عارف؛ از سلطان قلبها تا عزیز قصه

اگرچه عارف برای مخاطبانش با «سلطان قلب ها» شناخته می شود اما از او ترانه های بسياری به يادگار مانده است.

عارف، خواننده سرشناس موزيک پاپ ايرانی را می توان خواننده دوران «رمانتيک» اين گونه موسيقی در ايران دانست. دورانی که به ابتکار چند آهنگساز، موزيک های روز فرنگی با تم های ايرانی و ترانه های عاشقانه در کنار هم قرار گرفتند و به موزيک پاپ وطنی که در آن هنگام به اشتباه «جاز» ناميده می شد هويت خاصی دادند.


عارف از جمله خوانندگان آن عصر است که کار خود را در سن ۲۱ سالگی به همراه نارملا آغاز کرد. او اين روند را مدت کوتاهی به همراه خوانندگان ديگری مانند دلکش، پوران، هايده و... ادامه داد.


اگرچه عارف برای مخاطبانش با «سلطان قلب ها» شناخته می شود اما از او ترانه های بسياری به يادگار مانده است.


ترانه هايی همچون درياچه نور، بيد مجنون، حالا خيلی ديره، ای خدا، غلام ژاندارم و.... او در اواسط دهه ۵۰ خورشيدی به همراه گوگوش در يک نظر سنجی گسترده از سوی مجله جوانان امروز به عنوان برترين خواننده موزيک پاپ ايرانی شناخته شد.


به اعتقاد بسياری از کارشناسان موسيقی، موزيک پاپ ايرانی از گذشته تا امروز يک دوره اوج و فرود را پشت سر گذاشته است،اما چه اتفاقی در اين ميان افتاده که اين موزيک و خوانندگان آن در خارج از کشور در بين طرفدارانش مارک لس آنجلسی خورده است؟



عارف: موسيقی هر مملکتی و هر ملتی از طريق رسانه ها و تشکيلات دولتی حفظ می شود. ما در گذشته وزارت فرهنگ و هنر و راديو را داشتيم. اين ها موسيقی را از فيلترهای خاصی رد می کردند و اين طور نبود که هر نوع موسيقی به هر ترتيبی اجرا می شد اجازه پخش بگيرد.



تصویر عارف بر روی یکی از صفحات قدیمی موسیقی

بعد از انقلاب هم سعی کردند موسيقی سنتی را جايگزين موسيقی پاپ کنند که عملا اين کار شدنی نبود. در نتيجه جوان ها به صورت خودجوش، سازی به دست گرفتند و به کلاس های موسيقی مراجعه کردند و سعی کردند موسيقی پاپ و ترانه را به هر شيوه ای حفظ کنند. البته آلبوم هايی کهدر حال حاضر اين جوان ها در ايران توليد می کنند با اشکالات مفصلی روبه روست.


همانطور که می دانيد در داخل ايران هم بعد از آزادی نسبی موزيک پاپ از سوی دولت نوعی موسيقی توليد شد که بيشتر مخلوطی از موزيک پاپ خارج از کشور و موزيک پاپ دهه های پيش از انقلاب بود.


اين جوان ها دارند سعی شان را می کنند. از طرفی تا آن جا که من می دانم استاد محمد نوری در عين اينکه سن و سالی را پشت سر گذاشته اند و ليکن ايستاده اند و اين نوع موسيقی را از فيلتر فهم و شعور موسيقايی شان عبور می دهند و اجازه پخش هر نوع موسيقی را نمی دهند.


من آقای شهبازيان را هم در مصاحبه های تلويزيونی شان ديده ام، ايشان هم پايگاهی هستند که از قديم در موسيقی پاپ حضور داشته اند و الان می بينيم که در ايران اين مساله به شيوه ای حفظ شده است.


مخالفش در لس آنجلس يا هر جای ديگری است که موسيقی توليد می شود. درها باز است، هر کسی از هر جای دنيا که بيايد حتا اگر صدا نداشته باشد می تواند خواننده شود. سهل است اکثرا کوک نيستند يا اينکه اصلا خواندن را بلد نيستند ولی با اين همه تفاسير می خوانند.


همه اين ها يک علم بسيار گسترده است. از همه بدتر اينکه متاسفانه يک سری از هنرمندان خودشان را راحت کرده اند و آهنگ های عربی و يونانی را عينا نعل به نعل بر می گردانند، کلام فارسی روی آن می گذارند و اجرا می کنند و اين مساله بسيار به موسيقی ايرانی لطمه وارد کرده است.


موسيقی ايرانی بسيارگسترده است و ما بايد سعی کنيم آن را به دنيا نشان دهيم. ولی متاسفانه آهنگسازهای خوب در اين کار حضور ندارند.



