چندى پيش دادستان تهران خبر از تاييد حكم اعدام براى شش زندانى سياسى در پايتخت داد. عباس جعفرى دولت آبادى روز ۲۵ شهريور ماه گفت اين شش نفر به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدين خلق محكوم به اعدام شده اند.
در پى نا آرامى هاى پس از انتخابات، مقامات جمهورى اسلامى در موارد مختلف تلاش كرده اند كه اعتراضات هواداران جنبش سبز را مرتبط با اپوزيسيون خارج از كشور، از جمله سازمان مجاهدين خلق جلوه دهند؛ اگرچه چهره هاى شاخص اصلاحات و جامعه مدنى بارها چنين مسئله اى را رد كرده اند.
اكنون همسر يك زندانى محكوم به اعدام كه متهم به ارتباط با مجاهدين است، مى گويد كه چنين تلاشى از سوى بازجويان در مورد يكى از اعدامى هاى اخير انجام گرفته است.
جعفر كاظمى كه ۹ ماه پيش توسط وزارت اطلاعات به اتهام همكارى با مجاهدين بازداشت شده بود، يكى از شش نفرى است كه به گفته دادستان تهران حكم اعدامش اخيرا در مرحله تجديد نظر به تاييد رسيده است.
همسر اين زندانى سياسى در گفت و گو با راديو فردا مى گويد او در زندان تحت فشار قرار گرفته بود كه اعتراف كند در جريان حوادث روز عاشورا و طى درگيرى ميان هواداران جنبش سبز با نيروهاى امنيتى بازداشت شده است. اين در حالى است كه آقاى كاظمى به گفته همسرش، چهار ماه پيش از آن تاريخ دستگير شده بود.
رودابه اكبرى، همسر جعفر كاظمى، در گفت و گو با راديو فردا با بيان اين كه همسرش در زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته مى گويد پس از آنكه وى حاضر به همكارى با مامورين نشده، حكم اعدام او صادر شده است.
رودابه اكبرى: همسرم ۲۸ شهريورماه ۱۳۸۸ ساعت شش صبح در ميدان هفت حوض تهران در حالى كه به سمت منزل مى آمد، دستگير شد.
بعد از دستگيرى نيروهاى اطلاعاتى به منزل مادرشان مى روند و آنجا را تفتيش مى كنند ولى چيزى پيدا نمى كنند، چون در حقيقت آقاى كاظمى چيزى نداشت. بعد از آنجا به منزل خودمان آمدند و آنجا را هم به هم ريختند. ولى باز هم چيزى پيدا نكردند، بعد آقاى كاظمى را به اوين منتقل كردند.
خانم اكبرى، در آن روزها آقاى كاظمى را به چه اتهامى بازداشت كردند؟
حقيقتش اين بود كه تا ۱۵ روز اول من اصلا از ايشان هيچ اطلاعى نداشتم. بعد از ۱۵ روز ايشان براى سه دقيقه در حضور بازجو با ما تلفنى صحبت كردند. علت دستگيرى ايشان اين بود كه سال گذشته پسرمان به قرارگاه اشرف در عراق رفت و همسرم به اتهام اقدام عليه امنيت ملى و تبليغ عليه نظام دستگير شد.
پسرتان به قرارگاه اشرف كه متعلق به مجاهدين خلق است ملحق شده اند؟ خود آقاى كاظمى – همسرتان- هم با مجاهدين همكارى مى كردند؟
نه. اصلا. هيچ گونه همكارى وجود نداشت. تنها ارتباط ما يك خط تلفن بود كه البته آن هم به اصرار و درخواست من تدارك ديده شد، به هر حال ما بايد از احوال پسرمان اطلاعى داشته باشيم.
ايشان هم از اين جهت يك خط تلفن گرفته بودند و كلا شايد بشود گفت كه چهار بار پسرم با ما تماس گرفت، در شرايط مختلفى كه مثلا به قرارگاه اشرف حمله شده بود و من واقعا نگران بودم با فرزندم صحبت كردم. ارتباط ما فقط همين بود.
