پيروزى ائتلاف غير مذهبى اياد علاوى، نخست سابق عراق، بر ائتلاف نورى كمال مالكى، نخست وزير نيمه مذهبى آن كشور، در انتخابات پارلمانى روز هفتم ماه مارس، حاكى از تمايل قوى مردم عراق نسبت به داشتن دولت آزاد و فاصله گرفتن از فرقه گرايى هاى مذهبى است.
برترى علاوى بر مالكى، با توجه به بافت مذهبى آن كشور و به خصوص تسلط طولانى حزب بعث و سنى ها بر اركان حكومت سابق، بسيارى از ناظران داخلى و خارجى عراق را با شگفتى روبرو ساخت. شيعيان در عراق از زمان استقلال آن كشور به اين سو تنها پس از سقوط حكومت صدام در ماه مارس سال ۲۰۰۳ ، فرصت تشكيل دولت اكثريت را بدست آوردند.
با وجود اين به نظر مى رسد كه پس از دست يافتن به حق راى آزاد، اينك بسيارى از مردم عراق منجمله شيعيان آن كشور، گرایش های اتحاد ملى را بر تمايلات فرقه گرايانه و تلافى و ادامه تقسيم جامعه بر اساس جدايى اكثريت شيعه و اقليت سنى، ترجيح مى دهند.
در فاصله سال هاى ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ ، كشور عراق درگير جنگ هاى خونين و تلافى جويانه ميان گروه هاى شيعه و سنى بود. درگيرى هاى خونين ياد شده كه بيشتر از سوى گروه هاى افراطى برنامه ريزى و هدايت مى شد، و ريشه در جامعه و نزد مردم عادى عراق نداشت، اينك تا حدود زيادى كاهش يافته است.
براى اكثريت مردم عراق، استفاده ابزارى از شيعه يا سنى بودن، اهميت سال هاى اوليه بعد از سقوط حكومت صدام را از دست داده است. مردم عراق با آگاهى از عوارض سنگين درگيرى هاى سال هاى اخير، مصمم به ساختن يك جامعه مدنى، رقيق تر كردن رنگ مذهب در دولت، و خارج شدن از قيد نفوذ قدرت هاى بزرگ فرامنطقه اى و برادر خوانده هاى كوچك همسايه اند.
اصولا شكل گرفتن يك دولت سياسى بر اساس باور هاى مذهبى در دنياى امروز رويدادى است غير عادى چه رسد به استقرار حكومت مذهبى با راى و انتخاب آزاد مردم در يك كشور.
شايد به جز واتيكان، محله كوچكى در شهر رم، پايتخت ايتاليا، كه در آن، پاپ، رهبر مسيحيان كاتوليك، از نوعى خودمختارى نسبى بر خوردار است، و تبت، كه رهبر بودايى آن ۵۱ سال پيش در چنين روزهايى مجبور به ترك لهاسا و گريختن به هند شد، و از آن تاريخ در تبعيد زندگى مى كند، ايران تنها كشور دنياست كه در آن قدرت سياسى و اختيار حكومت را رهبران مذهبى در دست گرفته اند.
پيش از انقلاب سال ۱۹۷۹ در ايران كه طى آن رهبران مذهبى قدرت كامل را به دست گرفتند، در كشور كوچك قبرس نيز مدتى يك كشيش يونانى تبار به نام اسقف ماكاريوس به قدرت رسيد. ماكاريوس ۱۴ سال پس از استقلال قبرس طى يك كودتا در سال ۱۹۷۴ از كار بركنار شد.
در مقابل، بيش از ۲۵۰ كشور ديگر جهان، با جدايى دين از سياست و به دور از گرايش هاى مذهبى اداره مى شوند.
با توجه به استثنايى بودن گرايش به هر نوع حكومت مذهبى در جهان، ادامه حمايت آزاد و هدايت نشده مردم از عوامل مذهبى در دولت عراق، على رغم زنده بودن تاريخ معاصر آن كشور نزد بسيارى از شيعيان، مى توانست، غير عادى و خلاف عادت تلقى شود.
در گذشته تقسيم قدرت سياسى بر اساس گرايش هاى مذهبى در تعداد معدودى از كشورهاى جهان شكل گرفته، ولى حكومت مطلقه و انحصارى و قرار گرفتن حاكميت در مقابل حقوق پيروان ساير باورهاى مذهبى، تنها متعلق به ايران است.