در دوره شما خوانندگی موزيک پاپ بر چه پايه ای استوار بود و چگونه آن «نسل صداهای ماندگار» شکل گرفت، آنچه که به ظاهر امروز کمتر به چشم می خورد؟


وقتی من در اين عرصه حضور پيدا کردم اساتيد بزرگ آن زمان مانند مشير همايون شهردار، آقای خالدی ، آقای حبيب الله بديعی و در اين اواخر آقای انوشيروان روحانی، افرادی بودند که تشخيص می دادند چه کسی درست می خواند، خارج از قاعده می خواند يا اصلا خواندن بلد است يا نيست.



عارف: موسيقی ايرانی بسيارگسترده است و ما بايد سعی کنيم آن را به دنيا نشان دهيم. ولی متاسفانه آهنگسازهای خوب در اين کار حضور ندارند.


در نتيجه من از اين فيلتر عبور کردم. همان موقع در ارکستر پاپ راديو ايران که ارکستر بزرگی بود متشکل از نوازندگان ايرانی و خارجی شروع به خواندن کردم.


هر ماه يک ترانه اجباری بايد برای ارکستر جاز راديو و سه ترانه برای پخش زنده در راديو اجرا می کردم. حقوق ماهيانه ای هم از طرف راديو به من، آقای ويگن، محمد نوری، آقای روانبخش و آقای منوچهر پرداخت می شد.


اما عارف آن سال ها که تصويرش هميشه بر روی جلد مجله جوانان امروز بود تا عارف سال های بعد از انقلاب چه تفاوتی کرده است؟


اولين وظيفه ای که يک هنرمند احساس می کند و بايد انجام دهد اين است که در کنار ملت خودش بايستد.


بنابراين من از آن قالب عارف بی خبر قبل از انقلاب خود به خود بيرون آمدم. مساله بعدی، فقط موسيقی نيست. بلکه دخالت هنرمند در همراهی با مردم و متحد کردن آن ها برای رسيدن به آزادی و دموکراسی است.


در سال هايی که خارج از کشور بوديد دو کار متفاوت از جريان موزيک پاپ در لس آنجلس عرضه کرديد، «روزگار غريب» و «آينه در آينه»،از جريان توليد اين دو آلبوم بگوييد؟


وقتی ما از ايران بيرون آمديم، به موسيقی پاپ، انگ «سبکی» و «بی ارزشی» زدند. در نتيجه من به عنوان اولين قدم، آلبومی تهيه کردم که کرامت موسيقی پاپ را حد بالا نشان بدهم.


من اين آلبوم را با اشعار ارزشمند شادروان احمد شاملو، نادر نادرپور و زويا زاکاريان که خوشبختانه در لس آنجلس است و با آهنگسازی، تنظيم و رهبری ارکستر احمد پژمان انجام دادم.


هدفم از انجام اين کار که با ريتم های لنگ، کارهای عجيب و غريب ولی اشعار موثر همراه شد اين بود که نشان دهم موسيقی پاپ فقط ريتم شش وهشت نيست.


آقای عارف الان نزديک به چهار سال است که ساکن دوبی هستيد. در اين فضای دور از هياهوی لس آنجلس و نزديک به ايران به سراغ چه دغدغه هايی رفتيد؟


الان يکی از آرزوهايم اجرا کردن چندين ترانه از ترانه های قديمی ايرانی است که البته اين ها به طريقی که در گذشته مرسوم بود با ربع پرده اجرا شده است. آقای ايرج گلسرخی که الان در قيد حيات نيستند ربع پرده های اين قطعات را برداشتند و ما به همراه يکديگر اين قطعات را با يک پيانو در سال های قبل از انقلاب اجرا کرديم.


من آرزو دارم بتوانم اين قطعات را با امکانات و تکنيک های امروز موسيقی در هم بياميزم و اجرا کنم و گوشه ای از موسيقی ۱۵۰سال پيش ايران را به بچه های امروز نشان بدهم.


ضمن اينکه در برنامه کمک به دايره المعارف ايرانيکا که استاد يار شاطر در راس آن هستند اين چند ترانه را بدون هيچ توقعی اجرا کردم.


سال هاست که آلبوم تازه ای از سوی شما به بازار موسيقی پاپ عرضه نشده است، گويا آلبومی را تحت عنوان «عزيز قصه» با ترانه ای از شهيار قنبری در دست تهيه داشته ايد. اين آلبوم در چه مرحله ای است؟


اين آلبوم بيش از هشت سال است که به دليل مشکلاتی معوق مانده و همه فعاليت های من به حالت تعليق در آمده است.


ترانه «عزيز قصه» که سروده آقای شهيار قنبری است جای خودش را در اين آلبوم دارد. شادروان عماد رام دو ترانه به من هديه کردند، ترانه ای به اسم «خونه» در اين آلبوم اجرا کرده ام که سروده خانم زويا زاکاريان است.


آقای سياوش قميشی سه آهنگ به من داده اند که يکی از آن آهنگ ها، ريتم درويشی دارد. از شادروان ليلا کسرا و آقای امان منطقی هم ترانه هايی اجراکرده ام. همچنين از آقای عبدی يمينی هم آهنگ هايی در اين آلبوم دارم.