براى موارد اتهامى كه به ايشان وارد شده است مثل اقدام عليه امنيت ملى و تبليغ بر عليه نظام، چه نمونه هايى ذكر شده است؟ گفته اند به چه دليل و با چه اسناد و مداركى اين اتهامات را به ايشان وارد كرده اند؟
طبق اعترافاتى كه خود آقاى كاظمى در جريان دادگاه شان ذكر كردند، اتهام تبليغ عليه نظام به ايشان وارد شد. به عنوان مثال ايشان از يك تراكتى كه روى ديوار نصب شده بود فيلم گرفته بودند و چون خود ايشان نه كامپيوتر داشتند و نه استفاده از كامپيوتر بلد بودند، هم پرونده اى ايشان آن را براى سازمان مجاهدين مى فرستادند.
اين اتفاق هم فقط در روزهاى اول انتخابات رخ داد، و گر نه آقاى كاظمى حتى هيچ شناختى از اين آقاى آقايى نداشت و اصلا ايشان را نمى شناخت. ولى ظاهرا گفته اند كه شما با هم، كار و فعاليت مى كرده ايد و يازده مورد هم خود وزارت اطلاعات بدون اينكه آقاى كاظمى در اين زمينه اعترافى كرده باشد يا سند و مدركى وجود داشته باشد به او اتهام زده اند.
مى توانيد به چند مورد از اين اتهامات اشاره كنيد؟
اينكه گفته اند شما كمك مالى كرده ايد. در صورتى كه آقاى كاظمى گفته اند به هر حال شما براى اثبات اين ادعا بايد مدركى يا سندى ارائه كنيد. اما هيچ گونه سند و مدركى در اين زمينه وجود ندارد. يا اينكه گفته اند شما دانشجويان را هماهنگ مى كرده ايد تا تشكيلات راه بيندازند و سه ماه به قرارگاه اشرف رفته ايد و تعليم ديده ايد.
آيا اين واقعيت داشت؟
اصلا چنين چيزى نبوده است. آقاى كاظمى فقط يك بار به شهر اشرف رفتند.
رفتن ايشان به شهر اشرف به چه دليل بود؟
ما به اتفاق خانواده رفتيم كربلا و كاظمين براى زيارت، كلا خروج ما از ايران و بازگشتمان به كشور، ۱۲ روز طول كشيد. ما بليط گرفتيم و به طور قانونى و با ويزا از كشور خارج شديم.
آقاى كاظمى گفتند كه شما موافقيد چند روزى به شهر اشرف برويم و من آن مكان را ببينم. من ده سال ازعمرم را در اين مسير صرف كردم و حالا دلم مى خواهد ببينم بچه ها آنجا چه مى كنند و برنامه هايشان چيست؟
ايشان ده سال از عمرشان را در چه مسيرى صرف كرده بودند؟
آقاى كاظمى نزديك به ده سال در دهه شصت زندانى سياسى بودند.
در ارتباط با مجاهدين؟
بله. آن زمان كه دستگير شدند دانش آموز بودند و نزديك به ده سال را در زندان به سر بردند دلشان مى خواست بداند بابت چه اين ده سال زندان را تحمل كرده اند؟
خانم اكبرى، از پرونده آقاى كاظمى دور نشويم. اگر بخواهيم به پرونده آقاى كاظمى برگرديم، آيا شما توانستيد در اين مدت با ايشان در زندان ملاقاتى داشته باشيد؟ وضعيت ايشان در زندان چه طور بوده است؟
اصلا در داخل زندان كه اجازه ندادند من ايشان را از نزديك ببينم. كلا از روزى كه ايشان را دستگير كردند در اين ۹ ماهه من سه بار ايشان را در ملاقات هاى كابينى ديدار كرده ام و اجازه ملاقات حضورى با ايشان نداشته ام.