در لبنان، مسيحيان و مسلمانان شيعه و سنى در كنار مارونى هاى نسبت به تقسيم قدرت به نوعى توافق دست يافته اند. در ايرلند شمالى، دو گروه پروتستان و كاتوليك نيز پس از چندين دهه خونين مبارزه اينك بر سر تقسيم قدرت داخلى به نوعى توافق رسيده اند، و لى با وجود اين نمايندگان سياسى مردم عوامل مذهبى نيستند.
نخست وزير تركيه، رجب طيب اردوغان داراى گرايش هاى مذهبى است، ولى گرايش هاى شخصى او و يا عبدالله گل، رييس جمهور تركيه، ارتباطى با بافت قدرت سياسى در آن كشور ندارد. مردم تركيه آزادند كه در هر انتخابات به نمايندگان مورد نظر خود از هر حزب و يا گروه سياسى راى بدهند.
در عراق آزاد نيز، با و جود اكثريت شيعه، تمايل طبيعى مردم، در جهت تقويت اركان حكومت دمكراتيك است تا حمايت از حكومت فرقه اى مذهبى و سركوب اقليت.
در عراق، حتى مالكى نيز دولت خود را دولت مذهبى نمى خواند، اگرچه اتحاد سياسى او در انتخابات اخير بيشتر با عوامل مذهبى و شيعيان شناخته شده و روحانيون آن كشور بوده است. در حقيقت، مالكى، شخصا، نيمه مذهبى است.
مالكى معتبر ترين عضو حزب الدعوه به شمار مى رود، و كسانى كه به ائتلاف او راى داده اند، تا حدودى تلافى جويى دوران خشونت حكومت صدام را در نظر داشته اند. علاوى، با وجود شيعه بودن در گذشته عضويت حزب بعث عراق را هم داشته، و در ضمن طى دوران حكومت صدام تنبيه نيز شده است. علاوى بر خلاف مالكى، نشانه بخشش مذهبى و گرايش به سوى اتحاد ملى در عراق است.
با پيروزى اياد علاوى بر مالكى، در حقيقت، مردم عراق براى آينده خود، از ميان همسايگان، الگوى تركيه و اردوغان را بر گزيده اند.
در مقابل آنها الگوى ديگرى نيز براى انتخاب و جود داشت، ولى راى دادن به گزينه ديگر براى بسيارى از مردم عراق به معنى عقب ماندن از خود، پذيرش پا بندهاى حكومت مذهبى، ادامه جدايى اجتماعى و تداوم تلافى و خشونت، و همچنين، قرار گرفتن زير نفوذ قدرتى بود كه تلاش مى كند خود را به عنوان برادر بزرگتر مذهبى، به برادر كوچكتر تحميل كند.
برترى علاوى بر مالكى، با توجه به بافت مذهبى آن كشور و به خصوص تسلط طولانى حزب بعث و سنى ها بر اركان حكومت سابق، بسيارى از ناظران داخلى و خارجى عراق را با شگفتى روبرو ساخت. شيعيان در عراق از زمان استقلال آن كشور به اين سو تنها پس از سقوط حكومت صدام در ماه مارس سال ۲۰۰۳ ، فرصت تشكيل دولت اكثريت را بدست آوردند.
با وجود اين به نظر مى رسد كه پس از دست يافتن به حق راى آزاد، اينك بسيارى از مردم عراق منجمله شيعيان آن كشور، گرایش های اتحاد ملى را بر تمايلات فرقه گرايانه و تلافى و ادامه تقسيم جامعه بر اساس جدايى اكثريت شيعه و اقليت سنى، ترجيح مى دهند.
به نظر مى رسد كه پس از دست يافتن به حق راى آزاد، اينك بسيارى از مردم عراق منجمله شيعيان آن كشور، گرایش های اتحاد ملى را بر تمايلات فرقه گرايانه و تلافى و ادامه تقسيم جامعه بر اساس جدايى اكثريت شيعه و اقليت سنى، ترجيح مى دهند.
براى اكثريت مردم عراق، استفاده ابزارى از شيعه يا سنى بودن، اهميت سال هاى اوليه بعد از سقوط حكومت صدام را از دست داده است. مردم عراق با آگاهى از عوارض سنگين درگيرى هاى سال هاى اخير، مصمم به ساختن يك جامعه مدنى، رقيق تر كردن رنگ مذهب در دولت، و خارج شدن از قيد نفوذ قدرت هاى بزرگ فرامنطقه اى و برادر خوانده هاى كوچك همسايه اند.
اصولا شكل گرفتن يك دولت سياسى بر اساس باور هاى مذهبى در دنياى امروز رويدادى است غير عادى چه رسد به استقرار حكومت مذهبى با راى و انتخاب آزاد مردم در يك كشور.
