رفیق جی؛ راز ناگفته عالیرتبه ترین جاسوس پناهنده به آمریکا

در آنجا به مدت پنج سال و تا روزی که به ايالات متحده آمريکا پناه برد، برای روسيه جاسوس استخدام می کرد. اکنون او برای نخستين بار داستان زندگی خود را در کتابی منتشر کرده است. ( عکس: RFE/RL)

سرگی ترتياکوف تمام دوران زندگی حرفه ای خود را به عنوان يک جاسوس شوروی سابق و روسيه فعلی طی کرده و در اواسط دهه ۱۹۹۰ ميلادی در پست معاون رییس اداره اطلاعات در «ماموريت روسی» در شهر نيويورک فعاليت کرد.


وی در آنجا به مدت پنج سال و تا روزی که به ايالات متحده آمريکا پناه برد، برای روسيه جاسوس استخدام می کرد. اکنون او برای نخستين بار داستان زندگی خود را در کتابی منتشر کرده است.


وی از اختفا درآمده و با هدر ماهر، خبرنگار راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی در شهر واشنگتن دی سی و پيت ارلی، نويسنده کتاب و روزنامه نگار پيشين روزنامه واشنگتن پست گفت و گو کرده است.


سرگی ترتياکوف می گويد: عليرغم اشتهار کرملين برای تعقيب افرادی که به دولت روسيه خيانت کرده اند، من نگران نيستم و عادت ندارم مراقب دور و اطراف خود باشم.


راز ناگفته یک جاسوس حرفه ای


ترتياکوف عاليرتبه ترين مامور اطلاعات روسی است که تاکنون به دولت آمريکا روی آورده است.


وی در سال ۲۰۰۰ ميلادی، با تحويل هزاران مدرک مخفيانه به مقامات اطلاعات آمريکا به کشور زادگاه خود خيانت کرد. او اين اطلاعات را از دفتری که به عنوان معاون رییس اطلاعات در «ماموريت روسی» در آن فعاليت می کرد، به سازمان ملل ارائه داد، که قبلا در آنجا ماموريت های جاسوسی در نيويورک و در داخل سازمان ملل نيز انجام داده بود.


داستان زندگی او اخيرا در کتابی موسوم به «رفيق جی: راز ناگفته يک جاسوس حرفه ای روس در اواخر جنگ سرد» منتشر شده است.


  • «من ليتوینکو نيستم. اگر اتفاقی برای من بيفتد، روسيه از شرکت در جامعه بين المللی محروم خواهد شد. به همين دليل فکر می کنم برای آنها بهتر است که دسته ای از مامورين اف.اس.بی را برای امنيت من ارسال کنند. زيرا حتی اگر يک آدم مست با اتومبيلش مرا زير کند، هيچکس باورنخواهد کرد که اين امر يک تصادف بوده است.»
سرگئی ترتیاکوف، جاسوس سابق روسیه

اين جاسوس پيشين که اکنون راز خود را فاش کرده است به همراه همسر و دخترش در مکانی مخفی در ايالات متحده آمريکا زندگی می کند، اما اين دليل عدم نگرانی او درباره امنيتش نيست.


او با اشاره به الکساندر ليتوینکو، مامور پيشين وزارت امنيت فدرال روسيه که به انگلستان فرار کرد و در نوامبر سال ۲۰۰۶ به قتل رسيد معتقد است که کرملين هيچگاه او را تعقيب نخواهد کرد.


وی می گوید: «من ليتوینکو نيستم. اگر اتفاقی برای من بيفتد، روسيه از شرکت در جامعه بين المللی محروم خواهد شد. به همين دليل فکر می کنم برای آنها بهتر است که دسته ای از مامورين اف.اس.بی را برای امنيت من ارسال کنند. زيرا حتی اگر يک آدم مست با اتومبيلش مرا زير کند، هيچکس باورنخواهد کرد که اين امر يک تصادف بوده است.»


ترتياکوف، مردی پنجاه و دو ساله و درشت اندام با موهای روشن کم پشت است. وی که کت و شلواری تيره و پيراهنی سفيد بر تن دارد در عين حال که آرام به نظر مي رسد گاه بسيار هيجان زده می شود، ويژگی که شايد از دوران دانشجويی خود در انستيتوی آموزشی KGB در سال ۱۹۸۴ به همراه آورده باشد.