وضعيت جسمى شان در حال حاضر بد نيست. ولى زمانى كه از ايشان خواسته بودند به خاطر حوادث روز عاشورا مصاحبه كند و ايشان نپذيرفته بودند و گفته بودند كه من سه ماه پيش از حوادث عاشورا دستگير شده ام، بابت چه چيزى بايد براى حوادث و اتفاقات روز عاشورا مصاحبه كنم؟ مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
ممكن است در مورد اين قضيه روز عاشورا واضح تر توضيح دهيد؟
دقيقا وقتى روز عاشورا آن اتفاقات رخ داد...
منظورتان درگيرى هواداران جنبش سبز با نيروهاى حكومتى است؟
بله. عصر همان روز به سراغ آقاى كاظمى و چند نفر ديگر مى روند و از ايشان مى خواهند كه مصاحبه كند و بگويد كه در اغتشاشات روز عاشورا شركت داشته و هماهنگ كننده مردم بوده و در اين روز دستگير شده است.
چند نفر، طرح اين ادعا را مى پذيرند. اما آقاى كاظمى اين امر را نپذيرفتند. حتى ايشان را تهديد كرده بودند كه ما جلوى روي تان هزار و يك بلا بر سر خانواده هاي تان مى آوريم. اما ايشان پاسخ داده اند كه هر بلايى هم سر خانواده ام بياوريد من در اين زمينه سر سوزنى كوتاه نخواهم آمد براى اينكه من در شهريور ماه دستگير شده ام چرا بايد ادعا كنم كه در حوادث دي ماه شركت و مداخله داشته ام؟
خلاصه ايشان را ظاهرا مورد ضرب و شتم شديد قرار داده بودند و حتى سه تا از دندانهايش شكسته بود.
خانم اكبرى بعد از اين ماجراى عاشورا بود كه براى ايشان حكم اعدام صادر شد؟
بله . يازدهم بهمن ماه روز دادگاه شان بود. نوزدهم بهمن ماه ساعت ده صبح من به وكيل زنگ زدم. به من گفتند كه اولين حكم صادر شده براى آقاى كاظمى، اعدام بوده است. اين حكم در ارديبهشت ماه امسال در دادگاه تجديد نظر هم تاييد شد.
روند صدور حكم چگونه بود؟ آيا شما هم اجازه حضور در دادگاه را داشتيد؟ دادگاه چقدر به طول انجاميد؟ چطور به پرونده ايشان و اتهامات شان رسيدگى شد؟
نه خير من اجازه حضور نداشتم ما فقط توى راهرو نشسته بوديم ولى فكر مى كنم كه دادگاه شان حدود يك ساعت و نيم به طول انجاميد. چون سه نفر ديگر هم با ايشان هم پرونده اى بودند و از اين جهت دادگاه شان كمى طولانى شد.
بعد از تاييد حكم، وكيل شان در مورد روند دادرسى و تاييد حكم به شما اطلاع دادند؟
وكيل شان خانم نسيم غنوى، دوباره مجددا به حكم اعتراض كردند. ولى به من گفتند كه نمى دانند به كدام شعبه پرونده شان ارسال مى شود. مى گفتند هر زمانى كه آقاى مقيسه ای كه رئيس شعبه ۲۸ هستند حكمى صادر مى كند، اين پرونده معمولا به شعبه ۳۶ ارجاع داده مى شود و قطعا حكم ايشان تاييد مى شود.
شما خودتان وقتى شنيديد كه حكم اعدام صادر شده است آيا انتظار چنين حكمى را داشتيد؟
اصلا فكر نمى كردم. وقتى اولين بار شنيدم اصلا باورم نمى شد ولى باز هم با خودم مى گفتم توكل به خدا. انشاءالله كه اين حكم در دادگاه تجديد نظر شكسته خواهد شد. و سعى كردم در اين مدت خودم را حفظ كنم. ولى متاسفانه بعد از اينكه حكم مجددا تاييد شد واقعا شوك بزرگى براى من و خانواده همسرم بود.
