شوهرکشی در ایران؛ «پدیده ای که قبل از انقلاب سابقه نداشت»

شوهر کشی در ايران پديده جديدی است که پيش از انقلاب سابقه نداشته و در سال‌های اخير شاهد موارد متعددی از آن بوده ايم.

رضوان مقدم اين موضوع را در کنفرانس «جستاری در خشونت و راهبردهای خشونت زدايی در ايران» مطرح کرد؛ کنفرانسی که روز شنبه، ششم نوامبر، از سوی سازمان «ايکاوی» يا ائتلاف عليه خشونت در ايران در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه لندن برگزار شد.



شوهرکشی پديده ای خاص ايران نيست اما رضوان مقدم، فعال حقوق زنان و يکی از بنيانگذاران «کمپين يک ميليون امضا در ايران»، معتقد است شوهرکشی که پيش از انقلاب بسيار نادر بوده ناشی از قوانين تبعيض آميز عليه زنان است.

وی به راديو فردا می‌گويد: «من اين امر را ناشی از قوانين تبعيض آميز و خشونتی که عليه زنان در طول زندگی اعمال می شود، می دانم. اين مشکلات انباشته می شود و چون زنان به دليل محدوديت های زياد قانونی حق طلاق و استقلال مالی ندارند و همه چيز آنان تحت اختيار و تصميم گيری شوهر است، درصدد برمی آيند خودشان را رها کنند. پديده شوهرکشی دو حالت دارد، اول به دليل خشمی است که از مرد در دل زن وجود دارد و می‌خواهد خودش را رها کند. گاهی اوقات هم مسايل عشقی پيش می آيد که اين هم برمی گردد به قوانين تبعيض آميز. يعنی اگر زن بتواند آزادنه از مرد جدا شود و زندگی جديدی را آغاز کند اين اتفاق رخ نمی دهد. در حالت اول که وضعيت شديدی است به عنوان مثال قتل ها وقتی اتفاق می افتد که شوهر به دختر خود نظر دارد و مادر برای رهايی خود از دست مرد دست به اين کار می زند. که در نهايت ناشی از قوانين تبعيض آميز به علاوه سنت های اجتماعی است که همواره زن را تشويق می کنند به سوختن و ساختن و نتيجه اش همين مسالی می شود که شاهد هستيم.»

خانم مقدم! در غرب هم پديده همسرکشی وجود دارد و تحقيقات نشان می دهد بيشتر، زنانی همسر خود را می کشند که يا مورد خشونت شخصی قرار می گيرند و به طور مرتب کتک می‌خورند و يا فرزندانشان کتک می خورند و از سوی همسرشان مورد تجاوز قرار می گيرند. آيا در ايران هم همين تشابه ديده می شود؟

بله، اما تفاوتی که در اينجا وجود دارد مسئله آزادی زن در جدا شدن است. البته اين آزادی در همه جا ديده نمی شود و به عنوان مثال کاتوليک ها نيز مشکلاتی دارند مشابه مشکلاتی که ما در اسلام داريم. وقتی زن حق جدايی نداشته باشد و فرزندش و يا خودش از طرف شوهر مورد خشونت قرار گيرد، اين اتفاقات رخ می دهد.

در ايران هم وجه تشابهی وجود دارد و مشکلاتی است که قابل حل و قابل پيشگيری است و بايد به فکر چاره برای اين مسئله بود. در هر جامعه ای بايد علت های خاص آن جامعه پيدا شود.

در بسياری از کشورهای جهان زنان حق جدا شدن از همسران خود را دارند و مشکل قانونی و دولتی دراين باره وجود ندارد، اما مسئله تامين اقتصادی و يا حيثيت زن در ميان است. مثلا زن در سن ميانسالی، آينده خود را بعد از جدايی تنهايی می بيند. آيا درايران هم مجموعه ای از تمام اين عوامل وجود دارد؟

بله، قطعا همين طور است. مسئله باورها، سنت ها، قوانين، روانشناسی جامعه در اين ميان مطرح است و حتی می توان گفت تکنولوژی و زندگی ماشينی هم دراين امر تاثير دارد.