ترتياکوف در آنجا از معلمين KGB آموخت که مردم به سه دليل به کشور خود خيانت می کنند. به دلايل سياسی يا عقيدتی، روحی روانی و يا به خاطر پول و پاداش مالی.


با اين حال پس از پنج سال خدمت به عنوان معاون رییس اطلاعات در «ماموريت روسی» در نيويورک، مکانی که او در آنجا به استخدام جاسوس و يا کارگذاری مامورين خود در سازمان ملل متحد فعاليت می کرد، ترتياکوف می گويد: دليل خود او برای پشت کردن به روسيه با اين دلايل متفاوت بود . احساسات او نسبت به دولت خود از حس وفاداری و وظيفه شناسی به «تنفر» تبديل شده بود.


وی می گويد: آنچه که در روسيه پس از فروپاشی رژيم کمونيستی صورت می گيرد ظالمانه است. دولت دست به «قتل عام مردم روسيه» زده است.


این جاسوس سابق روس، ثروت نجومی که در دست يک تا دو درصد مردم جامعه قرار گرفته است تقبيح می کند و می گويد: آنها قادر به خريد شيشه های شش هزار دلاری شامپاين هستند، در حالی که بقيه مردم کشور در اوج فقر و بيچارگی زندگی می کنند.


ترتیاکوف می گوید: من اين فرصت را داشتم که به روسيه باز گردم و به گروهی از مردم جامعه بپيوندم که خود را «نخبگان» جامعه تلقی می کنند. اما چه نخبگانی؟ گروهی مردم بی فرهنگ. اکثر آنها از تحصيلات پايين برخوردارند، از دسته جانيان و بزهکارانند اما خود را نخبگان جامعه می دانند. من قرار بود جزئی از اين گروه باشم و يا اينکه کار مثبتی با زندگی خود انجام دهم. اين تصميم من بود.


بزرگترین پاداش اقتصادی برای یک جاسوس


ترتياکوف ادعا می کند: در زمانی که در نيويورک فعاليت می کرد گروهی از مامورين برجسته اطلاعاتی خارجی را در برنامه «نفت در ازای غذای سازمان ملل متحد» کارگذاری کرد.


در آنجا به گفته ترتياکوف، فرمانده روسی در قيمت های نفت دستکاری کرده و پانصد ميليون دلار پولی را که قرار بود به عنوان کمک های بشر دوستانه به عراق ارسال شود ربود.


به گفته وی، «اين پول به جيب سياستمداران روس، از جمله دفاتر رياست جمهوری بوريس يلتسين و ولاديمير پوتين رفت.»


ترتياکوف مدعی است که همچنین سفير يک کشور جمهوری آسيای مرکزی و يک کارشناس کانادايی در بخش رسيدگی به سلاح های اتمی سازمان ملل متحد در وين را به عنوان جاسوس برای روسيه استخدام کرد.



سرگئی ترتیاکوف: «پوتين در حرفه خود به عنوان مامور KGB تحت تحقير قرار می گرفت. نخست فرصت کار در دفاتر اصلی از او گرفته شد و به او پست نامطلوبی در لنينگراد دادند. سپس او را به اروپای شرقی فرستادند که او در آنجاهم موفق نشدبه نتايج خوبی دست يابد و نهايتا او را بدون هيچگونه ترفيع و ترقی به روسيه پس فرستادند.»

وی پس از روی گردانی از روسیه، بزرگترين پاداش اقتصادی را دريافت کرد که دولت آمريکا تاکنون به يک جاسوس توبه کرده داده است.


پس از هفت سال نظارت از داخل آمريکا بر اتفاقاتی که در روسيه رخ داده است، ترتياکوف نسبت به آنچه که هم اکنون در روسيه صورت می گيرد ديدگاه ژرفی پيدا کرده است.


وی در رابطه با محبوبيت عظيم ولاديمير پوتين که او می گويد هيچگاه او را نديده است زيرا «پوتين در پايين ترين درجه KGB و او در بالاترين مرحله قرار داشت» اين گونه اظهار نظر می کند : «من تنها يک توضيح دارم. در روسيه آنها از بهترين مبلغين دنيا برخوردارند که می توانند بهترين تصوير را از افراد ترسيم کنند.»