پدر ايشان از زمانى كه شنيدند كه چنين حكمى تاييد شده است دوبار سكته كرده اند و وضع جسمانى مادرشان به حدى به هم ريخته است كه با عصا راه مى روند.
شما خودتان به عنوان همسر آقاى كاظمى و با توجه به اينكه ايشان پيش از اين فعال سياسى بودند، اين حكم را هماهنگ با اقدامات و فعاليت هاى همسرتان مى دانيد؟ زمانى تصور مى كرديد كه چنين حكمى گريبانگيرشان بشود؟ اصولا شما شاهد اقدامات و تحركاتى از سوى ايشان بوديد؟
اصلا. ايشان صبح به طور عادى به سر كار مى رفت و عصر برمى گشت. و هر گونه حركت و فعاليت غير عادى و غير معمولى نداشت. در زمان انتخابات هم مثل هر شهروند ديگرى اقدام كرد. يكى دو بار ما به اتفاق هم بيرون رفتيم . به اين شكل نبود كه ايشان بخواهند دائما در خيابان ها باشند. هيچ چيز خاصى در رفتار ايشان نبود و عملكرد ايشان مثل همه شهروندان عادى بود.
به عنوان سوال آخر مى خواستم از شما بپرسم الان پرونده ايشان در چه وضعيتى است؟ آيا اميدى هست؟
سومين راهى كه باقى مانده اين است كه اين پرونده مجددا به ديوان عالى ارجاع داده شود.و در ديوان عالى دوباره قضات آن را بررسى كنند و آن را مجددا به شعبه ديگرى در دادگاه انقلاب بفرستند و دوباره حكم جديدى براي شان صادر بشود.
متاسفانه براى اينكه اين مرحله ديوان بخواهد پشت سر گذاشته شود به راى بدوى دادگاه كه آقاى مقيسه اى و آقاى زرگر صادر كرده اند نياز هست. اما الان نزديك به بيست و چند روز است كه خانم غنوى، وكيل پرونده در پى به دست آوردن اين برگه هستند. اما نتوانسته اند اين برگه را بگيرند و شكايت را به ديوان عالى ارجاع بدهند.
نمى دانم آيا ديگر واقعا اميدى هست يا نه؟ در زمان آقاى شاهرودى، همكارى سيستم با خانواده زندانيان بهتر بود. اما از زمانى كه آقاى لاريجانى بر سر كار آمده اند، هيچ گونه همكارى نمى شود و دائما سنگ اندازى مى كنند و اجازه طى شدن روند قانونى را نمى دهند. علتش را هم نمى دانم.
وكيل شان مى گويند كه اصلا پرونده آقاى كاظمى خالى خالى است. هيچ چيز قابل توجهى در اين پرونده نيست. ايشان مى گويند به خاطر همين اگر اجازه بدهند كه اين پرونده به ديوان كشيده شود، من قطعا مى توانم متقاعدشان كنم كه پرونده را بخوانند و ببينند كه هيچ مدرك و ادله ايى وجود ندارد كه چنين حكم سنگينى برايشان صادر بشود.
پس آن طور كه شما مى گوييد كار ديگرى نيست كه از دست شما بربيايد؟
من از شما درخواست مى كنم صداى من و ساير خانواده هايى كه در شرايط من قرار دارند را به گوش مردم برسانيد. به كسانى كه در مراجع حقوق بشر هستند به كميسارياى عالى حقوق بشر برسانيد. من از آنان درخواست كمك دارم.
ايشان همسر من هستند و من فرزند كوچكترى هم دارم كه دچار وضعيت روانى بدى است. هيچ کسی هم نيست كه در اين شرايط به دادمان برسد. خاضعانه درخواست مى كنم به هر نوعى كه قادرند به ما كمك كنند. به كسانى كه در مسند قدرت در سيستم جمهورى اسلامى قرار دارند فشار بياورند و اجازه ندهند كه چنين اتفاقى براى همسرم بيافتد. واقعا چنين مجازاتى حق آقاى كاظمى نيست.
