام کردند و کاندیدا شدند مثل آقای خباز از حوزه انتخاباتی خودشان یا آقای ذاکری و امثال اینها، عضو حزب اعتماد ملی بودند و در انتخابات هم شرکت کردند. ما متاسفانه کنگره‌ای نداشتیم که سر این مباحث به طور جدی بحث کنیم و به نتیجه واحد برسیم. این گرایش‌ها در مجموعه حزبی ما هست ولی به تصمیم واحد نرسیدیم.

من چشم‌انداز آینده را این جور می‌بینم که با مشخصاتی که از شخص آقای کروبی سراغ دارم، به عنوان مشاور ایشان و یکی از افرادی که همواره درباره این مسایل رایزنی نزدیک داشتم گمان من بر این است که آقای کروبی ضمن تاکید بر رفتارهای اصلاح‌طلبانه به هیچوجه بر سر مطالبات انتخاباتی و رفتارهایی که متضمن آزادی‌های فردی و اجتماعی گروه‌های دیگر خواهد بود مثل نهضت آزادی، مثل همین جمهوری‌خواهان و مثل همه افرادی که مطالبات دیگری را در جنبش سبز دنبال می‌کردند. به هیچوجه از حقوق آنها چشم نخواهد پوشید. حزب هم دنبال خواهد کرد. حزب اعتماد ملی اگر فرصت فعالیت پیدا کند یک حرکتی را بین رفتارهای آرام درون حاکمیتی از جنسی که آقای خاتمی دنبال کردند و می‌کنند و من به آن رفتارها کاملا احترام می‌گذارم و آنها را در یک پلان کاملا قابل اعتنا و قابل اتکا می‌دانم برای رفتار اجتماعی و سیاسی در کشور، گمان می‌کنم آقای کروبی حداقل در حوزه رفتار شخصی‌اش با این نوع رفتار زاویه جدی خواهد داشت.

آقای نوربخش، از اینکه شما استاد روابط بین‌الملل هستید در دانشگاه در آمریکا استفاده کنم و بپردازم به مناسبات ایران و غرب. در سال ۱۳۹۰ مساله حمله نظامی اصرار اسراییل بر لزوم شدت عمل نشان دادن در برابر ایران و تلاش آمریکا برای منصرف کردن اسراییل بسیار مورد توجه بود تا حدی که رهبر جمهوری اسلامی ایران هم موضع باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا را در جهت فاصله گرفتن از گزینه نظامی مثبت تلقی کرد. در نطق بعد از انتخابات مجلس. اما از سوی دیگر باراک اوباما در حضور بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در واشنگتن گفت باید دیپلماسی را ادامه داد. نهضت آزادی چشم‌انداز را چگونه می‌بیند و چه برنامه‌ای را می‌تواند پیش ببرد؟

من از جانب نهضت آزادی صحبت نمی‌‌کنم. سر این سووال دارم عرض می‌کنم. از طرف خودم صحبت می‌کنم. من فکر کنم تقریبا غرب به این جمع‌بندی رسیده که حمله به ایران نه تنها نفعی نمی‌تواند برساند در این مناقشه که بسیار خطرناک هم خواهد بود. در خود اسراییل هم این بحث هست. یعنی آن چیزی که نتانیاهو می‌گوید با دنیای واقعیت که در خود اسراییل اشل بحث‌های سیاسی وجود دارد کاملا دو چیز متفاوت است.

بسیاری فکر می‌کنند در غرب و در خاورمیانه که اگر آمریکا حمله‌ای به ایران بکند نمی‌تواند نفعی داشته باشد برای آمریکا به دلایل مختلف. چیزی که من بیشتر فکر می‌کنم و خودم را متمایل می‌کند به این که ایران با کشورهای غربی به جمع‌بندی می‌رسد اینست که اصولا وقتی ما برمی‌گردیم به تاریخ سیاست خارجی در ایران در آن لحظه آخر کسانی که بر سر قدرت بودند خیلی فرق نکردند به نظر من. به یک جمع‌بندی می‌رسند به خاطر اینکه گروهی که الان در ایران سر کار هست صد در صد حیات خودش را دارد در این می بیند که بتواند با غرب وارد مذاکره شود. احمدی‌نژاد هم نشان داد اینجا وقتی که آمد مترصد این بود که به یک شکلی بتواند بنشیند صحبت کند و ماجرا را تمام کند.