وی روحيات شخصی پوتين را اين گونه ترسيم می کند: «پوتين در حرفه خود به عنوان مامور KGB تحت تحقير قرار می گرفت. نخست فرصت کار در دفاتر اصلی از او گرفته شد و به او پست نامطلوبی در لنينگراد دادند. سپس او را به اروپای شرقی فرستادند که او در آنجاهم موفق نشد به نتايج خوبی دست يابد و نهايتا او را بدون هيچگونه ترفيع و ترقی به روسيه پس فرستادند.»


پس از نيل سريع و نا گهانی به قدرت، پوتين احساس کرد که بايد قدرت خود را به تمامی افرادی که در قابليت های او ترديد داشتند ثابت کند. بنا بر اين در برابر دشمنان و ياران خود شروع به «گردن کلفتی» کرد.


این جاسوس روس می گوید: در رابطه با دیميتری مدودف نيز، پوتين او را در انتخابات مبارزاتی پيش رو مانند يک «عروسک خيمه شب بازی» به عنوان جانشين خود برگزيده است.


ترتياکوف در پاسخ به سئوالی که در رابطه با دليل قدرت فعلی روسيه در عرصه جهانی از او شد، شانه بالا می اندازد و می گوید: «جواب اين پرسش آسان است، نفت و گاز. روسيه در فروش منابع طبيعی موفق است، و سپس در توسعه صنعت پيچيده نظامی. زيرا برای اقتصاد روسيه هيچگونه بديلی وجود ندارد. روسيه چه می تواند بکند؟ کامپيوتر توليد کند؟ يخچال بسازد؟ اتومبيل بسازد؟ بازار جهانی قبلا اشباع شده است. روسيه در صادرات منابع طبيعی و توليد سلاح وفروش آن به بدترين دشمنان آمريکا موفق است.»


کتاب «رفيق جی» زمانی را ترسيم می کند که ترتياکوف برای نخستين بار داستان خود را برای عموم مردم فاش کرد.


وی مي گويد: با وجود اينکه دولت کرملين اين کتاب را به عنوان «تبليغات شخصی» رد کرده است، اما او اين کار را برای عصبانی کردن کارمندان پيشين خود انجام نداد. درعوض او اين کتاب را به عنوان زنگ خطری برای آمريکا منتشر کرده تا بداند جنگ جهانی هيچگاه به اتمام نرسيد.


ترتياکوف در کتاب خود به گونه ای غير منتظره ادعا می کند که هم اکنون تعداد بيشتری جاسوس در داخل ايالات متحده آمريکا نسبت به دوران جنگ سرد مشغول به فعاليتند.


وی می گويد: روسيه همچنان به مانند گذشته چين، ناتو و ايالات متحده آمريکا را دشمنان اصلی خود می داند.


ترتياکوف می افزاید: کشوری که زمانی به آن عشق می ورزيد اکنون «غيب شده است»، و روسيه جديد آن چنان غريب است که «نمی تواند درک کند مردم چگونه می توانند در آنجا زندگی کنند.»


این جاسوس سابق در رابطه با زندگی در آمريکا می گويد: عينک سرخی به چشم نزده است اما افتخار می کند که خودش، همسرش و فرزندش همگی تابعيت آمريکا را دارند.


وی می گوید: در سياست خارجی آمريکا، کمبودهای بسياری وجود دارد. هيچ کشوری آيده ال نيست، اما من عاشق آمريکا هستم و خود و خانواده ام را ميهن پرستان واقعی آمريکايی می دانم. بسياری از مردم خود را ميهن پرست می شناسند و هستند اما تعداد افرادی که بتوانند به شما بگويند زندگی خود را در راه ميهن در خطر قرار می دهند زياد نيست.


ترتیاکوف می افزاید: در روسيه من سه بار به مجازات اعدام محکوم شده ام. اين به آن معناست که اگر آنها مرا دستگير کنند، برای اعدام من از سه گلوله استفاده خواهند کرد.


وی با بيان اين اظهارات می خندد.