در پى نا آرامى هاى پس از انتخابات، مقامات جمهورى اسلامى در موارد مختلف تلاش كرده اند كه اعتراضات هواداران جنبش سبز را مرتبط با اپوزيسيون خارج از كشور، از جمله سازمان مجاهدين خلق جلوه دهند؛ اگرچه چهره هاى شاخص اصلاحات و جامعه مدنى بارها چنين مسئله اى را رد كرده اند.
اكنون همسر يك زندانى محكوم به اعدام كه متهم به ارتباط با مجاهدين است، مى گويد كه چنين تلاشى از سوى بازجويان در مورد يكى از اعدامى هاى اخير انجام گرفته است.
جعفر كاظمى كه ۹ ماه پيش توسط وزارت اطلاعات به اتهام همكارى با مجاهدين بازداشت شده بود، يكى از شش نفرى است كه به گفته دادستان تهران حكم اعدامش اخيرا در مرحله تجديد نظر به تاييد رسيده است.
همسر اين زندانى سياسى در گفت و گو با راديو فردا مى گويد او در زندان تحت فشار قرار گرفته بود كه اعتراف كند در جريان حوادث روز عاشورا و طى درگيرى ميان هواداران جنبش سبز با نيروهاى امنيتى بازداشت شده است. اين در حالى است كه آقاى كاظمى به گفته همسرش، چهار ماه پيش از آن تاريخ دستگير شده بود.
رودابه اكبرى، همسر جعفر كاظمى، در گفت و گو با راديو فردا با بيان اين كه همسرش در زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته مى گويد پس از آنكه وى حاضر به همكارى با مامورين نشده، حكم اعدام او صادر شده است.
رودابه اكبرى: همسرم ۲۸ شهريورماه ۱۳۸۸ ساعت شش صبح در ميدان هفت حوض تهران در حالى كه به سمت منزل مى آمد، دستگير شد.
بعد از دستگيرى نيروهاى اطلاعاتى به منزل مادرشان مى روند و آنجا را تفتيش مى كنند ولى چيزى پيدا نمى كنند، چون در حقيقت آقاى كاظمى چيزى نداشت. بعد از آنجا به منزل خودمان آمدند و آنجا را هم به هم ريختند. ولى باز هم چيزى پيدا نكردند، بعد آقاى كاظمى را به اوين منتقل كردند.
خانم اكبرى، در آن روزها آقاى كاظمى را به چه اتهامى بازداشت كردند؟
حقيقتش اين بود كه تا ۱۵ روز اول من اصلا از ايشان هيچ اطلاعى نداشتم. بعد از ۱۵ روز ايشان براى سه دقيقه در حضور بازجو با ما تلفنى صحبت كردند. علت دستگيرى ايشان اين بود كه سال گذشته پسرمان به قرارگاه اشرف در عراق رفت و همسرم به اتهام اقدام عليه امنيت ملى و تبليغ عليه نظام دستگير شد.
پسرتان به قرارگاه اشرف كه متعلق به مجاهدين خلق است ملحق شده اند؟ خود آقاى كاظمى – همسرتان- هم با مجاهدين همكارى مى كردند؟
نه. اصلا. هيچ گونه همكارى وجود نداشت. تنها ارتباط ما يك خط تلفن بود كه البته آن هم به اصرار و درخواست من تدارك ديده شد، به هر حال ما بايد از احوال پسرمان اطلاعى داشته باشيم.
در زمان آقاى شاهرودى، همكارى سيستم با خانواده زندانيان بهتر بود. اما از زمانى كه آقاى لاريجانى بر سر كار آمده اند، هيچ گونه همكارى نمى شود و دائما سنگ اندازى مى كنند و اجازه طى شدن روند قانونى را نمى دهند.
رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی
براى موارد اتهامى كه به ايشان وارد شده است مثل اقدام عليه امنيت ملى و تبليغ بر عليه نظام، چه نمونه هايى ذكر شده است؟ گفته اند به چه دليل و با چه اسناد و مداركى اين اتهامات را به ايشان وارد كرده اند؟
طبق اعترافاتى كه خود آقاى كاظمى در جريان دادگاه شان ذكر كردند، اتهام تبليغ عليه نظام به ايشان وارد شد. به عنوان مثال ايشان از يك تراكتى كه روى ديوار نصب شده بود فيلم گرفته بودند و چون خود ايشان نه كامپيوتر داشتند و نه استفاده از كامپيوتر بلد بودند، هم پرونده اى ايشان آن را براى سازمان مجاهدين مى فرستادند.
اين اتفاق هم فقط در روزهاى اول انتخابات رخ داد، و گر نه آقاى كاظمى حتى هيچ شناختى از اين آقاى آقايى نداشت و اصلا ايشان را نمى شناخت. ولى ظاهرا گفته اند كه شما با هم، كار و فعاليت مى كرده ايد و يازده مورد هم خود وزارت اطلاعات بدون اينكه آقاى كاظمى در اين زمينه اعترافى كرده باشد يا سند و مدركى وجود داشته باشد به او اتهام زده اند.
مى توانيد به چند مورد از اين اتهامات اشاره كنيد؟
اينكه گفته اند شما كمك مالى كرده ايد. در صورتى كه آقاى كاظمى گفته اند به هر حال شما براى اثبات اين ادعا بايد مدركى يا سندى ارائه كنيد. اما هيچ گونه سند و مدركى در اين زمينه وجود ندارد. يا اينكه گفته اند شما دانشجويان را هماهنگ مى كرده ايد تا تشكيلات راه بيندازند و سه ماه به قرارگاه اشرف رفته ايد و تعليم ديده ايد.
آيا اين واقعيت داشت؟
اصلا چنين چيزى نبوده است. آقاى كاظمى فقط يك بار به شهر اشرف رفتند.
رفتن ايشان به شهر اشرف به چه دليل بود؟
ما به اتفاق خانواده رفتيم كربلا و كاظمين براى زيارت، كلا خروج ما از ايران و بازگشتمان به كشور، ۱۲ روز طول كشيد. ما بليط گرفتيم و به طور قانونى و با ويزا از كشور خارج شديم.
آقاى كاظمى گفتند كه شما موافقيد چند روزى به شهر اشرف برويم و من آن مكان را ببينم. من ده سال ازعمرم را در اين مسير صرف كردم و حالا دلم مى خواهد ببينم بچه ها آنجا چه مى كنند و برنامه هايشان چيست؟
ايشان ده سال از عمرشان را در چه مسيرى صرف كرده بودند؟
آقاى كاظمى نزديك به ده سال در دهه شصت زندانى سياسى بودند.
در ارتباط با مجاهدين؟
بله. آن زمان كه دستگير شدند دانش آموز بودند و نزديك به ده سال را در زندان به سر بردند دلشان مى خواست بداند بابت چه اين ده سال زندان را تحمل كرده اند؟
خانم اكبرى، از پرونده آقاى كاظمى دور نشويم. اگر بخواهيم به پرونده آقاى كاظمى برگرديم، آيا شما توانستيد در اين مدت با ايشان در زندان ملاقاتى داشته باشيد؟ وضعيت ايشان در زندان چه طور بوده است؟
اصلا در داخل زندان كه اجازه ندادند من ايشان را از نزديك ببينم. كلا از روزى كه ايشان را دستگير كردند در اين ۹ ماهه من سه بار ايشان را در ملاقات هاى كابينى ديدار كرده ام و اجازه ملاقات حضورى با ايشان نداشته ام.