من شخصا فکر می‌کنم که با خبرهایی که الان از ایران دارد می‌آید ایران صد در صد وارد مذاکره خواهد شد با غرب و از سر مواضع خودش صد در صد پایین خواهد آمد. به جمع‌بندی خواهند رسید و جنگی هم نخواهد بود. به خاطر اینکه ایران خودش هم می‌فهمد. شما وقتی این چیزها را می‌خوانید یک وقتی یکی از این سران سپاه مطرح کرده بود که ما تنگه هرمز را می‌بندیم و این حرفها دو روز بعد آمدند تکذیب کردند. یا صحبت‌هایی که جدیدا آقای خامنه‌ای کرد. اینها همه‌اش به نظر من دلالت بر این دارد که ایران آماده است که وارد مذاکره شود. فشارها بر ایران دارد کارگر می‌شود. در این هیچ بحثی نیست. جنگی نخواهد بود. شخصا فکر می‌کنم که ایران در آن دقیقه آخر به جمع‌بندی خواهد رسید.

پیش‌بینی می‌کنید که مثلا نهضت آزادی یا ملی‌مذهبی‌ها به مساله چگونه نگاه کنند یا فکر کنند که اصلا می‌توانند کاری در این زمینه انجام دهند یا نه؟

ما از اول با هم تحریم اقتصادی مخالف بودیم هم با جنگ. نهضت آزادی صد در صد با تحریم و جنگ مخالف اند. یعنی این موضع نهضت آزادی بوده و موضع دوستان ملی‌مذهبی. آن را به نفع مملکت نمی‌دانیم چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی. فکر می کنیم دولتمردان ایران نهایتا... شاید آقای احمدی‌نژاد هم بدش نمی‌آید که یک سری مسایل با آمریکا درست شود که درون کشور بتوانند بسیج کنند.

آقای گنج‌بخش، یادآوری کنم که شما بیش از دو دهه پیش کنار چند فعال سیاسی دیگر، در آن موقع عضو جمهوری‌خواهان ملی ایران، در آن زمان از کسانی بودید که در سندی برنامه عمل سیاسی آینده برای ایران بر روی ایجاد همزیستی میان گرایش‌های سیاسی ایران برای آینده دست گذاشتید. مقصودتان از همزیستی تحمل نزدیک‌ترین طیف‌ها به خودتان نبود. الان اگر یکی از دورترین طیف‌های سیاسی به شما فرض کنیم جناح راست جمهوری اسلامی ایران، رییس جمهور و رهبر جمهوری اسلامی ایران و دیگران بر این گرایش باشد در برنامه عمل آینده‌تان هنوز ایجاد زمینه همزیستی با دورترین طیف‌ها مدنظر هست یا نه؟

بله. صد در صد. ما باید یک معیاری بگذاریم که این معیار تمام شهروندان ایرانی را در بر بگیرد از جمله آقای احمدی‌نژاد و آقای خامنه‌ای را. از جمله از راست‌ترین و افراطی‌ترین مخالفان این حکومت را. این حاکمیت صندوق رای است. چیزی هم نیست که ما کشف کرده باشیم. در دنیای متمدن امروز این صندوق رای است که تعیین می‌کند چه کسی در قدرت بیاید و برای مدت محدودی بیاید و بعد از چند سالی هم دوباره از مردم پرسیده می‌شود که آیا با بودن این شخص موافقید یا نه.

یا این شخص را نگاه می‌دارند و یا به کس دیگری رای می‌دهند. بر سر برنامه‌های سیاسی هم اتفاقا نظریه گفت‌وگوی ملی را طرح کردیم اگر خاطرتان باشد که ما بر سر برنامه‌ها باید بنشینیم به صورت متمدنانه بحث کنیم، زیر نورافکن بحث کنیم،‌ در مقابل مردم ایران بحث کنیم، مردم بهترین را انتخاب کنند. حالا از نظر خودشان. ممکن است بنده را انتخاب نکنند ولی من چهار سال دیگر وقت دارم دوباره بیایم شرکت کنم. ولی برای پیشبرد این مساله دو نیاز وجود دارد. یکی این که بزرگترین مانع را تشخیص دهیم. ببینیم چه کسی است که مانع این است که حکومت قانونی حتی میان خودی‌های جمهوری اسلامی شکل بگیرد. اصلا ما مخالفان هم به کنار. این شخص آقای خامنه‌ای است. چه کسی است که مخالف نزدیکی با بقیه دنیا و تعامل است؟ شخص آقای خامنه‌ای است.