شايد به جز واتيكان، محله كوچكى در شهر رم، پايتخت ايتاليا، كه در آن، پاپ، رهبر مسيحيان كاتوليك، از نوعى خودمختارى نسبى بر خوردار است، و تبت، كه رهبر بودايى آن ۵۱ سال پيش در چنين روزهايى مجبور به ترك لهاسا و گريختن به هند شد، و از آن تاريخ در تبعيد زندگى مى كند، ايران تنها كشور دنياست كه در آن قدرت سياسى و اختيار حكومت را رهبران مذهبى در دست گرفته اند.
پيش از انقلاب سال ۱۹۷۹ در ايران كه طى آن رهبران مذهبى قدرت كامل را به دست گرفتند، در كشور كوچك قبرس نيز مدتى يك كشيش يونانى تبار به نام اسقف ماكاريوس به قدرت رسيد. ماكاريوس ۱۴ سال پس از استقلال قبرس طى يك كودتا در سال ۱۹۷۴ از كار بركنار شد.
در مقابل، بيش از ۲۵۰ كشور ديگر جهان، با جدايى دين از سياست و به دور از گرايش هاى مذهبى اداره مى شوند.
با توجه به استثنايى بودن گرايش به هر نوع حكومت مذهبى در جهان، ادامه حمايت آزاد و هدايت نشده مردم از عوامل مذهبى در دولت عراق، على رغم زنده بودن تاريخ معاصر آن كشور نزد بسيارى از شيعيان، مى توانست، غير عادى و خلاف عادت تلقى شود.
در گذشته تقسيم قدرت سياسى بر اساس گرايش هاى مذهبى در تعداد معدودى از كشورهاى جهان شكل گرفته، ولى حكومت مطلقه و انحصارى و قرار گرفتن حاكميت در مقابل حقوق پيروان ساير باورهاى مذهبى، تنها متعلق به ايران است.
در لبنان، مسيحيان و مسلمانان شيعه و سنى در كنار مارونى هاى نسبت به تقسيم قدرت به نوعى توافق دست يافته اند. در ايرلند شمالى، دو گروه پروتستان و كاتوليك نيز پس از چندين دهه خونين مبارزه اينك بر سر تقسيم قدرت داخلى به نوعى توافق رسيده اند، و لى با وجود اين نمايندگان سياسى مردم عوامل مذهبى نيستند.
نخست وزير تركيه، رجب طيب اردوغان داراى گرايش هاى مذهبى است، ولى گرايش هاى شخصى او و يا عبدالله گل، رييس جمهور تركيه، ارتباطى با بافت قدرت سياسى در آن كشور ندارد. مردم تركيه آزادند كه در هر انتخابات به نمايندگان مورد نظر خود از هر حزب و يا گروه سياسى راى بدهند.
در عراق آزاد نيز، با و جود اكثريت شيعه، تمايل طبيعى مردم، در جهت تقويت اركان حكومت دمكراتيك است تا حمايت از حكومت فرقه اى مذهبى و سركوب اقليت.
در عراق، حتى مالكى نيز دولت خود را دولت مذهبى نمى خواند، اگرچه اتحاد سياسى او در انتخابات اخير بيشتر با عوامل مذهبى و شيعيان شناخته شده و روحانيون آن كشور بوده است. در حقيقت، مالكى، شخصا، نيمه مذهبى است.
مالكى معتبر ترين عضو حزب الدعوه به شمار مى رود، و كسانى كه به ائتلاف او راى داده اند، تا حدودى تلافى جويى دوران خشونت حكومت صدام را در نظر داشته اند. علاوى، با وجود شيعه بودن در گذشته عضويت حزب بعث عراق را هم داشته، و در ضمن طى دوران حكومت صدام تنبيه نيز شده است. علاوى بر خلاف مالكى، نشانه بخشش مذهبى و گرايش به سوى اتحاد ملى در عراق است.
با پيروزى اياد علاوى بر مالكى، در حقيقت، مردم عراق براى آينده خود، از ميان همسايگان، الگوى تركيه و اردوغان را بر گزيده اند.
در مقابل آنها الگوى ديگرى نيز براى انتخاب و جود داشت، ولى راى دادن به گزينه ديگر براى بسيارى از مردم عراق به معنى عقب ماندن از خود، پذيرش پا بندهاى حكومت مذهبى، ادامه جدايى اجتماعى و تداوم تلافى و خشونت، و همچنين، قرار گرفتن زير نفوذ قدرتى بود كه تلاش مى كند خود را به عنوان برادر بزرگتر مذهبى، به برادر كوچكتر تحميل كند.