وضعيت جسمى شان در حال حاضر بد نيست. ولى زمانى كه از ايشان خواسته بودند به خاطر حوادث روز عاشورا مصاحبه كند و ايشان نپذيرفته بودند و گفته بودند كه من سه ماه پيش از حوادث عاشورا دستگير شده ام، بابت چه چيزى بايد براى حوادث و اتفاقات روز عاشورا مصاحبه كنم؟ مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
ممكن است در مورد اين قضيه روز عاشورا واضح تر توضيح دهيد؟
دقيقا وقتى روز عاشورا آن اتفاقات رخ داد...
منظورتان درگيرى هواداران جنبش سبز با نيروهاى حكومتى است؟
بله. عصر همان روز به سراغ آقاى كاظمى و چند نفر ديگر مى روند و از ايشان مى خواهند كه مصاحبه كند و بگويد كه در اغتشاشات روز عاشورا شركت داشته و هماهنگ كننده مردم بوده و در اين روز دستگير شده است.
چند نفر، طرح اين ادعا را مى پذيرند. اما آقاى كاظمى اين امر را نپذيرفتند. حتى ايشان را تهديد كرده بودند كه ما جلوى روي تان هزار و يك بلا بر سر خانواده هاي تان مى آوريم. اما ايشان پاسخ داده اند كه هر بلايى هم سر خانواده ام بياوريد من در اين زمينه سر سوزنى كوتاه نخواهم آمد براى اينكه من در شهريور ماه دستگير شده ام چرا بايد ادعا كنم كه در حوادث دي ماه شركت و مداخله داشته ام؟
خلاصه ايشان را ظاهرا مورد ضرب و شتم شديد قرار داده بودند و حتى سه تا از دندانهايش شكسته بود.
خانم اكبرى بعد از اين ماجراى عاشورا بود كه براى ايشان حكم اعدام صادر شد؟
بله . يازدهم بهمن ماه روز دادگاه شان بود. نوزدهم بهمن ماه ساعت ده صبح من به وكيل زنگ زدم. به من گفتند كه اولين حكم صادر شده براى آقاى كاظمى، اعدام بوده است. اين حكم در ارديبهشت ماه امسال در دادگاه تجديد نظر هم تاييد شد.
روند صدور حكم چگونه بود؟ آيا شما هم اجازه حضور در دادگاه را داشتيد؟ دادگاه چقدر به طول انجاميد؟ چطور به پرونده ايشان و اتهامات شان رسيدگى شد؟
نه خير من اجازه حضور نداشتم ما فقط توى راهرو نشسته بوديم ولى فكر مى كنم كه دادگاه شان حدود يك ساعت و نيم به طول انجاميد. چون سه نفر ديگر هم با ايشان هم پرونده اى بودند و از اين جهت دادگاه شان كمى طولانى شد.
بعد از تاييد حكم، وكيل شان در مورد روند دادرسى و تاييد حكم به شما اطلاع دادند؟
وكيل شان خانم نسيم غنوى، دوباره مجددا به حكم اعتراض كردند. ولى به من گفتند كه نمى دانند به كدام شعبه پرونده شان ارسال مى شود. مى گفتند هر زمانى كه آقاى مقيسه ای كه رئيس شعبه ۲۸ هستند حكمى صادر مى كند، اين پرونده معمولا به شعبه ۳۶ ارجاع داده مى شود و قطعا حكم ايشان تاييد مى شود.
شما خودتان وقتى شنيديد كه حكم اعدام صادر شده است آيا انتظار چنين حكمى را داشتيد؟
اصلا فكر نمى كردم. وقتى اولين بار شنيدم اصلا باورم نمى شد ولى باز هم با خودم مى گفتم توكل به خدا. انشاءالله كه اين حكم در دادگاه تجديد نظر شكسته خواهد شد. و سعى كردم در اين مدت خودم را حفظ كنم. ولى متاسفانه بعد از اينكه حكم مجددا تاييد شد واقعا شوك بزرگى براى من و خانواده همسرم بود.