پس یکی از مسایل مهمی که در سال آینده باید سرش به توافق رسیده شود و اثبات شود و بحث شود این است که وجود نهادی به نام ولایت فقیه نه تنها مانع دموکراسی در ایران است که واضح و روشن است بلکه حتی مانع این است که بین نیروهای خودی هم حکومت قانون به وجود بیاید.

همین طور که می‌بینید حتی آدمهایی نظیر احمدی‌نژاد که زمانی از طریق بیعت با رهبری به قدرت رسید سر آن تقلب معروف انتخاباتی امروز هم زمانی که بخواهند کوچکترین حرکتی بر ضد این قدرت مطلقه کنند می‌توانند مورد غضب واقع شوند. پس سیاست انتخاباتی ما این است که یک طیف هماهنگی را به وجود بیاوریم که حاکمیت صندوق رای است می‌خواهد مبارزه کند مبارزه کند. برای من اینکه این مساله را درون و بیرون نظام ببینم آنقدر مطرح نیست که خود حاکمیت صندوق رای است که حتی آدمهایی که موافق جمهوری اسلامی هستند... فکر می‌کنم آقای کروبی هنوز جمهوری اسلامی را قبول دارد یا آقای خاتمی قبول دارد... اینها بیایند بپذیرند که اگر جمهوری اسلامی وجود داشته باشد به رای مردم و نظر مردم است و بنده نوعی هم که مخالف یک حکومت مسلکی و دینی هستم بیایم به آن تمکین کنم که چهار سال بعد نظر خودم را پیش ببرم.

نکته دوم هم این است که در بین خودمان تقسیم کار کنیم. رای دادن آقای خاتمی به نظر من این بود که روز آخر داد. خودش را دارد برای سناریویی حاضر می‌کند که این سناریو را باید راجع بهش فکر کنیم. این سناریو این است که اگر در انتخابات ریاست جمهوری سال دیگر بتواند وارد دعوای انتخاباتی شود از شش ماه هفت ماه پیش همینطور که در انتخابات سال ۸۸ دیدیم می‌تواند پتانسیلی ایجاد کند همان جور که برای آقای موسوی و کروبی به وجود آمد که یک حرکت اجتماعی را دامن بزند.

ما باید از این زاویه بهش فکر کنیم. نمی‌گویم موفق خواهد شد. ولی گفتم این هم یک تقسیم کار است که اگر طیف را نگاه کنیم از آقای خاتمی شروع می‌شود به حصر آقای موسوی کروبی رهبران نمادین جنبش سبز می‌رسد به مخالفان نظام نظیر ماها می‌رسد که اگر بخواهیم دعوایمان را در درون جنبش سبز برجسته کنیم به ضرر این جنبش تمام می‌شود. پیشنهاد من برمی‌گردد به مساله اساسی. یک) اجماعی بر سر این که مخالف اصلی هرگونه تحول، اصلاح و تعامل با ملی و بین‌المللی آقای خامنه‌ای است. سر این به نتیجه برسیم.

دو) هر کسی بر اساس وسع خودش و بر اساس اینکه جامعه را نمی‌خواهد به هرج و مرج و فروپاشی ببرد در زمینه حاکمیت صندوق رای فعالانه شرکت کند. این به نظر من هماهنگی که اگر میان نیروهای آزادیخواه با طیف گوناگون به وجود بیاید شرایط یک تحول تاریخی را فراهم می‌کند و جور دیگری نیست. چون اگر دو چیز است که ایران را از بین خواهد برد یکی استمرار استبداد است و دیگری هم از بین رفتن و فروپاشی و جنگ داخلی و این جور چیزهاست که ما وقتی به مواردی نظیر سوریه و غیره نگاه می‌کنیم پشتمان می‌لرزد و باید برای آن هم برنامه داشته باشیم.