پدر ايشان از زمانى كه شنيدند كه چنين حكمى تاييد شده است دوبار سكته كرده اند و وضع جسمانى مادرشان به حدى به هم ريخته است كه با عصا راه مى روند.
شما خودتان به عنوان همسر آقاى كاظمى و با توجه به اينكه ايشان پيش از اين فعال سياسى بودند، اين حكم را هماهنگ با اقدامات و فعاليت هاى همسرتان مى دانيد؟ زمانى تصور مى كرديد كه چنين حكمى گريبانگيرشان بشود؟ اصولا شما شاهد اقدامات و تحركاتى از سوى ايشان بوديد؟
اصلا. ايشان صبح به طور عادى به سر كار مى رفت و عصر برمى گشت. و هر گونه حركت و فعاليت غير عادى و غير معمولى نداشت. در زمان انتخابات هم مثل هر شهروند ديگرى اقدام كرد. يكى دو بار ما به اتفاق هم بيرون رفتيم . به اين شكل نبود كه ايشان بخواهند دائما در خيابان ها باشند. هيچ چيز خاصى در رفتار ايشان نبود و عملكرد ايشان مثل همه شهروندان عادى بود.
به عنوان سوال آخر مى خواستم از شما بپرسم الان پرونده ايشان در چه وضعيتى است؟ آيا اميدى هست؟
سومين راهى كه باقى مانده اين است كه اين پرونده مجددا به ديوان عالى ارجاع داده شود.و در ديوان عالى دوباره قضات آن را بررسى كنند و آن را مجددا به شعبه ديگرى در دادگاه انقلاب بفرستند و دوباره حكم جديدى براي شان صادر بشود.
متاسفانه براى اينكه اين مرحله ديوان بخواهد پشت سر گذاشته شود به راى بدوى دادگاه كه آقاى مقيسه اى و آقاى زرگر صادر كرده اند نياز هست. اما الان نزديك به بيست و چند روز است كه خانم غنوى، وكيل پرونده در پى به دست آوردن اين برگه هستند. اما نتوانسته اند اين برگه را بگيرند و شكايت را به ديوان عالى ارجاع بدهند.
نمى دانم آيا ديگر واقعا اميدى هست يا نه؟ در زمان آقاى شاهرودى، همكارى سيستم با خانواده زندانيان بهتر بود. اما از زمانى كه آقاى لاريجانى بر سر كار آمده اند، هيچ گونه همكارى نمى شود و دائما سنگ اندازى مى كنند و اجازه طى شدن روند قانونى را نمى دهند. علتش را هم نمى دانم.
وكيل شان مى گويند كه اصلا پرونده آقاى كاظمى خالى خالى است. هيچ چيز قابل توجهى در اين پرونده نيست. ايشان مى گويند به خاطر همين اگر اجازه بدهند كه اين پرونده به ديوان كشيده شود، من قطعا مى توانم متقاعدشان كنم كه پرونده را بخوانند و ببينند كه هيچ مدرك و ادله ايى وجود ندارد كه چنين حكم سنگينى برايشان صادر بشود.
پس آن طور كه شما مى گوييد كار ديگرى نيست كه از دست شما بربيايد؟
من از شما درخواست مى كنم صداى من و ساير خانواده هايى كه در شرايط من قرار دارند را به گوش مردم برسانيد. به كسانى كه در مراجع حقوق بشر هستند به كميسارياى عالى حقوق بشر برسانيد. من از آنان درخواست كمك دارم.
ايشان همسر من هستند و من فرزند كوچكترى هم دارم كه دچار وضعيت روانى بدى است. هيچ کسی هم نيست كه در اين شرايط به دادمان برسد. خاضعانه درخواست مى كنم به هر نوعى كه قادرند به ما كمك كنند. به كسانى كه در مسند قدرت در سيستم جمهورى اسلامى قرار دارند فشار بياورند و اجازه ندهند كه چنين اتفاقى براى همسرم بيافتد. واقعا چنين مجازاتى حق آقاى كاظمى نيست.